نسخهٔ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۱
محمود اکرامى
|
|
نام اصلی
|
محمودرضا اکرامی فر
|
زمینهٔ کاری |
شعر و ادبیات
|
زادروز
|
1338 اسفراین خراسان
|
ملیت
|
ایرانی
|
لقب
|
خزان
|
پیشه
|
مدرس دانشگاه
|
دیوان سرودهها
|
از آن همه آسمان، شمارۀ 32 از گزیده ادبیات معاصر انتشارات نیستان
|
تخلص
|
خزان
|
مدرک تحصیلی
|
دکتری مردمشناسى
|
محمود رضا اکرامی (زاده 1338 در اسفراین) متخلص به «خزان» شاعر معاصر ایرانی است.
دربارهی شاعر
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود انجام داد و تحصیلات عالیه خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته جامعهشناسی در دانشگاه آزاد به اتمام رساند. او تحصیلات تکمیلی خود را در رشته مردمشناسی و در مقطع دکتری در کشور تاجیکستان گذراند. محمود اکرامی هم اکنون بعنوان مدرس در دانشگاههای آزاد اسلامی، علمی- کاربردی و الزهراء مشهد تدریس میکند. اکرامی از زمان دانشجویى به سرودن شعر پرداخت و از تخلص «خزان» سود مىجست و اشعارش در مجلات مختلف به صورت پراکنده چاپ مىشد.
آثار شاعر
کتابها
نظم
- «دریا تشنه است»
- «گزیده ادبیات معاصر، شماره 32»
- «ما با سلیقه مردم پیر میشویم»
نثر
- «گریه کردن کم آرزویی نیست»
- «الفبای مطالعه و تحقیق»
اشعار
چشمه اشک
باز میگردم به کار خویشتن |
|
گریه نوش و شرمسار خویشتن |
باز میگردم ببینم عشق چیست؟ |
|
شیعهتر، شوریدهتر در عشق کیست؟ |
ناگهان هر واژهای تب میکند |
|
یادی از اندوه «زینب» میکند |
یال خون آلود اسبی بیسوار |
|
میوزد بر خاکهای سوگوار |
میزند بر سینه، میپوشد سیاه |
|
خاک گودال بلند قتلگاه |
از نگاه پیر و غیرتمند من |
|
قطره قطره میچکد لبخند من |
چشمه چشمه اشک و ماتم میشوم |
|
کربلا در کربلا غم میشوم |
میشوم پر از سکوتی ارجمند |
|
میسرایم با زبانی سربلند |
ای «حسین» ای ماه قربانی شده |
|
صبح سُکرانگیز توفانی شده |
ای تمام شهر در سوگت سیاه |
|
آبهای نهر در سوگت سیاه |
ای سر خورشید روی دامنت |
|
شعله شعله زخم در پیراهنت |
ای درختان پیش رویت سر به زیر |
|
هفت اقیانوس در چشمت اسیر |
جز تو کس در عاشقی استاد نیست |
|
تشنهکام هر چه بادا باد نیست |
جز تو کس فریاد بیداری نشد |
|
تشنهی از خویشتن جاری نشد |
غصّهها پشت مرا خم میکنند |
|
گریهها عمر مرا کم میکنند |
آه از آن ساعت که در آن دشت پیر |
|
ذوالجناحی بود و زینی سر به زیر |
آفتاب از صدر زین افتاد بود |
|
آسمان روی زمین افتاده بود |
هیچ کس خورشید را یاری نکرد |
|
هیچ کس از گل طرفداری نکرد |
جملهی سرها گریبانی شدند |
|
دشمن آن نوح توفانی شدند |
آسمان در پیش چشمش سنگ شد |
|
بهر دیدارش خدا دلتنگ شد |
تو نه از زنگی، نه از رومی حسین! |
|
چارده قرن است مظلومی حسین! |
آسمان در آسمان بارانیام |
|
گردبادم، در خودم زندانیام |
سر نهاده شعله روی دامنم |
|
آتشی گل کرده در پیراهنم |
آتشی سر در گریبان خودم |
|
ساکن شام غریبان خودم |
آسمان بر دوش صحرا میرود |
|
آفتابی رو به دریا میرود |
آه ای دریا در آغوشش بگیر |
|
موج توفان زاد، بر دوشش بگیر |
چون که این دریای توفان پیرهن |
|
هفت وادی زخم سرکش در بدن |
میرود تا عشق را معنا کند |
|
میرود تا خویش را پیدا کند |
آسمان گریان و صحرا تشنه است |
|
در میان دجله، دریا تشنه است |
دست در شط برد و دریا مست شد |
|
آسمان تا بینهایت دست شد |
«با دل خونین، لب خندان» که دید؟ |
|
تشنه، مشک آب بردندان که دید؟ [۱] |
جان سرخ
مردی که طوفان خانه زادش، همنشینش بود |
|
خورشید پلکی از نگاه آتشینش بود |
یک آسمان از خاک بالاتر، نشست آخر |
|
آن گل که اوج نیزهی دشمن زمینش بود |
شمشیرهای فتنه رقصیدند و باریدند |
|
بر جان سرخی که خدا عاشقترینش بود |
آن روز در آن ظهر گرماریز خون بارید |
|
تیغ کج اندیشی که عمری در کمینش بود |
پشت تمام تیغها خم گشته در سوگش |
|
در سوگ مردی که گل و آیینه دینش بود |
عصر عاشورا
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته |
|
ذوالجناحی ماند با یالهای سوخته |
کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال |
|
کودکان تشنه را با دست و پای سوخته |
در کجا دیدید یا خواندید روی نیزهها |
|
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته |
قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن |
|
رقص خون آلود شیشه و هوای سوخته |
چارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز |
|
چشم را به خاک کربلای سوخته |
ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه کرد |
|
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته |
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
|
|
ذوالجناحی ماند با یالهای سوخته
|
کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال
|
|
کودکان تشنه را با دست و پای سوخته
|
در کجا دیدید یا خواندید روی نیزهها
|
|
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته
|
قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن
|
|
رقص خون آلود شیشه و هوای سوخته
|
چارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز
|
|
چشم را به خاک کربلای سوخته
|
ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه کرد
|
|
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
|
منابع
پی نوشت
- ↑ رستاخیز لالهها؛ ص 19 و 20.