نیر تبریزی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ اکتبر ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲۷: خط ۳۲۷:




{{ب| ثار اللّهی که سرِّ انا الحق نشان دهددنیا نگر که در دل خونش مکان دهد }}
{{ب| ثار اللّهی که سرِّ انا الحق نشان دهد|دنیا نگر که در دل خونش مکان دهد }}
{{ب| وان سرکه سرّ نقطه‌ی طغرای بسمله است‌کورانه جانش بر سر میمِ سِنان دهد }}
{{ب| وان سرکه سرّ نقطه‌ی طغرای بسمله است‌|کورانه جانش بر سر میمِ سِنان دهد }}
{{ب| عیسی دمی که جسم جهان را حیات ازوست‌اللّه چه‌سان رواست که لب تشنه جان دهد؟ }}
{{ب| عیسی دمی که جسم جهان را حیات ازوست‌|اللّه چه‌سان رواست که لب تشنه جان دهد؟ }}
{{ب| چرخ دنی نگر که پی قتل یک تنی‌هرچه آیدش به دست، به تیر و کمان دهد }}
{{ب| چرخ دنی نگر که پی قتل یک تنی‌|هرچه آیدش به دست، به تیر و کمان دهد }}
{{ب| نَفْس اللّهی که هر نفس او را به کوی وصل‌هاتف ندای «ارْجِعِی» از لامکان دهد }}
{{ب| نَفْس اللّهی که هر نفس او را به کوی وصل‌|هاتف ندای «ارْجِعِی» از لامکان دهد }}
{{ب| ای چرخ سفله باش که بهر لقای دوست‌تاج و نگین به دشمن دین رایگان دهد }}
{{ب| ای چرخ سفله باش که بهر لقای دوست‌|تاج و نگین به دشمن دین رایگان دهد }}
{{ب| آن طائری که ذروه‌ی لاهوت جای اوست‌کسی دل بر آشیانه‌ی این خاکدان دهد }}
{{ب| آن طائری که ذروه‌ی لاهوت جای اوست‌|کسی دل بر آشیانه‌ی این خاکدان دهد }}
{{ب| مقتول عشق، فارغ از این تیره گلخن است‌کان شاهباز را به دل شه نشیمن است  }}
{{ب| مقتول عشق، فارغ از این تیره گلخن است‌|کان شاهباز را به دل شه نشیمن است  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۴۲: خط ۳۴۲:




{{ب| دانی چه روز دختر زهرا اسیر شدروزی که طرح بیعت «مِنّا امیر» <ref> اشاره به مذاکرات سقیفه و غصب خلافت و کلام انصار به مهاجرین که: منّا امیر و منکم امیر.</ref> شد }}
{{ب| دانی چه روز دختر زهرا اسیر شد|روزی که طرح بیعت «مِنّا امیر» <ref> اشاره به مذاکرات سقیفه و غصب خلافت و کلام انصار به مهاجرین که: منّا امیر و منکم امیر.</ref> شد }}
{{ب| واحسرتا، که ماهی بحر محیط غیب‌نمرود کفر را هدف نوک تیر شد }}
{{ب| واحسرتا، که ماهی بحر محیط غیب‌|نمرود کفر را هدف نوک تیر شد }}
{{ب| باد اجل بساط سلیمان فرو نَوَشت <ref> نوشت: در هم نوردید، در هم پیچید.</ref> دیو شریر وارث تاج و سریر شد }}
{{ب| باد اجل بساط سلیمان فرو نَوَشت <ref> نوشت: در هم نوردید، در هم پیچید.</ref>| دیو شریر وارث تاج و سریر شد }}
{{ب| مولود شیرخواره‌ی حجر بتول راپیکان تیر حرمله پستان شیر شد }}
{{ب| مولود شیرخواره‌ی حجر بتول را|پیکان تیر حرمله پستان شیر شد }}
{{ب| از دور خویش سیر نشد تا نُه چرخ پیراز خون حنجرِ شهِ لب تشنه سیر شد }}
{{ب| از دور خویش سیر نشد تا نُه چرخ پیر|از خون حنجرِ شهِ لب تشنه سیر شد }}
{{ب| در حیرتم که شیر خدا چون به خاک خفت‌آن دم که آهوان حرم دستگیر شد؟! }}
{{ب| در حیرتم که شیر خدا چون به خاک خفت‌|آن دم که آهوان حرم دستگیر شد؟! }}
{{ب| زنجیر کین و گردن سجّاد، ای عجب!روباه چرخ بین که چه‌سان شیرگیر شد }}
{{ب| زنجیر کین و گردن سجّاد، ای عجب!|روباه چرخ بین که چه‌سان شیرگیر شد }}
{{ب| تغییری ای سپهر، که بس واژگونه‌ای‌شور قیامت از حرکاتت نمونه‌ای  }}
{{ب| تغییری ای سپهر، که بس واژگونه‌ای‌|شور قیامت از حرکاتت نمونه‌ای  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۵۷: خط ۳۵۷:




{{ب| ای در غم تو ارض و سما خون گریسته‌ماهی در آب و وحش به هامون گریسته }}
{{ب| ای در غم تو ارض و سما خون گریسته‌|ماهی در آب و وحش به هامون گریسته }}
{{ب| وی روز و شب به یاد لبت چشم روزگارنیل و فرات و دجله و جیحون گریسته }}
{{ب| وی روز و شب به یاد لبت چشم روزگار|نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته }}
{{ب| از تابش سرت به سنان، چشم آفتاب‌اشک شفق به دامن گردون گریسته }}
{{ب| از تابش سرت به سنان، چشم آفتاب‌|اشک شفق به دامن گردون گریسته }}
{{ب| در آسمان ز دود خیام عفاف توچشم مسیح اشک جگرگون گریسته }}
{{ب| در آسمان ز دود خیام عفاف تو|چشم مسیح اشک جگرگون گریسته }}
{{ب| با درد اشتیاق تو در وادی جنون‌لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته }}
{{ب| با درد اشتیاق تو در وادی جنون‌|لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته }}
{{ب| تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبارخنجر به دست قاتل تو خون گریسته }}
{{ب| تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار|خنجر به دست قاتل تو خون گریسته }}
{{ب| آدم پی عزای تو از روضه‌ی بهشت‌خرگاه درد و غم زده بیرون، گریسته }}
{{ب| آدم پی عزای تو از روضه‌ی بهشت‌|خرگاه درد و غم زده بیرون، گریسته }}
{{ب| گر از ازل ترا سر این داستان نبوداندر جهان ز آدم و حوّا نشان نبود }}
{{ب| گر از ازل ترا سر این داستان نبود|اندر جهان ز آدم و حوّا نشان نبود }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۷۲: خط ۳۷۲:




{{ب| بی‌شاه دین چه روز جهان خراب را؟ای آسمان، دریچه ببند آفتاب را }}
{{ب| بی‌شاه دین چه روز جهان خراب را؟|ای آسمان، دریچه ببند آفتاب را }}
{{ب| جلباب نیلگون شب از هم گشای بازیکسر سیاهپوش کن این نُه قباب را }}
{{ب| جلباب نیلگون شب از هم گشای باز|یکسر سیاهپوش کن این نُه قباب را }}
{{ب| اشک شفق ز دیده‌ی آفاق کن روان‌در خون کش این سراچه‌ی پر انقلاب را }}
{{ب| اشک شفق ز دیده‌ی آفاق کن روان‌|در خون کش این سراچه‌ی پر انقلاب را }}
{{ب| نی‌نی کزین پس ار همه خون بارد آسمان‌بی‌حاصل است خوردن مستسقی آب را }}
{{ب| نی‌نی کزین پس ار همه خون بارد آسمان‌|بی‌حاصل است خوردن مستسقی آب را }}
{{ب| آب از برای حلق شه تشنه کام بودچون رفت، گو به لاوه <ref> لاوه: لابه، زاری، چاپلوسی.</ref> نریزد سحاب را }}
{{ب| آب از برای حلق شه تشنه کام بود|چون رفت، گو به لاوه <ref> لاوه: لابه، زاری، چاپلوسی.</ref> نریزد سحاب را }}
{{ب| خور گو دگر ز پرده‌ی شب برمیار سرکافکند زینب از رخ چون مه، نقاب را }}
{{ب| خور گو دگر ز پرده‌ی شب برمیار سر|کافکند زینب از رخ چون مه، نقاب را }}
{{ب| ای کاش بو البشر نکشیدی سر از تراب‌زین آتشی که سوخت دل بو تراب را }}
{{ب| ای کاش بو البشر نکشیدی سر از تراب‌|زین آتشی که سوخت دل بو تراب را }}
{{ب| تنها نه زین قضیه دل بو تراب سوخت‌موسی در آتش غم و یونس در آب سوخت }}  
{{ب| تنها نه زین قضیه دل بو تراب سوخت‌|موسی در آتش غم و یونس در آب سوخت }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۸۷: خط ۳۸۷:




{{ب| قتل شهید عشق، نه کار خدنگ بوددنیا برای شاه جهان‌دار تنگ بود }}
{{ب| قتل شهید عشق، نه کار خدنگ بود|دنیا برای شاه جهان‌دار تنگ بود }}
{{ب| عصفور هر چه باد، هماورد باز نیست‌شهباز را ز پنجه‌ی عصفور ننگ بود }}
{{ب| عصفور هر چه باد، هماورد باز نیست‌|شهباز را ز پنجه‌ی عصفور ننگ بود }}
{{ب| آیینه خود ز تاب تجّلی به هم شکست‌گیرم که خصم را دل پر کینه سنگ بود }}
{{ب| آیینه خود ز تاب تجّلی به هم شکست‌|گیرم که خصم را دل پر کینه سنگ بود }}
{{ب| نیرو از او گرفت بر او آخت تیغ کین‌قومی که با خدای مهیای جنگ بود }}
{{ب| نیرو از او گرفت بر او آخت تیغ کین‌|قومی که با خدای مهیای جنگ بود }}
{{ب| عهد «أَ لَسْتُ» اگر نگرفتی عنان اوشهد بقا به کام مخالف شَرنگ بود }}
{{ب| عهد «أَ لَسْتُ» اگر نگرفتی عنان او|شهد بقا به کام مخالف شَرنگ بود }}
{{ب| از عشق پرس حالت جانبازی حسین‌پای براق عقل در این عرصه لنگ بود }}
{{ب| از عشق پرس حالت جانبازی حسین‌|پای براق عقل در این عرصه لنگ بود }}
{{ب| احمد اگر به ذوره‌ی قوسین عروج کردمعراج شاه تشنه، به سوی خدنگ بود <ref>اشاره به آیه 9، سوره نجم؛ «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»، و چون «قوس» به معنی کمان است، در پی آن گفته است: اگر معراج پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم به سوی قله «قابَ قَوْسَیْنِ» بوده، معراج امام حسین علیه السّلام به سوی تیر و خدنگ است.</ref> }}
{{ب| احمد اگر به ذوره‌ی قوسین عروج کرد|معراج شاه تشنه، به سوی خدنگ بود <ref>اشاره به آیه 9، سوره نجم؛ «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»، و چون «قوس» به معنی کمان است، در پی آن گفته است: اگر معراج پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم به سوی قله «قابَ قَوْسَیْنِ» بوده، معراج امام حسین علیه السّلام به سوی تیر و خدنگ است.</ref> }}
{{ب| از تیر کین چو کرد تهی شاه دین رکاب‌آمد فرا به گوش وی از پرده این خطاب: }}  
{{ب| از تیر کین چو کرد تهی شاه دین رکاب‌|آمد فرا به گوش وی از پرده این خطاب: }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۰۲: خط ۴۰۲:




{{ب| «کای شهسوار بادیه‌ی ابتلای مابازآ که زان توست حریم لقای ما }}
{{ب| «کای شهسوار بادیه‌ی ابتلای ما|بازآ که زان توست حریم لقای ما }}
{{ب| معراج عشق را شب اسراست، هین بران‌خوش خوش براق شوق به خلوتسرای ما }}
{{ب| معراج عشق را شب اسراست، هین بران‌|خوش خوش براق شوق به خلوتسرای ما }}
{{ب| تو از برای مایی و ما از برای توعهدیست این فنای ترا با بقای ما }}
{{ب| تو از برای مایی و ما از برای تو|عهدیست این فنای ترا با بقای ما }}
{{ب| دادی سری ز شوق و خریدی لقای دوست‌هرگز زیان نبُرد کس از خونبهای ما }}
{{ب| دادی سری ز شوق و خریدی لقای دوست‌|هرگز زیان نبُرد کس از خونبهای ما }}
{{ب| جانبازیت حجاب دو بینی به هم دریددر جلوه‌گاهِ حسن تویی خود به جای ما }}
{{ب| جانبازیت حجاب دو بینی به هم درید|در جلوه‌گاهِ حسن تویی خود به جای ما }}
{{ب| بازآ که چشم ما ز ازل بر قدوم توست‌خود خاکروب راه تو بود انبیای ما }}
{{ب| بازآ که چشم ما ز ازل بر قدوم توست‌|خود خاکروب راه تو بود انبیای ما }}
{{ب| هین، زان توست تاج ربوبیّت از ازل‌گر رفت بر سنان سرت اندر هوای ما }}
{{ب| هین، زان توست تاج ربوبیّت از ازل‌|گر رفت بر سنان سرت اندر هوای ما }}
{{ب| گر ز آتش عطش جگرت سوخت غم مخوراز توست آب رحمت بی‌منتهای ما }}  
{{ب| گر ز آتش عطش جگرت سوخت غم مخور|از توست آب رحمت بی‌منتهای ما }}  
{{ب| ور سفله‌ای برد ز تو دستی، مشو ملول‌با شهپر خدنگ بپرّد همای ما }}
{{ب| ور سفله‌ای برد ز تو دستی، مشو ملول‌|با شهپر خدنگ بپرّد همای ما }}
{{ب| گسترده‌ایم بال ملائک به جای فرش‌کازار بر تنت نکند کربلای ما }}
{{ب| گسترده‌ایم بال ملائک به جای فرش‌|کازار بر تنت نکند کربلای ما }}
{{ب| دلگیر گو مباد خلیل از فدای دوست‌کافی است اکبر تو ذبیح منای ما }}
{{ب| دلگیر گو مباد خلیل از فدای دوست‌|کافی است اکبر تو ذبیح منای ما }}
{{ب| کو نوح، گو به دشت بلا آی، باز بین‌کشتی شکستگان محیط بلای ما }}
{{ب| کو نوح، گو به دشت بلا آی، باز بین‌|کشتی شکستگان محیط بلای ما }}
{{ب| موسی ز کوه طور شنید ار جواب «لن»گو باز شو به جلوه‌گه نینوای ما }}
{{ب| موسی ز کوه طور شنید ار جواب «لن»|گو باز شو به جلوه‌گه نینوای ما }}
{{ب| گر زنده جان ببُرد ز دار بلا مسیح‌گو دار کربلا نگر و مبتلای ما }}
{{ب| گر زنده جان ببُرد ز دار بلا مسیح‌|گو دار کربلا نگر و مبتلای ما }}
{{ب| منسوخ کرد ذکر اوائل حدیث توای داده تن ز عهد ازل بر قضای ما» }}
{{ب| منسوخ کرد ذکر اوائل حدیث تو|ای داده تن ز عهد ازل بر قضای ما» }}
{{ب| زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک‌از دل کشید ناله به صد درد سوزناک: }}  
{{ب| زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک‌|از دل کشید ناله به صد درد سوزناک: }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۲۵: خط ۴۲۵:




{{ب| «کای خفته خوش به بستر خون، دیده باز کن‌احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن }}
{{ب| «کای خفته خوش به بستر خون، دیده باز کن‌|احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن }}
{{ب| ای وارث سریر امامت، به پای خیزبر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن }}
{{ب| ای وارث سریر امامت، به پای خیز|بر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن }}
{{ب| طفلان خود به ورطه‌ی بحر بلا نگردستی به دستگیری ایشان دراز کن }}
{{ب| طفلان خود به ورطه‌ی بحر بلا نگر|دستی به دستگیری ایشان دراز کن }}
{{ب| بس دردهاست در دلم از دست روزگاردستی به گردنم کن و گوشم به راز کن }}
{{ب| بس دردهاست در دلم از دست روزگار|دستی به گردنم کن و گوشم به راز کن }}
{{ب| سیرم ز زندگانی دنیا، یکی مرالب بر گلو رسان و ز جان بی‌نیاز کن }}
{{ب| سیرم ز زندگانی دنیا، یکی مرا|لب بر گلو رسان و ز جان بی‌نیاز کن }}
{{ب| برخیز، صبح شام شد ای میر کاروان‌ما را سوار بر شتر بی‌جهاز کن }}
{{ب| برخیز، صبح شام شد ای میر کاروان‌|ما را سوار بر شتر بی‌جهاز کن }}
{{ب| یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس‌بار دگر روانه به سوی حجاز کن» }}
{{ب| یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس‌|بار دگر روانه به سوی حجاز کن» }}
{{ب| پس چشمه‌سار دیده پر از خون ناب کردبر چرخ کج مدار به زاری خطاب کرد: }}  
{{ب| پس چشمه‌سار دیده پر از خون ناب کرد|بر چرخ کج مدار به زاری خطاب کرد: }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۴۰: خط ۴۴۰:




{{ب| «کای چرخ سفله، داد از این سرگرانیاکردی عزیز فاطمه خوار و ندانیا }}
{{ب| «کای چرخ سفله، داد از این سرگرانیا|کردی عزیز فاطمه خوار و ندانیا }}
{{ب| خوش در جهان به کام رسید از تو اهل بیت‌تا حشر در جهان نکنی کامرانیا }}
{{ب| خوش در جهان به کام رسید از تو اهل بیت‌|تا حشر در جهان نکنی کامرانیا }}
{{ب| این کی کجا رواست که دو نان دهر رادر کاخ زر به مسند عزت نشانیا؟ }}
{{ب| این کی کجا رواست که دو نان دهر را|در کاخ زر به مسند عزت نشانیا؟ }}
{{ب| قومی که پاس عزّتشان داشت ذو الجلال‌تا شامشان به قید اسیری کشانیا؟ }}
{{ب| قومی که پاس عزّتشان داشت ذو الجلال‌|تا شامشان به قید اسیری کشانیا؟ }}
{{ب| بستی به قید بازوی سجاد، هیچ رحم‌نامد ترا بر آن تن و آن ناتوانیا؟ }}
{{ب| بستی به قید بازوی سجاد، هیچ رحم‌|نامد ترا بر آن تن و آن ناتوانیا؟ }}
{{ب| کشتی به زاری اصغر و هیچت نسوخت دل‌زان شمع روی دلکش و آن گل فشانیا؟ }}
{{ب| کشتی به زاری اصغر و هیچت نسوخت دل‌|زان شمع روی دلکش و آن گل فشانیا؟ }}
{{ب| از پا فکندی اکبر و می‌نامدت دریغ‌ای چرخ پیر از آن قد و آن نوجوانیا؟ }}
{{ب| از پا فکندی اکبر و می‌نامدت دریغ‌|ای چرخ پیر از آن قد و آن نوجوانیا؟ }}
{{ب| سودی به حلق خسرو دین تیغ، هیچ شرم‌نامد ترا از آن نگه خسروانیا؟ }}
{{ب| سودی به حلق خسرو دین تیغ، هیچ شرم‌|نامد ترا از آن نگه خسروانیا؟ }}
{{ب| هرگز نکرده بود کس ای دهر سفله طبع‌بر میهمان خویش چنین میزبانیا»  }}
{{ب| هرگز نکرده بود کس ای دهر سفله طبع‌|بر میهمان خویش چنین میزبانیا»  }}
{{ب| آتش شو ای درون و بسوزان زبان من‌ای خاک بر سر من و این داستان من <ref>دیوان آتشکده؛ ص 107- 120.</ref> }}
{{ب| آتش شو ای درون و بسوزان زبان من‌|ای خاک بر سر من و این داستان من <ref>دیوان آتشکده؛ ص 107- 120.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| شهید عشق که تنگ است پوست بر بدنش‌تو خصم بین که به یغما زره برد ز تنش }}
{{ب| شهید عشق که تنگ است پوست بر بدنش‌|تو خصم بین که به یغما زره برد ز تنش }}
{{ب| دگر بشیر به کنعان چه ارمغان آرد؟ز یوسفی که قبا کرده گرگ، پیرهنش }}
{{ب| دگر بشیر به کنعان چه ارمغان آرد؟|ز یوسفی که قبا کرده گرگ، پیرهنش }}
{{ب| چراغ دوده‌ی طاها فلک به یثرب کشت‌ز قصر شام برآورد دود انجمنش }}
{{ب| چراغ دوده‌ی طاها فلک به یثرب کشت‌|ز قصر شام برآورد دود انجمنش }}
{{ب| زمانه گلشن زهرا چنان به غارت دادکه بار قافله شد، ارغوان و یاسمنش  }}
{{ب| زمانه گلشن زهرا چنان به غارت داد|که بار قافله شد، ارغوان و یاسمنش  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۶۵: خط ۴۶۵:




{{ب| اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب‌طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب }}
{{ب| اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب‌|طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب }}
{{ب| فلک، از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش‌شکایتهای گوناگون مرا با کوکب است امشب }}
{{ب| فلک، از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش‌|شکایتهای گوناگون مرا با کوکب است امشب }}
{{ب| برادر جان، یکی سر برکن از خواب و تماشا کن‌که زینب بی‌تو، چون در ذکر یا رب یا رب است امشب }}
{{ب| برادر جان، یکی سر برکن از خواب و تماشا کن‌|که زینب بی‌تو، چون در ذکر یا رب یا رب است امشب }}
{{ب| جهان پر انقلاب و من غریب این دشت پر وحشت‌تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تبست امشب }}
{{ب| جهان پر انقلاب و من غریب این دشت پر وحشت‌|تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تبست امشب }}
{{ب| سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم‌مرا با هر دو اندر دل، هزاران مطلب است امشب }}
{{ب| سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم‌|مرا با هر دو اندر دل، هزاران مطلب است امشب }}
{{ب| بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلاز زلف و عارض اکبر، قمر در عقرب است امشب }}
{{ب| بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلا|ز زلف و عارض اکبر، قمر در عقرب است امشب }}
{{ب| صبا از من به زهرا گو، بیا شام غریبان بین‌که گریان دیده‌ی دشمن به حال زینب است امشب }}
{{ب| صبا از من به زهرا گو، بیا شام غریبان بین‌|که گریان دیده‌ی دشمن به حال زینب است امشب }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| ای ز داغ تو روان خون دل از دیده‌ی حوربی‌تو عالم همه ماتمکده تا نفخه‌ی صور }}
{{ب| ای ز داغ تو روان خون دل از دیده‌ی حور|بی‌تو عالم همه ماتمکده تا نفخه‌ی صور }}
{{ب| ز تماشای تجلای تو، مدهوش کلیم‌ای سرت سرّ «أَنَا اللَّهُ» <ref>اشاره به آیه 14 سوره طه «أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی». منم خدای یکتا، جز من خدایی نیست، پس مرا بپرست.</ref> و سنان نخله‌ی طور }}
{{ب| ز تماشای تجلای تو، مدهوش کلیم‌|ای سرت سرّ «أَنَا اللَّهُ» <ref>اشاره به آیه 14 سوره طه «أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی». منم خدای یکتا، جز من خدایی نیست، پس مرا بپرست.</ref> و سنان نخله‌ی طور }}
{{ب| دیده‌ها گو همه دریا شو و دریا همه خون‌که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور }}
{{ب| دیده‌ها گو همه دریا شو و دریا همه خون‌|که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور }}
{{ب| پای در سلسله سجّاد و به سر تاج، یزیدخاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور }}
{{ب| پای در سلسله سجّاد و به سر تاج، یزید|خاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور }}
{{ب| دیر ترسا و سر سبطّ رسول مدنی‌آه اگر طعنه به قرآن زند، انجیل و زبور }}
{{ب| دیر ترسا و سر سبطّ رسول مدنی‌|آه اگر طعنه به قرآن زند، انجیل و زبور }}
{{ب| تا جهان باشد و بوده‌ست که داده‌ست نشان‌میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟ }}
{{ب| تا جهان باشد و بوده‌ست که داده‌ست نشان‌|میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟ }}
{{ب| سر بی‌تن که شنیده‌ست به لب آیه کهف؟یا که دیدست به مشکوة تنور، آیه نور؟ }}
{{ب| سر بی‌تن که شنیده‌ست به لب آیه کهف؟|یا که دیدست به مشکوة تنور، آیه نور؟ }}
{{ب| جان فدای تو که از حالت جانبازی تودر صف ماریه از یاد بشر شور نشور }}
{{ب| جان فدای تو که از حالت جانبازی تو|در صف ماریه از یاد بشر شور نشور }}
{{ب| قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت‌حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور }}
{{ب| قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت‌|حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور }}
{{ب| گوش خضرا همه پر غلغله‌ی دیو و پری‌سطح غبرا، همه پر ولوله‌ی وحش و طیور  }}
{{ب| گوش خضرا همه پر غلغله‌ی دیو و پری‌|سطح غبرا، همه پر ولوله‌ی وحش و طیور  }}
{{ب| غرق دریای تحیّر ز لب خشک تو نوح‌دست حسرت به دل، از صبر تو ایوب صبور }}
{{ب| غرق دریای تحیّر ز لب خشک تو نوح‌|دست حسرت به دل، از صبر تو ایوب صبور }}
{{ب| کوفیان دست به تاراج حرم کرده درازآهوان حرم از واهمه در شیون و شور }}
{{ب| کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز|آهوان حرم از واهمه در شیون و شور }}
{{ب| انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت‌شمر سرشار تمنّا و تو سرگرم حضور  }}
{{ب| انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت‌|شمر سرشار تمنّا و تو سرگرم حضور  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۴۹۶: خط ۴۹۶:




{{ب| نفس بگرفتش عنان که پای دارباره واپس ران، مترس از ننگ و عار }}
{{ب| نفس بگرفتش عنان که پای دار|باره واپس ران، مترس از ننگ و عار }}
{{ب| عقل گفتش: رو که عار از نار به‌جور یار از صحبت اغیار به }}
{{ب| عقل گفتش: رو که عار از نار به‌|جور یار از صحبت اغیار به }}
{{ب| نفس گفت: از عمر برخوردار باش‌عقل گفتا: عمر شد، بیدار باش }}
{{ب| نفس گفت: از عمر برخوردار باش‌|عقل گفتا: عمر شد، بیدار باش }}
{{ب| نفس گفتا: نقد بر نسیه مده‌عقل گفت: این نسیه از آن نقد، به }}
{{ب| نفس گفتا: نقد بر نسیه مده‌|عقل گفت: این نسیه از آن نقد، به }}
{{ب| وین کشاکشهای نفس و عقل پیرنفس شد مغلوب و عقل پیر چیر }}
{{ب| وین کشاکشهای نفس و عقل پیر|نفس شد مغلوب و عقل پیر چیر }}
{{ب| عاشقانه راند باره سوی شاه‌با تضرّع گفت ای باب اله }}
{{ب| عاشقانه راند باره سوی شاه‌|با تضرّع گفت ای باب اله }}
{{ب| تائبم، بگشا به رویم باب رادوست می‌دارد خدا توّاب را }}
{{ب| تائبم، بگشا به رویم باب را|دوست می‌دارد خدا توّاب را }}
{{ب| وحشی‌ام، آورده‌ام رو بر رسول‌ای محمّد، توبه‌ی من کن قبول }}
{{ب| وحشی‌ام، آورده‌ام رو بر رسول‌|ای محمّد، توبه‌ی من کن قبول }}
{{ب| دید چون مولا تضرّع کردنش‌کرد طوق بندگی در گردنش }}
{{ب| دید چون مولا تضرّع کردنش‌|کرد طوق بندگی در گردنش }}
{{ب| گفت: بازآ که در توبه‌ست بازهین بگیر از عفو ما خطّ جواز }}
{{ب| گفت: بازآ که در توبه‌ست باز|هین بگیر از عفو ما خطّ جواز }}
{{ب| گر دو صد جرم عظیم آورده‌ای‌غم مخور، رو بر کریم آورده‌ای }}
{{ب| گر دو صد جرم عظیم آورده‌ای‌|غم مخور، رو بر کریم آورده‌ای }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۵۱۴: خط ۵۱۴:




{{ب| شد به سوی آب تازان با شتاب‌زد سمند بادپیما را در آب }}
{{ب| شد به سوی آب تازان با شتاب‌|زد سمند بادپیما را در آب }}
{{ب| بی‌محابا جرعه‌ای در کف گرفت‌چون به خویش آمد دمی، گفت ای شگفت }}
{{ب| بی‌محابا جرعه‌ای در کف گرفت‌|چون به خویش آمد دمی، گفت ای شگفت }}
{{ب| تشنه لب در خیمه سبط مصطفی‌آب نوشم من؟ زهی شرط وفا }}
{{ب| تشنه لب در خیمه سبط مصطفی‌|آب نوشم من؟ زهی شرط وفا }}
{{ب| عاشقان از جام محنت سرخوشندآب کی نوشند؟ مرغ آتشند }}
{{ب| عاشقان از جام محنت سرخوشند|آب کی نوشند؟ مرغ آتشند }}
{{ب| دور دار ای آب، دامن از کفم‌تا نسوزد ماهیانت از تفم }}
{{ب| دور دار ای آب، دامن از کفم‌|تا نسوزد ماهیانت از تفم }}
{{ب| دور دار ای آب، لب را از لبم‌ترسمت دریا بسوزد از تبم }}
{{ب| دور دار ای آب، لب را از لبم‌|ترسمت دریا بسوزد از تبم }}
{{ب| زاده‌ی شیر خدا، با مشک آب‌خشک لب از آب بیرون زد رکاب }}
{{ب| زاده‌ی شیر خدا، با مشک آب‌|خشک لب از آب بیرون زد رکاب }}
{{ب| حیدرانه آن سلیل <ref> سلیل: فرزند.</ref> ذو الفقارخویش را زد یک تنه بر صد هزار }}
{{ب| حیدرانه آن سلیل <ref> سلیل: فرزند.</ref> ذو الفقار|خویش را زد یک تنه بر صد هزار }}
{{ب| ناگهان کافر نهادی از کمین‌کرد با تیغش جدا، دست از یمین }}
{{ب| ناگهان کافر نهادی از کمین‌|کرد با تیغش جدا، دست از یمین }}
{{ب| گفت هان ای دست، رفتی شاد روخوش برستی از گرو، آزاد رو }}
{{ب| گفت هان ای دست، رفتی شاد رو|خوش برستی از گرو، آزاد رو }}
{{ب| ساقی ار یاراست دمی این می که هست‌دست چبود؟ باید از سر شست دست  }}
{{ب| ساقی ار یاراست دمی این می که هست‌|دست چبود؟ باید از سر شست دست  }}
{{پایان شعر}}
{{ب| لیک از یک دست، برناید صدا|باش کآید دست دیگر از قفا }}
 
{{ب| لاابالی نیست دست افشانی‌ام‌|جعفر طیّار را من ثانی‌ام }}
 
{{ب| دست دادم تا شوم همدست او|پر برافشانیم در بستان هو }}
{{شعر}}
{{ب| از ازل من طایر آن گلشنم‌|دست گو بردار دست از دامنم }}
{{ب| لیک از یک دست، برناید صداباش کآید دست دیگر از قفا }}
{{ب| چند باید بود بند پای من‌|تیر باید شهپر عنقای من }}
{{ب| لاابالی نیست دست افشانی‌ام‌جعفر طیّار را من ثانی‌ام }}
{{ب| از کمین ناگه سیه‌دستی به تیغ‌|برفکندش دست دیگر بی‌دریغ }}
{{ب| دست دادم تا شوم همدست اوپر برافشانیم در بستان هو }}
{{ب| چون دو دست افتاده دید آن محتشم‌|گفت: دستا! رو که من بی‌تو خوشم }}
{{ب| از ازل من طایر آن گلشنم‌دست گو بردار دست از دامنم }}
{{ب| اندر آن کویی که آن محبوب روست‌|عاشق بی‌دست و پا دارند دوست }}
{{ب| چند باید بود بند پای من‌تیر باید شهپر عنقای من }}
{{ب| عاشقی باید ز من آموختن‌|شد علم پروانه، از پر سوختن }}
{{ب| از کمین ناگه سیه‌دستی به تیغ‌برفکندش دست دیگر بی‌دریغ }}
{{ب| بد چو شور عشق، سر تا پای من‌|شد قیامت راست بر بالای من }}
{{ب| چون دو دست افتاده دید آن محتشم‌گفت: دستا! رو که من بی‌تو خوشم }}
{{ب| شد پرافشان، جعفر طیّاروار|درگذشت و رفت سوی یار، یار }}
{{ب| اندر آن کویی که آن محبوب روست‌عاشق بی‌دست و پا دارند دوست }}
{{ب| شد همآغوش شه بدر و حُنَیْن‌|ماند ازو دستی و دامان حُسَین }}  
{{ب| عاشقی باید ز من آموختن‌شد علم پروانه، از پر سوختن }}
{{ب| بد چو شور عشق، سر تا پای من‌شد قیامت راست بر بالای من }}
{{ب| شد پرافشان، جعفر طیّارواردرگذشت و رفت سوی یار، یار }}
{{ب| شد همآغوش شه بدر و حُنَیْن‌ماند ازو دستی و دامان حُسَین }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۵۴۸: خط ۵۴۴:




{{ب| اکبر آن آیینه‌ی رخسار جدهیجده ساله جوان سرو قد }}
{{ب| اکبر آن آیینه‌ی رخسار جد|هیجده ساله جوان سرو قد }}
{{ب| برده در حسن از مه کنعان گروقصه‌ی هابیل و یحیی کرده نو }}
{{ب| برده در حسن از مه کنعان گرو|قصه‌ی هابیل و یحیی کرده نو }}
{{ب| با ادب بوسید پای شاه راروشنایی بخش مهر و ماه را }}
{{ب| با ادب بوسید پای شاه را|روشنایی بخش مهر و ماه را }}
{{ب| کای زمام امر «کُن» <ref> اشاره به آیه 82 سوره یس. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» فرمان نافذ خدا در عالم، چون اراده‌ی خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید موجود باش، موجود خواهد شد.</ref> در دست توهستی عالم طفیل هست تو }}
{{ب| کای زمام امر «کُن» <ref> اشاره به آیه 82 سوره یس. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» فرمان نافذ خدا در عالم، چون اراده‌ی خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید موجود باش، موجود خواهد شد.</ref> در دست تو|هستی عالم طفیل هست تو }}
{{ب| بی‌تو ما را زندگی بی‌حاصل است‌که حیات کشور تن با دل است }}
{{ب| بی‌تو ما را زندگی بی‌حاصل است‌|که حیات کشور تن با دل است }}
{{ب| دارم اندر سر هوای وصل دوست‌که سراپای وجودم یاد اوست }}
{{ب| دارم اندر سر هوای وصل دوست‌|که سراپای وجودم یاد اوست }}
{{ب| گفت: بشتاب ای ذبیح کوی عشق‌تا خوری آب حیات از جوی عشق }}
{{ب| گفت: بشتاب ای ذبیح کوی عشق‌|تا خوری آب حیات از جوی عشق }}
{{ب| ای سوم قربانی از آل خلیل‌از نژاد مصطفی اوّل قتیل  }}
{{ب| ای سوم قربانی از آل خلیل‌|از نژاد مصطفی اوّل قتیل  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| سر نهادش بر سر زانوی نازگفت کای بالیده سرو سرفراز }}
{{ب| سر نهادش بر سر زانوی ناز|گفت کای بالیده سرو سرفراز }}
{{ب| ای به طرف دیده خالی جای توخیز تا بینم قد و بالای تو }}
{{ب| ای به طرف دیده خالی جای تو|خیز تا بینم قد و بالای تو }}
{{ب| ای نگارین آهوی مشکین من‌با تو روشن چشم عالم‌بین من }}
{{ب| ای نگارین آهوی مشکین من‌|با تو روشن چشم عالم‌بین من }}
{{ب| این بیابان جای خواب ناز نیست‌ایمن از صیّاد تیرانداز نیست }}
{{ب| این بیابان جای خواب ناز نیست‌|ایمن از صیّاد تیرانداز نیست }}
{{ب| جبرئیل آمد شتابان برزمین‌از فراز عرش ربّ العالمین }}
{{ب| جبرئیل آمد شتابان برزمین‌|از فراز عرش ربّ العالمین }}
{{ب| گفت: کای فرمانده ملک وجودپیشت آورد ستم از یزدان درود }}  
{{ب| گفت: کای فرمانده ملک وجود|پیشت آورد ستم از یزدان درود }}  
{{ب| گر نبودی بود تو، عالم نبودامتزاح طینت آدم نبود }}
{{ب| گر نبودی بود تو، عالم نبود|امتزاح طینت آدم نبود }}
{{ب| ما نکردیم این شهادت بر تو حتم‌ای جلال کبریایی بر تو ختم }}
{{ب| ما نکردیم این شهادت بر تو حتم‌|ای جلال کبریایی بر تو ختم }}
{{ب| گر کشی جان جهان، نک زان توست‌گوش عزرائیل بر فرمان توست }}
{{ب| گر کشی جان جهان، نک زان توست‌|گوش عزرائیل بر فرمان توست }}
{{ب| داد پاسخ شاه با روح الامین‌کای امین وحی ربّ العالمین }}
{{ب| داد پاسخ شاه با روح الامین‌|کای امین وحی ربّ العالمین }}
{{ب| عاشق جانانه را با جان چه کار؟درد کز یار است، با درمان چه کار؟ }}
{{ب| عاشق جانانه را با جان چه کار؟|درد کز یار است، با درمان چه کار؟ }}
{{ب| جبرئیلا، این که بینی نی منم‌اوست یکسر، من همین پیراهنم }}
{{ب| جبرئیلا، این که بینی نی منم‌|اوست یکسر، من همین پیراهنم }}
{{ب| گر من از هر دو جهان بیگانه‌ام‌گنج پنهانی‌ست در ویرانه‌ام }}
{{ب| گر من از هر دو جهان بیگانه‌ام‌|گنج پنهانی‌ست در ویرانه‌ام }}
{{ب| گفت: چشم دخترانت در ره است‌گفت: عشق از دیدن غیر، اکمه است }}
{{ب| گفت: چشم دخترانت در ره است‌|گفت: عشق از دیدن غیر، اکمه است }}
{{ب| گفت: ترسم زینبت گردد اسیرگفت: سوی اوست از هر سو مصیر }}
{{ب| گفت: ترسم زینبت گردد اسیر|گفت: سوی اوست از هر سو مصیر }}
{{ب| گفت: سجّادت فتاده بی‌طبیب‌گفت: بیماریش خوش دارد حبیب }}
{{ب| گفت: سجّادت فتاده بی‌طبیب‌|گفت: بیماریش خوش دارد حبیب }}
{{ب| گفت: بهرت آب حیوان آورم‌گفت: من از تشنگی آن سو ترم }}
{{ب| گفت: بهرت آب حیوان آورم‌|گفت: من از تشنگی آن سو ترم }}
{{ب| جبرئیلا، من ز جو بگذشته‌ام‌آب حیوان را در آن سو هشته‌ام }}
{{ب| جبرئیلا، من ز جو بگذشته‌ام‌|آب حیوان را در آن سو هشته‌ام }}
{{ب| گفت: آورد ستم از غیبت، سپاه‌تا کنند این قوم کافر را تباه }}
{{ب| گفت: آورد ستم از غیبت، سپاه‌|تا کنند این قوم کافر را تباه }}
{{ب| گفت: مهلا، خود ز من دارد مددجبرئیلا، آن سپاه بی‌عدد }}
{{ب| گفت: مهلا، خود ز من دارد مدد|جبرئیلا، آن سپاه بی‌عدد }}
{{ب| آن که با تدبیر او گردد فلک‌کی بود محتاج امداد ملک }}
{{ب| آن که با تدبیر او گردد فلک‌|کی بود محتاج امداد ملک }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}




{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| گر فشانم دست، ریزم ز آستین‌صد هزاران جبرئیل راستین }}
{{ب| گر فشانم دست، ریزم ز آستین‌|صد هزاران جبرئیل راستین }}
{{ب| هستی ایشان همه از هست ماست‌رشته‌ی تدبیرشان در دست ماست }}
{{ب| هستی ایشان همه از هست ماست‌|رشته‌ی تدبیرشان در دست ماست }}
{{ب| جبرئیلا، چشم دیگر بایدت‌تا که حال عاشقان بنمایدت }}
{{ب| جبرئیلا، چشم دیگر بایدت‌|تا که حال عاشقان بنمایدت }}
{{ب| جبرئیلا، من خود از کف هشته‌ام‌دست جانان است تار رشته‌ام }}
{{ب| جبرئیلا، من خود از کف هشته‌ام‌|دست جانان است تار رشته‌ام }}
{{ب| هشته طوق عشق خود بر گردنم‌می‌برد آنجا که خواهد بردنم }}
{{ب| هشته طوق عشق خود بر گردنم‌|می‌برد آنجا که خواهد بردنم }}
{{ب| این حدیث محنت ایّوب نیست‌داستان یوسف و یعقوب نیست }}
{{ب| این حدیث محنت ایّوب نیست‌|داستان یوسف و یعقوب نیست }}
{{ب| صبر ایّوب از کجا و این بلااین حسین است و حدیث کربلا }}
{{ب| صبر ایّوب از کجا و این بلا|این حسین است و حدیث کربلا }}
{{ب| دورکش زین ورطه رخت ای محتشم‌تا نسوزد شهپرت را آتشم }}
{{ب| دورکش زین ورطه رخت ای محتشم‌|تا نسوزد شهپرت را آتشم }}
{{ب| هین سپاهت دور دار از راه من‌که جهانسوز است برق آه من }}
{{ب| هین سپاهت دور دار از راه من‌|که جهانسوز است برق آه من }}
{{ب| آمد از هاتف به گوش او ندااز حجاب بارگاه کبریا }}
{{ب| آمد از هاتف به گوش او ندا|از حجاب بارگاه کبریا }}
{{ب| کای حسین، ای نوح طوفان بلااین همان عهد است و اینجا کربلا }}
{{ب| کای حسین، ای نوح طوفان بلا|این همان عهد است و اینجا کربلا }}
{{ب| تو بدین‌سان گر کنی جنگ‌آوری‌پس که خواهد شد بلا را مشتری؟ }}
{{ب| تو بدین‌سان گر کنی جنگ‌آوری‌|پس که خواهد شد بلا را مشتری؟ }}
{{ب| هین فرود آ، ای شه پیمان درست‌که بساط کبریایی زان توست }}
{{ب| هین فرود آ، ای شه پیمان درست‌|که بساط کبریایی زان توست }}
{{ب| ای حریم وصل ما، مأوای تواندر آ، خالی‌ست اینجا جای تو }}
{{ب| ای حریم وصل ما، مأوای تو|اندر آ، خالی‌ست اینجا جای تو }}
{{ب| چون پیام دوست از هاتف شنیددست از پیکار دشمن برکشید  }}
{{ب| چون پیام دوست از هاتف شنید|دست از پیکار دشمن برکشید  }}
{{ب| گفت حاشا من نی‌ام در عهد، سست‌این کشاکشها همه از بهر توست }}
{{ب| گفت حاشا من نی‌ام در عهد، سست‌|این کشاکشها همه از بهر توست }}
{{ب| آشنای تو ز خود بیگانه است‌خود تویی تو، گر کسی در خانه است }}
{{ب| آشنای تو ز خود بیگانه است‌|خود تویی تو، گر کسی در خانه است }}
{{ب| عشق را با من حدیث اختیار«مسأله دور است اما دور یار» }}
{{ب| عشق را با من حدیث اختیار|«مسأله دور است اما دور یار» }}
{{ب| عشق را نه قید نام است و نه ننگ‌جمله بهر توست، چه صلح و چه جنگ }}
{{ب| عشق را نه قید نام است و نه ننگ‌|جمله بهر توست، چه صلح و چه جنگ }}
{{ب| صورت آیینه، عکسی بیش نیست‌جنبش و آرام او از خویش نیست }}
{{ب| صورت آیینه، عکسی بیش نیست‌|جنبش و آرام او از خویش نیست }}
{{ب| این کشاکش نیستم از نقض عهدقاتل خود را همی جویم به جهد }}
{{ب| این کشاکش نیستم از نقض عهد|قاتل خود را همی جویم به جهد }}
{{ب| ورنه من بر مرگ از آن تشنه‌ترم‌هین ببار ای تیر باران بر سرم  }}
{{ب| ورنه من بر مرگ از آن تشنه‌ترم‌|هین ببار ای تیر باران بر سرم  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


۱۰٬۰۷۲

ویرایش

منوی ناوبری