checkuser
۳۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مسلم بن عقیل'''، از قبیله قریش و از تیره بنی هاشم، پسر عمو و سفیر [[حسین بن علی|امام حسین(ع)]] در کوفه و از مشاهیر بنی هاشم است. پدرش عقیل برادر علی(ع) <ref>انساب الاشراف، | '''مسلم بن عقیل'''، از قبیله قریش و از تیره بنی هاشم، پسر عمو و سفیر [[حسین بن علی|امام حسین(ع)]] در کوفه و از مشاهیر بنی هاشم است. پدرش عقیل برادر علی(ع)<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۷.</ref> از نسب شناسان بزرگ و از آگاهان به وقایع عصر جاهلیت عرب بود.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۱۱، ص۲۵۰.</ref> | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
===زندگینامه=== | ===زندگینامه=== | ||
عقیل از اشخاص مورد عنایت پیامبر(ص) بود که در همان اوایل بعثت اسلام آورده بود و همین اسلام و تسلیم او در برابر حق بود که سبب محبت رسول الله(ص) به وی گردید. | عقیل از اشخاص مورد عنایت پیامبر(ص) بود که در همان اوایل بعثت اسلام آورده بود و همین اسلام و تسلیم او در برابر حق بود که سبب محبت رسول الله(ص) به وی گردید. | ||
در مورد مادرش مورخین دو قول را نقل کردهاند: بنا به نقلی او زنی آزاده به نام خلیله از آل فهریدی <ref>المحبّر، | |||
بنا به قول دیگر مادر او کنیزی بود که عقیل از شام خریداری نمود<ref>کتاب نسب قریش، | در مورد مادرش مورخین دو قول را نقل کردهاند: بنا به نقلی او زنی آزاده به نام خلیله از آل فهریدی<ref>المحبّر، ص۴۰۲؛ المنمق، ص۵۰۵-۵۰۶.</ref> یا از قبیله نبطیه و از آل فرزندا<ref>المعارف، ص204.</ref> که جماعتی عرب بودند، بود. | ||
مسلم با برادران و خواهرانش عبدالله اصغر، عبیدالله، محمد، امعبدالله و رمله از یک مادر بودند؛ <ref>انساب الاشراف، | |||
بنا به قول دیگر مادر او کنیزی بود که عقیل از شام خریداری نمود<ref>کتاب نسب قریش، ص۸۴، مقاتل الطالبیین، ص۸۶.</ref> و نامش علیه<ref> کتاب نسب قریش، ص۸۴.</ref>، حلیه<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۷؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۶.</ref>، حلبة<ref>تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۴۵.</ref> یا خلیله<ref>الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۲.</ref>، بود. | |||
مسلم با برادران و خواهرانش عبدالله اصغر، عبیدالله، محمد، امعبدالله و رمله از یک مادر بودند؛<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۷.</ref> اگر چه ابوالفرج اصفهانی معتقد است که حلیه فرزندی جز او نداشت.<ref>مقاتل الطالبیین، ص۸۶.</ref> | |||
====تولد==== | ====تولد==== | ||
مسلم بن عقیل، در خاندان بنی هاشم پرورش یافت. در مورد سال تولد او اختلاف است. | مسلم بن عقیل، در خاندان بنی هاشم پرورش یافت. در مورد سال تولد او اختلاف است. | ||
گفته شده مسلمانان در زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب، بعد از محاصره شدید، شهر «البهنسا» واقع در غرب رود نیل (منطقه صعید) را فتح کرده و وارد شهر شدند. مسلم نیز که همراه دیگر جوانان به ارتش اسلام پیوسته بود، در این جنگ حضور داشت. او پس از مجروح شدن دو برادرش [[جعفر بن عقیل بن ابی طالب (ع)|جعفر]] و علی، حماسهسرایی کرد و در حالی که چنین رجز میخواند، به همراه هاشمیان وارد شهر شد: <ref>فتوح الشام، | گفته شده مسلمانان در زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب، بعد از محاصره شدید، شهر «البهنسا» واقع در غرب رود نیل (منطقه صعید) را فتح کرده و وارد شهر شدند. مسلم نیز که همراه دیگر جوانان به ارتش اسلام پیوسته بود، در این جنگ حضور داشت. او پس از مجروح شدن دو برادرش [[جعفر بن عقیل بن ابی طالب (ع)|جعفر]] و علی، حماسهسرایی کرد و در حالی که چنین رجز میخواند، به همراه هاشمیان وارد شهر شد:<ref>فتوح الشام، ج۲، ص۲۸۴-۲۹۵.</ref> | ||
«با از دست دادن یاران مخلص و با فضیلتم، غم و اندوه فراوان بر من سایه افکند. انتقام جعفر و علی شیران کارزار و فرزندان بنی عقیل را خواهم گرفت و با شمشیر | |||
همچنین گفته شده که او در جنگ صفین شرکت داشت و حضرت علی(ع) میمنه پیادگان لشکر خود را به او و عبدالله بن جعفر طیار سپرد.<ref>الفتوح، | «با از دست دادن یاران مخلص و با فضیلتم، غم و اندوه فراوان بر من سایه افکند. انتقام جعفر و علی شیران کارزار و فرزندان بنی عقیل را خواهم گرفت و با شمشیر بران هر ناسزاگوی را خواهم کشت. شاید با این انتقام سوزش اندوه را فرونشانم.» | ||
اگر مسلم در این دو واقعه حضور داشته است، پس تولد او در دهه دوم هجری بوده و این سخن که عقیل در زمان معاویه از شام کنیزی خریداری نمود،<ref> کتاب نسب قریش، | |||
اگر چه در مورد او سن | همچنین گفته شده که او در جنگ صفین شرکت داشت و حضرت علی(ع) میمنه پیادگان لشکر خود را به او و عبدالله بن جعفر طیار سپرد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۲۴.</ref> | ||
پس سن مسلم در هنگام شهادت بین | |||
اگر مسلم در این دو واقعه حضور داشته است، پس تولد او در دهه دوم هجری بوده و این سخن که عقیل در زمان معاویه از شام کنیزی خریداری نمود،<ref> کتاب نسب قریش، ص۸۴؛ مقاتل الطالبین، ص۸۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۱۱، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> نمیتواند صحت داشته باشد و او در هنگام [[شهادت]] به سال ۶۰ هجری باید حدود ۴۰ سال داشته باشد. | |||
اگر چه در مورد او سن ۳۵ سال<ref>لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، بیهقی، ج۱، ص۴۰۲.</ref> و ۲۸ سال<ref>تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج۳، ص۱۸۷.</ref> نیز گفته شده است. عبدالرزاق مقرم در تحلیلی او را به هنگام شهادت ۵۰ ساله میداند.<ref>ر.ک: مسلم بن عقیل، ص۳۴۲-۳۴۴.</ref> | |||
پس سن مسلم در هنگام شهادت بین ۳۵-۴۰ سال بوده و او در سالهای ۲۰-۲۵ هجری متولد شده است. | |||
===خصوصیات=== | ===خصوصیات=== | ||
به گفته تاریخ، مسلم بن عقیل، مردی شجاع، <ref>انساب الاشراف، | به گفته تاریخ، مسلم بن عقیل، مردی شجاع،<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۴؛ المعارف، ص۲۰۴؛ الاعلام، ج۷، ص۲۲۷.</ref> عالم و اهل رای،<ref>الاعلام، ج۷، ص۲۲۷.</ref> که امام حسین(ع) او را اعلم ناس میدانست. <ref>الکامل فی التاریخ، ج4، ص43.</ref> | ||
===فرزندان=== | ===فرزندان=== | ||
در شمار و نام فرزندان مسلم بن عقیل، اختلاف است: خلیفه بن خیاط، ذهبی و ابن عماد حنبلی از دو پسر با نامهای [[عبدالله بن مسلم بن عقیل|عبدالله]] و [[محمد بن مسلم بن عقیل|عبدالرحمن]] نام میبرند که هر دو در [[کربلا]] به شهادت رسیدند.<ref> تاریخ خلیفه بن خیاط، | در شمار و نام فرزندان مسلم بن عقیل، اختلاف است: خلیفه بن خیاط، ذهبی و ابن عماد حنبلی از دو پسر با نامهای [[عبدالله بن مسلم بن عقیل|عبدالله]] و [[محمد بن مسلم بن عقیل|عبدالرحمن]] نام میبرند که هر دو در [[کربلا]] به شهادت رسیدند.<ref> تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۴۵؛ تاریخ الاسلام، ص۲۱؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۷۳.</ref> | ||
ابن قتیبه و بلاذری از چهار پسر با نامهای عبدالله، علی، مسلم و عبدالعزیز نام میبرند. عبدالله و علی که مادرشان رقیه دختر علی(ع) بود، در کربلا به شهادت رسیدند.<ref>المعارف، | |||
طبری نیز از سه فرزند با نامهای عبدالله، علی و زینب صغری نام میبرد. <ref>تاریخ طبری، | ابن قتیبه و بلاذری از چهار پسر با نامهای عبدالله، علی، مسلم و عبدالعزیز نام میبرند. عبدالله و علی که مادرشان رقیه دختر علی(ع) بود، در کربلا به شهادت رسیدند.<ref>المعارف، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۸.</ref> | ||
مقرم شمار فرزندان مسلم را، پنج پسر و یک دختر به نامهای عبدالله، علی، محمد، عبدالرحمن، عبدالعزیز و حمیده میداند و مینویسد: دو تن از آنان در کربلا به شهادت رسیدند و دو تن در کوفه شهید شدند و از سرنوشت فرزند پنجم او اثری بر جای نمانده است.<ref>مقتل الحسین المقرم، | |||
در اینکه عبدالله در کربلا به شهادت رسید، شکی نیست.<ref> تاریخ خلیفه بن خیاط، | طبری نیز از سه فرزند با نامهای عبدالله، علی و زینب صغری نام میبرد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۹.</ref> | ||
مقرم شمار فرزندان مسلم را، پنج پسر و یک دختر به نامهای عبدالله، علی، محمد، عبدالرحمن، عبدالعزیز و حمیده میداند و مینویسد: دو تن از آنان در کربلا به شهادت رسیدند و دو تن در کوفه شهید شدند و از سرنوشت فرزند پنجم او اثری بر جای نمانده است.<ref>مقتل الحسین المقرم، ص۵۱۱.</ref> دختر مسلم نیز با پسر عمویش عبدالله بن محمد بن عقیل ازدواج کرد.<ref>ر.ک: الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۹؛ مقتل الحسین المقرم، همان.</ref> | |||
در اینکه عبدالله در کربلا به شهادت رسید، شکی نیست.<ref> تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۴۵؛ المعارف، ص۲۰۴؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۹؛ تاریخ الاسلام، ص۲۱؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۷۳؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۷.</ref> اما در اسم فرزند دوم او که در کربلا به شهادت رسید، اختلاف است و بنا به نقلی علی،<ref>المعارف، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۸.</ref> محمد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۹۷.</ref> یا عبدالرحمن<ref>تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۴۵؛ تاریخ اسلام، ص۲۱؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۷۳.</ref> است که به احتمال قوی نام او محمد است.<ref>ر.ک: بخش چهارم، شهدای بنی هاشم، دو فرزند مسلم بن عقیل، مقرم، سید عبدالرزاق: محمد و عبدالله.</ref> از مسلم نسلی باقی نمانده است. | |||
==قبل از واقعه کربلا== | ==قبل از واقعه کربلا== | ||
از زندگانی مسلم بن عقیل، تا واقعه کربلا اطلاعات چندانی در دست نیست، اما نقش او در حوادث کوفه، قبل از واقعه کربلا چشمگیر است. | از زندگانی مسلم بن عقیل، تا واقعه کربلا اطلاعات چندانی در دست نیست، اما نقش او در حوادث کوفه، قبل از واقعه کربلا چشمگیر است. | ||
زمانی که امام حسین(ع) قصد هجرت به سوی مکه را داشت، مسلم به او پیشنهاد کرد از بیراهه به مکه روند که هرگاه سپاهیان [[ولید بن عتبه|ولید بن عتبه بن ابی سفیان]] والی مدینه درصدد تعقیب برآمدند، به آنان دسترسی پیدا نکنند. اما امام نپذیرفت و از جاده اصلی به سوی مکه حرکت کرد و فرمود: از راه اصلی خارج نمیشوم تا آنچه را خداوند مقدر فرموده، عملی سازد. <ref>الفتوح، | زمانی که امام حسین(ع) قصد هجرت به سوی مکه را داشت، مسلم به او پیشنهاد کرد از بیراهه به مکه روند که هرگاه سپاهیان [[ولید بن عتبه|ولید بن عتبه بن ابی سفیان]] والی مدینه درصدد تعقیب برآمدند، به آنان دسترسی پیدا نکنند. اما امام نپذیرفت و از جاده اصلی به سوی مکه حرکت کرد و فرمود: از راه اصلی خارج نمیشوم تا آنچه را خداوند مقدر فرموده، عملی سازد.<ref>الفتوح، ج۵، ص۲۲.</ref> | ||
پس از اینکه مردم کوفه از امام حسین(ع) دعوت کردند تا رهبری آنان را در مبارزه با امویان برعهده گیرد و دعوت نامههای بسیاری که شمار آنها را تا دوازده هزار تخمین زدهاند، <ref>ر.ک: انساب الاشراف، | |||
پس از اینکه مردم کوفه از امام حسین(ع) دعوت کردند تا رهبری آنان را در مبارزه با امویان برعهده گیرد و دعوت نامههای بسیاری که شمار آنها را تا دوازده هزار تخمین زدهاند،<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲-۴۶۳؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۷؛ الفتوح، ج۵، ص۲۷-۳۰.</ref> به سوی امام حسین(ع) فرستادند و همین سبب شد تا امام به سمت کوفه حرکت کند. | |||
===رفتن به کوفه=== | ===رفتن به کوفه=== | ||
امام حسین(ع) از مخالفت با [[یزید]]، اصل دین را میخواست. شکایتش در دوران [[معاویه]] این بود که سنتهای الهی مُرده و بدعت زنده شده است. اکنون که برای او یاور پیدا شده، باید سنت الهی را زنده سازد. پایان کار چه باشد، با خداست. با همه این احوال، برای اطمینان از تصمیم شیعیان کوفه و روشن ساختن وضع آنان به مسلم مأموریت داد تا به کوفه رود و اوضاع آنجا و کمیت و کیفیت نیروهای مردمی را بررسی کرده و به اطلاعش برساند. <ref>ر.ک: انساب الاشراف، بلاذری، | امام حسین(ع) از مخالفت با [[یزید]]، اصل دین را میخواست. شکایتش در دوران [[معاویه]] این بود که سنتهای الهی مُرده و بدعت زنده شده است. اکنون که برای او یاور پیدا شده، باید سنت الهی را زنده سازد. پایان کار چه باشد، با خداست. با همه این احوال، برای اطمینان از تصمیم شیعیان کوفه و روشن ساختن وضع آنان به مسلم مأموریت داد تا به کوفه رود و اوضاع آنجا و کمیت و کیفیت نیروهای مردمی را بررسی کرده و به اطلاعش برساند.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۶۳؛ الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۷؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰-۳۱.</ref> | ||
همچنین امام حسین(ع) در نامهای برای مردم کوفه او را برادر خود نامید و ذکر کرد که او شخص مورد اعتمادش است و او را وصی خود قرار داده است. <ref>الاخبار الطوال، | |||
همچنین امام حسین(ع) در نامهای برای مردم کوفه او را برادر خود نامید و ذکر کرد که او شخص مورد اعتمادش است و او را وصی خود قرار داده است.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۹.</ref> | |||
===نامه امام حسین(ع) به مردم کوفه=== | ===نامه امام حسین(ع) به مردم کوفه=== | ||
متن [[نامه]] امام حسین(ع) که حاوی مطالب پرارزشی است، چنین است: | متن [[نامه]] امام حسین(ع) که حاوی مطالب پرارزشی است، چنین است: | ||
«بسم الله الرحمن الرحیم . این نامهای است از حسین بن علی به گروه انبوه مسلمانان | |||
«بسم الله الرحمن الرحیم . این نامهای است از حسین بن علی به گروه انبوه مسلمانان مومن. آخرین نمایندگان شما -[[هانی بن عروه|هانی]] و سعید- با نامههای شما نزد من آمدند. از محتوای نامههای شما آنچه را که بیان کردهاید، دریافتم و دانستم که شما از من میخواهید که به سوی شما بیایم تا به لطف خداوندی، همگان بر محور حق گرد آیید. اینک من برادر و پسر عمو و شخصیت مورد اطمنیان خود مسلم بن عقیل، را به جانب شما میفرستم تا درباره امور شما به من گزارش کند. اگر او در گزارش خود برای من بنویسد که خردمندان و صاحبنظران و عموم مردم بر آنچه در نامهها نوشته شده، اتفاق نظر دارند، من به زودی به شما خواهم پیوست. انشاءالله. به جان خودم سوگند، امام نیست مگر آن کسی که در میان مردم بر اساس کتاب خدا داوری کند. دادگر باشد. از راه مستقیم دیانت منحرف نگردد و خود را وقف خدمت در راه خدا نماید. و السلام.» <ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۰؛ الفتوح، ج۵، ص۳۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۹.</ref> | |||
===برنامه امام حسین(ع)=== | ===برنامه امام حسین(ع)=== | ||
امام حسین(ع)، برنامه مسلم را براساس سه مطلب: «امرَهُ بِالتَّقْوی وَ کتْمانِ امرِهِ وَ اللُطفِ» تقوا، پنهان داشتن هدف، لطف و محبت، تنظیم نمود. سه اصل انسانی و عقلپسند. | امام حسین(ع)، برنامه مسلم را براساس سه مطلب: «امرَهُ بِالتَّقْوی وَ کتْمانِ امرِهِ وَ اللُطفِ» تقوا، پنهان داشتن هدف، لطف و محبت، تنظیم نمود. سه اصل انسانی و عقلپسند. | ||
همچنین به مسلم گفت: | همچنین به مسلم گفت: | ||
«اگر همه سیاستمداران خردمند، متفق هستند که نیروهای کوفه آماده حمایت از من هستند و مردم را یک | «اگر همه سیاستمداران خردمند، متفق هستند که نیروهای کوفه آماده حمایت از من هستند و مردم را یک رای و هماهنگ یافتی، به سرعت گزارش کن تا به کوفه بیایم و اگر آنان به گونه دیگری بودند، شتابان برگرد.»<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، ص۲۳۰.</ref> آنگاه فرمود: «خداوند آنگونه که دوست دارد، کار و مأموریت تو را مقدر نماید.» | ||
===حرکت از مکه=== | ===حرکت از مکه=== | ||
مسلم بن عقیل، به همراه [[قیس بن مسهر صیداوی]] از مکه خارج شد.<ref> مروج الذهب و معادن الجوهر، | مسلم بن عقیل، به همراه [[قیس بن مسهر صیداوى|قیس بن مسهر صیداوی]] از مکه خارج شد.<ref> مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۴۸.</ref> او ابتدا به مدینه رفت و پس از زیارت مرقد پیامبر(ص)<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۲؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۴، ص۲۱.</ref> و وداع با خاندانش،<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲.</ref> به همراه دو راهنما از قبیله قیس بن مسهر صیداوی به سمت کوفه حرکت کرد<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۰.</ref> و چون شبانه راه افتادند، راه را گم کردند. چنانکه مورخان نوشتهاند فشار تشنگی و گرسنگی باعث شد تا دو راهنمای او فوت کنند.<ref>همان؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳.</ref> اما مسلم توانست خود را به تنگه دره خبیت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳.</ref> یا مضیق برساند<ref>الفتوح، ج۵، ص۳۱.</ref> و نجات پیدا کند.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۱.</ref> او این پیشامد را به فال بد گرفت و از آنجا نامهای برای امام حسین(ع) نوشت و اخبار را به ایشان اطلاع داد و کسب تکلیف نمود.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۰.</ref> | ||
متن نامه مسلم چنین است: | متن نامه مسلم چنین است: | ||
«بعد از حمد و درود! من از مدینه با دو راهنما حرکت کردم. این دو راهنما راه را گم کردند و تشنگی ما شدید شد و طولی نکشید که آن دو نفر فوت شدند. ما به حرکت خود ادامه دادیم تا به آب رسیدیم و توانستیم خود را نجات دهیم و این آب در مکانی است که «مضیق نامیده» میشود که در تنگه دره خبیت واقع شده است و من از این پیشامد فال بد زدم. اکنون اگر موافقت فرمایید، مرا معاف دارید و دیگری را به جای من بفرستید. والسلام.» امام بار دیگر تاکید کرد که به سمت کوفه حرکت نماید و در اجرای دستور کوتاهی نکند و نوشت: | |||
«ما اهل بیت به فال اعتقادی نداریم.» <ref>الاخبار الطوال، | «بعد از حمد و درود! من از مدینه با دو راهنما حرکت کردم. این دو راهنما راه را گم کردند و تشنگی ما شدید شد و طولی نکشید که آن دو نفر فوت شدند. ما به حرکت خود ادامه دادیم تا به آب رسیدیم و توانستیم خود را نجات دهیم و این آب در مکانی است که «مضیق نامیده» میشود که در تنگه دره خبیت واقع شده است و من از این پیشامد فال بد زدم. اکنون اگر موافقت فرمایید، مرا معاف دارید و دیگری را به جای من بفرستید. والسلام.» | ||
امام بار دیگر تاکید کرد که به سمت کوفه حرکت نماید و در اجرای دستور کوتاهی نکند و نوشت: | |||
«ما اهل بیت به فال اعتقادی نداریم.»<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۰.</ref> | |||
===ورود به کوفه=== | ===ورود به کوفه=== | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۲۷: | ||
[[عبیدالله بن عبدالله بن جعفر طیار]] | [[عبیدالله بن عبدالله بن جعفر طیار]] | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
* [[شهیدان جاوید پژوهشی تاریخی درباره شهدای نهضت امام حسین (ع)|مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 228-254.]] | |||
*[[شهیدان جاوید پژوهشی تاریخی درباره شهدای نهضت امام حسین (ع)|مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 228-254.]] | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده: افراد]] | [[رده: افراد]] |