عباس ابن علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۷۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ مارس ۲۰۲۱
فارسی نویسی اعداد تا شماره 22 پی نوشت
بدون خلاصۀ ویرایش
(فارسی نویسی اعداد تا شماره 22 پی نوشت)
خط ۷: خط ۷:
  | کنیه        = ابوالفضل
  | کنیه        = ابوالفضل
  | لقب          = قمر بنی‌هاشم، سقّا، باب‌الحوائج
  | لقب          = قمر بنی‌هاشم، سقّا، باب‌الحوائج
  | زادروز      = 4 شعبان سال 26 ه.ق
  | زادروز      = ۴ شعبان سال ۲۶ ه.ق
  | زادگاه      = مدینه منوره
  | زادگاه      = مدینه منوره
  | درگذشت      = 10 محرم سال 61 ه.ق (عاشورا)
  | درگذشت      = ۱۰ محرم سال ۶۱ ه.ق (عاشورا)
  | علت مرگ      = حضور در نبرد عاشورا
  | علت مرگ      = حضور در نبرد عاشورا
  | قاتل        =
  | قاتل        =
خط ۱۸: خط ۱۸:
  | همسران      = لبابه بنت عبدالله
  | همسران      = لبابه بنت عبدالله
  | فرزندان      = فضل ابن‌ عباس، قاسم ابن‌ عباس، عبیدالله ابن‌ عباس
  | فرزندان      = فضل ابن‌ عباس، قاسم ابن‌ عباس، عبیدالله ابن‌ عباس
  | طول عمر      =35سال
  | طول عمر      =۳۵ سال
}}
}}
'''ابوالفضل،''' عباس بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند امام علی(ع) و [[ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار|ام البنین]]، و برادر و همراه [[حسین|امام حسین(ع)]] در واقعه [[کربلا]] است.
'''ابوالفضل،''' عباس بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند امام علی(ع) و [[ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار|ام البنین]]، و برادر و همراه [[حسین|امام حسین(ع)]] در واقعه [[کربلا]] است.


==نسب و خانواده==
==نسب و خانواده==
امام علی (ع) با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل فاطمه دختر حزام بن خالد را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب دلیرتر از مردان بنی‌ کلاب دیده نشده‌اند. پدر اُمّ‌البنین، ابو المجل حزام بن خالد، از قبیله بنی‌ کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>- عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: 1383 ش.، 356.</ref> حزام از چهره‌های شاخص و ممتاز عرب بود که به [[شجاعت]]، سخاوت، شرافت و کرامت مشهور بود. جدّ دوم مادری اُمّ‌ البنین، عامر بن مالک نیز جنگاوری توانا و سوارکاری دلاور بود و اُمّ‌ البنین سجایای رفتاری و وجودی پدر و جدش را به ارث برد و به فرزندانش منتقل کرد. امام علی (ع) در سال 25 هجری با وی ازدواج کرد.<ref>- همان، ص357.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر بود به نام‌های عباس، عبدالله، عثمان و جعفر.
امام علی (ع) با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل فاطمه دختر حزام بن خالد را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب دلیرتر از مردان بنی‌ کلاب دیده نشده‌اند. پدر اُمّ‌البنین، ابو المجل حزام بن خالد، از قبیله بنی‌ کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ ش.، ۳۵۶.</ref> حزام از چهره‌های شاخص و ممتاز عرب بود که به [[شجاعت]]، سخاوت، شرافت و کرامت مشهور بود. جدّ دوم مادری اُمّ‌ البنین، عامر بن مالک نیز جنگاوری توانا و سوارکاری دلاور بود و اُمّ‌ البنین سجایای رفتاری و وجودی پدر و جدش را به ارث برد و به فرزندانش منتقل کرد. امام علی (ع) در سال ۲۵ هجری با وی ازدواج کرد.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۵۷.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر بود به نام‌های عباس، عبدالله، عثمان و جعفر.


عباس ‌بن‌ علی ‌بن‌ ابی‌ طالب‌(ع) در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در عصر خلافت عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد.
عباس ‌بن‌ علی ‌بن‌ ابی‌ طالب‌(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در عصر خلافت عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد.


==نامگذاری==
==نامگذاری==
بنا بر روایات شیعی، امام علی (ع) او را عباس نامید و فرمود: من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او می‌گریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان می‌افتاد و چهره‌شان از ترس او در هم گرفته می‌شد. نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، 1363 ﻫ ق.</ref> می‌نویسد: «امیرالمؤمنین علی(ع) او را از این‌رو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که [[شجاعت]] را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده می‌شد.»<ref>- معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، 1363 ﻫ ق. ، ج1، ص437.</ref>  
بنا بر روایات شیعی، امام علی (ع) او را عباس نامید و فرمود: من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او می‌گریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان می‌افتاد و چهره‌شان از ترس او در هم گرفته می‌شد. نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق.</ref> می‌نویسد: «امیرالمؤمنین علی(ع) او را از این‌رو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که [[شجاعت]] را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده می‌شد.»<ref>- معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۳۶۳ ﻫ ق. ، ج۱، ص۴۳۷.</ref>  


در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترش‌روی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانی‌اش چین می‌اندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمی‌انگیزاند.
در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترش‌روی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانی‌اش چین می‌اندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمی‌انگیزاند.
<br />
==القاب==
==القاب==
معمولاً القاب ویژگی‌های آدمی را مشخص می‌سازد. به عباس ‌بن‌ علی (ع) به سبب داشتن صفات والا لقب‌هایی داده‌اند از آن‌جمله: قمر بنی‌ هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>- تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، 1352 ﻫ.. ق، ج2، ص128؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، 1390 ه ق.، ج1، ص189-190.</ref> لقب قمر بنی‌هاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب.<ref>- بحارالانوارالجامعه لدرر الائمه‌الاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه‌الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص39.</ref> اصولاً خاندان بنی‌هاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود.
معمولا القاب ویژگی‌های آدمی را مشخص می‌سازد. به عباس ‌بن‌ علی (ع) به سبب داشتن صفات والا لقب‌هایی داده‌اند از آن‌جمله: قمر بنی‌ هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ.. ق، ج۳، ص۱۲۸؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ه ق.، ج1، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref> لقب قمر بنی‌هاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب.<ref>بحارالانوارالجامعه لدرر الائمه‌الاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبه‌الاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۵، ص۳۹.</ref> اصولاً خاندان بنی‌هاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود.


سقا، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از عاشورا صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت.
سقا، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از عاشورا صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت.
خط ۵۵: خط ۵۴:


==ازدواج==
==ازدواج==
به سال 45 هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش که از بانوان ارجمند و بزرگوار بود، ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر بود: قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس (ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل رادمردان بزرگ، عالمان و فقیهان برجسته وجود دارند. عبیدالله دارای مقام بسیار ارجمند است. وی از یاران امام سجاد (ع) به شمار می‌آمد. امام سجاد (ع) هر گاه او را می‌دید به یاد عمویش عباس اشک می‌ریخت.
به سال ۴۵ هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش که از بانوان ارجمند و بزرگوار بود، ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر بود: قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس (ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل رادمردان بزرگ، عالمان و فقیهان برجسته وجود دارند. عبیدالله دارای مقام بسیار ارجمند است. وی از یاران امام سجاد (ع) به شمار می‌آمد. امام سجاد (ع) هر گاه او را می‌دید به یاد عمویش عباس اشک می‌ریخت.
<br />
==نقش در واقعه کربلا==
==نقش در واقعه کربلا==
نقش اصلی عباس ‌بن‌ علی (ع) در همراهی امام حسین (ع) و در نهضت آن حضرت هویدا است و اوج آن را در روز عاشورا می‌بینیم. عباس (ع) عمر کوتاهی داشته و در مدت عمرش نه سخنان بسیاری از وی به یادگار مانده و نه حوادث انبوهی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما حادثه‌ای که او را در چشم همگان بسیار بزرگ کرده است، واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس ‌بن‌ علی (ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است.
نقش اصلی عباس ‌بن‌ علی (ع) در همراهی امام حسین (ع) و در نهضت آن حضرت هویدا است و اوج آن را در روز عاشورا می‌بینیم. عباس (ع) عمر کوتاهی داشته و در مدت عمرش نه سخنان بسیاری از وی به یادگار مانده و نه حوادث انبوهی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما حادثه‌ای که او را در چشم همگان بسیار بزرگ کرده است، واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس ‌بن‌ علی (ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است.
خط ۶۲: خط ۶۰:
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا می‌شود، نقش عباس (ع) بسیار درخشان است:
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا می‌شود، نقش عباس (ع) بسیار درخشان است:


1- در شبی که والی مدینه، امام حسین (ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی ‏هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی ‏سفیان همراهی نمود و همان‌جا به پاسداری از جان امام حسین (ع) پرداخت.<ref>- مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه.  آل ابی‌طالب، ج3، ص88.</ref>
۱- در شبی که والی مدینه، امام حسین (ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی ‏هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی ‏سفیان همراهی نمود و همان‌جا به پاسداری از جان امام حسین (ع) پرداخت.<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه.  آل ابی‌طالب، ج۳، ص۸۸.</ref>


2- آنگاه که امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس ‌بن‌ علی (ع) بر همراهی با امام حسین (ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمان‌‏های والای آن حضرت لحظه‌ای کوتاهی نکرد.<ref>- الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص220 ؛ الفتوح، ج5، ص45.</ref>
۲- آنگاه که امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس ‌بن‌ علی (ع) بر همراهی با امام حسین (ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمان‌‏های والای آن حضرت لحظه‌ای کوتاهی نکرد.<ref>- الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : ۱۹۶۰ م.، ص۲۲۰ ؛ الفتوح، ج۵، ص۴۵.</ref>


3- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 2000 م.، ج3، ص160 ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، 1398 ق.، ص67.</ref>حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواسته‌های بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوشش‌های خود سختی‌های راه را آسان می‌کرد و مشکلات آنان را برآورده می‌ساخت به اندازه‌ای که محبت و توجه او را وصف‌ناپذیر یافتند.<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.ص43.</ref>
۳- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۱۶۰ ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ ق، ص۶۷.</ref> حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواسته‌های بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوشش‌های خود سختی‌های راه را آسان می‌کرد و مشکلات آنان را برآورده می‌ساخت به اندازه‌ای که محبت و توجه او را وصف‌ناپذیر یافتند.<ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، ۱۳۸۱ ش. ص۴۳.</ref>


4- هنگامی که امام حسین (ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.<ref>- زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص154.</ref>
۴- هنگامی که امام حسین (ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.<ref>زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص۱۵۴.</ref>


5- از فعالیت‌های مهم عباس ‌بن‌ علی (ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه آب بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین (ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین (ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست مشک فرستاد تا آب بیاورند. عباس (ع) در کنار شریعه به پیادگان گفت مشک‌ها را پر کنید. عمرو بن حجاج و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس (ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشک‌ها را پر از آب کرده و به خیمه‌ها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد.
۵- از فعالیت‌های مهم عباس ‌بن‌ علی (ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه آب بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین (ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین (ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست [[مشک]] فرستاد تا آب بیاورند. عباس (ع) در کنار شریعه به پیادگان گفت مشک‌ها را پر کنید. عمرو بن حجاج و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس (ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشک‌ها را پر از آب کرده و به خیمه‌ها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد.


6- عصر روز‌ نهم‌ محرم‌، شمر به‌ سوی ‌خیمه‌گاه‌ امام‌ حسین (ع) آمد و بانگ‌ زد: فرزندان‌ خواهر من‌ کجایند؟ عباس‌ و برادران‌ او (جعفر، عبدالله و عثمان‌) کجایند؟ (امّ‏‌ البنین‌ مادر بزرگوار آنان از قبیله‌ بنی‌ کلاب‌ بود که شمر و عبدالله بن‌ ابی ‏محل‌ که‌ نزد عمر بن‌ سعد بودند، از این‌ قبیله‌ بودند. آنان از ابن‌ زیاد امان‌نامه‌ای‌ برای‌ پسران‌ امّ‌ البنین‌ گرفتند).<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 مج5، ص416؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> کسی‌ به‌ شمر پاسخ‌ نداد. امام ‌حسین (ع) فرمود: ”اَجیبوه‌ُ وَ اِن‌ْ کان‌َ فاسِقاً“<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص434.</ref> گر چه‌ انسان‌ تبه‌کاری‌ است‌، اما پاسخش‌ گویید! پاسخ‌ دادند: چه‌ می‌گویی‌ و چه‌ می‌خواهی‌؟ شمر گفت‌: شماها در امان‌ هستید! خودتان‌ را با حسین به‌ کشتن‌ ندهید. از امیرالمؤمنین‌ یزید اطاعت‌ کنید! عباس (ع) فرمود: خداوند تو و امان‌نامه‌ات‌ را لعنت‌ کند. به‌ ما امان‌ می‌دهی ‌در حالی‏ که‌ فرزند پیامبر خدا در امان‌ نیست‌؟ از ما می‌خواهی‌ که‌ در حلقه‌ اطاعت‌ لعنت‌ شدگان‌ و فرزندان ‌لعنت‌ شدگان‌ درآییم‌؟ نیازی‌ به‌ امان‌ تو نیست‌. امان‌ خدا بهترین‌ و برترین‌ امان‌هاست‌. شمر خشمگین‌ بازگشت‌.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج3، ص184؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1662 1967 م.، ج5، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 ﻫ ق.، ج2، ص324؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج4، ص56؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2، ص33؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص 249.</ref>
۶- عصر روز‌ نهم‌ محرم‌، شمر به‌ سوی ‌خیمه‌گاه‌ امام‌ حسین (ع) آمد و بانگ‌ زد: فرزندان‌ خواهر من‌ کجایند؟ عباس‌ و برادران‌ او (جعفر، عبدالله و عثمان‌) کجایند؟ (امّ‏‌ البنین‌ مادر بزرگوار آنان از قبیله‌ بنی‌ کلاب‌ بود که شمر و عبدالله بن‌ ابی ‏محل‌ که‌ نزد عمر بن‌ سعد بودند، از این‌ قبیله‌ بودند. آنان از ابن‌ زیاد امان‌نامه‌ای‌ برای‌ پسران‌ امّ‌ البنین‌ گرفتند).<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷مج۵، ص۴۱۶؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> کسی‌ به‌ شمر پاسخ‌ نداد. امام ‌حسین (ع) فرمود: ”اَجیبوه‌ُ وَ اِن‌ْ کان‌َ فاسِقاً“<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص۴۳۴.</ref> گر چه‌ انسان‌ تبه‌کاری‌ است‌، اما پاسخش‌ گویید! پاسخ‌ دادند: چه‌ می‌گویی‌ و چه‌ می‌خواهی‌؟ شمر گفت‌: شماها در امان‌ هستید! خودتان‌ را با حسین به‌ کشتن‌ ندهید. از امیرالمؤمنین‌ یزید اطاعت‌ کنید! عباس (ع) فرمود: خداوند تو و امان‌نامه‌ات‌ را لعنت‌ کند. به‌ ما امان‌ می‌دهی ‌در حالی‏ که‌ فرزند پیامبر خدا در امان‌ نیست‌؟ از ما می‌خواهی‌ که‌ در حلقه‌ اطاعت‌ لعنت‌ شدگان‌ و فرزندان ‌لعنت‌ شدگان‌ درآییم‌؟ نیازی‌ به‌ امان‌ تو نیست‌. امان‌ خدا بهترین‌ و برترین‌ امان‌هاست‌. شمر خشمگین‌ بازگشت‌.<ref>ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰ م.، ج۳، ص۸۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۶۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۳۲۴؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ ه ق.، ج۴، ص۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۳؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص ۲۴۹.</ref>


7- ابن‌ سعد عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: یا‌ لشکر خداوند سوار شوید که‌ شما را بشارت‌ به‌ بهشت‌ می‌دهم‌.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص193؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> این‌ سخن‌، یاران‌ عمر بن‌ سعد را تحت‌ تأثیر قرار داد. آفتاب‌ تازه‌ داشت‌ غروب‌ می‌کرد که‌ هجوم‌ به‌ طرف‌ خیام‌ آغاز شد و دشمنان ‌بدون‌ اطلاع‌ قبلی‌ حمله‌‏ور شدند.<ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> امام‌ حسین (ع) در برابر خیمه‌ خود شمشیر را برگرفته‌ و سر بر زانو گذارده‌ و به‌ خواب ‌رفته‌ بود. زینب‌ (س) که‌ صدای‌ همهمه‌ اسبان‌ و لشکریان‌ را شنید، به‌ خیمه‌ امام‌ حسین (ع) نزدیک‌ شد و به‌ برادرش‌ عرض‌ کرد: برادرم‌! آیا این‌ صداها را نمی‌شنوی‌ که‌ هر آن ‌نزدیک‌تر می‌شوند؟ امام‌ حسین (ع) هم‏چنان‌ که‌ شمشیرش‌ را بررسی‌ می‌کرد و قبضه‌اش‌ را در دست‌ می‌فشرد، فرمود: هم‌ اکنون‌ پیامبر اکرم (ص) را در خواب‌ دیدم‌. به‌ من‌ می‌گفت‌: به‌ سوی‌ ما می‌آیی‌. زینب‌ (س) از شنیدن‌ سخن‌ برادر سراسیمه‌ شد و به‌ گریه‌ افتاد و فریاد زد: واحسینا! وای‌ بر من‌! امام‌ حسین (ع) فرمود: آرام‌ باش‌ خواهرم‌! خدا بر تو رحمت‌ فرستد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 مج5، ص416-417؛ الفتوح، ج5، ص175-176؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> حضرت عباس (ع) از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص417.</ref> گفتند: آمده‌ایم‌ فرمان‌ امیر را به‌ شما ابلاغ‌ کنیم‌ یا تسلیم‌ شوید و یا با شما خواهیم‌ جنگید. عباس (ع) جواب‌ سپاه‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ حسین (ع) رساند. امام حسین (ع) فرمود: به‌ آنان‌ بگو اگر موافقت می‌کنند‌ امشب‌ را به‌ ما فرصت‌ دهند، باشد که‌ برای‌ خدای‌ خود نماز بگزاریم‌ و با او راز و نیاز کرده‌ و به‌ درگاهش‌ استغفار نماییم‌. خدا می‌داند که‌ من‌ تا چه‌ اندازه‌، نماز گزاردن‌، قرآن‌ خواندن‌، نیایش‌ و استغفار را دوست‌ می‌دارم. عباس‌ پیام ‌امام‌ حسین (ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد. <ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص195-196؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص418-419؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2، ص250-251.</ref> بدین‌گونه‌ امام‌ حسین (ع) شب‌ دهم‌ محرم‌ را مهلت‌ یافت‌ تا با خدای‌ خود به‌ راز و نیاز بپردازد. با یاران‌ و خانواده‌اش‌ صحبت‌ کند و وصیت‌ نماید و تاکتیک‌های‌ نظامی‌ و جنگی‌ را بررسی‌ نمایند.
۷- ابن‌ سعد عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: یا‌ لشکر خداوند سوار شوید که‌ شما را بشارت‌ به‌ بهشت‌ می‌دهم‌.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۳؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> این‌ سخن‌، یاران‌ عمر بن‌ سعد را تحت‌ تأثیر قرار داد. آفتاب‌ تازه‌ داشت‌ غروب‌ می‌کرد که‌ هجوم‌ به‌ طرف‌ خیام‌ آغاز شد و دشمنان ‌بدون‌ اطلاع‌ قبلی‌ حمله‌‏ور شدند.<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> امام‌ حسین (ع) در برابر خیمه‌ خود شمشیر را برگرفته‌ و سر بر زانو گذارده‌ و به‌ خواب ‌رفته‌ بود. زینب‌ (س) که‌ صدای‌ همهمه‌ اسبان‌ و لشکریان‌ را شنید، به‌ خیمه‌ امام‌ حسین (ع) نزدیک‌ شد و به‌ برادرش‌ عرض‌ کرد: برادرم‌! آیا این‌ صداها را نمی‌شنوی‌ که‌ هر آن ‌نزدیک‌تر می‌شوند؟ امام‌ حسین (ع) هم‏چنان‌ که‌ شمشیرش‌ را بررسی‌ می‌کرد و قبضه‌اش‌ را در دست‌ می‌فشرد، فرمود: هم‌ اکنون‌ پیامبر اکرم (ص) را در خواب‌ دیدم‌. به‌ من‌ می‌گفت‌: به‌ سوی‌ ما می‌آیی‌. زینب‌ (س) از شنیدن‌ سخن‌ برادر سراسیمه‌ شد و به‌ گریه‌ افتاد و فریاد زد: واحسینا! وای‌ بر من‌! امام‌ حسین (ع) فرمود: آرام‌ باش‌ خواهرم‌! خدا بر تو رحمت‌ فرستد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷مج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰</ref> حضرت عباس (ع) از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۷.</ref> گفتند: آمده‌ایم‌ فرمان‌ امیر را به‌ شما ابلاغ‌ کنیم‌ یا تسلیم‌ شوید و یا با شما خواهیم‌ جنگید. عباس (ع) جواب‌ سپاه‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ حسین (ع) رساند. امام حسین (ع) فرمود: به‌ آنان‌ بگو اگر موافقت می‌کنند‌ امشب‌ را به‌ ما فرصت‌ دهند، باشد که‌ برای‌ خدای‌ خود نماز بگزاریم‌ و با او راز و نیاز کرده‌ و به‌ درگاهش‌ استغفار نماییم‌. خدا می‌داند که‌ من‌ تا چه‌ اندازه‌، نماز گزاردن‌، قرآن‌ خواندن‌، نیایش‌ و استغفار را دوست‌ می‌دارم. عباس‌ پیام ‌امام‌ حسین (ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد.<ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۵-۱۹۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> بدین‌گونه‌ امام‌ حسین (ع) شب‌ دهم‌ محرم‌ را مهلت‌ یافت‌ تا با خدای‌ خود به‌ راز و نیاز بپردازد. با یاران‌ و خانواده‌اش‌ صحبت‌ کند و وصیت‌ نماید و تاکتیک‌های‌ نظامی‌ و جنگی‌ را بررسی‌ نمایند.


8- در شب عاشورا هم‌صدا با دیگر بنی‏ هاشم و اصحاب امام حسین (ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین‌ کسی‌ بود که‌ سخن‌ گفت‌: ”ما نَفْعَل‌؟ اَنَبقی‌ بَعدَک‌؟ لااَرَنا الله ذلِک‌َ اَبَداً“ <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص238؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 ﻫ ق.، ج2، ص235؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 شج44، ص394.</ref> چه‌ کنیم‌؟ بعد از تو بمانیم‌؟ خداوند ما را در چنان‌ حالی‌ نبیند. سخن‌ عباس‌ این‌ بود که‌ حیات‌ آنان وابسته‌ به‌ حیات‌ امام‌ حسین (ع) است‌. مگر می‌شود آنان پس‌ از امام‌شان‌ زنده‌ باشند؟ زندگی‌ پس‌ از امام‌ حسین (ع) برای‌ آنان بی‌تفسیر و بی‌معناست‌. او در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود.
۸- در شب عاشورا هم‌صدا با دیگر بنی‏ هاشم و اصحاب امام حسین (ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین‌ کسی‌ بود که‌ سخن‌ گفت‌: ”ما نَفْعَل‌؟ اَنَبقی‌ بَعدَک‌؟ لااَرَنا الله ذلِک‌َ اَبَداً“ <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۳، ص۲۳۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۳۵؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲شج۴۴، ص۳۹۴.</ref> چه‌ کنیم‌؟ بعد از تو بمانیم‌؟ خداوند ما را در چنان‌ حالی‌ نبیند. سخن‌ عباس‌ این‌ بود که‌ حیات‌ آنان وابسته‌ به‌ حیات‌ امام‌ حسین (ع) است‌. مگر می‌شود آنان پس‌ از امام‌شان‌ زنده‌ باشند؟ زندگی‌ پس‌ از امام‌ حسین (ع) برای‌ آنان بی‌تفسیر و بی‌معناست‌. او در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود.


9- صبح عاشورا امام حسین (ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد. <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص260.</ref>
۹- صبح عاشورا امام حسین (ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد. <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۶۰.</ref>


10- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار می‌گرفتند، او با حمله‌ای محاصره را می‌شکست و آنان را نجات می‌داد.
۱۰- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار می‌گرفتند، او با حمله‌ای محاصره را می‌شکست و آنان را نجات می‌داد.


11-  عصر عاشورا عباس به‌ برادرانش‌ گفت‌: ”اینک‌ وارد کارزار شوید و مخلصانه‌ در راه‌ یاری‌ دین‌ خدا با دشمنان‌ او نبرد کنید.“ <ref>- همان، ص269.</ref>
۱۱-  عصر عاشورا عباس به‌ برادرانش‌ گفت‌: ”اینک‌ وارد کارزار شوید و مخلصانه‌ در راه‌ یاری‌ دین‌ خدا با دشمنان‌ او نبرد کنید.“ <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، همان، ص۲۶۹.</ref>


12- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی‌ به‌ حرم‌ فشار ‌آورد، ابوالفضل‌ از امام‌ حسین (ع) اذن‌ جهاد خواست و گفت: برادر! سینه‌ام تنگ شده و از زندگی سیر شده‌ام و می‌خواهم از این منافقان انتقام بگیرم‌. امام حسین (ع) فرمود: بچه‌ها تشنه‌اند. با هم‌ به‌ طرف‌ شط‌ فرات‌ برویم، شاید بتوانیم‌ مقداری‌ آب‌ به‌ خیمه‌ها برسانیم‌. آنگاه به میدان برو. این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود. امام حسین (ع) بر اسب‌ خود سوار شد و با ابوالفضل‌ که‌ پیشاپیش‌ او حرکت‌ می‌کرد، به‌ جانب‌ فرات‌ رهسپار شدند.<ref>- همانجا.</ref> هر دو برادر با قلب‌های‌ شکسته‌ و پریشان‌ و آغشته‌ به‌ خونِ‌ عزیزان‌ بر دشمن‌ زبون‌ حمله‌ور شدند. عباس‌ که‌ مردی‌ رشید و بلند‌ قامت‌ بود، با خشم‌ صف‌های‌ دشمنان‌ را می‌شکافت‌ و با تار و مار کردن‌ آنان، خود را به‌ فرات‌ رساند و از امام حسین (ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه‌ را بر امام حسین (ع) گرفتند. امام‌ حسین (ع) از روی‌ مسناة‌<ref>- به معنی سیل‌بند و خاکریز است که جلوی آب را می‌گیرد و گاهی قسمتی از زمین به‌طور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب می‌شد. معمولاً عبور و مرور از روی سیل‌بندِ طبیعی یا مصنوعی آسان‌تر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کناره‌های فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان می‌رود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیل‌بندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.</ref> به‌طرف‌ فرات‌ حرکت‌ کرد، ولی‌ سواره‌ نظام‌ ابن ‌سعد جلوی‌ امام‌ حسین (ع) را گرفتند. مردی‌ از بنی‌ دارم‌ لشکر را مخاطب‌ ساخته‌ و گفت‌: وای‌ بر شما! میان‌ حسین‌ و آب‌ فرات‌ حائل‌ شوید و نگذارید به‌ آب‌ دسترسی‌ پیدا کند. امام حسین (ع) رو به‌ آسمان‌ کرد و گفت‌: پروردگارا! اورا تشنه‌ بدار. وی‌ امام حسین (ع) را هدف‌ تیر قرار داد و تیرش‌ به‌ دهان‌ مبارک‌ امام حسین (ع) اصابت‌ کرد. امام حسین (ع) تیر را بیرون‌ کشید و دستش‌ را زیر زخم‌ گرفت‌، چون‌ از خون‌ پر شد، آن را به‌ طرف‌ آسمان‌ پاشید و فرمود: پروردگارا! از کار ناپسندی‌ که‌ با فرزند دختر پیامبرت‌ انجام‌ می‌دهند، به‌ درگاه‌ تو می‌نالم‌. خدایا شمارشان‌ را کم‌ کن‌ و به‌ پراکندگی،‌ جان‌شان‌ رابگیر!<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص420؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص463؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص194.</ref> گویند قطره‌ای‌ از آن‌ خون‌ به‌ زمین‌ برنگشت‌. سپس‌ امام‌ حسین (ع) به‌ جای‌ خود برگشت‌، در حالی‌ که‌ به‌ شدت ‌تشنه‌ بود.
۱۲- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی‌ به‌ حرم‌ فشار ‌آورد، ابوالفضل‌ از امام‌ حسین (ع) اذن‌ جهاد خواست و گفت: برادر! سینه‌ام تنگ شده و از زندگی سیر شده‌ام و می‌خواهم از این منافقان انتقام بگیرم‌. امام حسین (ع) فرمود: بچه‌ها تشنه‌اند. با هم‌ به‌ طرف‌ شط‌ فرات‌ برویم، شاید بتوانیم‌ مقداری‌ آب‌ به‌ خیمه‌ها برسانیم‌. آنگاه به میدان برو. این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود. امام حسین (ع) بر اسب‌ خود سوار شد و با ابوالفضل‌ که‌ پیشاپیش‌ او حرکت‌ می‌کرد، به‌ جانب‌ فرات‌ رهسپار شدند.<ref>- همانجا.</ref> هر دو برادر با قلب‌های‌ شکسته‌ و پریشان‌ و آغشته‌ به‌ خونِ‌ عزیزان‌ بر دشمن‌ زبون‌ حمله‌ور شدند. عباس‌ که‌ مردی‌ رشید و بلند‌ قامت‌ بود، با خشم‌ صف‌های‌ دشمنان‌ را می‌شکافت‌ و با تار و مار کردن‌ آنان، خود را به‌ فرات‌ رساند و از امام حسین (ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه‌ را بر امام حسین (ع) گرفتند. امام‌ حسین (ع) از روی‌ مسناة‌<ref>- به معنی سیل‌بند و خاکریز است که جلوی آب را می‌گیرد و گاهی قسمتی از زمین به‌طور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب می‌شد. معمولاً عبور و مرور از روی سیل‌بندِ طبیعی یا مصنوعی آسان‌تر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کناره‌های فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان می‌رود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیل‌بندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.</ref> به‌طرف‌ فرات‌ حرکت‌ کرد، ولی‌ سواره‌ نظام‌ ابن ‌سعد جلوی‌ امام‌ حسین (ع) را گرفتند. مردی‌ از بنی‌ دارم‌ لشکر را مخاطب‌ ساخته‌ و گفت‌: وای‌ بر شما! میان‌ حسین‌ و آب‌ فرات‌ حائل‌ شوید و نگذارید به‌ آب‌ دسترسی‌ پیدا کند. امام حسین (ع) رو به‌ آسمان‌ کرد و گفت‌: پروردگارا! اورا تشنه‌ بدار. وی‌ امام حسین (ع) را هدف‌ تیر قرار داد و تیرش‌ به‌ دهان‌ مبارک‌ امام حسین (ع) اصابت‌ کرد. امام حسین (ع) تیر را بیرون‌ کشید و دستش‌ را زیر زخم‌ گرفت‌، چون‌ از خون‌ پر شد، آن را به‌ طرف‌ آسمان‌ پاشید و فرمود: پروردگارا! از کار ناپسندی‌ که‌ با فرزند دختر پیامبرت‌ انجام‌ می‌دهند، به‌ درگاه‌ تو می‌نالم‌. خدایا شمارشان‌ را کم‌ کن‌ و به‌ پراکندگی،‌ جان‌شان‌ رابگیر!<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص420؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص463؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص194.</ref> گویند قطره‌ای‌ از آن‌ خون‌ به‌ زمین‌ برنگشت‌. سپس‌ امام‌ حسین (ع) به‌ جای‌ خود برگشت‌، در حالی‌ که‌ به‌ شدت ‌تشنه‌ بود.


عباس (ع) که‌ خود را به‌ فرات‌ رسانده‌ بود، مشک‌ را پر از آب‌ نمود و بدون‌ اینکه‌ قطره‌ای‌ از آن‌ آب‌ را بنوشد، به‌ طرف‌ خیمه‌ها رهسپار شد.
عباس (ع) که‌ خود را به‌ فرات‌ رسانده‌ بود، مشک‌ را پر از آب‌ نمود و بدون‌ اینکه‌ قطره‌ای‌ از آن‌ آب‌ را بنوشد، به‌ طرف‌ خیمه‌ها رهسپار شد.
<br />
 
==شهادت==
==شهادت==
عباس در بازگشت‌ به‌ خیمه‌ها با سپاه‌ دشمن‌ که‌ فرات‌ را در محاصره‌ داشتند، درگیر شد و در حمله‌ای‌ دست ‌راست‌ و سپس‌ دست‌ چپ‌ او را قطع‌ کردند و با ضربه‌ای‌ که‌ بر فرقش‌ وارد شد، از اسب‌ به زمین افتاد و پس‌ از جراحت‌های‌ بسیار و ضعف‌ عجیبی‌ که‌ بر او عارض‌ شده‌ بود، به‌ دست‌ زید بن‌ ورقاء حنفی‌ و حکیم ‌بن‌ طفیل ‌سِنبسی‌ به شهادت‌ رسید.<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص90.</ref>
عباس در بازگشت‌ به‌ خیمه‌ها با سپاه‌ دشمن‌ که‌ فرات‌ را در محاصره‌ داشتند، درگیر شد و در حمله‌ای‌ دست ‌راست‌ و سپس‌ دست‌ چپ‌ او را قطع‌ کردند و با ضربه‌ای‌ که‌ بر فرقش‌ وارد شد، از اسب‌ به زمین افتاد و پس‌ از جراحت‌های‌ بسیار و ضعف‌ عجیبی‌ که‌ بر او عارض‌ شده‌ بود، به‌ دست‌ زید بن‌ ورقاء حنفی‌ و حکیم ‌بن‌ طفیل ‌سِنبسی‌ به شهادت‌ رسید.<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص90.</ref>
خط ۱۰۰: خط ۹۸:
شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن [[علم،علمات|علم]] یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس (ع) هستند و می‌گویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ می‌آید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان می‌دهد. او آن را از زیر خاک بیرون می‌آورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو<ref>حک 1188 1212ق/174 17970م.</ref> می‌برد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی می‌گذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه» (بنای زیارتگاهی) عالی برای آن می‌سازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علم‌ها یا پرچم‌های خود را به این درگاه می‌برند و به پنجه علم حضرت عباس (ع) می‌سایند و تبرک می‌کنند<ref>هالیستر، 171: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، 101-98.</ref> کاشانی‌ها جریده<ref>ه م.</ref> (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس (ع) می‌انگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پاره‌ای از وجود آن حضرت توصیف می‌کنند. مثلا برگ‌های کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس (ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکول‌های زیر برگ‌هارا به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانسته‌اند.<ref>نک: ذکاوتی، 16.</ref> همچنین، دست‌های فلزی بر سر برگ‌ها را به دست‌های بریده او و شرابه‌های بلوری زیر کشکول‌هارا به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس (ع) تشبیه کرده‌اند.<ref>معتمدی، 1/ 558- 559؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، 102-103.</ref> جریده حضرت عباس (ع) را در شب‌ها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم می‌گردانند و شب و روز [[تاسوعا]] را به نام او شب و روز عباس بن علی (ع)» می‌نامند.<ref>معتمدی، 562/1.</ref>
شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن [[علم،علمات|علم]] یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس (ع) هستند و می‌گویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ می‌آید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان می‌دهد. او آن را از زیر خاک بیرون می‌آورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو<ref>حک 1188 1212ق/174 17970م.</ref> می‌برد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی می‌گذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه» (بنای زیارتگاهی) عالی برای آن می‌سازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علم‌ها یا پرچم‌های خود را به این درگاه می‌برند و به پنجه علم حضرت عباس (ع) می‌سایند و تبرک می‌کنند<ref>هالیستر، 171: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، 101-98.</ref> کاشانی‌ها جریده<ref>ه م.</ref> (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس (ع) می‌انگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پاره‌ای از وجود آن حضرت توصیف می‌کنند. مثلا برگ‌های کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس (ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکول‌های زیر برگ‌هارا به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانسته‌اند.<ref>نک: ذکاوتی، 16.</ref> همچنین، دست‌های فلزی بر سر برگ‌ها را به دست‌های بریده او و شرابه‌های بلوری زیر کشکول‌هارا به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس (ع) تشبیه کرده‌اند.<ref>معتمدی، 1/ 558- 559؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، 102-103.</ref> جریده حضرت عباس (ع) را در شب‌ها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم می‌گردانند و شب و روز [[تاسوعا]] را به نام او شب و روز عباس بن علی (ع)» می‌نامند.<ref>معتمدی، 562/1.</ref>


همچنین در دسته‌های عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علم‌های دیگر است، به «علم حضرت عباس (ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر می‌کنند.<ref>بر آبادی، 74.</ref> علامت‌های 3 تیغه تا 23 تیغه دسته‌های عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچه‌های حریر سبز و سیاه و دیگر نشانه‌ها می‌آرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام می‌دانند و سنگین ترین علامت‌ها را به پهلوانان و جوانان داش مشدی محله می‌سپارند تا حمل کنند.<ref>بلوکباشی، قهوه خانه...، 139-140، نخل گردانی، 101؛ برای شرح علامت، نک: 5 د، علم و علم گردانی.</ref>
همچنین در دسته‌های عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علم‌های دیگر است، به «علم حضرت عباس (ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر می‌کنند.<ref>بر آبادی، 74.</ref> علامت‌های ۳ تیغه تا ۲۳ تیغه دسته‌های عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچه‌های حریر سبز و سیاه و دیگر نشانه‌ها می‌آرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام می‌دانند و سنگین ترین علامت‌ها را به پهلوانان و جوانان داش مشدی محله می‌سپارند تا حمل کنند.<ref>بلوکباشی، قهوه خانه...، 139-140، نخل گردانی، 101؛ برای شرح علامت، نک: 5 د، علم و علم گردانی.</ref>


===[[پنجه]]===
===[[پنجه]]===
بر سر برخی از علم‌ها و گاهی [[پرچم|پرچم‌های]] عزا، بر روی علامت‌های چند تیغه، بر سر برخی گنبدها و گلدسته‌های امامزادگان و مساجد، روی دسته برخی منبرها، درون پیاله‌ها یا جام‌های سقاخانه‌ها یا دسته‌های سقایان، بر در و دیوار سقاخانه‌ها و در و ضریح امامزاده‌ها دستی با پنجه گشوده فلزی (برنجی یا نقره‌ای) ابوالفضل (ع) 259 است که برخی از این پنجه‌ها نقش و کتیبه دارند و روی 5 انگشت آنها نام 5 تن (محمد(ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه (ع)) و بر کف دست آن نام ابوالفضل (ع)، یا الله و گاهی نقش چشمی را حک کرده‌اند. گذشته از نشانه پنج تن آل عبا<ref>459/ERE , II.</ref>، گاه نشانه دست بریده حضرت عباس (ع) نیز هست.<ref>نک: بلوکباشی، همان، 100؛ برای همین تلقی از پنجه در جنوب هند، نک: شریف، 160-159.</ref>
بر سر برخی از علم‌ها و گاهی [[پرچم|پرچم‌های]] عزا، بر روی علامت‌های چند تیغه، بر سر برخی گنبدها و گلدسته‌های امامزادگان و مساجد، روی دسته برخی منبرها، درون پیاله‌ها یا جام‌های سقاخانه‌ها یا دسته‌های سقایان، بر در و دیوار سقاخانه‌ها و در و ضریح امامزاده‌ها دستی با پنجه گشوده فلزی (برنجی یا نقره‌ای) ابوالفضل (ع) ۲۵۹ است که برخی از این پنجه‌ها نقش و کتیبه دارند و روی ۵ انگشت آنها نام ۵ تن (محمد(ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه (ع)) و بر کف دست آن نام ابوالفضل (ع)، یا الله و گاهی نقش چشمی را حک کرده‌اند. گذشته از نشانه پنج تن آل عبا<ref>459/ERE , II.</ref>، گاه نشانه دست بریده حضرت عباس (ع) نیز هست.<ref>نک: بلوکباشی، همان، 100؛ برای همین تلقی از پنجه در جنوب هند، نک: شریف، 160-159.</ref>


در جنوب هند، در روزهای اول، سوم یا چهارم ماه نو که «عاشورا خانه‌ها» را می‌آرایند، علامت‌هایی، از جمله «علم» و «پنجه» می‌گذارند، که پنجه را نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار (ع) می‌دانند.<ref>همانجا.</ref> دسته‌های عزاداری جماعت ایرانیان مقیم ترکیه (استانبول) در ایام محرم، علمی را به نام علم پیامبر (ص) از پارچه‌های سیاه و سفید می‌گردانند، که روی پارچه‌های علم نقش دستی با نوشته‌هایی گلدوزی شده است.<ref>آند، 241.</ref>
در جنوب هند، در روزهای اول، سوم یا چهارم ماه نو که «عاشورا خانه‌ها» را می‌آرایند، علامت‌هایی، از جمله «علم» و «پنجه» می‌گذارند، که پنجه را نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار (ع) می‌دانند.<ref>همانجا.</ref> دسته‌های عزاداری جماعت ایرانیان مقیم ترکیه (استانبول) در ایام محرم، علمی را به نام علم پیامبر (ص) از پارچه‌های سیاه و سفید می‌گردانند، که روی پارچه‌های علم نقش دستی با نوشته‌هایی گلدوزی شده است.<ref>آند، 241.</ref>


کارا دو وو<ref>126/IV.</ref> از زیوری به نام «دست فاطمه (ع)» یاد می‌کند که به صورت طلسم خوشبختی در میان مسیحیان به کار می‌رفته است. او این طلسم را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنج دست روی پرچم‌ها و نشانه 5 تن می‌داند. به نظر او نماد پنجه پیشینه‌ای دراز دارد و به دوره پیش از اسلام می‌رسد و احتمالا بیانگر مفهوم خورشید است. در ادبیات هندویی پرتو خورشید به انگشتان دست تشبیه شده است. و پنجه دست با نقش چشم بر کف دست در میان اقوام ایرانی، هندی، عرب، افریقایی و میان کلیمیان به صورت طلسم حافظ انسان و دور کننده چشم بد از انسان به کار می‌رود.<ref>ERE همانجا؛ برای انواع طلسم به شکل یا نقش دست و پنجه در جامعه‌های گوناگون، نک: وسترمارک، 49.</ref>
کارا دو وو<ref>126/IV.</ref> از زیوری به نام «دست فاطمه (ع)» یاد می‌کند که به صورت طلسم خوشبختی در میان مسیحیان به کار می‌رفته است. او این طلسم را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنج دست روی پرچم‌ها و نشانه ۵ تن می‌داند. به نظر او نماد پنجه پیشینه‌ای دراز دارد و به دوره پیش از اسلام می‌رسد و احتمالا بیانگر مفهوم خورشید است. در ادبیات هندویی پرتو خورشید به انگشتان دست تشبیه شده است. و پنجه دست با نقش چشم بر کف دست در میان اقوام ایرانی، هندی، عرب، افریقایی و میان کلیمیان به صورت طلسم حافظ انسان و دور کننده چشم بد از انسان به کار می‌رود.<ref>ERE همانجا؛ برای انواع طلسم به شکل یا نقش دست و پنجه در جامعه‌های گوناگون، نک: وسترمارک، 49.</ref>


در هزاره جات افغانستان هر حسینیه دو علم دارد: یک علم بسیار بزرگ و بلند در بیرون و جنب ورودی حسینیه، و یک علم کوچک تر در درون حسینیه در خط مرزی صحن زنانه و مردانه. بر سر علم درونی یک پنجه مسین کار گذاشته‌اند که بر روی آن چند آیه قرآن حک شده است. این پنجه را نمادی از علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) می‌دانند و در پای آن دعا و حاجت خواهی می‌کنند.<ref>فرهنگ، 308.</ref> از دیگر نمادها، تابوت و اره‌ای است که در برخی از شهرهای ایران، دسته‌های عزا آن را همچون نمادی از قتلگاه یا ضریح مرقد حضرت ابوالفضل عباس (ع) حمل می‌کنند، مثلا هیئت ابوالفضل (ع) در محله پانخل کاشان در روزهای پنجم و نهم محرم تابوت و اره‌ای را که به «نهر علقمه» معروف است، از تکیه پانخل برمی دارند و در بازارها و گذرگاه‌ها می‌گردانند و دوباره به تکیه باز می‌گردانند.<ref>برای تفصیل، نک: ابوالفضلی، 156-157.</ref>
در هزاره جات افغانستان هر حسینیه دو علم دارد: یک علم بسیار بزرگ و بلند در بیرون و جنب ورودی حسینیه، و یک علم کوچک تر در درون حسینیه در خط مرزی صحن زنانه و مردانه. بر سر علم درونی یک پنجه مسین کار گذاشته‌اند که بر روی آن چند آیه قرآن حک شده است. این پنجه را نمادی از علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) می‌دانند و در پای آن دعا و حاجت خواهی می‌کنند.<ref>فرهنگ، 308.</ref> از دیگر نمادها، تابوت و اره‌ای است که در برخی از شهرهای ایران، دسته‌های عزا آن را همچون نمادی از قتلگاه یا ضریح مرقد حضرت ابوالفضل عباس (ع) حمل می‌کنند، مثلا هیئت ابوالفضل (ع) در محله پانخل کاشان در روزهای پنجم و نهم محرم تابوت و اره‌ای را که به «نهر علقمه» معروف است، از تکیه پانخل برمی دارند و در بازارها و گذرگاه‌ها می‌گردانند و دوباره به تکیه باز می‌گردانند.<ref>برای تفصیل، نک: ابوالفضلی، 156-157.</ref>
خط ۱۲۱: خط ۱۱۹:
آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی می‌کرده‌اند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی می‌یابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین (ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو<ref>6/1.</ref> سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد.
آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی می‌کرده‌اند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی می‌یابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین (ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو<ref>6/1.</ref> سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد.


طبری<ref>412/5.</ref> به تشنگی اهل بیت در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس (ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی<ref>فتوت نامه...، 294-295.</ref> به سقایت حضرت عباس (ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره می‌کنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس (ع) با آب در فرهنگ ایران است<ref>نک: ماسه، 351/II.</ref> و او را به سان ایزد موکل آب، و هم سنگ با «خضر نبی» و «ولی» و «پیر» سقایان جلوه می‌دهد. به نوشته هانری ماسه<ref>158/J.</ref> «پیر» سقایان جلوه می‌دهد. به نه حاشیه مردم به هنگام پختن «خوراک خضر» دعاهایشان را به نام 5 شخصیت مقدس: علی، فاطمه، خضر، الیاس و عباس (ع) می‌خوانند. کاشفی در فتوت نامه سلطانی<ref>ص 293-294.</ref> در «باب سقایان»، مقام سقایی را به پیامبر و دو ولی نسبت می‌دهد. از پیامبران به حضرت خضر اشاره دارد که در «بیابان‌ها گردد و تشنگان را آب دهد» و گوید که «خضر سقایان را دوست دارد»، و على بن ابی طالب و عباس بن علی (ع) را دو ولی سقایان معرفی می‌کند و می‌نویسد: «هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی می‌کند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیش روی سقایان امت اوست و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست». از این رو، در فرهنگ مذهبی شیعیان ایران، «سقایی»<ref>همانجا.</ref> و راه افتادن سقایان با «مشک» و «کشکول» در دسته‌های عزاداری محرم<ref>برای دسته سقایان کاشان، نک: معتمدی، 417/1.</ref> و نقش شمایل‌های حضرت عباس (ع) با «مشک»، نماد و رمزی از آب در واقعه عاشورا و سقایی حضرت ابوالفضل عباس (ع) است.<ref>بلوکباشی، «شمایل نگاری...»، 6.</ref>
طبری<ref>412/5.</ref> به تشنگی اهل بیت در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس (ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی<ref>فتوت نامه...، 294-295.</ref> به سقایت حضرت عباس (ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره می‌کنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس (ع) با آب در فرهنگ ایران است<ref>نک: ماسه، 351/II.</ref> و او را به سان ایزد موکل آب، و هم سنگ با «خضر نبی» و «ولی» و «پیر» سقایان جلوه می‌دهد. به نوشته هانری ماسه<ref>158/J.</ref> «پیر» سقایان جلوه می‌دهد. به نه حاشیه مردم به هنگام پختن «خوراک خضر» دعاهایشان را به نام ۵ شخصیت مقدس: علی، فاطمه، خضر، الیاس و عباس (ع) می‌خوانند. کاشفی در فتوت نامه سلطانی<ref>ص 293-294.</ref> در «باب سقایان»، مقام سقایی را به پیامبر و دو ولی نسبت می‌دهد. از پیامبران به حضرت خضر اشاره دارد که در «بیابان‌ها گردد و تشنگان را آب دهد» و گوید که «خضر سقایان را دوست دارد»، و على بن ابی طالب و عباس بن علی (ع) را دو ولی سقایان معرفی می‌کند و می‌نویسد: «هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی می‌کند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیش روی سقایان امت اوست و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست». از این رو، در فرهنگ مذهبی شیعیان ایران، «سقایی»<ref>همانجا.</ref> و راه افتادن سقایان با «مشک» و «کشکول» در دسته‌های عزاداری محرم<ref>برای دسته سقایان کاشان، نک: معتمدی، 417/1.</ref> و نقش شمایل‌های حضرت عباس (ع) با «مشک»، نماد و رمزی از آب در واقعه عاشورا و سقایی حضرت ابوالفضل عباس (ع) است.<ref>بلوکباشی، «شمایل نگاری...»، 6.</ref>


===سقاخانه===
===سقاخانه===
خط ۱۲۷: خط ۱۲۵:


===زیارتگاه===
===زیارتگاه===
گذشته از مزار حضرت ابوالفضل (ع) و دو مقام (محل‌های بریدن دست راست و دست چپ آن حضرت<ref>برای تفصیل درباره محل این دو مقام، نک: موسوی مقرم، 320-322؛ ربانی، 258/1- 259.</ref> در کربلا که زیارتگاه عموم شیعیان جهان است، زیارتگاه‌هایی نیز در سرزمین‌های شیعه نشین جهان، به نحوی با حضرت عباس (ع) ارتباط می‌یابند؛ مثلا از گوری معروف به «عباس بن علی» در نزدیکی سیروان یاد شده است که مردم لر همه ساله از نقاط گوناگون آن نواحی به زیارت آن می‌رفتند و آن را پس از مرقد پیامبر (ص)، مقدس ترین مزار می‌دانستند.<ref>نک: راولینسن، 59-60.</ref> در سرزمین هزاره جات افغانستان نیز یکی از مهم ترین و مقدس ترین مزارات، «زیارت حضرت ابوالفضل (ع)»، واقع در مرادخانی است.<ref>فرهنگ، 306.</ref> در شیراز زیارتگاهی به نام «قدمگاه حضرت عباس (ع)» مشهور است که آن را ایلخان قشقایی پس از خواب نما شدن همسرش و شفایافتن فرزندش به یاری حضرت عباس (ع)، ساخته است و مردم روز شنبه هر هفته به زیارت آن می‌روند و نذورات خود را ادا می‌کنند (ربانی، 500-499/1). در شهر بوشهر هم زیارتگاهی است که به «قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع)» شهرت دارد. مردم در شب جمعه هر هفته و ایام عزاداری و شب‌های تاسوعا و عاشورا به زیارت آن می‌روند و شمع روشن می‌کنند.<ref>اقتداری، 169.</ref> براون<ref>ص 250-249.</ref> به کوه «شاه قاب»<ref>قس: ماسه، 413/II: شیخ قناب.</ref>، در دو فرسخی شرق ایزدخواست اشاره می‌کند می‌نویسد: این کوه، به اعتقاد اهالی، پناهگاه دو تن از فرزندان حضرت عباس (ع) بوده که پس از گریختن از دست تعقیب کنندگان لشکر کفار، به آن کوه پناهنده شدند و کوه دهان باز کرد و آن دو پناهجو را در میان خود پنهان ساخت.<ref>قس: داستان پناه جستن بی بی شهربانو در کوهی به همین نام در شهر ری.</ref>
گذشته از مزار حضرت ابوالفضل (ع) و دو مقام (محل‌های بریدن دست راست و دست چپ آن حضرت<ref>برای تفصیل درباره محل این دو مقام، نک: موسوی مقرم، 320-322؛ ربانی، 258/1- 259.</ref> در کربلا که زیارتگاه عموم شیعیان جهان است، زیارتگاه‌هایی نیز در سرزمین‌های شیعه نشین جهان، به نحوی با حضرت عباس (ع) ارتباط می‌یابند؛ مثلا از گوری معروف به «عباس بن علی» در نزدیکی سیروان یاد شده است که مردم لر همه ساله از نقاط گوناگون آن نواحی به زیارت آن می‌رفتند و آن را پس از مرقد پیامبر (ص)، مقدس ترین مزار می‌دانستند.<ref>نک: راولینسن، 59-60.</ref> در سرزمین هزاره جات افغانستان نیز یکی از مهم ترین و مقدس ترین مزارات، «زیارت حضرت ابوالفضل (ع)»، واقع در مرادخانی است.<ref>فرهنگ، 306.</ref> در شیراز زیارتگاهی به نام «قدمگاه حضرت عباس (ع)» مشهور است که آن را ایلخان قشقایی پس از خواب نما شدن همسرش و شفایافتن فرزندش به یاری حضرت عباس (ع)، ساخته است و مردم روز شنبه هر هفته به زیارت آن می‌روند و نذورات خود را ادا می‌کنند (ربانی، ۵۰۰-۴۹۹/۱). در شهر بوشهر هم زیارتگاهی است که به «قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع)» شهرت دارد. مردم در شب جمعه هر هفته و ایام عزاداری و شب‌های تاسوعا و عاشورا به زیارت آن می‌روند و شمع روشن می‌کنند.<ref>اقتداری، 169.</ref> براون<ref>ص 250-249.</ref> به کوه «شاه قاب»<ref>قس: ماسه، 413/II: شیخ قناب.</ref>، در دو فرسخی شرق ایزدخواست اشاره می‌کند می‌نویسد: این کوه، به اعتقاد اهالی، پناهگاه دو تن از فرزندان حضرت عباس (ع) بوده که پس از گریختن از دست تعقیب کنندگان لشکر کفار، به آن کوه پناهنده شدند و کوه دهان باز کرد و آن دو پناهجو را در میان خود پنهان ساخت.<ref>قس: داستان پناه جستن بی بی شهربانو در کوهی به همین نام در شهر ری.</ref>


در جنوب غربی تهران (ناحیه جی) در فاصله‌ای از امامزاده حسن (ع) در فضایی سبز، بقعه‌ای قدیمی، احتمالا از سده 7 یا 8 ق قرار دارد که مردم آن را مرقد امامزاده عبدالله فرزند ابوالفضل عباس (ع) می‌دانند. این امامزاده زیارتگاهی مهم برای مردم محله‌های غرب و جنوب غربی شهر تهران است. در روزهای سوگواری محرم جمعیت بسیاری برای زیارت و اجرای مراسم عزاداری در آنجا جمع می‌شوند.<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: مصطفوی، 204-203/1.</ref>
در جنوب غربی تهران (ناحیه جی) در فاصله‌ای از امامزاده حسن (ع) در فضایی سبز، بقعه‌ای قدیمی، احتمالا از سده ۷ یا ۸ ق قرار دارد که مردم آن را مرقد امامزاده عبدالله فرزند ابوالفضل عباس (ع) می‌دانند. این امامزاده زیارتگاهی مهم برای مردم محله‌های غرب و جنوب غربی شهر تهران است. در روزهای سوگواری محرم جمعیت بسیاری برای زیارت و اجرای مراسم عزاداری در آنجا جمع می‌شوند.<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: مصطفوی، 204-203/1.</ref>


===شمایل نگاری===
===شمایل نگاری===
یکی دیگر از جلوه گاه‌های حضرت عباس (ع) صحنه‌های نقاشی روی دیوار، پرده نقاشی و شیشه است. مثلا یکی از مجالس دیوارنگاره‌های بازمانده از دوره صفوی در حرم و شبستان امامزاده زید اصفهان، حضرت عباس (ع) را سوار بر اسب و با هاله‌ای از نور بر دور سر و صورت او، در حال رفتن به سوی رودخانه فرات نشان می‌دهد و 3 تن از زنان حرم نیز به او مشکی می‌دهند.<ref>گدار، 345-344.</ref>
یکی دیگر از جلوه گاه‌های حضرت عباس (ع) صحنه‌های نقاشی روی دیوار، پرده نقاشی و شیشه است. مثلا یکی از مجالس دیوارنگاره‌های بازمانده از دوره صفوی در حرم و شبستان امامزاده زید اصفهان، حضرت عباس (ع) را سوار بر اسب و با هاله‌ای از نور بر دور سر و صورت او، در حال رفتن به سوی رودخانه فرات نشان می‌دهد و ۳ تن از زنان حرم نیز به او مشکی می‌دهند.<ref>گدار، 345-344.</ref>


در دوره قاجار شمایل نگاری از حضرت عباس (ع) حوزه گسترده تری یافت و به فضاهای مذهبی و غیر مذهبی، مانند سقاخانه، حسینیه، تکیه، آب انبار، زورخانه و قهوه خانه راه یافت. مشهورترین شمایل‌های دیواری حضرت عباس (ع) در این دوره در کاشی نگاره‌های [[حسینیه‌ مشیر|حسینیه مشیر]] و سقاخانه جنب آن در شیراز، تکیه معاون الملک در کرمانشاه، و سقاخانه آقاسیدحسن در محله لنگرود گیلان است.<ref>بلوکباشی، «شمایل نگاری»، 5.</ref> در ایوان شمالی حسینیه مشیر، چند مجلس از واقعه کربلا هست که یکی از آنها، حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام گرفتن مشک از زنان حرم، و در مجلس دیگر حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام آب برداشتن از رود فرات نشان می‌دهند.<ref>همان، 65؛ درباره تصویر این کاشی کاری‌ها نیز، نک: همایونی، حسینیه...، 43، 42، 59، تعزیه...، 409-410.</ref>
در دوره قاجار شمایل نگاری از حضرت عباس (ع) حوزه گسترده تری یافت و به فضاهای مذهبی و غیر مذهبی، مانند سقاخانه، حسینیه، تکیه، آب انبار، زورخانه و قهوه خانه راه یافت. مشهورترین شمایل‌های دیواری حضرت عباس (ع) در این دوره در کاشی نگاره‌های [[حسینیه‌ مشیر|حسینیه مشیر]] و سقاخانه جنب آن در شیراز، تکیه معاون الملک در کرمانشاه، و سقاخانه آقاسیدحسن در محله لنگرود گیلان است.<ref>بلوکباشی، «شمایل نگاری»، 5.</ref> در ایوان شمالی حسینیه مشیر، چند مجلس از واقعه کربلا هست که یکی از آنها، حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام گرفتن مشک از زنان حرم، و در مجلس دیگر حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام آب برداشتن از رود فرات نشان می‌دهند.<ref>همان، 65؛ درباره تصویر این کاشی کاری‌ها نیز، نک: همایونی، حسینیه...، 43، 42، 59، تعزیه...، 409-410.</ref>


تصاویر بسیاری از نقاشی‌های پشت شیشه، شمایل حضرت عباس (ع) را نشسته بر اسبی سفید و بیرقی بر دست و بر فراز نهر آب و نخلستان نشان می‌دهند، در حالی که بانویی از خیمه [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]]، مشکی را برای آوردن آب به او می‌دهد.<ref>سودآور، 9.</ref> و شمایل گردانان دوره گردی هم بودند که شمایل‌های حضرت ابوالفضل (ع) و 5 تن آل کسا و حضرت علی (ع) را که پشت شیشه نقاشی شده بودند، در کوچه‌ها و گذرها می‌گرداندند و به و در خانه‌های مردم می‌بردند و به آنها نشان می‌دادند تا تبرک جویند. شمایل‌های پشت شیشه را قاب گرفته بودند و برای پوشیده نگهداشتن صورت‌های شمایل از چشم ناپاکان، روی آنها پرده کتانی کشیده بودند.<ref>بلوکباشی، همان، 6-7؛ نیز نک: ه دی پرده خوانی؛ نیز شمایل.</ref>
تصاویر بسیاری از نقاشی‌های پشت شیشه، شمایل حضرت عباس (ع) را نشسته بر اسبی سفید و بیرقی بر دست و بر فراز نهر آب و نخلستان نشان می‌دهند، در حالی که بانویی از خیمه [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]]، مشکی را برای آوردن آب به او می‌دهد.<ref>سودآور، 9.</ref> و شمایل گردانان دوره گردی هم بودند که شمایل‌های حضرت ابوالفضل (ع) و ۵ تن آل کسا و حضرت علی (ع) را که پشت شیشه نقاشی شده بودند، در کوچه‌ها و گذرها می‌گرداندند و به و در خانه‌های مردم می‌بردند و به آنها نشان می‌دادند تا تبرک جویند. شمایل‌های پشت شیشه را قاب گرفته بودند و برای پوشیده نگهداشتن صورت‌های شمایل از چشم ناپاکان، روی آنها پرده کتانی کشیده بودند.<ref>بلوکباشی، همان، 6-7؛ نیز نک: ه دی پرده خوانی؛ نیز شمایل.</ref>


نقاشی‌های معروف به «نقاشی قهوه خانه»، حضرت عباس را در حالت‌های گوناگون سوار بر اسب، پیاده، در حال برداشتن آب از فرات، با دست‌های قطع شده، در برابر ابن سدیف و دو شقه کردن او و جز آنها نشان می‌دهد.<ref>سودآور، 23-24.</ref>
نقاشی‌های معروف به «نقاشی قهوه خانه»، حضرت عباس را در حالت‌های گوناگون سوار بر اسب، پیاده، در حال برداشتن آب از فرات، با دست‌های قطع شده، در برابر ابن سدیف و دو شقه کردن او و جز آنها نشان می‌دهد.<ref>سودآور، 23-24.</ref>
خط ۱۴۳: خط ۱۴۱:


===تعزیه خوانی===
===تعزیه خوانی===
حضرت ابوالفضل عباس (ع) در نمایش آیینی-مذهبی تعزیه خوانی در ایران نیز جلوه‌ای ویژه و برجسته داشته است. در مجموعه تعزیه نامه‌های موجود، مجلس تعزیه‌ای به واقعه شهادت فاجعه بار او در کربلا اختصاص دارد. تعزیه «شهادت حضرت عباس (ع)» از کهن ترین مجالس تعزیه بوده و بیش از هر مجلس تعزیه دیگر در طول سال اجرا می‌شده است. مردم به سبب دلبستگی زیاد به حضرت عباس (ع) و باب الحوائج دانستن او، خواندن تعزیه شهادت عباس (ع) را نذر می‌کردند و بانی اجرای آن در مواقع مختلف سال می‌شدند. به سبب اقبال مردم به تعزیه شهادت عباس (ع)، از دوره ناصری به بعد، گوشه‌ها و فقراتی چند از جمله «مناظره و مفاخره حضرت عباس (ع) و شمر» به این تعزیه افزوده شد (شهیدی، 290). این تعزیه را در کوهپایه ساوه «قتیل عباس (ع)» می‌نامیدند و در روز تاسوعا می‌خواندند (سالاری، 250).
حضرت ابوالفضل عباس (ع) در نمایش آیینی-مذهبی تعزیه خوانی در ایران نیز جلوه‌ای ویژه و برجسته داشته است. در مجموعه تعزیه نامه‌های موجود، مجلس تعزیه‌ای به واقعه شهادت فاجعه بار او در کربلا اختصاص دارد. تعزیه «شهادت حضرت عباس (ع)» از کهن ترین مجالس تعزیه بوده و بیش از هر مجلس تعزیه دیگر در طول سال اجرا می‌شده است. مردم به سبب دلبستگی زیاد به حضرت عباس (ع) و باب الحوائج دانستن او، خواندن تعزیه شهادت عباس (ع) را نذر می‌کردند و بانی اجرای آن در مواقع مختلف سال می‌شدند. به سبب اقبال مردم به تعزیه شهادت عباس (ع)، از دوره ناصری به بعد، گوشه‌ها و فقراتی چند از جمله «مناظره و مفاخره حضرت عباس (ع) و شمر» به این تعزیه افزوده شد (شهیدی، ۲۹۰). این تعزیه را در کوهپایه ساوه «قتیل عباس (ع)» می‌نامیدند و در روز تاسوعا می‌خواندند (سالاری، ۲۵۰).


یکی از صحنه‌های حماسی و هیجان انگیز تعزیه شهادت عباس (ع)، جنگ ابوالفضل (ع) با سپاه ابن سعد به سرکردگی عمرو ابن حجاج و تار و مار کردن اشقیا و تصرف رود فرات است. در این تعزیه چادری کوچک یک پارچه بر روی نهر آبی که از تکیه می‌گذشت، یا بر روی تشتی پر از آب به نشانه رود فرات یا نهر علقمه می‌بستند. شبیه حضرت عباس (ع) به افرادی از لشکر اشقیا که در پیرامون چادر پاسداری می‌دادند، حمله می‌کرد و با کشتن آنها، چادر را از روی آب بر می‌افکند و به این گونه چنین می‌نمود که بر نهر علقمه دست یافته است.<ref>شهیدی، 412-411.</ref>
یکی از صحنه‌های حماسی و هیجان انگیز تعزیه شهادت عباس (ع)، جنگ ابوالفضل (ع) با سپاه ابن سعد به سرکردگی عمرو ابن حجاج و تار و مار کردن اشقیا و تصرف رود فرات است. در این تعزیه چادری کوچک یک پارچه بر روی نهر آبی که از تکیه می‌گذشت، یا بر روی تشتی پر از آب به نشانه رود فرات یا نهر علقمه می‌بستند. شبیه حضرت عباس (ع) به افرادی از لشکر اشقیا که در پیرامون چادر پاسداری می‌دادند، حمله می‌کرد و با کشتن آنها، چادر را از روی آب بر می‌افکند و به این گونه چنین می‌نمود که بر نهر علقمه دست یافته است.<ref>شهیدی، 412-411.</ref>
خط ۱۵۶: خط ۱۵۴:
«آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانی‌ها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگی‌های تمثیلی آن است:
«آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانی‌ها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگی‌های تمثیلی آن است:


1. فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از 7 خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛
۱. فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از ۷ خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛


2. گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس (ع) و گذاشتن نشانه‌ای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛
۲. گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس (ع) و گذاشتن نشانه‌ای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛


3. درست کردن 7 کنده
۳. درست کردن ۷ کنده
چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس (ع)؛
چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس (ع)؛


4. خواندن روضه حضرت ابوالفضل (ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمده‌اند؛
۴. خواندن روضه حضرت ابوالفضل (ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمده‌اند؛


5. نجویدن رشته‌های آش که نمادی از علم‌اند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس (ع)؛
۵. نجویدن رشته‌های آش که نمادی از علم‌اند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس (ع)؛


6. فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛
۶. فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛


7. ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهی‌ها.<ref>برای تفصیل، نک: شکورزاده، 55-58؛ درباره سفره ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: ه م‌ م؛ نیز نک: ه در سفره نذری.</ref>
۷. ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهی‌ها.<ref>برای تفصیل، نک: شکورزاده، 55-58؛ درباره سفره ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: ه م‌ م؛ نیز نک: ه در سفره نذری.</ref>


برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس (ع) توسل می‌جویند و نذر می‌کنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداری‌های محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه می‌پوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان می‌دهند تا در دسته‌های سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل (ع) می‌کنند.<ref>ماسه، 58 ,48/I.</ref>
برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس (ع) توسل می‌جویند و نذر می‌کنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداری‌های محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه می‌پوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان می‌دهند تا در دسته‌های سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل (ع) می‌کنند.<ref>ماسه، 58 ,48/I.</ref>
خط ۱۹۰: خط ۱۸۸:
==منابع==
==منابع==


*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/926086 ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، 1380ق/ 1961م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/926086 ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2203564 ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، قاهره، 1368ق/1949م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2203564 ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/539524 ابوالفضلی، محمد، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم در کاشان»، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم شناسی، تهران، 1371 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/539524 ابوالفضلی، محمد، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم در کاشان»، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم شناسی، تهران، ۱۳۷۱ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/890913 اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی، تهران، 1348ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/890913 اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی، تهران، ۱۳۴۸ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/518442 الئاریوس، آدام، سفرنامه، بخش ایران، ترجمه أحمد بهپور، تهران، 1363ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/518442 الئاریوس، آدام، سفرنامه، بخش ایران، ترجمه أحمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/644882 بر آبادی، احمد و دیگران، مردم شناسی مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، 1380ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/644882 بر آبادی، احمد و دیگران، مردم شناسی مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، ۱۳۸۰ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/149997 بلوکباشی، علی، «تابوت گردانی»، نشر دانش، تهران، 1378ش، س 16، شم 4.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/149997 بلوکباشی، علی، «تابوت گردانی»، نشر دانش، تهران، ۱۳۷۸ش، س ۱۶، شم ۴.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1013627 همو، «تصویر گری در حوزه هنرهای عامه»، دست‌ها و نقش‌ها، 1376ش، شم 5.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1013627 همو، «تصویر گری در حوزه هنرهای عامه»، دست‌ها و نقش‌ها، ۱۳۷۶ش، شم ۵.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/198760 همو، «شمایل نگاری در حوزه هنرهای عامه ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، 1379-1380ش، شه 31-32.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/198760 همو، «شمایل نگاری در حوزه هنرهای عامه ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، ۱۳۷۹-۱۳۸۰ش، شه ۳۱-۳۲.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/528199 همو، قهوه خانه‌های ایران، تهران، 1375ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/528199 همو، قهوه خانه‌های ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/637189 همو، نخل گردانی، تهران، 1380ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/637189 همو، نخل گردانی، تهران، ۱۳۸۰ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/586741 دادمهر، منصور، پژوهشی درباره سقاخانه‌ها و سنگاب‌های اصفهان، اصفهان، 1378ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/586741 دادمهر، منصور، پژوهشی درباره سقاخانه‌ها و سنگاب‌های اصفهان، اصفهان، ۱۳۷۸ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/243510 دیا، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا « تأثیر تصوف بر شعائر عزاداری»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380ش، شد 39-40.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/243510 دیا، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا « تأثیر تصوف بر شعائر عزاداری»، کتاب ماه هنر، تهران، ۱۳۸۰ش، شد ۳۹-۴۰.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/62807 راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، 1362ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/62807 راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/531622 ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (ع)، قم، 1375 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/531622 ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (ع)، قم، ۱۳۷۵ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/594090 رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/594090 رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، ۱۳۷۸ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/621226 رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/621226 رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ش.]
*[http://vtour.nlai.ir/bookshelf.aspx?_001=527224 سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایه ساوه، تهران، 1379ش.]
*[http://vtour.nlai.ir/bookshelf.aspx?_001=527224 سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایه ساوه، تهران، ۱۳۷۹ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/866315 سود آور دیبا، لیلا، هنر ایرانی با الهام از عقاید دینی و مذهبی، تهران، 1356ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/866315 سود آور دیبا، لیلا، هنر ایرانی با الهام از عقاید دینی و مذهبی، تهران، ۱۳۵۶ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/510965 سیف، هادی، نقاشی قهوه خانه، تهران، 1369 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/510965 سیف، هادی، نقاشی قهوه خانه، تهران، ۱۳۶۹ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3790369 شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد 1377 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3790369 شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد ۱۳۷۷ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/521326 شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، 1361-1377ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/521326 شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، ۱۳۶۱-۱۳۷۷ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/859799 شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/859799 شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/591518 شهیدی، عنایت الله و على بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی، تهران، 1380ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/591518 شهیدی، عنایت الله و على بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی، تهران، ۱۳۸۰ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/656925 طبری، تاریخ، فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، 1380ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/656925 طبری، تاریخ، فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، ۱۳۸۰ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1941745 قمی، عباس، تحفة الأحباب، تهران، 1369ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1941745 قمی، عباس، تحفة الأحباب، تهران، ۱۳۶۹ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5076482 کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1341ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5076482 کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۴۱ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/853546 همو، فتوت نامه سلطانی، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1350ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/853546 همو، فتوت نامه سلطانی، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/856017 ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز، 1355 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/856017 ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز، ۱۳۵۵ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/517638 مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/517638 مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۱ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/593718 معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزه‌های علمیه و کشورهای جهان، قم، 1378 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/593718 معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزه‌های علمیه و کشورهای جهان، قم، ۱۳۷۸ ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/489294 موسوی مقرم، عبدالرزاق، سردار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ترجمه ناصر پاک پرور، تهران، 1411ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/489294 موسوی مقرم، عبدالرزاق، سردار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ترجمه ناصر پاک پرور، تهران، ۱۴۱۱ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/243531 هراتی، محمدمهدی، «علم، تجلی هویت ملی و مذهبی ایرانیان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380ش، شم 40-39.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/243531 هراتی، محمدمهدی، «علم، تجلی هویت ملی و مذهبی ایرانیان»، کتاب ماه هنر، تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۴۰-۳۹.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/651859 همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، 1368ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/651859 همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، ۱۳۶۸ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576908 همو، حسینیه مشیر، تهران، 1371ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576908 همو، حسینیه مشیر، تهران، ۱۳۷۱ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553308 همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553308 همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، ۱۳۷۱ش]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 448-462.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۴۴۸-۴۶۲.]
{{چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2222404 And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2222404 And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.]
checkuser
۳۱۵

ویرایش

منوی ناوبری