دعبل خزاعی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۳۴٬۴۷۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''اشاره''' زندگی پرفرازونشیب دعبل در دوران خلافت ننگین و ظالمانه‌ی نه تن از خ...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:


حب و بغض، قهر و عشق و خشم از ویژگی‌های برجسته شعر شاعران متعهّد و ملتزم است و دعبل سمبل شاعران متعهّد شیعه است که این حقیقت در شعرش تجلّی درخشانی دارد. شعر و زندگی او نمونه بارز تولّی و تبرّی است و او والاترین نمونه‌ی شاعر شیعی است. او در میان شاعران عرب به «تشیّع و هجو خلفا» <ref>الاغانی؛ ج 2، ص 146.</ref> مشهور شده است.
حب و بغض، قهر و عشق و خشم از ویژگی‌های برجسته شعر شاعران متعهّد و ملتزم است و دعبل سمبل شاعران متعهّد شیعه است که این حقیقت در شعرش تجلّی درخشانی دارد. شعر و زندگی او نمونه بارز تولّی و تبرّی است و او والاترین نمونه‌ی شاعر شیعی است. او در میان شاعران عرب به «تشیّع و هجو خلفا» <ref>الاغانی؛ ج 2، ص 146.</ref> مشهور شده است.
'''
 
مقام علمی شاعر:''' بی‌شک دعبل را فقط یک شاعر بزرگ و صاحب سبک نمی‌توان دانست بلکه علاوه بر نبوغ شعری در علم  
 
'''مقام علمی شاعر:''' بی‌شک دعبل را فقط یک شاعر بزرگ و صاحب سبک نمی‌توان دانست بلکه علاوه بر نبوغ شعری در علم  
 


کلام، حدیث، قرآن، تاریخ و لغت‌شناسی یکی از عالمان سترگ و دانشور شیعه بود. علّامه حلّی می‌گوید: «دعبل در بین عالمان و اندیشه‌وران شیعه به کمال ایمان و علوّ منزلت و عظمت شأن معروف شده است.»<ref>خلاصه الاقوال فی معرفة الرجال؛ ص 70.</ref> و آیة اللّه سید حسن صدر می‌نویسد:
کلام، حدیث، قرآن، تاریخ و لغت‌شناسی یکی از عالمان سترگ و دانشور شیعه بود. علّامه حلّی می‌گوید: «دعبل در بین عالمان و اندیشه‌وران شیعه به کمال ایمان و علوّ منزلت و عظمت شأن معروف شده است.»<ref>خلاصه الاقوال فی معرفة الرجال؛ ص 70.</ref> و آیة اللّه سید حسن صدر می‌نویسد:
خط ۲۷۵: خط ۲۷۷:


85- نبذت الیهم بالمودّة صادقاو سلّمت نفسی طائعا لولات
85- نبذت الیهم بالمودّة صادقاو سلّمت نفسی طائعا لولات
86- فیا ربّ زدنی فی هوای بصیرةو ازد حبّهم یا ربّ فی حسنات
87- سأبکیهم ما حجّ للّه راکب‌و ما فاح قمریّ علی الشّجرات
88- و انّی لمولاهم و قال عدوّهم‌و انّی لمحزون بطول حیات
89- بنفسی أنتم من کهول و فتیةلفکّ عناة او لحمل دیات
90- و للخیل لمّا قیّد الموت خطوهافأطلقتم منهنّ بالذّربات
91- احبّ قصیّ الرّحم من أجل حبّکم‌و أهجر فیکم أسرتی و بنات
92- و اکتم حبّبکم مخافة کاشح‌عنید لأهل الحقّ غیر موات
93- فیا عین بکّیهم و جودی بعبرةفقد آن للتّسکاب و الهملات
94- لقد خفت فی الدّنیا و ایّام سعیهاو إنّی لأرجو الأمن بعد وفات
95- ألم تر أنّی مذ ثلاثین حجّةأروح و أغدو دائم الحسرات
96- أری فیأهم فی غیرهم متقسّماو أیدیهم من فیئهم صفرات
97- فکیف أداوی من جوی لی و الجوی‌امیّة أهل الفسق و اللّعنات
98- و آل زیاد فی القصور مصونةو آل رسول اللّه فی الفلوات
99- سأبکیهم ما ذرّ فی الارض شارق‌و نادی منادی الخیر بالصّلوات
100- و ما طلعت شمس و حان غروبهاو باللّیل أبکیهم و بالغدوات
101- دیار رسول اللّه اصبحن بلقعاو آل زیاد تسکن الحجرات
102- و آل رسول اللّه تدمی نحورهم‌و آل زیاد آمنوا السّربات
103- و آل رسول اللّه تسبی حریمهم‌و آل زیاد ربّة الحجلات
104- اذا وتروا مدّوا الی اهل واتریهم‌اکفّا عن الاوتار منقبضات
105- فلو لا الّذی ارجوه فی الیوم أو غدتقطّع نفسی إثرهم حسرات
106- خروج إمام لا محالة خارج‌یقوم علی اسم اللّه و البرکات
107- یمیّز فینا کلّ حقّ و باطل‌و یجزی علی النّعماء و النّقمات
108- فیا نفس طیبی ثمّ یا نفس أبشری‌فغیر بعید کلّ ما هو آت
109- و لا تجزعی من مدّة الجور إنّنی‌أری قوّتی قد آذنت بثبات
110- فإن قرّب الرحمن من تلک مدّتی‌و أخّر من عمری و وقت وفات
111- شفیت و لم أترک لنفسی غصةو روّیت منهم منصلی و قنات
112- فإنّی من الرّحمن أرجو بحبّهم‌حیاة لدی الفردوس غیر ثبات
113- عسی اللّه ان یرتاح للخلق انّه‌إلی کلّ قوم دائم اللّحظات
114- فان قلت عرفا أنکروه بمنکرو غطّوا علی التّحقیق بالشّبهات
115- تقاصر نفسی دائما عن جدالهم‌کفانی ما ألقی من العبرات
116- احاول نقل الشّمس عن مستقرّهاو إسماع أحجار من الصّلدات
117- فمن عارف لم ینتفع و معاندتمیل به الاهواء للشّهوات
118- فحسبی منهم أن أبوء بغصّةتردّد فی صدری و فی لهوات
119- کأنّک بالأضلاع قد ضاق ذرعهالما حمّلت من شدّة الزّفرات <ref>ادب الطف؛ ج 1، ص 298- 300.</ref>
120- أتسکب دمع العین بالعبرات‌و بتّ تقاسی شدة الزفرات
121- و تبکی لآثار لآل محمّد؟!فقد ضاق منک الصدر بالحسرات
122- ألا فابکهم حقا و بلّ علیهم‌عیونا لریب الدّهر منسکبات
123- و لا تنس فی یوم الطفوف مصابهم‌و داهیة من أعظم النکبات
124- سقی اللّه أجداثا علی أرض کربلامرابیع أمطار من المزنات
125- و صلّی علی روح الحسین حبیبه‌قتیلا لدی النهرین بالفلوات
126- قتیلا بلا جرم فجعنا بفقده‌فریدا ینادی: أین أین حمات؟!
127- أنا الظامی‌ء العطشان فی أرض غربةقتیلا و مظلوما بغیر تراب
128- و قد رفعوا رأس الحسین علی القناو ساقوا نساء ولها خفرات
129- فقل لابن سعد: عذب اللّه روحه‌ستلقی عذاب النّار باللعنات
130- سأقنت طول الدهر ماهبت الصباو أقنت بالآصال و الغدوات
131- علی معشر ضلّوا جمیعا و ضیّعوامقال رسول اللّه بالشّبهات <ref>همان؛ ص 306.</ref>




خط ۴۳۴: خط ۵۲۸:
84- آنان را برای هدایت خویش برگزیده‌ام، چراکه در هر حال بهترین برگزیدگانند.
84- آنان را برای هدایت خویش برگزیده‌ام، چراکه در هر حال بهترین برگزیدگانند.


85- در راه عشق و محبت آنان از همه‌چیز و همه‌کس گسستم و از روی صدق و راستی به ایشان پیوستم و خویشتن را تسلیم امر آن سرورانم کردم.
85- در راه عشق و محبت آنان از همه‌چیز و همه‌کس گسستم و از روی صدق و راستی به ایشان پیوستم و خویشتن را تسلیم امر آن سرورانم کردم.
 
86- خداوندا! معرفت و بینش مرا در عشق آل محمّد (ص) بیشتر کن و محبّت ایشان را توشه‌ی راه آخرت و بهترین حسنات من قرار بده و بر آن بیفزای.
 
87- بر آنان خواهم گریست تا سواره‌ای به حج خدای می‌رود، خواهم گریست بر آنان تا قمری بر درختان نوحه می‌کند.
 
88- باور کنید من رهرو و دلداده‌ی آنانم و با دشمنان آنان دشمنم و کینه‌توز و بدگوی و گریزان از دشمنان آنانم، و در غم آنان برای همیشه محزون و اندوهگینم، و تا زندگی با من است من همیشه غمگینم.
 
89- جانم فدای پیر و جوانتان باد که شما آزادکنندگان بندگان و دهندگان دیه‌ی آنهائید.
 
90- جانم پیشمرگ سوارانی باد که وحشت مرگ پای رفتن آنان را بسته است و شما با شمشیرهای خود بندهای ترس و هراس را از پای آنان می‌گشایید.
 
91- ناآشنایان و دورترین خویشانم را اگر از عاشقان و دلدادگان شما (آل محمّد (ص))- باشند، دوست می‌دارم و خاندان و دخترانم را، اگر گوهر محبّت و ولایت شما را در گنجینه‌ی دل نداشته باشند، از خویش می‌رانم!
 
92- عشق بزرگ شما را در سینه پنهان می‌کنم، از ترس دشمنان که دشمنی خود را با شما در سینه پنهان می‌کنند. آنان‌که با اهل حق و پیروان شما دشمنند، نه دوست.
 
93- ای چشم اشکبار! در غم آن عزیزان گریه کن و بی‌دریغ و سخاوتمندانه اشک بیفشان! اکنون هنگام آن است که بر این غم‌های جانکاه اشک بباری و سیلاب روان کنی.
 
94- پیوسته در طول زندگی از دشمنان آل محمّد (ص) بیمناک بوده‌ام و ترس ملازم و همراه من بوده است. و اینک که سختی‌های زمانه سراسر زندگیم را احاطه کرده است امید آن دارم که پس از مرگ، در سایه‌ی شفاعت ایشان، از خوف قیامت ایمن باشم. <ref>چون دعبل این بیت را خواند، امام رضا (ع) فرمود: «خدا تو را از ترس بزرگ (ترس روز قیامت) ایمن گرداند.» عیون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 267.</ref>
 
95- آیا نمی‌بینی که سی‌سال است روز و شب من، با اندوه و حسرت می‌گذرد؟!
 
96- حق ایشان (آل محمّد (ص)) را در دست‌های خیانتکار دیگران می‌بینم که به غارت می‌رود و در میان بیگانگان غاصب تقسیم می‌شود، در حالی‌که دست این مظلومان از حقّ خویش تهی و خالی مانده است! <ref>چون دعبل به این بیت رسید. امام (ع) گریست فرمود: «صدقت یا خزاعی» راست گفتی ای خزاعی.</ref>
 
97- چگونه درمان شود درد سوزانی که در من افتاده است؟ و حال آنکه آن درد، بنی امیّه است. آنان که اهل کفر و لعنت‌اند.
 
98- دختران زیاد در کاخها آسوده و محفوظند، و آل رسول (ص) اسیر بیابانها گردیده‌اند، و در صحاری غریب و سرگردانند.
 
99- من هرگاه که ستاره‌ای در آسمان می‌درخشد و مؤذن ندای نماز را سرمی‌دهد، بر آنها می‌گریم.
 
100- و تا زمانی‌که خورشید طلوع و غروب دارد من شبانه‌روز در مصیبت آنان می‌گریم.
 
101- خانه‌های خاندان رسول ویران اللّه (ص) ویران و بی‌نشان گشته و منازل تبار زیاد آباد و پر از های‌وهوی و پر رونق است.
 
102- سرهای خاندان پیامبر بریده و خونین است و گلّه‌ی آل زیاد آسوده می‌چرد.
 
103- حرمت حریم رسول اللّه (ص) دریده شده و اهل حرم رسول خدا (ص) اسیرانند و آل زیاد حجله‌های شادمانی می‌آرایند.
 
104- فغان و درد، آنگاه که خون بنی هاشم به ناحق ریخته شود، دستهای خود را به سوی قاتلان دراز می‌کنند، در حالی که دستانشان از انتقامجویی و خون‌خواهی بسته است <ref>دراین لحظه امام (ع) دستهایش را برگرداند و فرمود:" آری! به راستی که دستان ما بسته است!" همانجا.</ref>
 
105- اگر امیدوار و آرزومند آن‌کسی نبودم که امروز و فردا خواهد آمد، قلبم از این همه اندوه و درد، پاره‌پاره می‌شد.
 
106- بی‌تردید آن امام ظهور خواهد کرد. او به نام خداوند و با برکات بی‌کران الهی قیام خواهد کرد.
 
107- آن امام، حق و باطل و راستی و ناراستی را در میان ما آشکار خواهد کرد و نیکان را پاداش خواهد داد و بدکاران را به کیفر خواهد رساند.
 
108- ای نفس! شاد و خرّم باش و ای جان من بر تو بشارت باد که آنچه آمدنی است، چندان دور نیست.
 
109- ای جان دردمند من از درازی دولت ظلم و ستم، شیون و زاری مکن، که من به عیان می‌بینم توانم رو به کاستی نهاده و ویرانی‌ام را اعلام می‌کند (و چه زود باشد که از رنج دیرپای آسوده گردی).
 
110 و 111- و ای کاش خداوند روزگار مرا به آن دولت نزدیک و عمرم را دراز کند، و مرگم را پس افکند، آنگاه، شمشیر و نیزه‌ام را از خون آنان سیراب می‌ساختم و تمامی اندوه‌گران این عمر پرغصه را از خویش می‌زدودم.
 
112- همانا من به عشق و محبت ایشان از خداوند رحمان امید زندگانی جاودانه در بهشت برین دارم.
 
113- باشد که خداوند خلقش را از بلاها نجات دهد، زیرا که او در تمامی لحظات بر اعمال مردمان حاضر و ناظر است.
 
114- هرگاه سخنی نیک گفتم، بدخواهان با حرف‌های ناروا به انکارم برخاستند و حقیقت را با سخنان گزاف و شبهه‌انگیز پوشاندند.
 
115- پس من دست جان را از جدال با دشمن کوتاه می‌کنم (جانم از گفت‌وگو و جدال پیوسته و بیهوده با آنان به تنگ آمده است.) و از آنها دوری می‌کنم. چه اشک‌ریزانم مرا بس است.
 
116- راستی‌که هدایت این دشمنان به کندن آفتاب از جا و به تفهیم سخن به سنگ سخت می‌ماند.
 
117- برخی از اینان حق را می‌شناسند و از آن سود نمی‌برند و برخی دیگر هوسباز و شبهه‌انگیزند.
 
118- دیگر بس است مرا که هر آینه از جدال با آنان اندوهناک و پر غصّه با بغضی گلوگیر و دردی لبریز بازگشتم.
 
119- چنان اندوه سینه‌ام را می‌فشارد که گویی استخوان‌ها از هجوم سخت دردها می‌شکند.
 
120- آیا از دیده اشک می‌ریزی؟ و از سوز دل رنج می‌بری؟
 
121- و بر آثار دودمان محمّد (ص) می‌گریی و سینه‌ات از حسرت به تنگ آمده است؟
 
122- هان! به حق برایشان بگری و از گردش روزگار باران اشک از دیدگان ببار!
 
123- و مصیبت‌شان را به روز عاشورا و آن پیش‌آمد سختی که از بزرگترین دشواری‌های زمان بود از یاد مبر!
 
124- 125- خداوند به باران بهاری پیکرهای افتاده در دشت کربلا را سیراب کناد و بر روان پاک حبیب خود حسین (ع) درود پیاپی فرستد. کشته‌ای که در کنار دو نهر در بیابان کربلا افتاد.
 
126- کشته‌ی بی‌گناهی که فقدانش ما را به درد آورد و تنها مانده‌ای که فریاد می‌کرد: یاوران من کجا رفتند؟
 
127- من تشنه‌ی عطش‌زده‌ای در سرزمین غربتم و کشته‌ی ستم‌رسیده‌ای بی‌گناهم.
 
128- سرش را بر فراز نی زدند و خاندان پریشان و آشفته‌اش را به اسارت کشیدند.
 
129- به پسر سعد که خدا روانش را به درد آورد، بگو: به زودی عذاب دوزخ را به لعن و نفرین درخواهی یافت.
 
130- به روزگار دراز تا آنگاه که باد صبا وزد، بر گروهی که همگی به گمراهی فتادند.
 
131- و گفتار پیغمبر خدا را به شبهه‌انگیزی تباه کردند، در بامداد و شام بر آنان نفرین باد.
 
 
چون دعبل قصیده‌ی تائیه‌اش را به پایان رساند. امام رضا (ع) سه بار فرمود: آفرین!
 
 
ابو الفرج اصفهانی گوید: «این قصیده از بهترین نوع شعر و شکوهمندترین نمونه‌ی مدایحی است که درباره‌ی خاندان پیامبر (ص) سروده شده است.»<ref>الاغانی؛ ج 18، ص 29.</ref>
 
یاقوت حموی هم می‌نویسد: «چکامه تائیه‌ای که دعبل درباره‌ی دودمان پیامبر سرود و برای علی بن موسی الرضا (ع) خواند از بهترین نوع شعر و بلندترین نمونه‌ی مدایح است.»<ref>معجم الادبا؛ ج 4، ص 196.</ref>
 
دعبل در هنگام شهادت امام رضا (ع) در قم بود و در عزاداری مردم مسلمان قم و دوستداران آل محمّد (ص) در سوگ امام رضا (ع) شرکت کرد و در این ایام قصیده‌ی سوزناک و بلند «رائیه» را در مرثیه و مدح امام رضا (ع) و هجو و مذمّت بنی عباس به ویژه هارون الرّشید سرود:
 
 
'''قصیده رائیه:'''
 
 
1- تأسّفت جارتی لمّا رأت زوری‌و عدّت الحلم ذنبا غیر مغتفر
 
2- ترجو الصّبا بعد ما شابت ذوائبهاو قد جرت طلقا فی حلبة الکبر
 
3- أجارتی! إنّ شیب الرأس نفّلی‌ذکر المعاد و ارضانی عن القدر
 
4- لو کنت ارکن للدّنیا و زینتهاإذن بکیت علی الماضین من نفری
 
5- أحنی الزّمان علی أهلی فصدّعهم‌تصدّع القعب لاقی صدمة الحجر
 
6- بعض أقام و بعض قد أصاربه‌داعی المنیّة و الباقی علی الأثر
 
7- أمّا المقیم فأخشی أن یفارقنی‌و لست أوبة من ولیّ بمنتظر
 
8- أصبحت أخبر عن أهلی و عن ولدی‌کحالم قصّ رؤیا بعد مدّکر
 
9- لو لا تشاغل نفسی بالأولی سلفوامن أهل بیت رسول اللّه لم أقر
 
10- و فی موالیک للمحزون مشغلةمن أن تبیت لمفقود علی أثر
 
11- کم من ذراع لهم بالطّفّ بائنةو عارض من صعید التّرب منعفر
 
12- أنسی الحسین و مسراهم لمقتله‌و هم یقولون: هذا سیّد البشر!
 
13- یا أمّة السّوء ما جازیت أحمد عن‌حسن البلاء علی التنزیل و السّور
 
14- خلفتموه علی الأبناء حین مضی‌خلافة الدئب فی أبقار ذی بقر
 
15- و لیس حیّ من الأحیاء تعلمه‌من ذی یمان و من بکر و من مضر
 
16- ألا و هم شرکاء فی دمائهم‌کما تشارک أیسار علی جزر
 
17- قتلا و أسرا و تحریقا و منهبة:فعل الغزاة بأرض الرّوم و الخزر
 
18- أری امّیة معذورین إن قتلواو لا أری لبنی العبّاس من عذر
 
19- أبناء حرب و مروان و اسرتهم‌بنو معیط ولاة الحقد و الوغر
 
20- قوم قتلتم علی الإسلام أوّلهم‌حتّی إذا استمکنوا جازوا علی الکفر
 
21- أربع بطوس علی قبر الزّکیّ بهاإن کنت تربع من دین علی وطر
 
22- قبران فی طوس: خیر الخلق کلّهم‌و قبر شرّهم هذا من العبر
 
23- ما ینفع الرّجس من قرب الزّکیّ و ماعلی الزکیّ بقرب الرّجس من ضرر
 
24- هیهات، کلّ امری‌ء رهن بما کسبت‌له یداه فخذ ما شئت أو فذر <ref>دیوان دعبل؛ ص 195- 198.</ref>
 
 
1- دلبرم! چون کناره‌گیری‌ام را از زنان دید، نگران شد و شکیبایی مرا گناهی نابخشودنی شمرد.
 
2- وی با گیسوان سپیدش و با آنکه به گروه پیران پیوسته است، آرزوهای جوانی دارد.
 
3- دلبرا موی سپید یاد معاد را در من بیدار و مرا به سرنوشتم خرسند می‌کند، و از یاد عشوه‌گران مهوش باز می‌دارد.
 
4- اگر بر دنیا و زیبایی‌های آن دل بسته بودم، جای آن داشت که بر رفتگان خویش، زار بگریم.
 
5- در پی مکر زمانه و خیانت روزگار جمعشان فرو پاشید، چنان‌که گفتی کوه بر آنان فرو ریخت و هرکس هراسان به سویی گریخت.
 
6- برخی از ایشان مانده‌اند و برخی دیگر از پی بانگ رعب‌انگیز منادی مرگ رفته‌اند و گروهی نیز از پی ایشان روان اند.
 
7- آنان‌که مانده‌اند، بیم آن دارم که از من جدا شوند. و آنان‌که رفته‌اند، در انتظار بازگشتشان نیستم.
 
8- آن‌گاه که خواهم از خاندان و فرزندانم خبر دهم، به خواب‌زده‌ای می‌مانم که پس از بیداری، رؤیای خویش باز گوید.
 
9- اگر دلم به یاد رفتگان اهل بیت پیامبر خدا (ص) خوش نبود، به راستی که غم‌های بی‌کران قرار از کفم می‌ربود.
 
10- ای غمزده! جای آن‌که شب را در اندوه چیزهای از دست رفته، به سحر آوری، دل به یاد مهربان حبیبانت بسپار که دل محزون را نیکوتر از این دل مشغولی نیست.
 
11- به یاد آور، چه دست‌های کریمی که در کربلا از بدن جدا گشت و فرو افتاد و چه مبارک چهره‌ها که بر خاک تیره فرو خفت.
 
12- آیا حسین (ع) را از یاد ببرم و حال آن‌که چون شبانگاهان آن بدمردمان- پنهان از چشم‌ها- بر قتلگاه او گذشتند، گفتند: به راستی که او سرور آدمیان است.
 
13- ای بدمردمان! آیا این است پاداش رنجهای بی‌شمار محمد (ص) که در رساندن قرآن و آیات رحمت آن به شما، تحمّل کرد؟!
 
14- ای بد مردمان! چون پیامبر (ص) چشم از جهان فروبست، شما بر فرزندان او خلافت کردید، همچون گرگ گرسنه‌ای که بر گله‌ای شبانی کند!
 
15- احدی را از قبایل عرب، از ذی یمان و بکر و مضر نمی‌شناسم. مگر اینکه در خون اهل بیت پیامبر شریکند.
 
16- مگر اینکه همانگونه که در تقسیم نذرهای زمان جاهلی شرکت می‌کردند، در ریختن خون شهدای نینوا هم شرکت داشته‌اند. چنان قماربازانی که در لاشه‌ی شتر با هم شریکند.
 
17- آنان در کشتن و اسیری بردن و آتش‌افروزی و ویرانگری در حقّ خاندان پیامبر آن کردند که جنگاوران اسلام در سرزمین «روم» و «خزر» با کافران کنند.
 
18- برای بنی امیه در کشتن فرزندان پیامبر بهانه و دستاویزی می‌بینم، ولی برای بنی عبّاس عذری نمی‌یابم. <ref> زیرا بنی امیه مردمانی کینه‌توز و دشمن اسلام بودند و ریشه در جاهلیت و کفر و شرک داشتند. اما بنی عباس خویشاوند پیامبر (ص) و نیاکانشان مسلمان بودند.</ref>
 
19- خاندان امیه و فرزندان حرب و مروان و معیط همه کینه‌توز و ستمگرند!
 
20- آنان قومی هستند که نخستین فردشان در دشمنی با اسلام کشته شد و چون چیره شدند کافرانه به انتقام‌جویی و خونخواهی برخاستند.
 
21- ای دل غمگین! اگر از اندوه دین، خلوتی می‌جویی تا از درد خویش بکاهی، به قبر آن پاک‌نهاد در طوس همیشه بهار روی آور.
 
22- در طوس دو قبر است: یکی از آن برترین مردم و دیگری متعلّق به بدترین ایشان، و این خود مایه‌ی عبرت است!
 
23- نه آن پلید را از قرب این پاک سود می‌رسد و نه این وجود پاک را از هم‌جواری آن ناپاک، زیانی.
 
24- دریغا! که هرکس در گرو عمل خویش است که دستهایش برای او فراهم آورده‌اند. پس تو هریک از نیک و بد را خواهی برگزین، یا واگذار.
 
 
'''قصیده دائیه:'''
 
 
1- ان کنت محزونا فمالک ترقد؟!هلّا بکیت لمن بکاه محمّد؟!
 
2- هلا بکیت علی الحسین و أهله؟!إنّ البکاء لمثلهم قد یحمد
 
3- لتضغضغ الإسلام یوم مصابه‌فالجود یبکی فقده و السودد
 
4- فلقد بکته فی السّماء ملائک‌زهر کرام راکعون و سجّد
 
5- أنسیت إذ صارت إلیه کتائب‌فیها إبن سعد و الطغاة الجحّد؟!
 
6- فسقوه من جرع الحتوف بمشهدکثر العداة به و قلّ المسعد
 
7- لم یحفظوا حقّ النبیّ محمّدإذ جرّعوه حرارة ما تبرد
 
8- قتلوا الحسین فأثکلوه بسبطه‌فالثکل من بعد الحسین مبرّد
 
9- کیف القرار؟! و فی السّبایا زینب‌تدعو بفرط حرارة: یا أحمد
 
10- هذا حسین بالسیوف مبضّع‌متلطخ بدمائه مستشهد
 
11- عار بلا ثوب صریع فی الثری‌بین الحوافر و السنابک یقصد
 
12- و الطیّبون بنوک قتلی حوله‌فوق التراب ذبائح لا تلحد
 
13- یا جدّ قد منعوا الفرات و قتّلواعطشا فلیس لهم هنالک مورد
 
14- یا جدّ من ثکلی و طول مصیبتی‌و لما أعافیه أقوم و أقعد <ref>ادب الطف؛ ج 1، ص 306 و 307.</ref>
 
 
'''دعبل در قصیده‌ی دائیه خود به مدح علی (ع) می‌پردازد:'''
 
 
14- نطق القرآن بفضل آل محمّدو ولایة لعلیّه لم تجحد
 
15- بولایة المختار من خیر الّذی‌بعد النبیّ الصادق المتودّد
 
16- إذ جاءه المسکین حال صلاته‌فامتدّ طوعا بالذراع و بالید
 
17- فتناول المسکین منه خاتماهبة الکریم الأجودین الأجود
 
18- فاختصّه الرّحمان فی تنزیله‌من حاز مثل فخاره فلیعدد
 
19- إنّ الإله ولیّکم و رسوله‌و المؤمنین فمن یشأ فلیجحد
 
20- یکن الإله خصیمه فیها غداو اللّه بمخلف فی الموعد <ref>ادب الطف؛ ج 1، ص 306 و 307.</ref>
 
 
1- تو که غمگینی چرا می‌خوابی؟ و بر کسی که محمد (ص) بر او گریست، نمی‌گریی؟
 
2- چرا بر حسین و خاندانش اشک نمی‌ریزی مگر نمی‌دانی که گریه بر مثل آنها ستوده است؟
 
3- اسلام به روز شهادت او به خواری افتاد و بخشش و سروری از فقدانش گریست.
 
4- فرشتگان روشن‌بین و بزرگواری که در آسمان خدا را راکع و ساجدند نیز بر حسین گریستند.
 
5 و 6- آیا فراموش کردی زمانی را که افواج سپاه دشمن که عمر سعد و دیگر سرکردگان کافرپیشه در میانشان بودند چگونه بر حسین تاختند؟ و در نبردگاهی که دشمنان وی بسیار و دوستانش اندک بودند، جام مرگ را بکامش ریختند.
 
7- و حقّ پیغمبر را با چشاندن سوز عطشی فرو ناشدنی به آنها، نگه نداشتند.
 
8- حسین را کشتند و پیغمبر را به سوگ سبطش نشاندند راستی که پس از ماتم وی دیگر ماتمها آسان نمود.
 
9- چگونه می‌توان آرام گرفت حال آنکه زینب در زمره اسیران بود و از سوز عطش فریاد می‌زد و می‌گفت: ای جد بزرگوار ای احمد.
 
10- این حسین تو است که به شمشیر دشمن کشته و پاره‌پاره شده و به خون آغشته گردیده است.
 
11- عریان و برهنه و بر خاک افتاده و پامال سم ستوران و اسبان تاخته است.
 
12- اجساد پاک و بی‌گور و کفن فرزندان کشته‌ات در پیرامون او به خاک افتاده.
 
13- ای نیای بزرگ و بزرگوار: اینها را از آب فرات منع کردند و به تشنگی و بی‌آبی کشتند.
 
14- ای جدّ والامقام! از ماتم و بسیاری مصیبت و آنچه بر من می‌رود، می‌افتم و می‌خیزم.
 
14 و 15- قرآن به برتری خاندان پیامبر و ولایت غیر قابل انکار علی (ع) ناطق است به ولایت پس از پیامبر (ص) آن برگزیده نیک‌مرد و راستگوی دوستدار ناطق است.
 
16- آنگاه که وی نماز می‌گزارد و نیازمندی دست تمنّا دراز کرد.
 
17- و او با بخششی بزرگوارانه که از این بخشنده‌ی پسر بخشنده سزاوار بود، خاتمش را به مستمند داد.
 
18- و خدای مهربان وی را در قرآن خود چنین ویژگی بخشید: (و هرکس را چنین افتخاری است، گو بیارد)
 
19- به راستی که ولی و سرپرست شما، خدا و پیغمبرش و مؤمنانی هستند که نماز می‌گزارند و در حال رکوع زکوة می‌پردازند.
 
20- و هرکه خواهد انکار این فضیلت کند، در فردای قیامت خداوند خصمش خواهد بود و خدا در وعده‌هایش خلاف نخواهد کرد.
 
 
'''قصیده‌ای در رثاء حسین شهید:'''
 
 
1- جاؤا من الشام المشومة أهلهاللشوم یقدم جندهم ابلیس
 
2- لعنوا و قد لعنوا بقتل إمامهم‌ترکوه و هو مبضع مخموس
 
3- و سبوا فوا حزنی بنات محمّدعبری حواسر ما لهنّ لبوس
 
4- تبّا لکم یا ویلکم أرضیتم‌بالنّار؟ ذلّ هنالک المحبوس
 
5- بعتم بدنیا غیرکم جهلا بکم‌عزّ الحیاة و انّه لنفیس
 
6- أخزی بها من بیعة أمویّةلعنت و حظّ البایعین خسیس
 
7- بؤسا لمن بایعتم و کأننی‌بإمامکم وسط الجحیم حبیس
 
8- یا آل أحمد ما لقیتم بعده؟!من عصبة هم فی القیاس مجوس
 
9- کم عبرة فاضت لکم و تقطّعت‌یوم الطفوف علی الحسین نفوس
 
10- صبرا موالینا فسوف ندیلکم‌یوما علی آل اللعین عبوس
 
11- ما زلت متّبعا لکم و لأمرکم‌و علیه نفسی ما حییت أسوس <ref>همان؛ ص 307.</ref>
 
 
1- از شامی که مردم آن شوم و تیره‌روز بودند و از نگون‌بختی سپاهشان را ابلیس فرماندهی می‌کرد.
 
2- آمدند ای لعنت بر آنها باد و چنین مردمی که امام خود را می‌کشند و پیکر پاره‌پاره‌اش را بر خاک رها می‌کنند ملعون خواهند بود.
 
3- ای وای من که دختران گریان پیغمبر را عریان و سربرهنه اسیر کردند.
 
4- مرگ و ننگ بر شما! آیا به دوزخ آن تنگنای زشت و پست خرسند آمدید؟
 
5- به نادانی عزّت زندگی نفیس خود را به دنیای دیگران فروختید؟
 
6- و بیعت ننگین اموی دنیای شما را خوار کرد. وه! که بهره بیعت‌کنندگان چه ناچیز و پست بود.
 
7- مرگ و ننگ بر کسی که با او بیعت کردید. گویی رهبرتان را سرنگون در دوزخ می‌بینم.
 
8- ای خاندان محمّد (ص) پس از پیغمبر از این مردم چون گبر، چه‌ها که دیدید؟
 
9- چه اشکها که به پایتان ریخته شد! و چه جانها که به روز واقعه‌ی کربلا برای حسین از تن گسست؟
 
10- شکیبا باشید ای سروران ما، که روزگار سخت آن دودمان ملعون نیز فراخواهد رسید!
 
11- من همیشه پیرو شما هستم و جان خویشتن را تا زنده‌ام به اطاعت شما وامی‌دارم.
 
 
'''قصیده‌ای دیگر در رثای حسین (ع):'''
 
 
1- رأس ابن بنت محمّد و وصیّه‌یا للرجال علی قناة یرفع
 
2- و المسلمون بمنظر و بمسمع‌لا جازع من ذا و لا متخشع
 
3- أیقظت اجفانا و کنت لها کری‌و أنمت عینا لم تکن بک تهجع
 
4- کحلت بمنظرک العیون عمایةو أصمّ نعیک کلّ اذن تسمع
 
5- ما روضة إلا تمنّت أنّهالک مضجع و لخطّ قبرک موضع <ref>همان؛ ص 305. دیوان دعبل خزاعی؛ ص 107.</ref>
 
 
1- وای ای مردان! سر پسر دختر پیغمبر و جانشین او علی (ع) بر نیزه بلند است.
 
2- و با آنکه مسلمین می‌بینند و می‌شنوند، اما کسی ناله‌ای نمی‌کند و حسرت نمی‌خورد.
 
3- از دیدن مصیبت تو، چشم‌ها بینایی‌شان از دست رفت و عزای تو گوشها را ناشنوا کرد.
 
4- با نگاهت دیدگان نابینا را فروغ بینایی بخشیدی و خبر رخداد تو هر گوش شنوایی را کر کرد.
 
5- هیچ باغ و بستانی نیست، مگر اینکه آرزو دارد خاک او، آرامگاه تو باشد.
 
 
1- منازل بین أکناف الغریّ‌إلی وادی المیاه إلی الطویّ
 
2- لقد شغل الدموع عن الغوانی‌مصاب الاکرمین بنی علیّ
 
3- أتی أسفی علی هفوات دهری‌تضامل فیه أولاد الزکیّ
 
4- ألم تقف البکاء علی حسین؟!و ذکرک مصرع الحبر التقیّ
 
5- ألم یحزنک أنّ بنی زیادأصابوا بالترات بنی النبیّ؟!
 
6- و إنّ بنی الحصان یمرّ فیهم‌علانیة سیوف بنی البغیّ <ref>الغدیر؛ ج 2، ص 384.</ref>
 
 
1 و 2- اشکهایی که از مصیباتی که بر فرزندان بزرگوار علی در منازل پیرامون نجف و کنار فرات یعنی سرزمین کربلا رفته است، ریخته می‌شود، انسان را از نغمه و نشاط باز می‌دارد.


3- افسوس من بر زلّت‌های زمانه‌ای است که فرزند پاک پیغمبر را خوار می‌دارد.


4- آیا بر حسین و به یاد کشتن این دانای پرهیزکار اشک پیاپی نمی‌ریزی؟


5- آیا از اینکه پدران زیاد، فرزندان پیغمبر را به خاک نشاندند.


6- چنین ناپاک‌زادگانی آشکارا بر آن پاک‌زادگان شمشیر کشیدند، اندوهگین نیستی؟




خط ۴۴۶: خط ۹۲۲:
==منابع==
==منابع==


دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌1، ص:99
دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌1، ص:99-120.


==پی نوشت==
==پی نوشت==
۱۰٬۰۷۲

ویرایش

منوی ناوبری