سعید بیابانکی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
===اشعار=== | ===اشعار=== | ||
====پیکر خورشید==== | ====پیکر خورشید:==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| دشت مىبلعید کمکم، پیکر خورشید را | بر فراز نیزه مىدیدم سرِ خورشید را }} | {{ب| دشت مىبلعید کمکم، پیکر خورشید را | بر فراز نیزه مىدیدم سرِ خورشید را }} | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===اسبهای بیرکاب:=== | ====اسبهای بیرکاب:==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
{{ب| گرچه این موجموج تشنگیها جاری است|میتراود چشمهچشمه شعر ناب از نیزهها <ref>مجموعه شعر «نیمی از خورشید»؛ ص 19 و 20.</ref> }} | {{ب| گرچه این موجموج تشنگیها جاری است|میتراود چشمهچشمه شعر ناب از نیزهها <ref>مجموعه شعر «نیمی از خورشید»؛ ص 19 و 20.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
====سپیدار:==== | |||
===سپیدار:=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۵: | ||
{{ب| کیستم من که به تکرار غمت بنشینم|عشق هر روز به تکرار تو برمیخیزد <ref>همان؛ ص 25 و 26.</ref> }} | {{ب| کیستم من که به تکرار غمت بنشینم|عشق هر روز به تکرار تو برمیخیزد <ref>همان؛ ص 25 و 26.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
====عصر عاشورا (1):==== | |||
===عصر عاشورا (1):=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۱: | ||
{{ب| آه اشترها چه غمگین و پریشان میروند|بر فراز نیزه میبینم سر خورشید را <ref>همان، ص 21 و 22.</ref> }} | {{ب| آه اشترها چه غمگین و پریشان میروند|بر فراز نیزه میبینم سر خورشید را <ref>همان، ص 21 و 22.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
====عصر عاشورا (2):==== | |||
===عصر عاشورا (2):=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۵۸: | ||
*دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1627-1628. | *دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1627-1628. | ||
== پینوشت == | ==پینوشت== | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ ۱۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۲۸
سعید بیابانکى | |
---|---|
زمینهٔ کاری | ادبیات |
زادروز | 1347 خمینى شهر |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
پیشه | شاعر و عضو سابق شورای سیاستگذاری جشنواره شعر فجر |
کتابها | رد پایی در برف- نیمی از خورشید- نه ترنجی، نه اناری- نامههای کوفی- جامه دران و... |
مدرک تحصیلی | کارشناسی مهندسى کامپیوتر |
دانشگاه | دانشگاه اصفهان |
دلیل سرشناسی | سرودههای مذهبی |
سعید بیابانکى (زاده 1347 در خمینیشهر) شاعر معاصر ایرانی و یکی از شاعران خوشذوق و غزل سرای امروز است که در قالبهای شعر آئینی و مقاوت و دیگر قالبهای شعری نیز طبع آزمایی کرده است.
زندگینامه
بیابانکی در خانوادهاى متدین پرورش یافت و پس از طىّ تحصیلات ابتدایى و متوسطه به دانشگاه راه یافت و در رشتۀ مهندسى کامپیوتر فارغالتحصیل شد. وی از 16 سالگى به سرودن شعر پرداخت و با حضور در انجمنهاى ادبى سروش و صائب و دیگر تشکلهاى ادبى، استعدادهاى ادبى و هنرى او شکوفا شد و اشعارش به روزنامهها و مجلاّت به چاپ رسید. بیابانکى در اغلب همایشهاى سراسرى شعر آیینى و مقاومت حضور موفقى دارد.
آثار
وی در زمینه شعرهای عاشقانه، آیینی، اجتماعی و طنز نیز آثار مشهوری دارد.
اشعار
پیکر خورشید:
دشت مىبلعید کمکم، پیکر خورشید را | بر فراز نیزه مىدیدم سرِ خورشید را | |
آسمان گو تا بشوید با گلاب اشکها | گیسوان خفته در خاکستر خورشید را | |
بوریایى نیست در این رشته تا پنهان کند | پیکرِ از بوریا عریانترِ خورشید را | |
چشمهاى خفته در خون شفق را واکنید | تا ببیند کهکشان پَرپر خورشید را | |
نیمى از خورشید، در سیلاب خون افتاده بود | کاروان مىبرد نیم دیگر خورشید را | |
کاروان بود و گلوى زخمى زنگولهها | ساربان دزدیده بود انگشتر خورشید را | |
آه اشترها چه غمگین و پریشان مىروند | بر فراز نیزه مىبینم سرِ خورشید را |
اسبهای بیرکاب:
پر برمیدارد امشب آفتاب از نیزهها | میدمد یک آسمان خورشید تاب از نیزهها | |
میشناسی این همه خورشید خونآلود را | آه، ای خورشید زخمی رخ متاب از نیزهها | |
کهکشان است این بیابان چون که امشب میدمد | ماهتاب از خیمهها و آفتاب از نیزهها | |
ریگ ریگش هم گواهی میدهد روز حساب | کاین بیابان خورده زخم بیحساب از نیزهها | |
یالهایی سرخ و تنهایی به خون غلطیده است | یادگار اسبهای بیرکاب از نیزهها | |
آرزوی آب هم این جا عطش نوشیدن است | خواهد آمد العطشها را جواب از نیزهها | |
باز هم جاری است امشب رودرود از سینهها | بس که میآید صدای آبآب از نیزهها | |
گرچه این موجموج تشنگیها جاری است | میتراود چشمهچشمه شعر ناب از نیزهها [۱] |
سپیدار:
عشق هر روز به تکرار تو برمیخیزد | اشک هر صبح به دیدار تو برمیخیزد | |
ای مسافر به گلاب نگهم خواهم شست | گرد و خاکی که ز رخسار تو برمیخیزد | |
مگر ای دشت عطش نوش گناهی داری | کآسمان نیز به انکار تو برمیخیزد؟ | |
تو به پا خیز و بخواه از دل من برخیزد | حتم دارم که به اصرار تو برمیخیزد | |
شعری خوانم و یک دشت، غم و آهن و آه | از گلوی تر نیزار تو برمیخیزد | |
مگر آن دست چه بخشید به آغوش فرات | که از آن بوی علمدار تو برمیخیزد | |
پاس میدارمت ای باغ که هر روز بهار | به تماشای سپیدار تو برمیخیزد | |
ای که یک قافله خورشید به خون آغشته | بامداد از لب دیوار تو برمیخیزد | |
کیستم من که به تکرار غمت بنشینم | عشق هر روز به تکرار تو برمیخیزد [۲] |
عصر عاشورا (1):
دشت میبلعید کمکم، پیکر خورشید را | بر فراز نیزه میدیدم سر خورشید را | |
آسمان گوتا بشوید با گلاب اشکها | گیسوان خفته در خاکستر خورشید را | |
بوریایی نیست در این دشت تا پنهان کند | پیکر از بوریا عریانتر خورشید را | |
چشمهای خفته در خون شفق را واکنید | تا ببینید کهکشان پرپر خورشید را | |
نیمی از خورشید در سیلاب خون افتاده بود | کاروان میبرد نیم دیگر خورشید را | |
آه اشترها چه غمگین و پریشان میروند | بر فراز نیزه میبینم سر خورشید را [۳] |
عصر عاشورا (2):
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود | آن سوی دشت، حادثه چشم انتظار بود | |
فرصت نداشت جامهی نیلی به تن کند | خورشید سر برهنه لب کوهسار بود | |
گویی به پیشواز نزول فرشتهها | صحرا پر از ستارهی دنبالهدار بود | |
میسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار | نخلی که از رسول خدا یادگار بود | |
نخلی که از میان هزاران هزار فصل | شیواترین مقدّمهی نوبهار بود | |
شن بود و باد، نخل شقایق تبار عشق | تندیس واژگون شدهای در غبار بود | |
میآمد از غبار، تبآلود و شرمسار | آشفته یال و شیههزن و بیقرار بود | |
بیرون دوید دختر زهرا ز خیمهگاه | برگشته بود اسب، ولی بیسوار بود [۴] |
منابع
- محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 555-556.
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1627-1628.