چاووشی
چاووشی (چاووش، چاووشیخوانی یا چاووشخوانی)، خواندن اشعار مذهبی همراه با آواز در پیشاپیش زائرانِ خانۀ خدا، عتبات عالیات و مشهد، به ویژه به هنگام مشایعت و استقبال از آنان.
معنا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
واژۀ چاوش یا چاووش، ترکی[۱] و برگرفته از چاو به معنی اعلان و خطاب است.[۲] این واژه در لغتنامهها به معنای نقیب سپاه و لشکر و قافله، مهتر[۳]، رئیس تشریفات[۴]، نقیب و نگهبان کاروان[۵] آمده است. چاووش یا چاوش در عربی به صورت جاویش و شاویش[۶] آمده است. این واژه را در ورزقان[۷] چوووش[۸]، در بوشهر چوشی، و در سروستان چوش خونی میگویند.[۹] چاووش عنوان کسی بوده که سفرهای زیارتی به مکه، عتبات عالیات و مشهد را اعلام میکرده، و مردم را برای شرکت در اینگونه سفرها برمیانگیخته، و خود نیز غالباً از آغاز تا بازگشت زائران از اماکن مقدس همراه و راهنمای آنان بوده است.
چاووشی به مجموعۀ اشعاری گویند که در منقبت پیامبر اکرم (ص) و ائمۀ اطهار (ع) (مدیحه)، مصائب ایشان (مرثیه)، معجزات و کرامات آنان و وصف زیارتگاههای مقدس است. اشعار چاووشخوانی در بوشهر به صورت دوبیتی است.[۱۰] چاووشْ اشعار چاووشی را چنان با شور و هیجان، و گاه سوز و گداز میخواند که شوق زیارت را در دل هر شنونده برمیانگیزاند. چاووشْخوان این اشعار را با در نظر گرفتن مقام و منزلت صاحب مزار و زیارتگاه در طول سفر زیارتی ادامه میدهد.[۱۱]
همراه اشعار مذهبی، اشعاری هم دربارۀ دشواریهای راهها، مصائب سفر و سختگیری مرزبانها به هنگام ورود به سرزمینهای مقدس میخوانند.[۱۲] برخی از اشعار حاوی اطلاعات جغرافیایی، فرهنگی و زبانی است که میتوان از آنها در بررسی سنتهای مردم، چگونگی راهها و منزلگاهها و برخی ویژگیهای دیگر فرهنگی بهره برد.[۱۳]
اشعار چاووشی در مجموعهای از «چاووشینامه»ها جمعآوری و تنظیم شدهاند. سرایندگان این اشعار غالباً گمنام و ناشناساند و گاه فقط نامی از نسخهبرداران و تکثیرکنندگان آنها برده شده است.[۱۴] این اشعار عامیانه، کوتاه و بیشتر فاقد وزن و قافیهاند و به سبب نداشتن اطلاعات ادبی کافی سرایندگان، اشتباهات لغوی، ادبی و دستوری بسیاری در آنها دیده میشود. برخی از چاووشان نیز خود قریحۀ شاعری داشتند و شعر میسرودند و گاهی بنابر سلیقۀ خود ابیاتی از اشعار میکاستند یا به آن میافزودند؛ از این رو، اشعار چاووشی را نمیتوان به سرایندۀ واحدی منتسب کرد.[۱۵]
کارکرد چاووشی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
یکی از کهنترین اسناد دربارۀ چاووشی از اواخر دورۀ قاجار و مربوط به زوّارآبادی زفره (از توابع اصفهان) است که محمدعلی رجائی زفرهای (د 1361ق) آن را نقل کرده است. در این چاووشینامه که مخصوص «شبگیر کردن» (سحرخیزی) زائران و آماده بودن حرکت از منزلگاهی به منزلگاهی دیگر است، برخی اسباب و وسایل مورد نیاز زائران در آن زمان در متن اشعار آمده است.[۱۶]
چاووش برای باخبر کردن مردم از سفر زیارتی، ابتدا عَلَم خود را سر گذرها و مکانهای پررفتوآمد مانند سقاخانه و مسجد نصب میکرد و یا آن را بر دوش میگرفت و سواره یا پیاده در محلهها و کویها گشت میزد و با خواندن اشعاری شوقانگیز در وصف زیارتگاه مورد نظر، سفری روحانی را به مشتاقان بشارت میداد.[۱۷] در بوشهر چاووشخوانی در خانۀ زائران، از چند شب پیش از مسافرت شروع میشود و در این ایام تابی در جلو در خانۀ آنان میبندند.[۱۸] پس از پایان اعمال و مناسک زیارت، چاووشها معمولاً زودتر به شهرها و محلهای خود باز میگردند تا خبر سلامتی زائران را به خانوادههایشان برسانند[۱۹] و مژدگانی دریافت کنند.[۲۰] در گذشته چاووشان کاروانهای حج در کشور مصر نیز چنین روشی داشتند.[۲۱] چاووشانِ کاروان زائران مشهد معمولاً با اعلان خبر نزدیک شدن به مرقد مطهر حضرت رضا(ع) در تپۀ «سلام» و رؤیت گنبد مقدس حضرت از زائران مژدگانی دریافت میکردند.[۲۲]
گاهی از چاووشان محلی که در واقع ذاکران و پامنبریخوانان بودند، برای استقبال از زائران و برانگیختن شور و حال سفر در آنها دعوت میکردند.[۲۳] برخی از چاووشیخوانان مسئولیت امنیت کاروان و راهنمایی زائران را در سفر به شهرهای زیارتی برعهده داشتند و آنان را در راه همراهی میکردند و برخی دیگر فقط وظیفۀ چاووشی کاروان را عهدهدار بودند.[۲۴]
چاووشان اگر سید بودند، شالی سبز به گردن میبستند و اگر سید نبودند، شالی سیاه به دور سینۀ خود حمایل میکردند. هر چاووشیخوان عَلَمی سهگوش به رنگ سبز یا سرخ داشت که بر روی آن معمولاً تصویر زیارتگاه و یا اشعاری مناسب نگاشته شده بود.[۲۵]
ویژگیهای چاووشی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از ویژگیهای چاووش، داشتن صدای گرم، قوی و خوش، و برخورداری از هنر بدیههخوانی و حافظهای نیرومند، و آشنایی با راهها، منزلگاهها و زیارتگاهها و مراسم و مراحل سفر بود. چاووش این حرفه را از نوچگی و با روخوانی چاووشینامهها، حفظ آنها و همآوایی با چاووشان پیشکسوت آغاز میکرد تا بتواند علمدار شود.[۲۶] چاووش باید به تقوا، پاکی و صداقت شهرت داشته باشد تا سخنش بر دل نشیند.[۲۷] چاووشان با یکدیگر رقابت داشتند و با انتخاب و خواندن اشعار در محل و مواقع مناسب بر یکدیگر پیشی میگرفتند و از این طریق برخی از ایشان میتوانستند مسئولیت چاووشیخوانی محلهای را به خود اختصاص دهند.[۲۸]
در برخی از خانوادهها کار چاووشخوانی موروثی بود و چاووشان این کار را به فرزندان خود میسپردند و افزون بر آن به پرورش نوچههای شیرینزبان نیز میپرداختند.[۲۹] چاووشان به جز چاووشخوانی در مساجد اذان میگفتند، در مراسم سوگواری مرثیه میخواندند، در مجالس عروسی مداحی میکردند و در تعزیهها در نقش چاووش، چاووشخوانی میکردند.[۳۰] چاووشانْ حضرت ابراهیم(ع)، بلال حبشی، مقبل و بشیر را از پیران صنف خود میدانستند.[۳۱]
شیوۀ چاووشی بیشتر تکخوانی بود و گاه نوچهها در سؤال و جوابهایی منظوم با چاووش همآوایی میکردند و بدرقهکنندگان و زائران به آنان میپیوستند و همسرایی میکردند.[۳۲] لحن آواز چاووش با توجه به نوع شعر (مدیحه-مرثیه) متفاوت بود. چاووشیخوان به هنگام خواندن اشعار وصفی، لحنی موزون و شوقانگیز، و در اشعار رثایی صوتی محزون داشت که اثراتی از تراژدی و ویژگیهای دراماتیک در آن احساس میشد.[۳۳]
نوچگان گاه از چاووشِ پیشکسوت درخواست میکردند تا به آنها اجازه دهد که ابیات آغازین شعری را در پیشاپیش کاروان بخوانند و او را همراهی کنند.[۳۴] در پایان هر بیت یا بند، چاووش از حاضران طلب صلوات میکرد.[۳۵]
در برخی از مناطق کویری ایران، بهویژه در خراسان و سمنان گونهای چاووشی، به هنگام سوگواریهای شهادت امام حسین(ع) در ایام محرم اجرا میشد. اشعار این چاووشی ارتباطی با زیارت نداشت و بیانگر حرکت کاروان امام حسین(ع) به کربلا بود. در بیرجند با نزدیک شدن سالروز ورود اهل بیت(ع) به کربلا، چاووشخوانی میشد و به این طریق مردم را از نزدیک شدن این روز و رسم علمبندان باخبر میکردند. در این مراسم اسپند دود میکردند و چاووش، چاووشی میخواند. اخیراً در بیرجند یک روز پیش از ماه محرم عَلَم میبندند، سپس در حسینیه روضهخوانی میکنند و همزمان با چاووشی همۀ مردم در حسینیه جمع میشوند.[۳۶] در فیروزآبادِ میبد، همزمان با ایام عاشورا مردم نخل برمیدارند و میگردانند و در همان حال یک چاووش در درون نخل، در فواصل نوحهخوانیها اشعار چاووشی میخواند.[۳۷] در شبهای شهادت امام حسن و امام حسین(ع) و در مراسم «شمع و چراغ» در تکیۀ بیدآباد شاهرود یک نفر چاووش پس از خواندن دعا، اشعاری مربوط به واقعۀ کربلا از محتشم کاشانی در رثای شهیدان میخواند و حاضران در انتهای هر بند از اشعار صلوات میفرستند.[۳۸] در گیلان چاووشی همراه با گروه کرنا نوازان اجرا میشده است.[۳۹]
چاووشی از مقاماتِ سازی و آوازی در موسیقی ایران است که با اتکا به آهنگ، موسیقی و آوای تعزیه در موسیقی محلی برخی از مناطق ازجمله مازندران جایگاهی دارد.[۴۰]
پیشینۀ تاریخی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از پیشینۀ چاووشی اطلاع صحیحی در دست نیست. برخی از محققان با توجه به سرودهای اهل بخارا در سوگ سیاوش و زیارت سالانۀ مغان از مزار او (نرشخی، 28)، سابقۀ چاووشی را در پیش از اسلام میجویند.[۴۱] اما برخی سابقۀ آن را به صدر اسلام میبرند و با نقل این روایت که امام زینالعابدین(ع) (امام سجاد) بشیر نامی را که صدایی خوش و در شاعری طبعی شیوا داشت، مأمور کرد تا مردم مدینه را از شهادت امام حسین(ع) باخبر کند و با خواندن اشعار خود آنها را به استقبال از کاروان اهل بیت(ع) برانگیزاند، آن را نوعی چاووشیخوانی دانسته و گفتهاند که از آن زمان نوعی چاووشخوانی به نام «بانگ عزا» یا «بانگ ماتم» شکل یافت. در زمان حکومت ترکان بر ایران این نوع بانگ عزا «چاووش عزا» نامیده میشد.[۴۲] شاید این رسم از دورۀ صفویه[۴۳] همراه با رسمی شدن مذهب تشیع و آزادی بیشتر مردم در اجرای مراسم مذهبی، در سفرهای زیارتی که شکل عمومی یافته بود، مرسوم شده، و در دورۀ قاجار به اوج خود رسیده باشد.[۴۴] در دورۀ قاجار چاووشی را مرثیه نیز مینامیدند.[۴۵]
چاووش و چاووشی در موسیقی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
چاووشخوانی عبارت است از مشایعت و یا پیشواز زائران اماکن مقدس توسط چاووشخوان، با لحن آوازی که از جوهرۀ موسیقی ردیفی برخوردار است وبا متر آزاد و عموماً در چهارگاه وگاهی در مایۀ نیشابورک خوانده میشود.[۴۶]
گزارش الئاریوس[۴۷]، دبیر اول سفارت آلمان در ایران، حاکی از مسائل مهمی در رابطه با چاووشان و وظایف آنان است، ازجمله اینکه اصطلاح و موضوع چاووش در قفقاز عصر صفویه معمول و متداول بوده است و مهمتر اینکه چاووشان در منطقۀ مذکور با آوازی مخصوص به استقبال میهمانان حکومتی شتافته، و یا آنان را بدرقه مینمودهاند؛ موضوعی که در عصر افشاریه و پس از آن به مسئولیتی حکومتی و تثبیتشده برای چاووشان انجامیده، و رفتهرفته زمینۀ وظیفهای عمومیتر برای چاووشان، یعنی آوازخوانی و مشایعت زوار اماکن مقدس را فراهم ساخته است. او در بخشی از این گزارش مینویسد:
«... کمی بعد دستۀ موزیک از نواختن دست کشیده و یک نفر که او را چاووش میگفتند، در جلو راه افتاد و شروع به خواندن اشعاری کرد. در فاصلۀ یک ربع میلی شماخی در حدود دو هزار نفر با پای پیاده (که غالب آنها از اهالی ارضی و مسیحی شهر بودند) با 5 پرچم که میلههای بلندی داشت و 5 مرد قویهیکل آنها را حمل میکردند، به استقبال آمدند. آنها سازهایی عبارت از نی، سنج (دو سینی برنزی که آنها را به هم میکوفتند) و آلات موسیقی دیگری -که نتوانستیم آنها را ببینیم- مینواختند و با آهنگ شاد به ما خوشامد میگفتند» مهتر[۴۸]، نقی.
در حال حاضر (1389ش) مراسم چاووشی و چاووشخوانی هنوز هم به صورت پراکنده در شهرها، محلههای قدیمی و روستاهای ایران متداول است. اصلیترین و عامترین مناسبت اجرای چاووشخوانی همچون گذشته معطوف به استقبال یا مشایعت زوار اماکن مقدس و بقاع مذهبی است. اما بهغیر از مناسبت و کارکرد مذکور، چاووشخوانی در شماری از مجالس تعزیه همچون مجلس تعزیۀ شهادت امام حسین(ع)، مجلس تعزیۀ زوار امام رضا(ع) و مجلس تعزیۀ شهادت امام رضا(ع) اجرا میشود. این آواز به دلیل خاطرهانگیزی، تأثیر ویژهای در مخاطبان و تماشاگران مجالس تعزیۀ مذکور دارد.
بهجز موارد یادشده، در دو ناحیۀ جنوبی و شمالی کشور مراسم چاووشی به موضوعات ویژهتری نیز اختصاص یافته است. در بوشهر چاووشخوانی در برخی مراسم مذهبی زنانه نیز مورد استفاده قرار میگیرد. زنان نوحهخوان به هنگام اعلام پایان مجالس عزاداری و یا در روز هفتم و چهلم بزرگداشت متوفى و هنگام عزیمت بهمزار او، چاووشخوانی مینمایند. این نوحهخوانان در شبهای عزاداری محرم نیز برای دعوت از زنان برای عزاداری، چاووشخوانی میکنند.[۴۹]
همچنین در بوشهر در برخی مناسبتهای کسبی همچون به آب انداختن شناورهای ماهیگیری (اوشار جهاز) نیز به اجرای چاووشی میپردازند.[۵۰] از دیگر ویژگیهای پراهمیت چاووشی در بوشهر مبادلۀ آوازی بین چاووشخوان زن و چاووشخوان مرد است که در برخی مراسم خاص صورت میگیرد.[۵۱] از دیگر خصوصیات چاووشخوانی این منطقه اجرای آن در مراسم سینهزنی اربعین حسینی و پس از نوحۀ واحد توسط نوحهخوان است.[۵۲]
گفتنی است که آواز چاووشی در بوشهر مانند بیشتر نواحی ایران در پردههای چهارگاه قرار داشته که برخی تزیینات و تحریرهای بومی این آواز را در قیاس با چاووشیهای مناطق مرکزی ایران از ویژگی ممتاز برخوردار میسازد.
در گیلان -که این مراسم علاوه بر چاووشی با نامهای شهادتخوانی و مرثیهخوانی نیز شناخته میشود- تنها نمونه از اینگونه مراسم در ایران است که نوعی از سازهای بادی نسبتاً کهن (کرنای نِیین) مورد استفاده قرار میگیرد و آواز چاووش را با شوری حماسی همراه میسازد. در چاووشخوانی گیلان، چاووشخوان یا شهادتخوان پیشاپیش گروهی از کرنانوازان قرار میگیرد و پس از اینکه کرناها چند جملۀ کوتاه و مقطع را بهصورت درآمد و مقدمهای کوتاه نواختند، چاووشخوانی آغاز میشود.
جملات موسیقی سازی (کرنانوازی) تنها به دو نغمه محدود است و از نظر موسیقایی سنخیتی با آواز ندارد. صدای کرناها که گویی جهت زمینهسازی بهکارگرفته میشود، با وجود عدم تشابه با جملات آوازها، هارمونی دلپذیر و تأثیرگذاری را ایجاد مینماید.
آواز چاووشی در این مراسم -برخلاف عموم آوازهای چاووشی در ایران- چه از نظر اشعار و چه ازنظر مایگی متفاوت است. چاووشی گیلی -که به آن راهی نیز میگویند- در پردههای دشتی قرار دارد و لحن آن مأخوذ از دوگوشۀ بومی به نامهای غمانگیز و دیلمانی است.
مناسبت اجرای چاووشخوانی گیلان علاوه بر استقبال از زوّار، یا مشایعتِ آنان، در مراسم چهل و هشتمین روز از شهادت امام حسین(ع) نیز اجرا میشود. این موضوع از کارکردهای ویژه در چاووشخوانیهای ایران محسوب میشود.
شعر و شعر خواندن مهمترین دستمایۀ چاووش است. اشعار چاووشی اغلب از سرایندگان ناشناس است. به نظر بسیاری از مجریان مراسم، اشعار چاووشخوانی در همه جای ایران از کتابهای مذهبی همچون جوهری و ریاض اخذ شده، و در تهران و پارهای از نواحی مرکزی ایران برخی از اشعار دیوان ناصرالدین شاه به آن الحاق یافته است (نصری اشرفی، تحقیقات). با این حال، در جای جای ایران ابیاتی از شاعران بومی و گمنام به اشعار اصلی الحاق یافته، و مورد استفاده قرار میگیرد؛ ضمن اینکه گاهی چاووشان اشعار مراثی مشهور را به اشعار معمول چاووشی میافزایند تا از تأثیرهای سوگآمیز آنها در نفوذ و تأثیر بیشتر آوازها در مراسم سود جویند.
در چاووشینامهها نامِ سرایندگان، مذکور نیست. گاه نام خطاط و یا ناشر را دربر دارد. شاید شاعران از ذکر نام خود به نیت تبرع پرهیز داشتهاند. بهعلاوه چون برحسب عادت چاووشان و دیگران با افزایش و کاهش در این اشعار تصرف کردهاند، انتساب آنها به گویندهای واحد موجه نمینماید.
برخی چاووشان خود نیز اشعاری در این زمینهها میسروده و میخواندهاند. بسیاری از اشعار چاووشی رنگ عوامانه نیز پیدا کرده است و احیاناً از اختلال وزن یا بعضی نقایص خالی نیست.[۵۳] گاه در برخی اشعار چاووشی ابیاتی از دشواریهای سفر و سختگیری مأموران مرزها و چگونگی گرفتن تذکره و مضامینی از این قبیل راه یافته است.[۵۴]
لازم به یادآوری است که در متن و شعر چاووش، اشعار عزیمت به سفر و بازگشت از سفر زیارتی با یکدیگر تفاوت دارند. برای نمونه در عزیمت زوار به مشهد این اشعار از سوی چاووشخوانان خوانده میشود:
ما به نزد حضرت شاه خراسان میرویم | با سر و جان در بر سلطان ایمان میرویم | |
قبلۀ هفتم امام هشتمین باشد رضا | ما به نزد آن شهنشاه غریبان میرویم |
ما به نزد حضرت شاه خراسان میرویم | با سر و جان در بر سلطان ایمان میرویم | |
قبلۀ هفتم امام هشتمین باشد رضا | ما به نزد آن شهنشاه غریبان میرویم |
...و در مراجعت:
از مشهد شاه رضا برگشتهایم | از ضریح آن امام مقتدا برگشتهایم | |
سر فدا کردیم در راه امام هشتمین | مژده ای یاران ز ایوان طلا برگشتهایم[۵۵] |
اشعار چاووشخوانی الزاماً از همۀ قواعد عروضی اعم از رعایت اوزان، تساوی هجاها در دو مصرع یک بیت و یا رعایت ردیف و قافیه پیروی نکرده است، تا جایی که برخی از اشعار و ابیات بیشتر به جملات منثور شباهت دارند، برای نمونه:
بارها گفت محمد که علی جان من است | بر جان علی و جان محمد صلوات |
بارها گفت محمد که علی جان من است | بر جان علی و جان محمد صلوات |
و یا
یا رب کن نصیب شیعیان و صالحان | هم نجف، هم کربلا هم حضرت شاهِ رضا |
با این همه، برخی از نواقص ابیات نامتقارن مانند عدم رعایت وزن و فقدان تقارن هجایی، با کششهای آوازی و اعمال پارهای شگردها از سوی چاووشخوان مرتفع میگردد و به گوش نمیآید.[۵۶]
جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الئاریوس، آدام، سرزمین تزارهای مخوف (سفرنامه)، ترجمۀ حسین کُرد بچه، تهران، 1379ش.
- شریفیان، محسن، اهل ماتم (آواها و آیین سوگواری در بوشهر)، تهران، 1383ش.
- عناصری، جابر، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران، 1366ش.
- موریه، جیمز، سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، به کوشش محمدعلی جمالزاده، تهران، 1348ش.
- نصری اشرفی، جهانگیر، تحقیقات میدانی.
- آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335ش.
- ادیبالملک، عبدالعلی، سفرنامه به عتبات، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1364ش.
- انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379ش.
- محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران، 1342ش.
- بلوکباشی، علی، نخلگردانی، تهران، 1380ش.
- پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1360ش.
- جاوید، هوشنگ، «چاووش»، مقام موسیقایی، تهران، 1385ش، شم 35.
- جهانگیری، علیاصغر، کندلوس، تهران، 1367ش.
- حمیدی، جعفر، «چاووش و چاووشی (چوش)» (نک : مل، نسیم جنوب)، دایرةالمعارف فارسی.
- رجایی زفرهای، محمدحسن، «چاوشینامه»، وحید، تهران، 1354ش، دورۀ 13، شم 181.
- سعدی، گلستان، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1316ش.
- شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش.
- شریفیان، محسن، «بیتخوانی در بوشهر»، فرهنگ مردم، تهران، 1381ش، س 1، شم 2.
- شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371ش.
- طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381ش.
- طوفان، جلال، تاریخ اجتماعی جهرم در قرون گذشته، شیراز، 1381ش.
- عناصری، جابر، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران، 1366ش.
- فرهنگنامۀ ادبی فارسی، دانشنامۀ ادب فارسی(2)، به کوشش حسن انوشه، تهران، 1376ش.
- فقیهی، علیاصغر، تاریخ جامع قم، قم، 1350ش.
- کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، 1333ق.
- لغتنامۀ دهخدا.
- محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387ش.
- محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1366ش.
- مردمنگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، 1380ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382ش.
- همو، حاشیه بر برهان قاطع (هم).
- میرفخرایی، مریم، «چاووشی»، فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان، تهران، 1388ش.
- نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1317ش.
- نصری اشرفی، جهانگیر، «خدمت متقابل تعزیه و هنر بومی مازندران»، در قلمرو مازندران، به کوشش حسین صمدی، قائمشهر، 1374ش، ج 3.
- همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348ش.
- یوسفی، غلامحسین، «چاووش»، کلک، تهران، 1370ش، شم 14-15.
پینوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ کاشغری، 1 /307.
- ↑ معین، فرهنگ...، ذیل چاوش، نیز حاشیه بر...، 2 /617؛ دایرةالمعارف...، 1 /792.
- ↑ کاشغری، همانجا؛ برهان...، 2 /617؛ نیز نک : محمد بن منور، 387.
- ↑ معین، همانجا؛ EI2، ذیل چائوش4.
- ↑ سعدی، 328؛ نیز نک : لغتنامه...، ذیل چاوش.
- ↑ EI2، همانجا؛ لین، 440.
- ↑ واقع در استان آذربایجان شرقی.
- ↑ انجوی، 2 /100.
- ↑ شریفیان، 63؛ همایونی، 413؛ حمیدی، بش.
- ↑ شریفیان، 65.
- ↑ عناصری، 135؛ شهری، 3 /447؛ فقیهی، 305؛ برای آگاهی از برخی اشعار چاووشی، نک : حمیدی، بش ؛ عناصری، 140، 145، 149، 154، 169.
- ↑ انجوی، 2 /100.
- ↑ ایرانیکا، ذیل چاوش1؛ فرهنگنامه...، 2 /503.
- ↑ حمیدی، بش ؛ عناصری، 145؛ نیز نک : ایرانیکا، همانجا.
- ↑ عناصری، 137، 144-145؛ فرهنگنامه، همانجا.
- ↑ نک : رجایی، 405-406.
- ↑ عناصری، 134؛ اوبن، 17-18؛ حمیدی، بش ؛ نیز نک : ایرانیکا، همانجا.
- ↑ شریفیان، 63-64، حاشیۀ 2.
- ↑ فقیهی، 308؛ طوفان، 153.
- ↑ آلمانی، 183؛ اوبن، همانجا.
- ↑ لین، همانجا.
- ↑ طباطبایی، 466.
- ↑ همو، 463؛ عناصری، همانجا.
- ↑ طباطبایی، 463-464، 466.
- ↑ عناصری، 136؛ میرفخرایی، 26؛ نیز نک : ایرانیکا، همانجا.
- ↑ عناصری، آلمانی، همانجاها.
- ↑ عناصری، 136، 145.
- ↑ همو، 169.
- ↑ همانجا؛ شریعتزاده، 413.
- ↑ عناصری، 136-137؛ همایونی، 216؛ نیز نک : شریفیان، 68.
- ↑ محجوب، 2 /1075.
- ↑ حمیدی، بش ؛ عناصری، 136، 154؛ میرفخرایی، نیز ایرانیکا، همانجاها.
- ↑ عناصری، 137، 154.
- ↑ یوسفی، 8؛ نیز نک : ایرانیکا، همانجا.
- ↑ حمیدی، بش؛ جهانگیری، 313.
- ↑ مردمنگاری...، 38- 39.
- ↑ بلوکباشی، 70-72.
- ↑ شریعتزاده، 409-413.
- ↑ نصری اشرفی، 109.
- ↑ همو، 102.
- ↑ فرهنگنامه، 2/503؛ نیز نک : ایرانیکا، همانجا.
- ↑ جاوید، 24.
- ↑ 907- 1148ق.
- ↑ ادیبالملک، 39؛ پولاک، 230؛ حمیدی، بش.
- ↑ پولاک، همانجا.
- ↑ نک : شریفیان، 65؛ نصری اشرفی، تحقیقات.
- ↑ ص 451.
- ↑ کاشغر گزارش سیاح مشهور، جیمز موریه، حاکی از برخی اضافات در تظاهرات و حرکات چاووشان و گرایشهای آیینی در آن، بهویژه استفاده از کوس و نقاره، و مهمتر از آن تثبیت و عمومیت حضور چاووشان در کاروانهای زیارتی است. او مینویسد: «در روز فیروز و ساعتی سعد اندوز، چاووشان از هر گوشه و کنار، با آهنگ کوس و نقاره آوازۀ الرحیل الرحیل درانداختند و ما بامدادی پگاه از دروازۀ طاوقچی بیرون شدیم» . همین مؤلف بار دیگر بر آوازخوانی رثایی و نقارهزنی چاووشان در بدرقۀ زائران امام هشتم شیعیان(ع) در مسجد شاه عبدالعظیم اشاره کرده، و نوشته است: «ما و اهل قافله نیز پس از ادای نماز آدینه در مسجد جامع، در حضرت شاه عبدالعظیم جمع شدیم و فردای آن روز با نعره و فریاد چاووشان و با آهنگ «زائر مشهد رضا هستیم، هر که ز اهل رضا ست، خوش باشد»، رو به خراسان بیرون رفتیم. اول بیابانی نمکزار و از آب و گیاه بیآثار نمودار گردید که نه دیده را از آن نوری بود و نه خاطر را از آن سروری. چنین بیابان خشک و سوزانی را با منازل کوتاه کوتاه پیمودیم. هر وقت به آبادی نزدیک میشدیم و یا به قافلهای برمیخوردیم، چاووشان پیشاپیش میتاختند و با گلبانگهای جانگزا دوالها را بر نقارههایی که از قربوسهای زین اسبان آویخته بود، مینواختند و غلغله بر پا میساختند» 4.
- ↑ نک : شریفیان، 69-70.
- ↑ همو، 70.
- ↑ همو، 65.
- ↑ همو، 68.
- ↑ نک : عناصری، 144-145.
- ↑ همو، 167.
- ↑ نصریاشرفی، تحقیقات: روایت علیاکبر رزمآرا، دامغان، پاییز، 1374ش.
- ↑ برای نمونۀ اشعار چاووشی در شهرهای مختلف ایران، نک : شریفیان، 66-68.