۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
| نحوه درگذشت= | | نحوه درگذشت= | ||
| مدفن = | | مدفن = | ||
| اقدامات = نوشتن نامه به امام حسین (ع) و دعوت او به کوفه • حمل سرهای شهدا نزد ابن زیاد | | اقدامات = نوشتن نامه به [[امام حسین (ع)]] و دعوت او به [[کوفه]] • حمل سرهای شهدا نزد [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] | ||
| انگیزه = | | انگیزه = | ||
| نقشهای برجسته =فرماندهی سپاه سواره نظام لشکر عمر بن سعد | | نقشهای برجسته =فرماندهی سپاه سواره نظام لشکر [[عمر بن سعد]] | ||
| دیگر فعالیتها = | | دیگر فعالیتها = | ||
}}'''عُزْرَةِ (عُرْوَة) بْن قَیْس اَحْمَسی،''' فرمانده سواره نظام لشکر [[عمر بن سعد]] در واقعه [[کربلا]] و از نویسندگان نامههای کوفیان به [[امام حسین(ع)|امام حسین (ع)]] بود که در روز [[عاشورا]] فرماندهی سپاه سواره نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت و پس از شهادت امام حسن (ع)، از طرف عمر بن سعد، مامور شد تا به همراه [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]]، خولی و دیگران سرهای شهدای کربلا را نزد [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] ببرند. | }}'''عُزْرَةِ (عُرْوَة) بْن قَیْس اَحْمَسی،''' فرمانده سواره نظام لشکر [[عمر بن سعد]] در واقعه [[کربلا]] و از نویسندگان نامههای کوفیان به [[امام حسین(ع)|امام حسین (ع)]] بود که در روز [[عاشورا]] فرماندهی سپاه سواره نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت و پس از شهادت [[امام حسن (ع)]]، از طرف عمر بن سعد، مامور شد تا به همراه [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]]، [[خولی بن یزید اصبحی|خولی]] و دیگران سرهای [[شهدای کربلا]] را نزد [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] ببرند. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
عزرة بن قیس از خاندان احمس و از قبیله دهن بود.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹.</ref> در زمان خلافت عمر بن خطاب، سعد بن ابیوقاص عزره را به همراه جریر بن عبدالله به سوی حلوان فرستاد. جریر پس از تصرف حلوان، والی آن شهر شد. عزره نیز در حلوان ساکن شد.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref> زمانی که جریر به دستور عمر بن خطاب به یاری ابوموسی اشعری رفت، عزره را به جانشینی خود بر حلوان گمارد. عزره کوشید تا شهر زور را فتح کند، اما از عهده آن برنیامد و نتوانست کاری پیش برد.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۳۸.</ref> عزرة بن قیس در جنگهای خالد بن ولید در شام حضور داشت و از او روایت کرده است.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref> | عزرة بن قیس از خاندان احمس و از قبیله دهن بود.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹.</ref> در زمان خلافت عمر بن خطاب، سعد بن ابیوقاص عزره را به همراه جریر بن عبدالله به سوی حلوان فرستاد. جریر پس از تصرف حلوان، والی آن شهر شد. عزره نیز در حلوان ساکن شد.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref> زمانی که جریر به دستور عمر بن خطاب به یاری ابوموسی اشعری رفت، عزره را به جانشینی خود بر حلوان گمارد. عزره کوشید تا شهر زور را فتح کند، اما از عهده آن برنیامد و نتوانست کاری پیش برد.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۳۸.</ref> عزرة بن قیس در جنگهای خالد بن ولید در شام حضور داشت و از او روایت کرده است.<ref>- الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref> | ||
===در حکومت یزید=== | ===در حکومت [[یزید]]=== | ||
عزرة جزو افراد سودجویی بود که با سنجیدن توازن قوا موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل]]<nowiki/> در [[کوفه]]<nowiki/> پیشرفت خوبی دارد و نیروهای [[امام حسین(ع)|امام حسین (ع)]] هر روز بیشتر و متراکمتر میشوند، او از جمله بزرگان کوفه بود، که به امام حسین (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۷۰؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص ۲۲۹؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۰-۲۱. </ref> ولی زمانیکه عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست. | عزرة جزو افراد سودجویی بود که با سنجیدن توازن قوا موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل]]<nowiki/> در [[کوفه]]<nowiki/> پیشرفت خوبی دارد و نیروهای [[امام حسین(ع)|امام حسین (ع)]] هر روز بیشتر و متراکمتر میشوند، او از جمله بزرگان [[کوفه]] بود، که به [[حسین بن على (ع)|امام حسین (ع)]] نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۷۰؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص ۲۲۹؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۰-۲۱. </ref> ولی زمانیکه عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست. | ||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
[[عمر بن سعد]] پس از ورود به کربلا قصد داشت عزرة بن قیس را سوی حسین بن علی (ع) فرستد و به او گفت: «پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به عراق آمده است و چه میخواهد؟» عزرة چون خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته بودند، شرم کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران سپاه خواست تا نزد امام حسین (ع) بروند و از او بپرسند، همه آنان از رویارویی با آن حضرت امتناع کردند، تا اینکه [[کثیر بن شهاب بن حصین مذحجی|کثیر بن شهاب]] گفت: من میروم.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۰. </ref> | [[عمر بن سعد]] پس از ورود به [[کربلا]] قصد داشت عزرة بن قیس را سوی حسین بن علی (ع) فرستد و به او گفت: «پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به عراق آمده است و چه میخواهد؟» عزرة چون خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته بودند، شرم کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران سپاه خواست تا نزد امام حسین (ع) بروند و از او بپرسند، همه آنان از رویارویی با آن حضرت امتناع کردند، تا اینکه [[کثیر بن شهاب بن حصین مذحجی|کثیر بن شهاب]] گفت: من میروم.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۰. </ref> | ||
===موعظه سپاه دشمن توسط حبیب بن مظاهر=== | ===موعظه سپاه دشمن توسط حبیب بن مظاهر=== | ||
در عصر [[تاسوعا]] دشمن میخواست به خیمههای امام حمله کند. امام از برادرش [[عباس ابن علی(ع)|عباس (ع)]] خواست تا از آنان بپرسد که برای چه آمدهاند؟ عباس با بیست نفر که [[زهیر بن قین|زهیر بن قین]] و [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر]] نیز همراه او بودند، به طرف سپاه عمر بن سعد حرکت کرد. گفتند: «آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم که یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید.» | در عصر [[تاسوعا]] دشمن میخواست به خیمههای امام حمله کند. امام از برادرش [[عباس ابن علی(ع)|عباس (ع)]] خواست تا از آنان بپرسد که برای چه آمدهاند؟ عباس با بیست نفر که [[زهیر بن قین|زهیر بن قین]] و [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر]] نیز همراه او بودند، به طرف سپاه عمر بن سعد حرکت کرد. گفتند: «آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم که یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید.» | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
آنگاه زهیر بن قین نیز با او سخن گفت و او را نصیحت کرد: «ای عزره! خداوند حسین (ع) را ستوده و هدایت کرده است. از خدا بپرهیز، من که خیرخواه توأم. مراقب باش از آنانی نباشی که گمراهان را بر کشتن پاکدامنان یاری میکنند.» عزرة به زهیر گفت: «تو خود از طرفداران عثمان بودی و از شیعیان این خاندان نبودی؟» زهیر پاسخ داد: «اکنون من از آنان هستم. به خداوند سوگند که من نه نامهای برای حسین نوشتم و نه پیکی روانه کردم و نه به او وعده دادم که یاریاشمیکنم. در راه با او مواجه شدم و احساس کردم که باید همراه او باشم و یاریاش کنم و برای حفظ حق خدا و حق پیامبر (ص) که شما به تباهی دادهاید، مدافع وی باشم.»<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۹۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷.</ref> | آنگاه زهیر بن قین نیز با او سخن گفت و او را نصیحت کرد: «ای عزره! خداوند حسین (ع) را ستوده و هدایت کرده است. از خدا بپرهیز، من که خیرخواه توأم. مراقب باش از آنانی نباشی که گمراهان را بر کشتن پاکدامنان یاری میکنند.» عزرة به زهیر گفت: «تو خود از طرفداران عثمان بودی و از شیعیان این خاندان نبودی؟» زهیر پاسخ داد: «اکنون من از آنان هستم. به خداوند سوگند که من نه نامهای برای حسین نوشتم و نه پیکی روانه کردم و نه به او وعده دادم که یاریاشمیکنم. در راه با او مواجه شدم و احساس کردم که باید همراه او باشم و یاریاش کنم و برای حفظ حق خدا و حق پیامبر (ص) که شما به تباهی دادهاید، مدافع وی باشم.»<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۹۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷.</ref> | ||
===روز عاشورا=== | ===روز عاشورا=== | ||
روز | روز [[عاشورا]]، عمر بن سعد، فرمانده سواره نظام را به عزرة بن قیس سپرد.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۵؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۲۲؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۶۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷. </ref> در صبح عاشورا چون عزرة بن قیس دید که سواران وی از هر سو عقب میروند، عبدالرحمن بن حصین را نزد عمر بن سعد فرستاد و گفت: «مگر نمیبینی که سواران من از این گروه اندک چه میکشند؟ پیادگان و تیراندازان را به مقابله آنان بفرست.»<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۳۶. </ref> | ||
===پس از شهادت امام حسین (ع)=== | ===پس از شهادت امام حسین (ع)=== | ||
پس از شهادت امام حسین (ع) او جزء کسانی بود که سرهای شهدا را به کوفه نزد [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۶. </ref> | پس از [[شهادت]] امام حسین (ع) او جزء کسانی بود که سرهای شهدا را به کوفه نزد [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۶. </ref> | ||
از سرنوشت او پس از واقعه کربلا اطلاعی در دست نیست. | از سرنوشت او پس از واقعه [[کربلا]] اطلاعی در دست نیست. | ||
==منبع== | ==منبع== |