۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''زینب'''، دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا(س) که در سال 5 قمری | '''زینب'''، دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) که در سال 5 قمری یا سال 6 قمری در مدینه متولد شد. وی همسر [[عبدالله بن جعفر بن ابیطالب|عبدالله بن جعفر]] بود و در [[واقعه کربلا]] با دو فرزندش در کنار برادرش [[امام حسین (ع)]] حضور داشت. فرزندانش در این جنگ به [[شهادت]] رسیدند. با پایان یافتن جنگ، وی و دیگر بازماندگان کاروان امام (ع) به اسارت درآمدند و به [[کوفه]] و از آنجا به [[شام]] برده شدند. [[خطبه حضرت زینب در مجلس یزید|خطبههای]] او در کوفه و شام (در مجلس [[یزید]])، معروف است. وی در [[سال 62 قمری]] درگذشت. | ||
== نسب، ولادت، نام، لقب و کنیه == | == نسب، ولادت، نام، لقب و کنیه == | ||
زینب دختر [[امام علی | زینب دختر [[امام علی (ع)]] و [[حضرت فاطمه (س)]] است.<ref>ابن عساکر، اعلام النسا،189و190.</ref> معروفترین نام وی زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو» آمده<ref> ابن منظور، لسان العرب،ج1، ص 453</ref> و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.<ref>تاج العروس من جواهر القاموس، ج2، ص: 60.</ref> | ||
حضرت زینب(س) در پنجم | حضرت زینب (س) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در [[مدینه]] متولد شد.<ref>محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج3، ص33؛ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص17 </ref> | ||
بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط [[پیامبر اسلام]] (ص) صورت گرفت. گفته شده است که [[جبرییل]] از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.<ref>باقر شریف القرشی، السیده زینب، ص 39؛ حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ص 29؛ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (س) سیره عملی اهل بیت، ص7.</ref> | بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط [[پیامبر اسلام]] (ص) صورت گرفت. گفته شده است که [[جبرییل]] از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.<ref>باقر شریف القرشی، السیده زینب، ص 39؛ حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ص 29؛ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (س) سیره عملی اهل بیت، ص7.</ref> | ||
هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: | هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: | ||
:::«به حاضران و غایبان امّتم وصیت میکنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند [[خدیجه کبری]] | :::«به حاضران و غایبان امّتم وصیت میکنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند [[خدیجه کبری (س)]] است.»<ref>ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص 15؛ سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص44.</ref> | ||
برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.<ref>سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص52و53. </ref> | برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.<ref>سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص52و53. </ref> | ||
وی را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید (درگذشت جدش [[پیامبر(ص)]]، درگذشت و سختیهای [[حضرت فاطمه زهرا | وی را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید (درگذشت جدش [[پیامبر (ص)]]، درگذشت و سختیهای [[حضرت فاطمه زهرا (س)|مادرش]]، شهادت پدرش [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین (ع)]]، شهادت برادرش [[امام مجتبی|امام مجتبی (ع)]]، [[واقعه کربلا|فاجعه کربلا]] و شهادت برادرش [[امام حسین|امام حسین (ع)]] و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در [[کوفه]] و [[شام]]) ام المصائب نیز لقب دادهاند.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج7، ص137.</ref> | ||
== همسر و فرزندان == | == همسر و فرزندان == | ||
زینب در سال | زینب در سال 17 ق. با [[عبدالله بن جعفر بن ابی طالب|عبدالله]] فرزند [[جعفر طیار]] ازدواج کرد و از وی چهار پسر داشت به نامهای: علی، عون، عباس، محمد؛ و یک دختر به نام ام کلثوم.<ref>ابن عساکر، اعلام النسا، ص190؛ ریاحین الشریعه، ج3، ص41.</ref> [[عون بن عبدالله بن جعفر|عون]]، [[محمد بن عبدالله بن جعفر|محمد]] در [[واقعه کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، 1413ق، ج2، ص125.</ref> | ||
[[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] برای فرزندش [[یزید بن معاویه|یزید]] از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش [[قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب]] درآورد.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج7، ص137.</ref> | [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] برای فرزندش [[یزید بن معاویه|یزید]] از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش [[قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب]] درآورد.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج7، ص137.</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
«در شب [[عاشورا]]، عمّهام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، [[نماز]] و نیایش داشت و پیوسته اشکهایش سرازیر میشد.»<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص 106.</ref> | «در شب [[عاشورا]]، عمّهام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، [[نماز]] و نیایش داشت و پیوسته اشکهایش سرازیر میشد.»<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص 106.</ref> | ||
ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که [[امام حسین | ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که [[امام حسین (ع)]] در [[روز عاشورا]] هنگام وداع، به خواهرش فرمود: | ||
«یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»<ref>ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج 3، ص62.</ref>؛ «خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.» | «یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»<ref>ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج 3، ص62.</ref>؛ «خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.» | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
«بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»<ref>فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ص185.</ref> | «بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»<ref>فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ص185.</ref> | ||
وی بارها جان [[امام سجاد|امام سجّاد]] | وی بارها جان [[امام سجاد (ع)|امام سجّاد]] را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس [[ابن زیاد]]، پس از احتجاج [[امام سجاد (ع)]] با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زندهام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص117.</ref> | ||
== در فاجعه کربلا == | == در فاجعه کربلا == | ||
=== عاشورا === | === عاشورا === | ||
[[شیخ مفید]] از [[امام سجاد | [[شیخ مفید]] از [[امام سجاد (ع)]] چنین روایت میکند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد نشسته بودم و عمهام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری میکرد که پدرم به خیمهای رفت و [[جوین مولی ابی ذر|جوین]] غلام [[ابوذر غفاری]] هم کنارش بود در حالی که مشغول اصلاح شمشیر خود بود و پدرم این شعر را میخواند: | ||
{{شعر}}{{ب|یا دهر افّ لک من خلیل|کم لک بالاشراق والاصیل}}{{ب|من صاحب او طالب قتیل|والدّهر لا یقنع بالبدیل}}{{ب| | {{شعر}}{{ب|یا دهر افّ لک من خلیل|کم لک بالاشراق والاصیل}}{{ب|من صاحب او طالب قتیل|والدّهر لا یقنع بالبدیل}}{{ب| | ||
وانّما الامر الی الجلیل|وکلّ حی سالک سبیلی}}{{پایان شعر}} | وانّما الامر الی الجلیل|وکلّ حی سالک سبیلی}}{{پایان شعر}} | ||
(ترجمه:ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیدهدمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه میخواهد، رضایت نمیدهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.) | (ترجمه:ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیدهدمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه میخواهد، رضایت نمیدهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.) | ||
پس این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی | پس این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آنها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم و دانستم که مصیبت نازل شده است. اما عمهام بر اثر رقت قلبى که ویژه زنانست با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و دامنکشان نزد پدرم رفت و چون نزدیک او رفت، گفت: وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگیام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان. پس حسین (ع) به او نگاهی کرد و فرمود: خواهرم! شیطان بردباری را از تو نگیرد؛ سپس چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اگر پرنده را به حال خود بگذارند، میخوابد. | ||
پس حضرت زینب (س) گفت:ای وای بر من! آیا جان تو را به زور میگیرند؟ پس این دلم را خونینتر میکند و بر من ناگوارتر است. سپس سیلی به صورت خود زد و گریبانش را گرفت و آن را پاره کرد و بیهوش افتاد. پس حسین (ع) برخاست و آب بر روی صورتش ریخت و به وی فرمود: خواهرم! از خدا بترس و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و اینکه همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمیانگیزد و به سوی او بازگردند در حالیکه او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است. | پس حضرت زینب (س) گفت:ای وای بر من! آیا جان تو را به زور میگیرند؟ پس این دلم را خونینتر میکند و بر من ناگوارتر است. سپس سیلی به صورت خود زد و گریبانش را گرفت و آن را پاره کرد و بیهوش افتاد. پس حسین (ع) برخاست و آب بر روی صورتش ریخت و به وی فرمود: خواهرم! از خدا بترس و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و اینکه همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمیانگیزد و به سوی او بازگردند در حالیکه او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
عصر عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی را با هدف کشتن ایشان گرفتهاند، از خیمه بیرون آمد و [[عمر بن سعد|پسر سعد]] (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد: | عصر عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی را با هدف کشتن ایشان گرفتهاند، از خیمه بیرون آمد و [[عمر بن سعد|پسر سعد]] (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد: | ||
: «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»<ref>نظری منفرد، قصّه کربلا، ص371.</ref> | : «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»<ref>نظری منفرد، قصّه کربلا، ص371.</ref> | ||
:فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه [= امام حسین(ع)] کشته میشود و تو تماشا میکنی؟! | :فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه [= امام حسین (ع)] کشته میشود و تو تماشا میکنی؟! | ||
او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: | او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: | ||
:«وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل»<ref>سیدبن طاووس، پیشین، ص159و161؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص192. </ref> | :«وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل»<ref>سیدبن طاووس، پیشین، ص159و161؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص192. </ref> | ||
«وای برادرم! وای سرورم! وای [[اهل بیت]]م! | «وای برادرم! وای سرورم! وای [[اهل بیت]]م! ای کاش آسمان بر زمین واژگون میشد! و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون میریخت.» | ||
وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»<ref>علینقی فیض الاسلام، پیشین، ص185. </ref> | وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»<ref>علینقی فیض الاسلام، پیشین، ص185. </ref> | ||
{{سوگواری محرم}} | {{سوگواری محرم}} | ||
حضرت زینب(س) در کنار بدن امام حسین (ع)، رو به سوی [[مدینه]] نمود و خطاب به [[پیامبر(ص)]] چنین گفت: | حضرت زینب (س) در کنار بدن امام حسین (ع)، رو به سوی [[مدینه]] نمود و خطاب به [[پیامبر (ص)]] چنین گفت: | ||
:::«وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...»<ref> ابومخنف، پیشین، ص259؛ مجلسی، پیشین، ج45، ص59.</ref> | :::«وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...»<ref> ابومخنف، پیشین، ص259؛ مجلسی، پیشین، ج45، ص59.</ref> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
:::«در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن میگوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»<ref>احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص227-228. </ref> | :::«در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن میگوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»<ref>احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص227-228. </ref> | ||
حضرت زینب (س) خطابه را پایان داد، هیجان شدید در کوفه ایجاد کرد، و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی میگوید: «پس از خطبه دختر حضرت علی(ع)، مردم کوفه شگفت زده دستها را به دندان میگزیدند.» | حضرت زینب (س) خطابه را پایان داد، هیجان شدید در کوفه ایجاد کرد، و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی میگوید: «پس از خطبه دختر حضرت علی (ع)، مردم کوفه شگفت زده دستها را به دندان میگزیدند.» | ||
در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس میشد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، [[:رده:اسیران کربلا|اسیران خاندان پیامبر(ص)]] را به [[دارالاماره]] مرکز حکومت [[عبیدالله بن زیاد]] فرستاد.<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص246.</ref> | در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس میشد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، [[:رده:اسیران کربلا|اسیران خاندان پیامبر(ص)]] را به [[دارالاماره]] مرکز حکومت [[عبیدالله بن زیاد]] فرستاد.<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص246.</ref> | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
حضرت زینب (س) همراه با [[اسیران کربلا|اسرا]] وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.<ref> ابومخنف، پیشین، ص299و 300؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، المؤتمر للشیخ مفید، 1413ق، ص353؛ مجلسی، پیشین، 45، ص117.</ref> | حضرت زینب (س) همراه با [[اسیران کربلا|اسرا]] وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.<ref> ابومخنف، پیشین، ص299و 300؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، المؤتمر للشیخ مفید، 1413ق، ص353؛ مجلسی، پیشین، 45، ص117.</ref> | ||
سخنان حضرت زینب (س) بر مردم اثری عمیق گذارد و [[امویان|خاندان اموی]] را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان [[امام سجاد | سخنان حضرت زینب (س) بر مردم اثری عمیق گذارد و [[امویان|خاندان اموی]] را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان [[امام سجاد (ع) ]] و [[ام کلثوم دختر حضرت علی (ع)|ام کلثوم]] و [[فاطمه دختر امام حسین|فاطمه بنت الحسین]] در کوفه و دارالاماره و نیز اعتراضهای [[عبدالله بن عفیف ازدی]] و [[زید بن ارقم]] به مردم کوفه جرئت بخشید و زمینه قیام برضد حکومت ظلم را فراهم ساخت چراکه عراقیها پس از سخنان شورانگیز حضرت زینب (س) سخت پشیمان شدند و در فکر چاره رفع ننگ کشتن خاندان پیامبر برآمدند و با جنب وجوشهای تازه علیه امویان سرانجام بر دور [[مختار]] گرد آمدند.{{مدرک}} | ||
=== کاروان اسیران در شام === | === کاروان اسیران در شام === | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
موقعیت حکومت [[یزید]] هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سالها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سالها تبلیغات دودمان [[ابوسفیان]] را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در [[شام]]، مردم لباسهای نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»<ref>محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص327-328.</ref> | موقعیت حکومت [[یزید]] هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سالها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سالها تبلیغات دودمان [[ابوسفیان]] را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در [[شام]]، مردم لباسهای نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»<ref>محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص327-328.</ref> | ||
ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابههایی، که حضرت زینب و [[امام سجاد(ع)|زین العابدین(ع)]] در شام ایراد کردند و در آن جنایتهای [[بنی امیه|بنی امیه]] را آشکارا بیان کردند، از یکسو، دشمنی شامیان نسبت به [[اهل البیت|اهل بیت ( | ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابههایی، که حضرت زینب و [[امام سجاد (ع)|زین العابدین (ع)]] در شام ایراد کردند و در آن جنایتهای [[بنی امیه|بنی امیه]] را آشکارا بیان کردند، از یکسو، دشمنی شامیان نسبت به [[اهل البیت|اهل بیت (ع)]] را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن [[امام حسین (ع)]] به جای آنکه موقعیت او را بهتر کند، ضربههای کوبندهای بر پایههای حکومتش وارد آورد. | ||
ویرایش