Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران نظرات، مدیران رابط کاربری، Moderators، پنهانگران، مدیران
۴٬۰۱۷
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «زندگینامه محمد داورى سومین فرزند وصال شیرازى(1197-1262)است که همانند برادران خو...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = داورى شیرازى | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد =1197 ه.ق | |||
| محل تولد = شیراز | |||
| والدین =سومین فرزند [[وصال شیرازى]] | |||
| تاریخ مرگ =1262 ه.ق | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = شاهچراغ شیراز | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = خوشنویس و شاعر | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
محمد داورى سومین فرزند [[وصال شیرازى]] (1197-1262)است که همانند برادران خود در شعر و ادب و هنر دستى به تمام داشته و از چهرههاى معروف ادبى در نیمه دوم سده سیزدهم هجرى به شمار مىرود. | |||
وى از علوم و فنون متداول زمانه خود بهره وافرى داشته و در محضر پدر بزرگوار خود به تحصیل صرف نحو و منطق و حکمت پرداخته و از تعلیمات برادر بزرگتر خود [[احمد وقار شیرازى]] نیز سود جسته است. | |||
همو در ادبیات عرب و سرودن شعر به زبان عربى توانا بوده و در زبان آذرى نیز طبعآزمایى مىکرده است. | |||
داورى شیرازى | داورى شیرازى در خط نستعلیق و شکسته از خوشنویسان بنام عصر خود بوده و دیوان حکیم خاقانى را با شرح و تعلیقات با خطى خوش نگاشته و دیوان حافظ شیرازى را در دو نسخه، یکى با خط نستعلیق و دیگرى با خط شکسته نوشته و شاهنامه فردوسى را در مدت پنج سال با هنر خط خویش آراسته که از شاهکارهاى هنر خطاطى به شمار مىرود و از تذهیب و نقاشى آن پیدا است که داور در این دو رشته هنرى نیز بسیار توانا بوده است. پس از پایان کار شاهنامه فردوسى طالبان بسیارى براى خریدارى آن به او مراجعه مىکنند و سرانجام بنا به نوشته مولف تذکره حدیقة الشعراء، شخصى به نام محمد قلى خان قشقائى با نیاز هفتصد تومان پول نقد دو طاقه شال کشمیرى ممتاز و دو اسب راهوار این نسخه خطى ممتاز را به دست مىآورد که بعدها جلد و محفظه آن به دست کتابشناسان خارجى مىافتد، ولى هماکنون اصل کتاب زینت بخش موزه رضا عباسى است.<ref>''دیوان داورى شیرازى،به اهتمام دکتر نورانى وصال،چاپ اول،سال 1370،ص 5 تا 30.''</ref> | ||
از داورى شیرازى به جز کلیات اشعارش کتب و رسالههایى باقى مانده که رساله در معانى و بیان و بدیع به زبان عربى، رساله در علم عروض و آیین سخنورى و فرهنگ بزرگ ترکى به فارسى از مهمترین آنها است و متاسفانه هیچ کدام به چاپ نرسیده است. | |||
وى سرانجام در سن میانسالى و به سال 1283 ه.ق در اثر بیمارى «دق» بدرود حیات گفت و در جوار مزار پدرش در حرم شاهچراغ شیراز آرمید. | |||
دیوان وى در چهار دفتر به ترتیب تقدم و تاخر زمانى شامل: قصاید، غزلیات، قطعات، مسمطات، ترکیببندها و مثنوىها به اهتمام دکتر نورانى وصال تدوین و منتشر شده است. <ref>''همان.''</ref> | |||
==سبک شعرى== | |||
داورى شیرازى ادامه دهنده متقدمین و از پیروان نهضت بازگشت ادبى است. در قصیده از سبک خراسانى در غزل از سبک عراقى و در مثنوى غالبا از شیوه عبد الرحمان جامى سود جسته است. | |||
==دامنه تاثیر آثار عاشورایى== | |||
داورى شیرازى داراى آثار مناقبى و ماتمى بسیارى است و مراثى او در سوگ [[سالار شهیدان]] و [[شهداى کربلا]] از حال و هواى خاصى برخوردار است. | |||
مسلما بالندگى [[شعر عاشورایى]] امروز تا حد زیادى مرهون تلاش شعراى آیینى در سدههاى پیشین است و اگر اهتمام آنان به سرودن مراثى پیرامون واقعه کربلا نبود مسلما امروز با حلقههاى گسیختهاى در شعر عاشورا رو به رو بودیم که کار را براى اهل تحقیق دشوار مىساخت و داورى شیرازى از این اصل کلى مستثنى نیست. | |||
==برگزیده آثار عاشورایى== | |||
[ | در دیوان چاپى داورى شیرازى به قالبهاى متنوع شعرى برمىخوریم که در مراثى [[شهداى کربلا]] سروده شده ولى ما به نقل یک غزل مرثیه و ترکیب بند عاشورایى او بسنده مىکنیم: | ||
===غزل مرثیه=== | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|از حدیث شهدا مختصرى مىشنوى |از غم روز قیامت خبرى مىشنوى}} | |||
{{ب|تو چه دانى که چه آمد به سر شاه شهید؟ | بر سر نیزه بیداد سرى مىشنوى}} | |||
{{ب|چاک پیشانیش از دامن ابرو بگذشت | تو همین معجز شق القمرى مىشنوى}} | |||
{{ب|از جگر سوختگان لب آبت چه خبر | این قدر هست که بوى جگرى مىشنوى}} | |||
{{ب|غافلى وقت جدایى چه قیامت برخاست |تو وداع پسرى با پدرى مىشنوى}} | |||
{{ب|خبرت نیست ز حال دل بیمار حسین | در ره شام همین در به درى مىشنوى}} | |||
{{ب|تاب خورشید و تن خسته و پا در زنجیر| حال رنجور چه دانى؟سفرى مىشنوى}} | |||
{{ب|گریه سیلى شد و بنیاد صبورى بر کند | تو همین زینبى و چشم ترى مىشنوى}} | |||
{{ب|(داورى)راست دم غصه فزایى ورنه | این همان قصه بود کز دگرى مىشنوى <ref>''دیوان داورى شیرازى،به اهتمام دکتر نورانى وصال،چاپ اول،سال 1370،ص 771.''</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
===پانزده بند عاشورایى=== | |||
====1==== | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|پیغمبر خداى که بُد رهنماى خلق | بس رنجها که برد ز خلق از براى خلق}} | |||
{{ب|با آنکه او ز خلق به غیر از بدى ندید | جز نیکویى نخواست به خلق از خداى خلق}} | |||
{{ب|اى بس که برد رنج و تعب در ره خداى| تا شد میان خلق خدا رهنماى خلق}} | |||
{{ب|یک تن نبُد ز خلق که با او وفا کند | زین رنجها که برد به مهر وفاى خلق }} | |||
{{ب|دندان او که گوهر بحر وجود بود |دیدى که چون شکست ز سنگ جفاى خلق؟}} | |||
{{ب|خاکستر از جفا به سرش ریختند و او | روى از حیا نتافت که اف بر حیاى خلق }} | |||
{{ب|جز خون دل غذاش ندادند و اى دریغ | آن را که هیچ بهره نبرد از غذاى خلق}} | |||
{{ب|اى بس زبان طعن که بر وى گشاده شد | با این همه زبان نکشید از دعاى خلق}} | |||
{{ب|او از پى هدایت و خلق از براى ظلم! | خلق از قفاى او شد و او از قفاى خلق }} | |||
{{ب|غیر از بدى ندید ز خلق خدا جزاى | تا خود خدا به حشر چه بدهد جزاى خلق؟ }} | |||
{{ب|باز ار نه خود شفاعت خلق خدا کند | روز جزا و واقعه حشر،واى خلق }} | |||
{{ب|ظلمى که بر رسول خدا رفت و عترتش | هم خود مگر خداى ببخشد به امتش}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
2 | 2 |
ویرایش