۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| کنیه = ابوالفضل | | کنیه = ابوالفضل | ||
| لقب = قمر بنیهاشم، سقّا، بابالحوائج | | لقب = قمر بنیهاشم، سقّا، بابالحوائج | ||
| زادروز = | | زادروز = 4 شعبان سال 26 ه.ق | ||
| زادگاه = مدینه منوره | | زادگاه = مدینه منوره | ||
| درگذشت = | | درگذشت = 10 محرم سال 61 ه.ق (عاشورا) | ||
| علت مرگ = حضور در نبرد عاشورا | | علت مرگ = حضور در نبرد عاشورا | ||
| قاتل = | | قاتل = | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| همسران = لبابه بنت عبدالله | | همسران = لبابه بنت عبدالله | ||
| فرزندان = فضل ابن عباس، قاسم ابن عباس، عبیدالله ابن عباس | | فرزندان = فضل ابن عباس، قاسم ابن عباس، عبیدالله ابن عباس | ||
| طول عمر = | | طول عمر =35سال | ||
}} | }} | ||
'''ابوالفضل،''' عباس بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند امام علی(ع) و [[ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار|ام البنین]]، و برادر و همراه [[حسین|امام حسین(ع)]] در واقعه [[کربلا]] است. | '''ابوالفضل،''' عباس بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند امام علی(ع) و [[ام البنین علیهاالسلام مادر علمدار|ام البنین]]، و برادر و همراه [[حسین|امام حسین(ع)]] در واقعه [[کربلا]] است. | ||
==نسب و خانواده== | ==نسب و خانواده== | ||
امام علی (ع) با برادرش عقیل که در نسبشناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل فاطمه دختر حزام بن خالد را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب دلیرتر از مردان بنی کلاب دیده نشدهاند. پدر اُمّالبنین، ابو المجل حزام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>- عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: | امام علی (ع) با برادرش عقیل که در نسبشناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل فاطمه دختر حزام بن خالد را پیشنهاد کرد و گفت: در میان عرب دلیرتر از مردان بنی کلاب دیده نشدهاند. پدر اُمّالبنین، ابو المجل حزام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>- عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: 1383 ش.، 356.</ref> حزام از چهرههای شاخص و ممتاز عرب بود که به [[شجاعت]]، سخاوت، شرافت و کرامت مشهور بود. جدّ دوم مادری اُمّ البنین، عامر بن مالک نیز جنگاوری توانا و سوارکاری دلاور بود و اُمّ البنین سجایای رفتاری و وجودی پدر و جدش را به ارث برد و به فرزندانش منتقل کرد. امام علی (ع) در سال 25 هجری با وی ازدواج کرد.<ref>- همان، ص357.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر بود به نامهای عباس، عبدالله، عثمان و جعفر. | ||
عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال | عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در عصر خلافت عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد. | ||
==نامگذاری== | ==نامگذاری== | ||
بنا بر روایات شیعی، امام علی (ع) او را عباس نامید و فرمود: من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او میگریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و چهرهشان از ترس او در هم گرفته میشد. نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، | بنا بر روایات شیعی، امام علی (ع) او را عباس نامید و فرمود: من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او میگریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و چهرهشان از ترس او در هم گرفته میشد. نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، 1363 ﻫ ق.</ref> مینویسد: «امیرالمؤمنین علی(ع) او را از اینرو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که [[شجاعت]] را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد.»<ref>- معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، 1363 ﻫ ق. ، ج1، ص437.</ref> | ||
در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند. | در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند. | ||
<br /> | <br /> | ||
==القاب== | ==القاب== | ||
معمولاً القاب ویژگیهای آدمی را مشخص میسازد. به عباس بن علی (ع) به سبب داشتن صفات والا لقبهایی دادهاند از آنجمله: قمر بنی هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>- تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، | معمولاً القاب ویژگیهای آدمی را مشخص میسازد. به عباس بن علی (ع) به سبب داشتن صفات والا لقبهایی دادهاند از آنجمله: قمر بنی هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>- تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، 1352 ﻫ.. ق، ج2، ص128؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، 1390 ه ق.، ج1، ص189-190.</ref> لقب قمر بنیهاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب.<ref>- بحارالانوارالجامعه لدرر الائمهالاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبهالاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص39.</ref> اصولاً خاندان بنیهاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود. | ||
سقا، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از عاشورا صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت. | سقا، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از عاشورا صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس (ع) بسیار درخشان است: | اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس (ع) بسیار درخشان است: | ||
1- در شبی که والی مدینه، امام حسین (ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی سفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان امام حسین (ع) پرداخت.<ref>- مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، | 1- در شبی که والی مدینه، امام حسین (ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی سفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان امام حسین (ع) پرداخت.<ref>- مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، ج3، ص88.</ref> | ||
2- آنگاه که امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس بن علی (ع) بر همراهی با امام حسین (ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمانهای والای آن حضرت لحظهای کوتاهی نکرد.<ref>- الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : | 2- آنگاه که امام حسین (ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس بن علی (ع) بر همراهی با امام حسین (ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمانهای والای آن حضرت لحظهای کوتاهی نکرد.<ref>- الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص220 ؛ الفتوح، ج5، ص45.</ref> | ||
3- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: | 3- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج3، ص160 ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، 1398 ﻫ ق.، ص67.</ref>حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواستههای بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوششهای خود سختیهای راه را آسان میکرد و مشکلات آنان را برآورده میساخت به اندازهای که محبت و توجه او را وصفناپذیر یافتند.<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.ص43.</ref> | ||
4- هنگامی که امام حسین (ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.<ref>- زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، | 4- هنگامی که امام حسین (ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.<ref>- زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص154.</ref> | ||
5- از فعالیتهای مهم عباس بن علی (ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه آب بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین (ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین (ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست مشک فرستاد تا آب بیاورند. عباس (ع) در کنار شریعه به پیادگان گفت مشکها را پر کنید. عمرو بن حجاج و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس (ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشکها را پر از آب کرده و به خیمهها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد. | 5- از فعالیتهای مهم عباس بن علی (ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه آب بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین (ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین (ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست مشک فرستاد تا آب بیاورند. عباس (ع) در کنار شریعه به پیادگان گفت مشکها را پر کنید. عمرو بن حجاج و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس (ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشکها را پر از آب کرده و به خیمهها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد. | ||
6- عصر روز نهم محرم، شمر به سوی خیمهگاه امام حسین (ع) آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و برادران او (جعفر، عبدالله و عثمان) کجایند؟ (امّ البنین مادر بزرگوار آنان از قبیله بنی کلاب بود که شمر و عبدالله بن ابی محل که نزد عمر بن سعد بودند، از این قبیله بودند. آنان از ابن زیاد اماننامهای برای پسران امّ البنین گرفتند).<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | 6- عصر روز نهم محرم، شمر به سوی خیمهگاه امام حسین (ع) آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و برادران او (جعفر، عبدالله و عثمان) کجایند؟ (امّ البنین مادر بزرگوار آنان از قبیله بنی کلاب بود که شمر و عبدالله بن ابی محل که نزد عمر بن سعد بودند، از این قبیله بودند. آنان از ابن زیاد اماننامهای برای پسران امّ البنین گرفتند).<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص416؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> کسی به شمر پاسخ نداد. امام حسین (ع) فرمود: ”اَجیبوهُ وَ اِنْ کانَ فاسِقاً“<ref>- فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص434.</ref> گر چه انسان تبهکاری است، اما پاسخش گویید! پاسخ دادند: چه میگویی و چه میخواهی؟ شمر گفت: شماها در امان هستید! خودتان را با حسین به کشتن ندهید. از امیرالمؤمنین یزید اطاعت کنید! عباس (ع) فرمود: خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. به ما امان میدهی در حالی که فرزند پیامبر خدا در امان نیست؟ از ما میخواهی که در حلقه اطاعت لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان درآییم؟ نیازی به امان تو نیست. امان خدا بهترین و برترین امانهاست. شمر خشمگین بازگشت.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج3، ص184؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1662 – 1967 م.، ج5، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 ﻫ ق.، ج2، ص324؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج4، ص56؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2، ص33؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص 249.</ref> | ||
7- ابن سعد عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: یا لشکر خداوند سوار شوید که شما را بشارت به بهشت میدهم.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، | 7- ابن سعد عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: یا لشکر خداوند سوار شوید که شما را بشارت به بهشت میدهم.<ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص193؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> این سخن، یاران عمر بن سعد را تحت تأثیر قرار داد. آفتاب تازه داشت غروب میکرد که هجوم به طرف خیام آغاز شد و دشمنان بدون اطلاع قبلی حملهور شدند.<ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> امام حسین (ع) در برابر خیمه خود شمشیر را برگرفته و سر بر زانو گذارده و به خواب رفته بود. زینب (س) که صدای همهمه اسبان و لشکریان را شنید، به خیمه امام حسین (ع) نزدیک شد و به برادرش عرض کرد: برادرم! آیا این صداها را نمیشنوی که هر آن نزدیکتر میشوند؟ امام حسین (ع) همچنان که شمشیرش را بررسی میکرد و قبضهاش را در دست میفشرد، فرمود: هم اکنون پیامبر اکرم (ص) را در خواب دیدم. به من میگفت: به سوی ما میآیی. زینب (س) از شنیدن سخن برادر سراسیمه شد و به گریه افتاد و فریاد زد: واحسینا! وای بر من! امام حسین (ع) فرمود: آرام باش خواهرم! خدا بر تو رحمت فرستد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص416-417؛ الفتوح، ج5، ص175-176؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440.</ref> حضرت عباس (ع) از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص417.</ref> گفتند: آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید. عباس (ع) جواب سپاه را به اطلاع امام حسین (ع) رساند. امام حسین (ع) فرمود: به آنان بگو اگر موافقت میکنند امشب را به ما فرصت دهند، باشد که برای خدای خود نماز بگزاریم و با او راز و نیاز کرده و به درگاهش استغفار نماییم. خدا میداند که من تا چه اندازه، نماز گزاردن، قرآن خواندن، نیایش و استغفار را دوست میدارم. عباس پیام امام حسین (ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد. <ref>- وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص195-196؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص418-419؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص440؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2، ص250-251.</ref> بدینگونه امام حسین (ع) شب دهم محرم را مهلت یافت تا با خدای خود به راز و نیاز بپردازد. با یاران و خانوادهاش صحبت کند و وصیت نماید و تاکتیکهای نظامی و جنگی را بررسی نمایند. | ||
8- در شب عاشورا همصدا با دیگر بنی هاشم و اصحاب امام حسین (ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین کسی بود که سخن گفت: ”ما نَفْعَل؟ اَنَبقی بَعدَک؟ لااَرَنا الله ذلِکَ اَبَداً“ <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، | 8- در شب عاشورا همصدا با دیگر بنی هاشم و اصحاب امام حسین (ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین کسی بود که سخن گفت: ”ما نَفْعَل؟ اَنَبقی بَعدَک؟ لااَرَنا الله ذلِکَ اَبَداً“ <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص238؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 ﻫ ق.، ج2، ص235؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج44، ص394.</ref> چه کنیم؟ بعد از تو بمانیم؟ خداوند ما را در چنان حالی نبیند. سخن عباس این بود که حیات آنان وابسته به حیات امام حسین (ع) است. مگر میشود آنان پس از امامشان زنده باشند؟ زندگی پس از امام حسین (ع) برای آنان بیتفسیر و بیمعناست. او در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود. | ||
9- صبح عاشورا امام حسین (ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد. <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، | 9- صبح عاشورا امام حسین (ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد. <ref>- ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص260.</ref> | ||
10- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار میگرفتند، او با حملهای محاصره را میشکست و آنان را نجات میداد. | 10- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار میگرفتند، او با حملهای محاصره را میشکست و آنان را نجات میداد. | ||
11- عصر عاشورا عباس به برادرانش گفت: ”اینک وارد کارزار شوید و مخلصانه در راه یاری دین خدا با دشمنان او نبرد کنید.“ <ref>- همان، | 11- عصر عاشورا عباس به برادرانش گفت: ”اینک وارد کارزار شوید و مخلصانه در راه یاری دین خدا با دشمنان او نبرد کنید.“ <ref>- همان، ص269.</ref> | ||
12- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی به حرم فشار آورد، ابوالفضل از امام حسین (ع) اذن جهاد خواست و گفت: برادر! سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقان انتقام بگیرم. امام حسین (ع) فرمود: بچهها تشنهاند. با هم به طرف شط فرات برویم، شاید بتوانیم مقداری آب به خیمهها برسانیم. آنگاه به میدان برو. این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود. امام حسین (ع) بر اسب خود سوار شد و با ابوالفضل که پیشاپیش او حرکت میکرد، به جانب فرات رهسپار شدند.<ref>- همانجا.</ref> هر دو برادر با قلبهای شکسته و پریشان و آغشته به خونِ عزیزان بر دشمن زبون حملهور شدند. عباس که مردی رشید و بلند قامت بود، با خشم صفهای دشمنان را میشکافت و با تار و مار کردن آنان، خود را به فرات رساند و از امام حسین (ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه را بر امام حسین (ع) گرفتند. امام حسین (ع) از روی مسناة<ref>- به معنی سیلبند و خاکریز است که جلوی آب را میگیرد و گاهی قسمتی از زمین بهطور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب میشد. معمولاً عبور و مرور از روی سیلبندِ طبیعی یا مصنوعی آسانتر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کنارههای فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان میرود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیلبندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.</ref> بهطرف فرات حرکت کرد، ولی سواره نظام ابن سعد جلوی امام حسین (ع) را گرفتند. مردی از بنی دارم لشکر را مخاطب ساخته و گفت: وای بر شما! میان حسین و آب فرات حائل شوید و نگذارید به آب دسترسی پیدا کند. امام حسین (ع) رو به آسمان کرد و گفت: پروردگارا! اورا تشنه بدار. وی امام حسین (ع) را هدف تیر قرار داد و تیرش به دهان مبارک امام حسین (ع) اصابت کرد. امام حسین (ع) تیر را بیرون کشید و دستش را زیر زخم گرفت، چون از خون پر شد، آن را به طرف آسمان پاشید و فرمود: پروردگارا! از کار ناپسندی که با فرزند دختر پیامبرت انجام میدهند، به درگاه تو مینالم. خدایا شمارشان را کم کن و به پراکندگی، جانشان رابگیر!<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | 12- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی به حرم فشار آورد، ابوالفضل از امام حسین (ع) اذن جهاد خواست و گفت: برادر! سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقان انتقام بگیرم. امام حسین (ع) فرمود: بچهها تشنهاند. با هم به طرف شط فرات برویم، شاید بتوانیم مقداری آب به خیمهها برسانیم. آنگاه به میدان برو. این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود. امام حسین (ع) بر اسب خود سوار شد و با ابوالفضل که پیشاپیش او حرکت میکرد، به جانب فرات رهسپار شدند.<ref>- همانجا.</ref> هر دو برادر با قلبهای شکسته و پریشان و آغشته به خونِ عزیزان بر دشمن زبون حملهور شدند. عباس که مردی رشید و بلند قامت بود، با خشم صفهای دشمنان را میشکافت و با تار و مار کردن آنان، خود را به فرات رساند و از امام حسین (ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه را بر امام حسین (ع) گرفتند. امام حسین (ع) از روی مسناة<ref>- به معنی سیلبند و خاکریز است که جلوی آب را میگیرد و گاهی قسمتی از زمین بهطور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب میشد. معمولاً عبور و مرور از روی سیلبندِ طبیعی یا مصنوعی آسانتر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کنارههای فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان میرود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیلبندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.</ref> بهطرف فرات حرکت کرد، ولی سواره نظام ابن سعد جلوی امام حسین (ع) را گرفتند. مردی از بنی دارم لشکر را مخاطب ساخته و گفت: وای بر شما! میان حسین و آب فرات حائل شوید و نگذارید به آب دسترسی پیدا کند. امام حسین (ع) رو به آسمان کرد و گفت: پروردگارا! اورا تشنه بدار. وی امام حسین (ع) را هدف تیر قرار داد و تیرش به دهان مبارک امام حسین (ع) اصابت کرد. امام حسین (ع) تیر را بیرون کشید و دستش را زیر زخم گرفت، چون از خون پر شد، آن را به طرف آسمان پاشید و فرمود: پروردگارا! از کار ناپسندی که با فرزند دختر پیامبرت انجام میدهند، به درگاه تو مینالم. خدایا شمارشان را کم کن و به پراکندگی، جانشان رابگیر!<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص420؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص463؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص194.</ref> گویند قطرهای از آن خون به زمین برنگشت. سپس امام حسین (ع) به جای خود برگشت، در حالی که به شدت تشنه بود. | ||
عباس (ع) که خود را به فرات رسانده بود، مشک را پر از آب نمود و بدون اینکه قطرهای از آن آب را بنوشد، به طرف خیمهها رهسپار شد. | عباس (ع) که خود را به فرات رسانده بود، مشک را پر از آب نمود و بدون اینکه قطرهای از آن آب را بنوشد، به طرف خیمهها رهسپار شد. | ||
<br /> | <br /> | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
عباس در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند، درگیر شد و در حملهای دست راست و سپس دست چپ او را قطع کردند و با ضربهای که بر فرقش وارد شد، از اسب به زمین افتاد و پس از جراحتهای بسیار و ضعف عجیبی که بر او عارض شده بود، به دست زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سِنبسی به شهادت رسید.<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، | عباس در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند، درگیر شد و در حملهای دست راست و سپس دست چپ او را قطع کردند و با ضربهای که بر فرقش وارد شد، از اسب به زمین افتاد و پس از جراحتهای بسیار و ضعف عجیبی که بر او عارض شده بود، به دست زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سِنبسی به شهادت رسید.<ref>- مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص90.</ref> | ||
شهادت عباس (ع)، برای امام حسین (ع) و بازماندگان خاندان رسالت و یاران آنان فاجعه دردناکی بود. آنگاه که امام حسین (ع) از شهادت عباس آگاه گردید، ناله برآورد و جمله پرسوزی فرمود: ”اَلانَ اِنْکسَرَ ظَهْری وَ قَلَّت حِیلَتی وَ شَمَّتَ بیعَدُوّی“<ref>- الفتوح، | شهادت عباس (ع)، برای امام حسین (ع) و بازماندگان خاندان رسالت و یاران آنان فاجعه دردناکی بود. آنگاه که امام حسین (ع) از شهادت عباس آگاه گردید، ناله برآورد و جمله پرسوزی فرمود: ”اَلانَ اِنْکسَرَ ظَهْری وَ قَلَّت حِیلَتی وَ شَمَّتَ بیعَدُوّی“<ref>- الفتوح، ج5، ص114؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2، ص30.</ref> اکنون کمرم شکست و چارهام اندک و دشمنم زیاد شد. | ||
عباس در فاصلهای دورتر از خیام به شهادت رسید. <ref>- اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، | عباس در فاصلهای دورتر از خیام به شهادت رسید. <ref>- اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص48.</ref> او در هنگام شهادت برادرش را صدا زد. امام حسین (ع) بر بالین او حضور یافت و او را در حالی که هنوز جانی در بدن داشت، در آغوش گرفت و فرمود: برادرم خداوند بالاترین پاداشها را به تو عنایت فرماید. به راستی تو در راه خدا جهاد کردی و حق جهاد را به خوبی به جای آوردی. آنگاه در شهادت برادرش بسیار گریست. | ||
==جلوههای نمادین== | ==جلوههای نمادین== | ||
هر یک از اشیاء یا صورتها و نقشها که به گونهای با حضرت ابوالفضل عباس (ع) ارتباط دارند، جلوهای نمادین از وجود او در باورها و آرمانهای جمعی مردم شیعه هستند که در فرهنگ مذهبی شیعیان شکوفیدهاند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را میتوان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشتهای آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان میکنند. | هر یک از اشیاء یا صورتها و نقشها که به گونهای با حضرت ابوالفضل عباس (ع) ارتباط دارند، جلوهای نمادین از وجود او در باورها و آرمانهای جمعی مردم شیعه هستند که در فرهنگ مذهبی شیعیان شکوفیدهاند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را میتوان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشتهای آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان میکنند. | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۴۵: | ||
[[رده: افراد]] | [[رده: افراد]] | ||
[[رده: شهیدان کربلا]] | [[رده: شهیدان کربلا]] | ||
[[en:Abbas B. Ali B. Abu Taleb]] |