معاویه: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | {{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | ||
|اطلاعات قاتل = | |اطلاعات قاتل = | ||
خط ۲۰: | خط ۱۷: | ||
| نقشهای برجسته =استانداری شام در زمان عمر بن خطاب و عثمان بن عفان، نخستین خلیفه اموی | | نقشهای برجسته =استانداری شام در زمان عمر بن خطاب و عثمان بن عفان، نخستین خلیفه اموی | ||
| دیگر فعالیتها = | | دیگر فعالیتها = | ||
}} | }}'''معاویه''' پسر ابوسفیان بن حَرب است. مادرش هند دختر عقبةبن ابیربیعةبن عبدشمس نیز از خاندان بنیامیه بود که به سبب کشته شدن پدر، پسر و برادرش در جنگ بدر به دست [[امام علی (ع)]] و حمزه از دشمنان سرسخت اسلام و خصوصا امام علی(ع) و حمزه بود و در جنگ اُحد در تحریض و ترغیب مکیان بر ضد پیامبر (ص) کوشش فراوان به کار برد. | ||
==تولد== | ==تولد== | ||
تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تولد معاویه معلوم نیست ولی اگر به گفته واقدی در هنگام وفات به سال ۶۰ هجری، ۷۸ سال داشته باشد، تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تولد او ۱۸ سال پیش از هجرت، یعنی در دهه اول قرن هفتم میلادی بوده است. او در سال فتح مکه یعنی در همان سال و همان وقت که پدرش اسلام آورد، مسلمان شد. | ||
==در زمان پیامبر (ص)== | ==در زمان پیامبر (ص)== | ||
پیامبر (ص) از نفوذ خاندان بنیامیه و از شخصیت [[ابوسفیان]] استفاده کرد و از دشمنیهای گذشته یاد نکرد و در به دست آوردن دل آنان کوشید چنانکه از غنائم غزوه حنین به ابوسفیان و دو پسرش [[یزید]] و معاویه سهم زیادتری داد و از اینرو ایشان را ” المؤلفة القلوبهم“ میشمارند. معاویه که خواندن و نوشتن میدانست از جمله کاتبان | پیامبر (ص) از نفوذ خاندان بنیامیه و از شخصیت [[ابوسفیان]] استفاده کرد و از دشمنیهای گذشته یاد نکرد و در به دست آوردن دل آنان کوشید چنانکه از غنائم غزوه حنین به ابوسفیان و دو پسرش [[یزید]] و معاویه سهم زیادتری داد و از اینرو ایشان را ” المؤلفة القلوبهم“ میشمارند. معاویه که خواندن و نوشتن میدانست از جمله کاتبان پیامبر(ص) نیز شد، اما به گفته بعضی از سیرهنویسان کاتب وحی نبود، بلکه نامههای پادشاهان و رؤسای قبایل را مینوشت و امور روزانه و حساب اموال و صدقات و تقسیم آنان را برعهده داشت و در این امور، شخصی به نام حنظلةبن ربیع تمیمی با او شرکت داشت. | ||
==عهد سه خلیفه== | ==عهد سه خلیفه== | ||
پس از رحلت [[پیامبر (ص)]]، | پس از رحلت [[پیامبر (ص)]]، ابوبکر نیز برادر بزرگتر معاویه، یزید را با چند فرمانده دیگر مامور فتح شام و فلسطین کرد. در این سفرهای جنگی معاویه نیز حضور داشت. در زمان خلافت [[عمر بن خطاب]] حکومت شام که منصب بسیار مهمی بود به یزیدبن ابیسفیان و حکومت اُردن به معاویه واگذار شد. پس از مرگ برادرش یزید به سال ۱۷ یا ۱۸ هجری، از طرف [[عمر]] به حکومت دمشق منصوب شد. پس از کشته شدن عمر به سال ۲۳ هجری، عثمان بن عفان که خود از بنیامیه بود، همه شام را به او واگذار کرد. معاویه بسیاری از نواحی شام را فتح کرد و مخصوصاً سواحل شام و سوریه را به تصرف درآورد. در سال ۳۲ یا ۳۵ هجری با نیروی دریایی بزرگی به جزیره قبرس حمله برد و آن را مسخّر ساخت. معاویه توانست با دوراندیشی و سیاستمداری موقعیت خود را در شام استوار سازد. چون امیرالمؤمنین علی (ع) به خلافت رسید و حاکم دیگری برای شام معین کرد، معاویه توانست به پشتگرمی موقعیت مستحکم و سپاه وفادار خود از اطاعت خلیفه مسلمانان سر باز زند و به بهانه خونخواهی عثمان، خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) را به رسمیت نشناسد و با او از در ستیز درآید. | ||
به هر حال او پس از مرگ عثمان تبدیل به فردی شده بود که برای تحقق بخشیدن به آرمانهای سلطهگرانه خود، از نقض هیچ اصل و قانونی ابا نداشت. اگر چه در دوران خلفای اول و دوم، شخصیتی کاملاً متفاوت داشت و آثاری از سلطهطلبی و تعدّی به قانون در رفتارش مشاهده نمیشد، اما در دوران | به هر حال او پس از مرگ عثمان تبدیل به فردی شده بود که برای تحقق بخشیدن به آرمانهای سلطهگرانه خود، از نقض هیچ اصل و قانونی ابا نداشت. اگر چه در دوران خلفای اول و دوم، شخصیتی کاملاً متفاوت داشت و آثاری از سلطهطلبی و تعدّی به قانون در رفتارش مشاهده نمیشد، اما در دوران عثمان، شخصیت باطنی و اصلی خود را بروز داد و نقاب تزویر و ریا از چهره خود برداشت. | ||
==عهد امام علی (ع)== | ==عهد امام علی (ع)== | ||
با خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) که بیعت با آن حضرت، خارج از اراده بنیامیه و غالب قریشیان رقم خورد، سران بنیامیه نخست به مکه گریختند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | با خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) که بیعت با آن حضرت، خارج از اراده بنیامیه و غالب قریشیان رقم خورد، سران بنیامیه نخست به مکه گریختند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۴، ص۴۴۸،۴۳۳.</ref> آنگاه چون عایشه و طلحه و زبیر به بهانه خونخواهی عثمان، عَلَم مخالفت با حضرت علی (ع) را برداشتند،<ref>-الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۳۸.</ref> ایشان نیز با پیوستن به اصحاب جمل مجالی برای ضدیت با آن حضرت یافت.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۴، ص۴۴۹-۴۵۰.</ref> با این همه، اختلافات بنیامیه با آنان بر سر خلافت بر جای بود.<ref>- همان، ص۴۵۳.</ref> حتی بر اساس برخی گزارشها، قتل طلحه در میدان جنگ به دست [[مروان بن حکم]] صورت گرفت.<ref>- ر.ک : جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۳، ص۴۳، ج۱۰، ص۱۲۷.</ref> پس از شکست سنگین مخالفان در نبرد جمل، بنیامیه بخت خویش را در شام و نزد والی پر قدرت آنجا یافتند که امام علی (ع) از نخستین روزهای خلافت - به رغم توصیه سیاستبازانی چون مغیرةبن شعبه - عزم خود را در عزل او از ولایت شام استوار کرده بود.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱.</ref> چنان که پیشتر گفته شد، معاویه از زمان عمر بر ولایات شام حکمرانی داشت و با قدرت و اختیارات وسیعی که به ویژه از حیث فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی. در زمان عثمان به دست آورده بود،<ref>- ر.ک : فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی. البدان، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref> میتوان گفت که خلافت بنیامیه در این بخش از جهان اسلام از همان زمان آغاز شده بود. درست است که معاویه به بهانه خونخواهی عثمان مخالفت خود را آشکار کرد، اما در واقع او برای اشغال کرسی خلافت میجنگید. حتی از زمان محاصره عثمان - که معاویه از یاری رساندن به او دریغ کرده بود - برخی از طمع وی در کسب خلافت سخن به میان آورده بودند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۴، ص۴۳۴.</ref> معاویه که به سیاست و تدبیر بیش از ورع و تقوا و تمسک به دین اهمیت میداد، دستش در جلب قلوب و کسب طرفداران کارآمد و کاردان، بازتر از امیرالمؤمنین علی (ع) بود که به اهداف و اصول اسلامی سخت پایبند بود. | ||
معاویه که به سیاست و تدبیر بیش از ورع و تقوا و تمسک به دین اهمیت میداد، دستش در جلب قلوب و کسب طرفداران کارآمد و کاردان، بازتر از امیرالمؤمنین علی (ع) بود که به اهداف و اصول اسلامی سخت پایبند بود. | |||
===جنگ جمل=== | ===جنگ جمل=== | ||
امیرالمؤمنین پس از پایان دادن به جنگ جمل در بصره، روی به جنگ با معاویه نهاد و در صفر سال | امیرالمؤمنین پس از پایان دادن به جنگ جمل در بصره، روی به جنگ با معاویه نهاد و در صفر سال ۳۷ هجری جنگ معروف صفین اتفاق افتاد و معاویه که شکست را آشکار میدید، توانست با حیله سیاسی در میان سپاه امام تفرقه بیندازد. فرسایشی شدن جنگ صفین نیز اگر هم هدف معاویه و متحدان او نبود، سرانجام به نفع وی تمام شد و در صفوف سپاهیان امام علی (ع) رخنه عمیقی ایجاد کرد و امام را وادار به تن دادن به حکمیت کردند و این به زیان امام تمام شد؛ امیرالمؤمنین مجبور شد تا با مخالفان در سپاه خود بستیزد، در صورتی که معاویه بیش از پیش موقعیت خود را مستحکمتر کرد و از یکسو دست به اغواء و فریفتن یاران امام زد و از سوی دیگر به قتل و غارت در شهرهای تحت سیطره امام زد و وضعیت دفاعی جبهه امام را تضعیف نمود. علاوه بر ظهور خوارج، برخی از سران قبایل پرنفوذ در عراق، مانند اشعثبن قیس کندی نیز پنهانی با معاویه مراوده داشتند. معاویه پس از جنگ صفین، مناطقی از عراق و حجاز را با فرستادن بُسربن ابیارطاة و دیگر عمال خونریز خود تا حدّ ممکن ناامن و آشفته کرده بود<ref>- ر.ک : جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۳، ص۱۹۷ به بعد؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۲۳۱؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۲۱۱.</ref> و در اختلافافکنی میان قبایل بصره دست داشت. به هر حال این دشواریها و اختلافات، نخست امام علی (ع) و پس از شهادت آن حضرت، امام حسن (ع) را از پیگیری کار معاویه بازداشت تا آنکه سرانجام در پیصلحی، خلافت در سال ۶۱ هجری کاملاً از آنِ معاویه شد.<ref>- جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۳، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref> | ||
در زمان خلافت او که نزدیک به 20 سال طول کشید،<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی</ref> حکومت اسلامی در شمال و غرب ادامه یافت و مسلمانان، مکران و سیستان و بلوچستان و قسمتی از سرزمین سند را تصرف کردند و از رود جیحون گذشتند و در میانه راه به سمرقند رسیدند. در غرب از مصر پا فراتر نهادند و به قسمتهایی از شمال آفریقا دست یافتند. در آسیای صغیر در زمستانها و تابستانها به بلاد بیزانس میتاختند و یکبار تا نزدیکی قسطنطنیه پیش رفتند. سیاست داخلی معاویه همچنان به استوار ساختن حکومت خاندان بنیامیه و موروثی ساختن آن معطوف بود. مردان کارآمد را با هر وسیله ولو خلاف اصول اسلامی به خود جلب کرد. چنانکه برای جلب همکاری شخصی مانند زیاد که از کارآمدترین افراد زمان خود بود و به سبب شناخته نشدن نسبش به زیادبن ابیه (پسر پدرش) اشتهار داشت، فرزند ابوسفیان و برادر ناتنی خویش خواند<ref>- ر.ک : جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۵، ص۲۰۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۲۵۹-۲۶۰؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref> و این خلاف قاعده اسلامی بود گر چه این اقدام (استلحاق زیاد به ابوسفیان)، بنیامیه را درمعرض توهین و استهزا قرار داد،<ref>- ر.ک : الدولة العربیة و سقوطها، ولهاوزن، یولیوس، ترجمه یوسف عش، دمشق: ۱۳۷۶ قمری / ۱۹۵۶ میلادی. ، ص۱۰۰-۱۰۱. </ref> ولی با انتصاب زیاد به ولایت عراق در سال ۴۵ هجری و به یاری استبداد او، ثبات اقتصادی و اداری را به عراق بازگرداند.<ref>- ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، 1379 قمری / 1960 میلادی.، ج2، ص279؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.طبری، ج5، ص292،217.</ref> زیاد با نداشتن اصل و نسب صحیح، با این عمل به یکی از خاندانهای اشراف عرب منتسب و برادر خلیفه شد. پس تمام تلاش خود را در استوار ساختن حکومت بنیامیه به کار انداخت و با آنکه در زمان امیرالمؤمنین علی (ع) از جانب او والی فارس بود، در تظاهر به دشمنی با امام راه افراطی پیمود و از قتل و زجر پیروان آن حضرت دریغ نکرد. | |||
در زمان خلافت او که نزدیک به 20 سال طول کشید، فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: | |||
==دشمنی با امام علی (ع)== | ==دشمنی با امام علی (ع)== | ||
معاویه چون هدفی غیر از حکومت و اشباع غریزه جاهطلبی و کامیابی از لذایذ زندگی نداشت، برای رسیدن به هدف شوم خویش از هیچگونه جرم و جنایتی خودداری نمیکرد و چون با امام علی (ع) و خاندان وی دشمن بود، از هیچگونه ظلم و تجاوز نسبت به خاندان آن حضرت دریغ نمیورزید. سلفی از عبداللهبن احمدبن حنبل نقل میکند که از پدرم احمد درباره امیرالمؤمنین علی (ع) و معاویه پرسیدم، پدرم گفت: علی (ع) دشمنان زیادی داشت؛ دشمنانش هر چه جستجو کردند بلکه عیبی برای او پیدا کنند، نتوانستند کمترین عیبی در او ببینند، لذا مردی را که با او جنگید (معاویه)، تعریف کردند و این حیلهای بود که به راه انداختند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | معاویه چون هدفی غیر از حکومت و اشباع غریزه جاهطلبی و کامیابی از لذایذ زندگی نداشت، برای رسیدن به هدف شوم خویش از هیچگونه جرم و جنایتی خودداری نمیکرد و چون با امام علی (ع) و خاندان وی دشمن بود، از هیچگونه ظلم و تجاوز نسبت به خاندان آن حضرت دریغ نمیورزید. سلفی از عبداللهبن احمدبن حنبل نقل میکند که از پدرم احمد درباره امیرالمؤمنین علی (ع) و معاویه پرسیدم، پدرم گفت: علی (ع) دشمنان زیادی داشت؛ دشمنانش هر چه جستجو کردند بلکه عیبی برای او پیدا کنند، نتوانستند کمترین عیبی در او ببینند، لذا مردی را که با او جنگید (معاویه)، تعریف کردند و این حیلهای بود که به راه انداختند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.الخلفاء، ص۱۹۹.</ref> معاویه تهاجم گستردهای را آغاز و تلاش نمود تا روح و جسم جامعه را از یاد امیرالمؤمنین علی (ع) و خاندانش تهیکند. او احکام صریح و بیپردهای به والیان خود نوشت تا سبّ و لعن امیرالمؤمنین در هر شهر و دیار انجام شود. | ||
==مرکز خلافت == | ==مرکز خلافت== | ||
معاویه برای ملکداری مجموعهای از امکانات و تواناییها را بهکار گرفت و مرکز خلافت را به دمشق منتقل کرد. زیرا به وفاداری مردم شام به بنیامیه اطمینان داشت. در طول مدت خلافت بنیامیه - جز در یک مقطع زمانی خاص - و حتی طی سالیان پس از آن نیز این وفاداری به طور کلی پا برجا بود. به گفته ولهاوزن<ref>- الدولة العربیة و سقوطها، ولهاوزن، یولیوس، ترجمه یوسف عش، دمشق: | معاویه برای ملکداری مجموعهای از امکانات و تواناییها را بهکار گرفت و مرکز خلافت را به دمشق منتقل کرد. زیرا به وفاداری مردم شام به بنیامیه اطمینان داشت. در طول مدت خلافت بنیامیه - جز در یک مقطع زمانی خاص - و حتی طی سالیان پس از آن نیز این وفاداری به طور کلی پا برجا بود. به گفته ولهاوزن<ref>- الدولة العربیة و سقوطها، ولهاوزن، یولیوس، ترجمه یوسف عش، دمشق: ۱۳۷۶ قمری / ۱۹۵۶ میلادی. ، ص۱۰۸.</ref> معاویه از دیر باز با مردم شام منافع مشترک ایجاد کرده بود. اگر چه از گذشتههای دور برخی از قبایل عرب به شام مهاجرت کرده بودند، ولی با توجه به سابقه عموم شامیان در برخورداری از حکومت مرکزی، شاید معاویه برای اثبات مشروعیت خود، کمتر از دیگر نقاط به حفظ اصول اسلامی نیاز داشت.<ref>- همان، ص۱۰۹.</ref> | ||
==حفظ روابط با بنیامیه== | ==حفظ روابط با بنیامیه== | ||
با این همه، بر خلاف آنچه به نظر میرسد، دمشق دستکم در طول مدت خلافت معاویه، اقامتگاه اصلی بنیامیه شمرده نمیشد. در واقع معاویه با عبرت گرفتن از سرنوشت عثمان در طول خلافت کوشید روابط خود با بنیامیه را در جهت حفظ منافع کلی خلافت تنظیم کند. وی مروانبن حکم را مدتی به ولایت مدینه گماشت، اما بعدها روابط او با خلیفه به سردی گرایید و حتی معاویه میزان سرسپردگی او را در معرض آزمایش قرار داد.<ref>- ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | با این همه، بر خلاف آنچه به نظر میرسد، دمشق دستکم در طول مدت خلافت معاویه، اقامتگاه اصلی بنیامیه شمرده نمیشد. در واقع معاویه با عبرت گرفتن از سرنوشت عثمان در طول خلافت کوشید روابط خود با بنیامیه را در جهت حفظ منافع کلی خلافت تنظیم کند. وی مروانبن حکم را مدتی به ولایت مدینه گماشت، اما بعدها روابط او با خلیفه به سردی گرایید و حتی معاویه میزان سرسپردگی او را در معرض آزمایش قرار داد.<ref>- ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج5، ص۱۷۲، ۲۳۱-۲۳۲، ۲۹۲-۲۹۵.</ref> | ||
==واگذاری شهرهای حساس عراق== | ==واگذاری شهرهای حساس عراق== | ||
معاویه ولایت شهرهای حساس عراق، بصره و کوفه را با توجه به ساختار شکننده قبیلهای آن دو شهر به مردان کارآزمودهای چون مغیرةبن شعبه ثقفی و عبداللهبن عامر اموی واگذاشت<ref>- ر.ک : همان، | معاویه ولایت شهرهای حساس عراق، بصره و کوفه را با توجه به ساختار شکننده قبیلهای آن دو شهر به مردان کارآزمودهای چون مغیرةبن شعبه ثقفی و عبداللهبن عامر اموی واگذاشت<ref>- ر.ک : همان، ج۵، ص۱۷۱-۱۷۲، ۲۱۲-۲۱۴.</ref> پس از مرگ زیاد نیز همچنان برای شهرهای مهم یاد شده افرادی غیر از بنیامیه را برگزید.<ref>- همان، ج۵، ص۲۹۲.</ref> | ||
==اقدامات ضد اسلامی== | ==اقدامات ضد اسلامی== | ||
خط ۵۹: | خط ۵۲: | ||
==اقداماتی که پیش از معاویه سابقه نداشت== | ==اقداماتی که پیش از معاویه سابقه نداشت== | ||
تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، | تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی. نیز بعضی کارهایی را از معاویه ذکر میکند که پیش از آن سابقه نداشته است: معاویه نخستین کس در اسلام بود که نگهبانان و پاسبانان و دربانان گماشت و پردهها آویخت و منشیان نصرانی استخدام کرد و جلو خود حربه راه میبرد و از مقرری زکات گرفت و خود روی تخت نشست و مردم زیر دست او و دیوان خاتم (ادارهمهرداری) را تأسیس و دست به ساختمان زد و ساختمان را گچکاری کرد (برافراشت) و مردم را در ساختنش بیمزد به کار گماشت و هیچکس پیش از او چنین نکرده بود و مالهای مردم را مصادره کرد و آنها را برایخویش گرفت و خلافت را به صورت پادشاهی باز گرداند و میگفت: منم نخستین پادشاه. معاویه از هر سرزمینی که فتح میشد، املاک آبادی را که پادشاهان خالصه خود قرار میدادند، خالصه خود قرار میداد و تیول جمعی از بستگان خویش میساخت و نخستین کس بود که در تمام دنیا، خالصههایی داشت. | ||
روزی عبداللهبن عمر نزد وی رفت، معاویه به او گفت: ای ابوعبدالله کاخ ما را چگونه میبینی؟ گفت: اگر از مال خدا باشد، از خیانتکارانی و اگر از مال خودت باشد، از اسرافکاران هستی. | روزی عبداللهبن عمر نزد وی رفت، معاویه به او گفت: ای ابوعبدالله کاخ ما را چگونه میبینی؟ گفت: اگر از مال خدا باشد، از خیانتکارانی و اگر از مال خودت باشد، از اسرافکاران هستی. عدیبن حاتم بر او وارد شد، معاویه به او گفت: دوران ما چگونه است؟ عدی گفت: داد این زمان شما، بیداد زمانی است که گذشت و بیداد این زمان شما، داد زمانی است که خواهد آمد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۶.</ref> | ||
عدیبن حاتم بر او وارد شد، معاویه به او گفت: دوران ما چگونه است؟ عدی گفت: داد این زمان شما، بیداد زمانی است که گذشت و بیداد این زمان شما، داد زمانی است که خواهد آمد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | |||
==بدعت معاویه== | ==بدعت معاویه== | ||
خط ۶۸: | خط ۶۰: | ||
==سست کردن ریشههای اعتقادی مردم== | ==سست کردن ریشههای اعتقادی مردم== | ||
معاویه برای سست کردن ریشههای اعتقادی مردم، نمادها و شعائر اسلامی را به آرامی تغییر داد. او برای اینکه بهتر حکومت کند، بین مردم اختلاف انداخت و آنان را به درگیری و نزاع بین خویش کشاند. اختلافات دیرینه میان انصار را شعلهور کرد و کینههای کهنه اوس و خزرج را از نو تازه کرد. او تلاش کرد تا نهادهای جاهلیت جای شعائر اسلامی را بگیرد و اصطلاحاتی از قبیل مهاجر و انصار به انتسابات قبیلگی تبدیل شود به همین دلیل واژگانی مانند عثمانی، خارجی و ... به وجود آمد. او میکوشید تساوی انسانها و اکرام به تقوا و فرمایش رسولالله (ص) در مورد حذف امتیازات و تفاوتهای بین عرب و عجم، به فراموشی سپرده شود. از این رو، غیر عرب به کارهای پست مشغول شدند و مالیاتهای سنگینی پرداختند. او در عقاید دینی تغییر و تزلزل ایجاد کرد. برتری بنیامیه را خواست خدا دانست. اتصاف معاویه و پیروانش به گروه ستمکار در کلام پیامبر (ص) بسیار معروف است: ”یا عمارُ تَقْتَلک الفِئَةِ الباغِیةِ“<ref>- الفتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: | معاویه برای سست کردن ریشههای اعتقادی مردم، نمادها و شعائر اسلامی را به آرامی تغییر داد. او برای اینکه بهتر حکومت کند، بین مردم اختلاف انداخت و آنان را به درگیری و نزاع بین خویش کشاند. اختلافات دیرینه میان انصار را شعلهور کرد و کینههای کهنه اوس و خزرج را از نو تازه کرد. او تلاش کرد تا نهادهای جاهلیت جای شعائر اسلامی را بگیرد و اصطلاحاتی از قبیل مهاجر و انصار به انتسابات قبیلگی تبدیل شود به همین دلیل واژگانی مانند عثمانی، خارجی و ... به وجود آمد. او میکوشید تساوی انسانها و اکرام به تقوا و فرمایش رسولالله (ص) در مورد حذف امتیازات و تفاوتهای بین عرب و عجم، به فراموشی سپرده شود. از این رو، غیر عرب به کارهای پست مشغول شدند و مالیاتهای سنگینی پرداختند. او در عقاید دینی تغییر و تزلزل ایجاد کرد. برتری بنیامیه را خواست خدا دانست. اتصاف معاویه و پیروانش به گروه ستمکار در کلام پیامبر (ص) بسیار معروف است: ”یا عمارُ تَقْتَلک الفِئَةِ الباغِیةِ“<ref>- الفتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۶۲۵.</ref> ای عمار! تو را گروه ستمکار خواهد کشت. عمار از یاران امام علی (ع) بود که در جنگ صفین به دست سپاهیان معاویه کشته شد. | ||
==مهمترین تحول در خلافت معاویه== | ==مهمترین تحول در خلافت معاویه== | ||
شاید مهمترین تحولی که در پی خلافت معاویه پدید آمد، تبدیل مفهوم خلافت به سلطنت بود.<ref>- ر.ک : الادراة فی العصرالاموی، خماش، نجده، دمشق: | شاید مهمترین تحولی که در پی خلافت معاویه پدید آمد، تبدیل مفهوم خلافت به سلطنت بود.<ref>- ر.ک : الادراة فی العصرالاموی، خماش، نجده، دمشق: ۱۴۰۰ قمری/ ۱۹۸۰ میلادی.، ص۲۹-۳۱. </ref> واژه ملک (پادشاهی) و مشتقات آن بارها از زبان معاویه یا دیگر رجال آن عهد در حق او بهکار رفته است.<ref>- ر.ک : جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، امویج5، ص۵۴،۳۱،۲۸، ۲۳۲-۲۳۳؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۲۷۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۳۳۶،۳۲۸.</ref> یا حتی گفتهاند عمربن خطاب او را ”کسرای عرب“ میدانسته است.<ref>- جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۵، ص۱۵۵؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۳۳۰.</ref> خود او میگفت: زمین از آن خداوند است و من خلیفةالله هستم.<ref>- جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۵، ص۲۷.</ref> اینگونه تلقی از خلافت که بعدها خلیفه را به صراحت از پیامبر خدا (ص) هم بالاتر برد، در طول خلافت بنیامیه رواج داشت و حتی یکی از پایههای مهم و اساسی مشروعیت ایشان محسوب میشد. جلالالدین سیوطی مینویسد: ابنابیشیبه از سعیدبن جمهان نقل میکند که به سفینه گفتم: بنیامیه گمان میکنند که خلافت در قبیله آنان است. گفت: دروغ گویند، بلکه بنیامیه از خشنترین ملوک هستند و اولشان معاویه است. روی دیگر این سکه برای مردم حفظ جماعت و طاعت است که خروج از آن به مثابه ترک اسلام شمرده میشد، تا آنجا که صحابی معروفی چون عبداللهبن عمر فرزند خلیفه دوم که از بیعت با امام علی (ع) سر باز زد<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵۴، ص۴۲۸.</ref> و همچون بسیاری دیگر از اشراف از گشاده دستیهای معاویه برخوردار بود،<ref>- جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی.، ج۵، ص۴۵.</ref> در دوره یزیدبن معاویه با انتساب حدیثی به پیامبر (ص) از لزوم اطاعت و حفظ جماعت سخن میگفت.<ref>- سیر اعلام النبلاء، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ شعیب اَرنؤوط و دیگران، بیروت: ۱۴۰۱- ۱۴۰۹ قمری / ۱۹۸۱ – ۱۹۸۸ میلادی.، ج۳، ص۳۲۳.</ref> | ||
==جانشینی یزید== | ==جانشینی یزید== | ||
معاویه برای زمامداری شخصی خود و تبدیل حکومت اسلام به حاکمیت موروثی عرب و تبدیل خلافت به سلطنت و انتقال آن به نسلهای پس از خود، از تمسک به هرگونه وسیلهای خودداری نکرد حتی برای بیعت گرفتن برای فرزند خود یزید دست به اسلحه برد و به زورِ شمشیر برای این کار اقدام کرد. شاید مهمترین واقعه در تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | معاویه برای زمامداری شخصی خود و تبدیل حکومت اسلام به حاکمیت موروثی عرب و تبدیل خلافت به سلطنت و انتقال آن به نسلهای پس از خود، از تمسک به هرگونه وسیلهای خودداری نکرد حتی برای بیعت گرفتن برای فرزند خود یزید دست به اسلحه برد و به زورِ شمشیر برای این کار اقدام کرد. شاید مهمترین واقعه در تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تکوین احساسات ضد اموی شیعیان، انتصاب فرزند معاویه، یزید به جانشینی او باشد؛ اگرچه او در اواخر دهه چهل و زمانی که امام حسن (ع) زنده بود، در اندیشه ولایتعهدی یزید بود و امام را مهمترین مانع تداوم سلطنت خود میدید که در حیات امام حسن (ع)، نمیتوانست این نیت را جامه عمل بپوشاند، بر همین اساس توطئه مسموم ساختن امام را اجرا و بلافاصله پس از شهادت امام فعالانه بر روی طرح جانشینی یزید شروع به کار کرد تا به آرزوی خود که استمرار حکمرانی خاندانش بود، برسد. | ||
===مخالفین جانشینی یزید=== | ===مخالفین جانشینی یزید=== | ||
بنا بر پارهای از روایات، وی از حدود سال | بنا بر پارهای از روایات، وی از حدود سال ۵۰ هجری و پس از شهادت امام حسن (ع) کوششهایی در این راه به عمل آورد. یزید از جهت تمسک به اصول و فروع دین شهرت خوبی نداشت. معاویه در ولایتعهدی یزید بعد از شهادت امام حسن (ع) با دو مشکل عمده روبهرو بود. اول منش و کردار یزید و دوم حضور امام حسین (ع) و فرزندان صحابه بزرگ چون عبداللهبن عمر، [[عبد الله بن زبیر]]، عبدالله بن عباس و عبدالرحمنبن ابیبکر. معاویه در وادار ساختن مردم به بیعت با یزید از هیچ چیزی فروگذاری نکرد. او نخست از مردم شام و دیگر متحدان خویش برای یزید بیعت گرفت.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ج۱، ص۲۵۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج5، ص۳۰۱-۳۰۲، ۳۲۲.</ref> اگر چه بیشتر رجال با او بیعت کردند،<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۲۷۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۳۰۳.</ref> اما اختلافات درون حاکمیت و وجود افرادی چون زیاد بن ابیه و مروان بن حکم که از ولایتعهدی یزید ناخشنود بودند، باعث میشد که معاویه با احتیاط فراوان حرکت کند و تمام وسایل مخصوص حکمرانی خود را که عبارت بودند از سیاستبازی، بخششِ هدایا، پرداختِ رشوه، تطمیع و سرانجام تهدید و سرکوبی بهکار گیرد. مروان بن حکم که شاید در خلافت طمع بسته بود، موضوع جانشینی یزید را ناخشنودی تلقی کرد.<ref>- مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref> زیاد نیز در نامهای به معاویه چنین نوشت: ای امیر، همانا نامهات با دستوری که در آن بود به من رسید. مردم چه خواهند گفت وقتی که آنان را به بیعت یزید دعوت کنیم، در حالی که او با سگها و میمونها بازی میکند و جامههای رنگین میپوشد و پیوسته شراب مینوشد و شب را با ساز و آواز میگذراند و هنوز حسین بن علی (ع) و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر و عبد الله بن زبیر در میان مردمند. لیکن میشود که او را دستور دهی تا یک سال یا دو سال به اخلاق اینان در آید. شاید بتوانیم امر را بر مردم مشتبه سازیم. معاویه به زیاد پرخاش کرده بود که گمان کرده پس از من امیر میشود. به خدا سوگند که او را به مادرش سمیه و پدرش عبید باز میگردانم.<ref>- مقدمه مرآة العقول، ج۲، ص۱۴۷.</ref> | ||
===ویژگی سلطنت استبدادی=== | ===ویژگی سلطنت استبدادی=== | ||
خط ۸۳: | خط ۷۵: | ||
==بیعت با یزید== | ==بیعت با یزید== | ||
معاویه پس از تمهیدات دقیق از طریق حکام خود، ترتیب جمعآوری نمایندگانی را از اکثر ولایات فراهم کرد و این نمایندگان آنچنان که نقشه بود، باید بیعت خود را با یزید به عنوان وارث مطلق معاویه اعلام میکردند.<ref>- برای آگاهی بیشتر ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | معاویه پس از تمهیدات دقیق از طریق حکام خود، ترتیب جمعآوری نمایندگانی را از اکثر ولایات فراهم کرد و این نمایندگان آنچنان که نقشه بود، باید بیعت خود را با یزید به عنوان وارث مطلق معاویه اعلام میکردند.<ref>- برای آگاهی بیشتر ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ذیل سالهای ۵۶-۶۰؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۲۷ به بعد.</ref> | ||
اما حوادث بعدی نشان داد که حل مسالمتآمیز این ”بدعت“ تا حدّ بسیاری به عملکرد شخص یزید بستگی داشت. شاید غالب مخالفان در عراق و حجاز تعیین تکلیف خود با شیوه جانشینی و بهطور کلی با خلافت یزید را به آینده و پس از مرگ معاویه موکول کرده بودند. | اما حوادث بعدی نشان داد که حل مسالمتآمیز این ”بدعت“ تا حدّ بسیاری به عملکرد شخص یزید بستگی داشت. شاید غالب مخالفان در عراق و حجاز تعیین تکلیف خود با شیوه جانشینی و بهطور کلی با خلافت یزید را به آینده و پس از مرگ معاویه موکول کرده بودند. | ||
خط ۹۱: | خط ۸۳: | ||
===موافقان و مخالفان ولیعهدی یزید=== | ===موافقان و مخالفان ولیعهدی یزید=== | ||
معاویه در شام هیچگونه مشکلی نداشت. شام کاملاً در اختیار او بود. در عراق هم از سیاست سرکوب استفاده میکرد. مصر هم در شرایطی نبود که تأثیر چندان مهمی در ولایتعهدی یزید داشته باشد. مشکل اصلی معاویه، حجاز و به ویژه مدینه بود. حجاز محلی بود که در آن نخبگان شرافت اسلامی و فرزندان اصحاب برجسته پیامبر (ص) زندگی میکردند. معاویه از مروان بن حکم حاکم مدینه خواست که زمینهچینی کند و یزید را به عنوان ولیعهد معرفی نماید. مروان این موضوع را در مسجد مطرح کرد اما با مخالفت فرزندان صحابه روبهرو شد. از این رو معاویه تصمیم گرفت خود شخصاً با تعدادی از سربازان شامی، برای رویارویی با مخالفتهای شدید آنان به مدینه برود. او به بهانه سفر حج و در واقع برای گرفتن بیعت از مردم مدینه و مکه در رجب سال | معاویه در شام هیچگونه مشکلی نداشت. شام کاملاً در اختیار او بود. در عراق هم از سیاست سرکوب استفاده میکرد. مصر هم در شرایطی نبود که تأثیر چندان مهمی در ولایتعهدی یزید داشته باشد. مشکل اصلی معاویه، حجاز و به ویژه مدینه بود. حجاز محلی بود که در آن نخبگان شرافت اسلامی و فرزندان اصحاب برجسته پیامبر (ص) زندگی میکردند. معاویه از مروان بن حکم حاکم مدینه خواست که زمینهچینی کند و یزید را به عنوان ولیعهد معرفی نماید. مروان این موضوع را در مسجد مطرح کرد اما با مخالفت فرزندان صحابه روبهرو شد. از این رو معاویه تصمیم گرفت خود شخصاً با تعدادی از سربازان شامی، برای رویارویی با مخالفتهای شدید آنان به مدینه برود. او به بهانه سفر حج و در واقع برای گرفتن بیعت از مردم مدینه و مکه در رجب سال ۵۶ به مدینه آمد. | ||
===بیعت اجباری=== | ===بیعت اجباری=== | ||
خط ۹۷: | خط ۸۹: | ||
===مخالفت فرزندان صحابه=== | ===مخالفت فرزندان صحابه=== | ||
در مکه معاویه موضعگیری خود را تغییر داد و ابتدا کوشید تا با آن چهار تن رفتاری به غایت دوستانه داشته باشد و آرزوی خود را به حمایت آنان از یزید بیان داشت و این موضوع را توضیح داد که تقاضای زیادی از آنان نداشته و یزید حکمران رسمی خواهد بود و در حقیقت آنان هستند که در زیر نام یزید، تسلط واقعی بر حکومت را دارا خواهند بود. اما آنان مخالفت کردند<ref>- تشیع در مسیر تاریخ، | در مکه معاویه موضعگیری خود را تغییر داد و ابتدا کوشید تا با آن چهار تن رفتاری به غایت دوستانه داشته باشد و آرزوی خود را به حمایت آنان از یزید بیان داشت و این موضوع را توضیح داد که تقاضای زیادی از آنان نداشته و یزید حکمران رسمی خواهد بود و در حقیقت آنان هستند که در زیر نام یزید، تسلط واقعی بر حکومت را دارا خواهند بود. اما آنان مخالفت کردند<ref>- تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۵۰.</ref> و تمامی تلاش معاویه از رفتن به حجاز به منظور کوشش به ترغیب این اشخاص بود که با یزید مخالفت نکنند. معاویه در سایه شمشیر شامیان وارد مسجدالحرام شد و طوری وانمود کرد که هر چهار نفر با یزید بیعت کردهاند.<ref>- برای آگاهی بیشتر ر.ک : الفتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۷۹۹-۸۰۷؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۳، ص۵۰۸-۵۱۱.</ref> سپس به شام برگشت. | ||
==میراث پادشاهی معاویه== | ==میراث پادشاهی معاویه== | ||
معاویه بعد از سفر مکه فرصت زیادی پیدا نکرد، رنجور و بیمار شد. میراث پادشاهی او دگرگونی کامل در خلافت اسلامی بود. او بدون آنکه بتواند همه مخالفان را آرام کند و موافقت آنان را با بیعت فرزندش جلب کند، در نیمه رجب سال | معاویه بعد از سفر مکه فرصت زیادی پیدا نکرد، رنجور و بیمار شد. میراث پادشاهی او دگرگونی کامل در خلافت اسلامی بود. او بدون آنکه بتواند همه مخالفان را آرام کند و موافقت آنان را با بیعت فرزندش جلب کند، در نیمه رجب سال ۶۰ هجری از دنیا رفت. | ||
==معاویه بنیانگذار انحرافات در دین== | ==معاویه بنیانگذار انحرافات در دین== | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۰: | ||
ابوالاعلی مودودی نظام پادشاهی معاویه را که در دهه آخر حکومت معاویه به اوج خود رسید، چنین ترسیم میکند: | ابوالاعلی مودودی نظام پادشاهی معاویه را که در دهه آخر حکومت معاویه به اوج خود رسید، چنین ترسیم میکند: | ||
۱- دگرگونی درباره نحوه جایگزینی حاکم: معاویه اولین کسی بود که در شرایط سلامت برای پسرش یزید با استفاده از قدرت و نیروی نظامی بیعت گرفت و توانست خلافت را به سلطنت تبدیل کند. | |||
۲- دگرگونی در روش زندگی حاکم. | |||
۳- دگرگونی در کیفیت نگهداری و برداشت از بیتالمال به طوری که بدون حساب و کتاب از بیتالمال هزینه میشد، گویی این ثروت اموال شخصی حاکم است. | |||
۴- پایان آزادی اندیشه، فکر، نظر و رأی. | |||
۵- پایان آزادی امر قضا، به طوری که قاضی هرگونه که حاکم میخواست قضاوت میکرد و حکم قتل هرکس را که خلیفه اراده میکرد، میداد. | |||
۶- پایان حکومت شورایی. | |||
۷- ظهور و بروز عصبیتهای قومی و نژادی و قبیلهای. | |||
۸- نابودی قانون.<ref>- انقلاب عاشورا، ص۱۳۹-۱۴۰ به نقل از خلافت و ملوکیت.</ref> | |||
خط ۱۳۱: | خط ۱۲۳: | ||
==حکومت یزید== | ==حکومت یزید== | ||
پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید. وی در دوران کوتاه حکومتش دست به جنایات بزرگی زد. او نزدیک به چهار سال زمام حکومت امویان را در دست داشت و سرانجام در ربیع الاول سال | پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید. وی در دوران کوتاه حکومتش دست به جنایات بزرگی زد. او نزدیک به چهار سال زمام حکومت امویان را در دست داشت و سرانجام در ربیع الاول سال ۶۴ هجری مُرد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ج۱، ص۳۲۰؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۴۹۹؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۲۸۱.</ref> | ||
==آشفتگیهای پس از مرگ یزید== | ==آشفتگیهای پس از مرگ یزید== | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۲۹: | ||
==پایان خلافت سفیانیان== | ==پایان خلافت سفیانیان== | ||
یزید فرزندی به نام معاویه داشت که به هنگام مرگ پدر حدود | یزید فرزندی به نام معاویه داشت که به هنگام مرگ پدر حدود ۲۰ سال سن داشت.<ref>- جمل من انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۹۶ میلادی.، ج۵، ص۳۷۹.</ref> یزید پیش از مرگ با مشورت دایی خود حسانبن مالکبن بجدل کلبی، که در آن زمان والی فلسطین بود، او را به جانشینی خود برگمارد.<ref>- همان، ص۳۸۰.</ref> معاویه پس از مرگ پدر بر منبر رفت و در سخنانی شگفتانگیز مبنی بر انتقاد از خاندان خود، خویش را از خلافت خلع کرد. او گفت از آنجا که در خود توانایی خلافت نمیبینم، ترجیح میدهم تا در زمینه جانشینی طریقه عمربن خطاب را پیش گیرم، اما کسی را چون آنان نمیشناسم، پس کارِ گزینشِ خلیفه را به مردم وامینهم. او همچنین خلافت آلابوسفیان را به نحوی پایان یافته تلقی کرد.<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۳۹؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۸۰-۳۸۱؛ الامامة و السیاسة، ابنقتیبه دینوری، ابومحمد عبداللهبن مسلم، چاپ طه محمد الزینی، بیروت: دارالمعرفه. ، ج۲ف ص۱۷-۱۸؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> آنگاه پس از مدت کوتاهی بر اثر بیماری و یا شاید خوراندن سم درگذشت.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ص۳۲۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۵۳۰-۵۳۱.</ref> بدینسان خلافت بنیامیه از شاخه سفیانی به پایان رسید. حکومتی که معاویه برای حفظ آن دست به جنایات بیشماری زد، پس از مرگ او بیش از چهار سال دوام نیاورد. | ||
==خلافت مروان== | ==خلافت مروان== | ||
پس از بنیامیه، خلافت به شاخه مروانی رسید و در ذیالقعده سال | پس از بنیامیه، خلافت به شاخه مروانی رسید و در ذیالقعده سال ۶۴ در جابیه با مروانبن حکمبن ابیالعاص به خلافت بیعت کردند،<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ص۳۲۶؛الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۴۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۵۳۴.</ref> اما حکومت او نیز بسیار کوتاه بود و سرانجام در رمضان سال ۶۵ به دست همسرش اُمّخالد کشته شد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج۶، ص۲۸۰،۲۷۵، ۲۹۷-۳۰۰؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۲۵۷؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۵، ص۶۱۰-۶۱۱؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۲۸۹. امخالد همسر یزید بود که بعد از مرگ او به همسری مروان در آمد. حاضران در جابیه با این فرض با مروان بیعت کردند که پس از او خالد به حکومت برسد، اما مروان برای پسرش عبدالملک بیعت گرفت و خالد نه تنها از خلافت محروم شد، بلکه خلیفه از تحقیر او نیز خودداری نمیکرد، به همین جهت امخالد بر او خشم گرفت و او را کشت.</ref> | ||
==پایان خلافت مروانیان== | ==پایان خلافت مروانیان== | ||
پس از مرگ مروانبن حکم ده تن از فرزندانش با نامهای: عبدالملکبن مروان، ولیدبن عبدالملک، سلیمانبن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزیدبن عبدالملک، هشامبن عبدالملک، ولیدبن یزیدبن عبدالملک، یزید بن ولیدبن عبدالملک، ابراهیمبن ولیدبن عبدالملک و مروانبن محمدبن مروان به مدت | پس از مرگ مروانبن حکم ده تن از فرزندانش با نامهای: عبدالملکبن مروان، ولیدبن عبدالملک، سلیمانبن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزیدبن عبدالملک، هشامبن عبدالملک، ولیدبن یزیدبن عبدالملک، یزید بن ولیدبن عبدالملک، ابراهیمبن ولیدبن عبدالملک و مروانبن محمدبن مروان به مدت ۶۸ سال حکومت کردند تا بالاخره در ذیالحجه سال ۱۳۲ با مرگ مروانبن محمد (معروف به مروانالحمار) آخرین خلیفه اموی، حکومت بنیامیه به پایان رسید.<ref>- انساب الاشراف، ج9، ص322-323؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.طبری، ج7، ص442.</ref> جمعاً حاکمان بنیامیه از دو شاخه سفیانی و مروانی ۹۲ سال حکومت کردند. | ||
==اثر بیاعتنایی امویان به مبانی دینی== | ==اثر بیاعتنایی امویان به مبانی دینی== | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۱: | ||
==حکومت عباسیان== | ==حکومت عباسیان== | ||
افزایش نارضایتی مسلمانان از حکومت امویان در پی فاصله گرفتن آشکار آنها از اسلام، گسترش ظلم و تعدی حاکمان اموی، بروز کشمکشهای داخلی و ضعف و از هم گسستگی ارکان حکومت و بهویژه وقوع حادثه جانسوز کربلا، به پیدایی جنبشها و حرکتهای ضد اموی در نیمه اول قرن دوم هجری انجامید. گرایش روز افزون مردم به اهلبیت پیامبر (ص) و امتناع اهلبیت از پذیرش درخواست آنان برای قیام، فرصتی برای افرادی از فرزندان عباس، عموی پیامبر که داعیه حکومت داشتند، پدید آورد. عباسیان با توجه به حرمت اجتماعی بنیهاشم و با استناد به برخی احادیث که از پیامبر (ص) در تکریم بنیهاشم روایت شده بود، از همان آغاز در بزرگنمایی انتسابشان به هاشم کوشیدند و از سال | افزایش نارضایتی مسلمانان از حکومت امویان در پی فاصله گرفتن آشکار آنها از اسلام، گسترش ظلم و تعدی حاکمان اموی، بروز کشمکشهای داخلی و ضعف و از هم گسستگی ارکان حکومت و بهویژه وقوع حادثه جانسوز کربلا، به پیدایی جنبشها و حرکتهای ضد اموی در نیمه اول قرن دوم هجری انجامید. گرایش روز افزون مردم به اهلبیت پیامبر (ص) و امتناع اهلبیت از پذیرش درخواست آنان برای قیام، فرصتی برای افرادی از فرزندان عباس، عموی پیامبر که داعیه حکومت داشتند، پدید آورد. عباسیان با توجه به حرمت اجتماعی بنیهاشم و با استناد به برخی احادیث که از پیامبر (ص) در تکریم بنیهاشم روایت شده بود، از همان آغاز در بزرگنمایی انتسابشان به هاشم کوشیدند و از سال ۱۱۱ تحت لوای دعوت هاشمی فعالیت کردند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۱۹.</ref> زمینههای اجتماعی نزاع بنیامیه و بنیهاشم نیز که امویان به آن دامن زده بودند، در مطرح کردن این عنوان مؤثر بود. | ||
===چگونگی به حکومت رسیدن اولین خلیفه عباسی=== | ===چگونگی به حکومت رسیدن اولین خلیفه عباسی=== | ||
عبداللهبن محمدبن علیبن عبداللهبن عباسبن عبدالمطلب معروف به ابوالعباس سفّاح، اولین خلیفه عباسی، برای پایان دادن به کار آخرین خلیفه اموی عموی خود عبداللهبن علیبن عبداللهبن عباس، به جنگ وی فرستاد. عبداللهبن علی پس از درهم شکستن سپاه مروانبن محمد در کنار رود زاب در سرزمین موصل، سر در پی او نهاد و در کنار نهر ابیفطرس از نواحی فلسطین، مروانبن محمد را به عقب راند و به دستور خلیفه در رمضان سال | عبداللهبن محمدبن علیبن عبداللهبن عباسبن عبدالمطلب معروف به ابوالعباس سفّاح، اولین خلیفه عباسی، برای پایان دادن به کار آخرین خلیفه اموی عموی خود عبداللهبن علیبن عبداللهبن عباس، به جنگ وی فرستاد. عبداللهبن علی پس از درهم شکستن سپاه مروانبن محمد در کنار رود زاب در سرزمین موصل، سر در پی او نهاد و در کنار نهر ابیفطرس از نواحی فلسطین، مروانبن محمد را به عقب راند و به دستور خلیفه در رمضان سال ۱۳۲ دمشق را تصرف کرد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ص۲۶۴؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۵۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۷، ص۴۴۰.</ref> | ||
عبداللهبن علی به دستور ابوالعباس، برادرش صالحبن علی را به تعقیب مروان فرستاد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | عبداللهبن علی به دستور ابوالعباس، برادرش صالحبن علی را به تعقیب مروان فرستاد.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ص۲۶۴؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۵، ص۴۲۶. </ref> این تعقیب و گریزِ تا ذیالحجه ۱۳۲ ادامه داشت تا سرانجام بر مروان دست یافتند و سرش را بریدند و خاندانش را اسیر کردند و نزد خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح در کوفه فرستادند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج4، ص144؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، 1379 قمری / 1960 میلادی.، ج2، ص351؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.طبری، ج7، ص440-442؛ الوافی بالوفیات، صفدی، خلیل بن ابیک، به کوشش احسان عباس، بیروت: دار صادر، 1411 قمری.، ج16، ص265؛ فوات الوفیات، ابن شاکر کتبی، صلاح الدین محمد، به کوشش احسان عباس، بیروت: 1973 میلادی.، ج4، ص127؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.الخلفاء، ص255.</ref> | ||
===رفتار عباسیان با اجساد امویان=== | ===رفتار عباسیان با اجساد امویان=== | ||
گفتهاند عبداللهبن علی در کنار نهر ابیفطرس، در حالیکه گروهی نزدیک به | گفتهاند عبداللهبن علی در کنار نهر ابیفطرس، در حالیکه گروهی نزدیک به ۱۰۰ تن از امویان را امان داده بود، فرمان قتلعام آنان را صادر کرد و سپس بر پیکرهای نیمهجان آنان سفره چرمین بگسترد و به طعام نشست.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص190، ج7، ص664؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، 1379 قمری / 1960 میلادی.، ج2، ص355-356؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.طبری، ج7، ص443؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: 1861-1877 میلادی.، ج3، ص246؛ ص212؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.تاریخ الموصل، ازدی، یزیدبن محمد، چاپ علی حبیبه، قاهره: 1387 قمری / 1967 میلادی.، ص138.</ref> آنگاه دستور داد تا گور خلفای اموی چون معاویه، یزید، عبدالملک، هشام و دیگران را بشکافند. هشامبن عبدالملک که جسدش سالم مانده بود<ref>- چون جسدش در کنار نمکزار قرار داشت، بدنش استحاله شده بود.</ref> را تازیانه زدند و بر دار آویختند و سپس سوزاندند (هشام همین کار را با جسد زیدبن علیبن حسین (ع) انجام داده بود). باقیمانده اجساد خلفای اموی را نیز سوزاندند و خاکسترشان را به رودخانه ریختند. گورهای بنیامیه را در دیگر شهرها نیز جستجو کردند، شکافتند و استخوانهایشان را به آتش کشیدند و خاکسترشان را بر باد دادند. فقط به قبر عمربن عبدالعزیز جسارت نشد.<ref>- ر.ک :الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۵، ص۳۲۶؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۵۳۷؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۵۶-۳۵۷؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۲۰۷-۲۰۸؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، عبد الرحمان، چاپ محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: ۱۴۱۲ قمری/ ۱۹۹۲ میلادی.، ج۷، ص۲۱۲؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۵، ص۴۳۰؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الموصل، ازدی، یزیدبن محمد، چاپ علی حبیبه، قاهره: ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۷ میلادی.، ص۱۳۸.</ref> | ||
===قتل عام امویان توسط عباسیان=== | ===قتل عام امویان توسط عباسیان=== | ||
قتلعام امویان در دستور کار قرار گرفته بود. در عراق و دیگر شهرها هر کجا آنان را یافتند، کشتند و عدهای که از دسترسی مصون ماندند، مخفی شدند.<ref>- ر.ک :الاغانی، ابوالفرح اصفهانی، علیبن حسین، بیروت: دارالکتب العلمیه، | قتلعام امویان در دستور کار قرار گرفته بود. در عراق و دیگر شهرها هر کجا آنان را یافتند، کشتند و عدهای که از دسترسی مصون ماندند، مخفی شدند.<ref>- ر.ک :الاغانی، ابوالفرح اصفهانی، علیبن حسین، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ قمری.، ج۴، ص۳۵۱؛ طبقات فحول الشعراء، این سلام جمحی، چاپ محمود محمد شاکر، جده: ۱۴۰۰ قمری/ ۱۹۸۰ میلادی.، ص۳۰-۴۰.</ref> به دلیل کشتارهای وسیع به عبداللهبن علی لقب سفّاح به معنی خونریز دادند.<ref>اخبار الدولة العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالاجبار مطلبی، بغداد: ۱۹۷۱ میلادی.، ص۱۴۸؛ کتاب نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره، ۱۹۵۳ میلادی، ص۲۹؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۷۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۲۲؛ ۳۵. البدء و التاریخ، مقدسی، مطهربن طاهر، پاریس: چاپ کلمان هوار، ۱۸۹۹ – ۱۹۱۹ میلادی، چاپ افست تهران: ۱۹۶۲ میلادی.، ج۶، ص۷۴.</ref> | ||
===رفتار حاکم کوفه با امویان=== | ===رفتار حاکم کوفه با امویان=== | ||
همچنین در کوفه نیز به حکم خلیفه بر لاشه نیمهجان امویان گستردنی افکندند و خوانها چیدند و خلیفه تازه درحالی به خوردن نشست که ناله مجروحان از زیر فرش به گوش میرسید. | همچنین در کوفه نیز به حکم خلیفه بر لاشه نیمهجان امویان گستردنی افکندند و خوانها چیدند و خلیفه تازه درحالی به خوردن نشست که ناله مجروحان از زیر فرش به گوش میرسید. | ||
به دلیل مشابهت رفتار عبداللهبن علی و خلیفه وقت عباسی ابوالعباس در کشتار امویان به هر دو لقب سفّاح داده شد که این مسأله در متون تاریخی باعث خلط مبحث گردیده است.<ref>- ر.ک : 35. البدء و التاریخ، مقدسی، مطهربن طاهر، پاریس: چاپ کلمان هوار، | به دلیل مشابهت رفتار عبداللهبن علی و خلیفه وقت عباسی ابوالعباس در کشتار امویان به هر دو لقب سفّاح داده شد که این مسأله در متون تاریخی باعث خلط مبحث گردیده است.<ref>- ر.ک : 35. البدء و التاریخ، مقدسی، مطهربن طاهر، پاریس: چاپ کلمان هوار، ۱۸۹۹ – ۱۹۱۹ میلادی، چاپ افست تهران: ۱۹۶۲ میلادی.، ج۶، ص۷۴؛ العقد الفرید، ابن عبدربه، احمد بن محمد، چاپ علی شیری، بیرون: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۹ قمری.، ج۴، ص۹۷.</ref> | ||
===کشتار امویان در مکه و مدینه=== | ===کشتار امویان در مکه و مدینه=== | ||
روایتهای مشابهی نیز از کشتار امویان در مکه و مدینه توسط داودبن علیبن عبداللهبن عباس، گزارش شده است. داودبن علی به سال | روایتهای مشابهی نیز از کشتار امویان در مکه و مدینه توسط داودبن علیبن عبداللهبن عباس، گزارش شده است. داودبن علی به سال ۱۳۲ امیرالحاج بود.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ خلیفةبن خیاط، خلیفةبن خیاط، ابنعمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری.، ص۲۶۴؛الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۷، ص۴۷۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۶۲. </ref> پس از آن در سال ۱۳۳ عدهای از بنیامیه را که در مکه و مدینه بودند، کشت و تعدادی را به زنجیر کشید و به طائف فرستاد تا در آنجا کشته شدند. گروهی را به زندان فرستاد تا در حبس بمیرند.<ref>- ر.ک : الامامة و السیاسة، ابنقتیبه دینوری، ابومحمد عبداللهبن مسلم، چاپ طه محمد الزینی، بیروت: دارالمعرفه. ، ج۲، ص۱۳۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۹۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الیعقوبی، احمدبن اسحاق (ابنواضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی.، ج۲، ص۳۵۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.طبری، ج۷، ص۴۵۹؛ الفتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ج۸، ص۳۳۸؛الاغانی، ابوالفرح اصفهانی، علیبن حسین، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ قمری.، ج۴، ص۳۴۷-۳۴۸؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، عبد الرحمان، چاپ محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: ۱۴۱۲ قمری/ ۱۹۹۲ میلادی.، ج۷، ص۳۲۱؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۵ قمری.، ج۵، ص۴۴۸.</ref> عبداللهبن حسن مثنی نواده امام حسن (ع) از او خواست که از کشتار بنیامیه دست بازدارد اما او نپذیرفت.<ref>-الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۵، ص۴۴۸. </ref> تلاش داودبن علی برای محو آثار بنیامیه چندان بود که گفته شده وی قناتها و برکههایی را که هشامبن عبدالملک خلیفه اموی در راه مکه ساخته بود، را ویران کرد.<ref>- مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۴، ص۴۱.</ref> | ||
===کشتار امویان در بصره=== | ===کشتار امویان در بصره=== | ||
کشتارهایی در بصره نیز توسط سلیمانبن علیبن عبداللهبن عباس، صورت گرفت. وی جماعتی از بنیامیه را کشت و اجساد آنان را بر خاک انداخت تا خوراک سگان شوند.<ref>- ر.ک :الاغانی، ابوالفرح اصفهانی، علیبن حسین، بیروت: دارالکتب العلمیه، | کشتارهایی در بصره نیز توسط سلیمانبن علیبن عبداللهبن عباس، صورت گرفت. وی جماعتی از بنیامیه را کشت و اجساد آنان را بر خاک انداخت تا خوراک سگان شوند.<ref>- ر.ک :الاغانی، ابوالفرح اصفهانی، علیبن حسین، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ قمری.، ج۳، ص۹۵، ج۴، ص۳۴۹.</ref> او پس از قتل بنیامیه در خطبهای به آیه ۱۰۵ سوره انبیاء استناد نمود و خداوند را بر این پیروزی سپاس گفت!<ref>- برای متن کامل خطبه ر.ک : العقد الفرید، ابن عبدربه، احمد بن محمد، چاپ علی شیری، بیرون: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۹ قمری.، ج۴، ص۹۱.</ref> | ||
===قتل عام در موصل=== | ===قتل عام در موصل=== | ||
در موصل نیز که اهل آن به ولایت محمدبن صول گردن ننهاده بودند، خلیفه برادر خود، یحییبن محمد را به ولایت آن دیار فرستاد و به گفته ازدی، قتلعام بسیار سختی در مسجد صورت گرفت.<ref>- ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: | در موصل نیز که اهل آن به ولایت محمدبن صول گردن ننهاده بودند، خلیفه برادر خود، یحییبن محمد را به ولایت آن دیار فرستاد و به گفته ازدی، قتلعام بسیار سختی در مسجد صورت گرفت.<ref>- ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.تاریخ الموصل، ازدی، یزیدبن محمد، چاپ علی حبیبه، قاهره: ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۷ میلادی.، ص۱۴۶-۱۴۹.</ref> | ||
===بسته شدن کارنامه امویان=== | ===بسته شدن کارنامه امویان=== | ||
سرانجام کارنامه سیاه امویان با روی کار آمدن عباسیان و راه افتادن سیلی از خون و قتلعامهای وسیع بسته شد. | سرانجام کارنامه سیاه امویان با روی کار آمدن عباسیان و راه افتادن سیلی از خون و قتلعامهای وسیع بسته شد. | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص | مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص ۴۷-۶۴. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۰: | ||
[[رده: قاتلان کربلا]] | [[رده: قاتلان کربلا]] | ||
[[رده: بنیامیه]] | [[رده: بنیامیه]] | ||
<references /> |