checkuser
۲٬۳۶۳
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
(شعرهای حذف شدخ تکراری بودند) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | '''عمان سامانی''' (۱۲۵۸ ه. ق<ref>سامان در حال حاضر مرکز بخش «لار» استان چهارمحال بختیاری است که در سابق جزیی از استان اصفهان به شمار میرفته و بعدها به صورت استان مستقلی در آمده است. | ||
سامان علیرغم محدودهی کوچک خود از نظر جغرافیایی، از دیر زمان تاکنون سرزمین علم و ادب و عشق و هنر و عرفان بوده و سخنورانی را در دامن خود پرورش داده است که برای نمونه میتوان از شعرایی چون: عمّان، دریا، قلزم، محیط، جیحون، قطره، سحاب، نیسان، خورشید، ذره، افلاکی، کیهان، دهستان، تبیان، عرفان، حشمت و سامانی نام برد. | |||
اهالى لار بدون آنکه لهجه خاص آذرى داشته باشند به دو زبان ترکى و فارسى صحبت مىکنند و شعراى این خطه نیز اغلب ذواللسانیناند.</ref>- ۱۳۲۲ ه. ق) از شاعران قرن سیزدهم و چهاردهم است. {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام =عمّان سامانی | | نام =عمّان سامانی | ||
| تصویر =oman samani.jpg | | تصویر =oman samani.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی =میرزا | | نام اصلی =میرزا نوراللّه | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت =ایرانی | | ملیت =ایرانی | ||
| تاریخ تولد =نوزدهم ذى الحجة سنه | | تاریخ تولد =نوزدهم ذى الحجة سنه ۱۲۵۸ ه. ق | ||
| محل تولد =سامان | | محل تولد =سامان | ||
| والدین =میرزا | | والدین =میرزا عبداللّه متخلص به «ذرّه» | ||
| تاریخ مرگ =دوازدهم شوال سال | | تاریخ مرگ =دوازدهم شوال سال ۱۳۲۲ ه. ق | ||
| محل مرگ = | | محل مرگ = | ||
| علت مرگ = | | علت مرگ = | ||
خط ۱۹: | خط ۲۱: | ||
|اتفاقات مهم = | |اتفاقات مهم = | ||
| نام دیگر = | | نام دیگر = | ||
|لقب = | |لقب =تاجالشعراء | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
| پیشه = | | پیشه = | ||
خط ۲۸: | خط ۳۰: | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
|فیلمنامهها = | |فیلمنامهها = | ||
|دیوان اشعار =مثنوى آیینى معراجنامه، مثنوى عاشورایى | |دیوان اشعار =مثنوى آیینى معراجنامه، مثنوى عاشورایى گنجینةالاسرار و نیز مخزنالدّور | ||
|تخلص =عمّان | |تخلص =عمّان | ||
|فیلم(های) ساخته بر اساس اثر(ها)= | |فیلم(های) ساخته بر اساس اثر(ها)= | ||
خط ۴۶: | خط ۴۸: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
میرزا | میرزا نوراللّه عمّان سامانی ملقب به «تاجالشعراء» و با تخلص شعری «عمّان» از شعرای به نام نیمهی دوم قرن سیزده و اوایل قرن چهاردهم هجری به شمار میرود. پدرش مرحوم میرزا عبداللّه متخلص به «ذرّه» مؤلّف جامعالانساب، جدش میرزا عبدالوهاب متخلص به «قطره»، عمویش مرحوم میرزا لطفاللّه متخلص به «دریا» از شعرای سرشناس عهد ناصری بوده و علاوه بر ایشان، فرزندش محیط سامانى <ref>۱۲۹۰-۱۳۵۵.</ref> نیز همگی ادیب و عارف بودند. عمان سامانى از اعضاى اصلى انجمن ابوالفقراى اصفهان به شمار مىرفته که همه هفته در روزهاى جمعه به ریاست ملا محمدباقر فرزند محمدتقى کزى اصفهانى معروف به «ابوالفقراء» تشکیل مىشده و تا سال ۱۲۸۶ ه. ق که در تاریخ فوت ابوالفقراء است به حیات ادبى خود ادامه دادهاست.<ref>قصیده انجمنیّه عمان سامانى که حاوى ۵۸ بیت است ۳۴ بیت آن در معرفى و تعریف این انجمن و شعراى عضو آن سروده شده و نمایانگر اهمیتى است که در آن مقطع زمانى از نظر ادبى داشته است. عمان سامانى در این قصیده از: ابوالفقراء، مسکین، پرتو، افسر، عنقا، سرگشته؛ آشفته، فرّخ، ساغر، پروین، دهقان، شعرى، و جوزا به نیکى و بزرگى یاد مىکند.</ref> پس از درگذشت ابوالفقراء، جلسات انجمن ادبى اصفهان در منزل ملکالشعراء<ref>عنقا.</ref> تشکیل مىشده و قصیده انجمنیۀ حاج محمدکاظم قالبتراش اصفهانى متخلص به «چاووش» و به روایتى «خاموش»، دلیلى بر اثبات آن است.<ref>این قصیده که به شیوه «براعت استهلال» سروده شده، اسامى شعراى عضو انجمن ادبى عنقا را در بر دارد و عمان سامانى یکى از آنهاست: | ||
ز هجر یار تو را دیده رود «جیحون» شد *** به بحر طبع گهرزا چو بحر «عمان» باش</ref> جنازهی وی را در مسجد جامع سامان به رسم امانت به خاک میسپارند و بعدها براساس وصیت او، جنازهاش را به نجف اشرف میبرند. | ز هجر یار تو را دیده رود «جیحون» شد *** به بحر طبع گهرزا چو بحر «عمان» باش</ref> جنازهی وی را در مسجد جامع سامان به رسم امانت به خاک میسپارند و بعدها براساس وصیت او، جنازهاش را به نجف اشرف میبرند. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
عمان سامانى در آفرینش آثار منظوم خود از سبک عراقى پیروی کرده و مطالب بلند سلوکى و عرفانى را به تصویر | عمان سامانى در آفرینش آثار منظوم خود از سبک عراقى پیروی کرده و مطالب بلند سلوکى و عرفانى را به تصویر کشیدهاست. بدون تردید عمان سامانى از چهرههای شاخص شعر عاشورا در زبان فارسى است که به تبیین عرفانى حادثه کربلا پرداخته و منظومه عاشورایى گنجینةالاسرار او در قالب مثنوى در شمار آثار برجسته شعر آیینى به شمار مىرود. | ||
=== | ===تالیفات=== | ||
* | *«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2235393&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author معراجنامه]»<ref>مثنوی آیینی</ref> | ||
* | *«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1999810&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author گنجینةالاسرار]<ref>مثنوی عاشورایی؛ مهمترین اثر عمّان سامانی است که به سبک و شیوه و وزن «زبدة الاسرار» صفی علیشاه ساخته و پرداخته شده است و انصافا از شاهکارهای ادب شیعی به شمار میرود. | ||
عمّان سامانی مسوّدات گنجینه را به سال | عمّان سامانی مسوّدات گنجینه را به سال ۱۳۰۵ ه. ق. در اصفهان به تشویق و ترغیب آقا سلیمان خان نامی که رییس خواجه سرایان بوده است در طول یک سال جمعآوری و تدوین نموده است. در این مثنوی ماندگار، با برداشتهای ناب عرفانی از جریان عاشورای حسینی، از حرّ، حضرت عبّاس، حضرت قاسم، حضرت علی اکبر، به میدان رفتن حضرت سیّد الشهداء و عنانگیری حضرت زینب و تجلّیات جمال حسینی در آیینهی وجود زینبی، سفارش امام حسین(ع) در مورد حضرت سجّاد به حضرت زینب، شهادت حضرت علی اصغر و بالاخره به میدان رفتن حضرت سیّد الشهداء و جریان شهادت آن ذخیرهی خداوندی سخن به میان آمده است.</ref>» | ||
* | *«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=625742&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مخزنالدرر]»<ref>ظاهرا تذکره شعراى اصفهان است.</ref> | ||
*دیوان<ref>دیوان خطّی او در خانوادهی محترم ثقفی اصفهان نگهداری میشود و تاکنون به زیور طبع آراسته نگردیده است.</ref> | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=703365&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دیوان]<ref>دیوان خطّی او در خانوادهی محترم ثقفی اصفهان نگهداری میشود و تاکنون به زیور طبع آراسته نگردیده است.</ref> | ||
== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| گوید او چون باده خواران الست|هریک اندر وقت خود گشتند مست }} | {{ب| گوید او چون باده خواران الست|هریک اندر وقت خود گشتند مست }} | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۶: | ||
{{ب| گفت شاباش این دل آزادتان|باده خوردستید، بادا یادتان! }} | {{ب| گفت شاباش این دل آزادتان|باده خوردستید، بادا یادتان! }} | ||
{{ب| گوشه چشمی مینماید گاهگاه|سوی مستان میکند، خوشخوش نگاه <ref> | {{ب| گوشه چشمی مینماید گاهگاه|سوی مستان میکند، خوشخوش نگاه <ref> گنجینةالاسرار؛ ص ۷۳- ۷۹ گزینش اشعار.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| سرّی اندر گوش هریک، باز گفت|باز گفت: این راز را باید نهفت! }} | {{ب| سرّی اندر گوش هریک، باز گفت|باز گفت: این راز را باید نهفت! }} | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۰: | ||
{{ب| پاسخش را از دو مرجان ریخت، دُرّ|گفت: «احسنت انت فی الدّارین حرّ» <ref>آفرین بر تو که در هر دو سرای آزاد مردی.</ref> }} | {{ب| پاسخش را از دو مرجان ریخت، دُرّ|گفت: «احسنت انت فی الدّارین حرّ» <ref>آفرین بر تو که در هر دو سرای آزاد مردی.</ref> }} | ||
{{ب| قصد جانان کرد و جان بر باد داد|رسم آزادی به مردان، یاد داد <ref> | {{ب| قصد جانان کرد و جان بر باد داد|رسم آزادی به مردان، یاد داد <ref> گنجینةالاسرار؛ ص ۸۵- ۸۹.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| style="margin: 0 auto; " | {| style="margin: 0 auto; " | ||
خط ۲۲۹: | خط ۱۸۷: | ||
| class="b" |<span class="beyt"> «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا»</span> | | class="b" |<span class="beyt"> «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا»</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">بعد از آن، «مِمَّا تُحِبُّونَ» گوید او <ref> اشاره است به آیه | | class="b" |<span class="beyt">بعد از آن، «مِمَّا تُحِبُّونَ» گوید او <ref> اشاره است به آیه ۹۲ از سوره آل عمران. شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصّان خدا نخواهید رسید مگر از آنچه دوست میدارید در راه خدا انفاق کنید.</ref> </span> | ||
|- | |- | ||
| class="b" |<span class="beyt"> نیست اندر بزم آن والا نگار</span> | | class="b" |<span class="beyt"> نیست اندر بزم آن والا نگار</span> | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۳۹: | ||
{{ب| پس سلیمان بر دهانش بوسه کرد|تا نیارد سرّ حق را فاش کرد }} | {{ب| پس سلیمان بر دهانش بوسه کرد|تا نیارد سرّ حق را فاش کرد }} | ||
{{ب| هرکه را اسرار حق آموختند|مُهر کردند و دهانش دوختند <ref> گنجینة الاسرار؛ ص | {{ب| هرکه را اسرار حق آموختند|مُهر کردند و دهانش دوختند <ref> گنجینة الاسرار؛ ص ۱۱- ۱۲۵، گزینش اشعار.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| دیگر شوری به آب و گل رسید|وقت میدان داری این دل رسید }} | {{ب| دیگر شوری به آب و گل رسید|وقت میدان داری این دل رسید }} | ||
خط ۳۰۶: | خط ۲۶۳: | ||
{{ب| رو به کوی دوست، منهاج <ref>منهاج: طریقهی مستقیم.</ref> من است|دیده وا کن وقت معراج من است }} | {{ب| رو به کوی دوست، منهاج <ref>منهاج: طریقهی مستقیم.</ref> من است|دیده وا کن وقت معراج من است }} | ||
{{ب| بُد به شب معراج آن گیتیفروز <ref> اشاره است به معراج | {{ب| بُد به شب معراج آن گیتیفروز <ref> اشاره است به معراج رسولاللّه(ص) در لیلةالاسری.</ref> |ای عجب معراج من باشد به روز! }} | ||
{{ب| تو بُراق آسمان پیمای من|روز عاشورا، شب اسرای من }} | {{ب| تو بُراق آسمان پیمای من|روز عاشورا، شب اسرای من }} | ||
خط ۳۱۸: | خط ۲۷۵: | ||
{{ب| من کنم زنگ از تو پاک ای تابناک|کن تو این آیینه را از زنگ، پاک }} | {{ب| من کنم زنگ از تو پاک ای تابناک|کن تو این آیینه را از زنگ، پاک }} | ||
{{ب| من تو را صیقل دهم از آگهی|تا تو آن آیینه را صیقل دهی <ref> | {{ب| من تو را صیقل دهم از آگهی|تا تو آن آیینه را صیقل دهی <ref>گنجینةالاسرار؛ ص ۱۲۶- ۱۲۹.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| style="margin: 0 auto; " | {| style="margin: 0 auto; " | ||
خط ۵۶۷: | خط ۴۴۰: | ||
| class="b" |<span class="beyt"> ز آستین، غیرت برون آورد دست</span> | | class="b" |<span class="beyt"> ز آستین، غیرت برون آورد دست</span> | ||
| style="width:2em;" | | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">صفحه را شست و قلم را، سر شکست <ref>گنجینة الاسرار؛ ص | | class="b" |<span class="beyt">صفحه را شست و قلم را، سر شکست <ref>گنجینة الاسرار؛ ص ۱۴۸- ۱۶۷، گزینش اشعار.</ref> </span> | ||
|} | |} | ||
خط ۵۷۷: | خط ۴۵۰: | ||
{{ب| این که گوید از لب من راز کیست؟ | بنگرید این صاحب آواز کیست؟ }} | {{ب| این که گوید از لب من راز کیست؟ | بنگرید این صاحب آواز کیست؟ }} | ||
{{ب| در من این سان خودنمایى مىکند | ادّعاى آشنایى مىکند <ref> | {{ب| در من این سان خودنمایى مىکند | ادّعاى آشنایى مىکند <ref>گنجینةالاسرار عمان سامانى و غزلیات وحدت کرمانشاهى، به اهتمام محمد على مجاهدى(انتشارات اسوه، تهران، ۱۳۷۰)، ص ۳۸.</ref> }} | ||
{{ب| پردهاى کاندر برابر داشتند | وقت آمد پرده را برداشتند }} | {{ب| پردهاى کاندر برابر داشتند | وقت آمد پرده را برداشتند }} | ||
خط ۵۸۳: | خط ۴۵۶: | ||
{{ب| ساقیى با ساغرى چون آفتاب | آمد و عشق اندر آن ساغر شراب }} | {{ب| ساقیى با ساغرى چون آفتاب | آمد و عشق اندر آن ساغر شراب }} | ||
{{ب| پس ندا داد او-نه پنهان-برملا | کالصّلا اى بادهخواران الصّلا! <ref>همان، ص | {{ب| پس ندا داد او-نه پنهان-برملا | کالصّلا اى بادهخواران الصّلا! <ref>همان، ص ۴۲</ref> ... }} | ||
{{ب| باز ساقى برکشید از دل خروش | گفت:اى صافىدلانِ دُردنوش }} | {{ب| باز ساقى برکشید از دل خروش | گفت:اى صافىدلانِ دُردنوش }} | ||
خط ۵۹۷: | خط ۴۷۰: | ||
{{ب| هریک از جان همتى بگماشتند | جرعهاى از آن قدح برداشتند }} | {{ب| هریک از جان همتى بگماشتند | جرعهاى از آن قدح برداشتند }} | ||
{{ب| باز بود آن جام عشق | {{ب| باز بود آن جام عشق ذوالجلال | همچنان در دست ساقى مال مال }} | ||
{{ب| جام بر کف منتظر ساقى هنوز | اللّه اللّه غیرت آمد غیر سوز... }} | {{ب| جام بر کف منتظر ساقى هنوز | اللّه اللّه غیرت آمد غیر سوز... }} | ||
خط ۶۱۷: | خط ۴۹۰: | ||
{{ب| دیگر از ساقى نشان باقى نبود | ز آنکه آن میخواره جز ساقى نبود }} | {{ب| دیگر از ساقى نشان باقى نبود | ز آنکه آن میخواره جز ساقى نبود }} | ||
{{ب| خود به معنى باده بود و جام بود | گر به صورت رند دُردآشام بود <ref>همان، ص | {{ب| خود به معنى باده بود و جام بود | گر به صورت رند دُردآشام بود <ref>همان، ص ۴۵-۵۰.</ref> ... }} | ||
{{ب| کرد بر وى باز درهاى بلا | تا کشانیدش به دشت کربلا }} | {{ب| کرد بر وى باز درهاى بلا | تا کشانیدش به دشت کربلا }} | ||
خط ۶۴۱: | خط ۵۱۴: | ||
=== ماجراى شب عاشورا === | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| هر که بیرونى بُد از مجلس گریخت | رشته الفت ز همراهان گسیخت }} | {{ب| هر که بیرونى بُد از مجلس گریخت | رشته الفت ز همراهان گسیخت }} | ||
خط ۶۶۵: | خط ۵۳۸: | ||
{{ب| کاین خمار آن باده را بُد در قفا | هان و هان آن وعده را باید وفا }} | {{ب| کاین خمار آن باده را بُد در قفا | هان و هان آن وعده را باید وفا }} | ||
{{ب| گوشه چشمى مىنماید گاه گاه | سوى مستان مىکند خوش خوش نگاه <ref>همان، ص | {{ب| گوشه چشمى مىنماید گاه گاه | سوى مستان مىکند خوش خوش نگاه <ref>همان، ص ۷۷ و ۷۸</ref> ... }} | ||
{{ب| سرّى اندر گوش هریک باز گفت | باز گفت:این راز را باید نهفت }} | {{ب| سرّى اندر گوش هریک باز گفت | باز گفت:این راز را باید نهفت }} | ||
خط ۶۹۱: | خط ۵۶۴: | ||
{{ب| اینک آن ساغر به کف ساقى منم | جمله اشیا فانى و باقى منم }} | {{ب| اینک آن ساغر به کف ساقى منم | جمله اشیا فانى و باقى منم }} | ||
{{ب| در فناى من شما هم باقىاید | مژدهاى مستان که مست ساقىاید <ref>همان، ص | {{ب| در فناى من شما هم باقىاید | مژدهاى مستان که مست ساقىاید <ref>همان، ص ۸۵ و ۸۶</ref> ... }} | ||
{{ب| لب چو بربست آن شه دلدادگان | (حُر)ز جا جست آن سرِ آزادگان }} | {{ب| لب چو بربست آن شه دلدادگان | (حُر)ز جا جست آن سرِ آزادگان }} | ||
خط ۷۰۵: | خط ۵۷۸: | ||
{{ب| پاسخش را از دو مرجان ریخت دُر | گفت:احسنت انتَ فى الدّارین حر }} | {{ب| پاسخش را از دو مرجان ریخت دُر | گفت:احسنت انتَ فى الدّارین حر }} | ||
{{ب| قصد جانان کرد و جان بر باد داد | رسم آزادى به مردان یاد داد <ref>همان، ص | {{ب| قصد جانان کرد و جان بر باد داد | رسم آزادى به مردان یاد داد <ref>همان، ص ۸۸ و ۸۹.</ref> ... }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
=== در جانبازى حضرت عباس(ع) === | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| باز لیلی زد به گیسو شانه را|سلسله جنبان شد این دیوانه را }} | {{ب| باز لیلی زد به گیسو شانه را|سلسله جنبان شد این دیوانه را }} | ||
{{ب| باز دل افراشت از مستی علم|شد سپهدار علم، <ref>منظور حضرت | {{ب| باز دل افراشت از مستی علم|شد سپهدار علم، <ref>منظور حضرت اباالفضل(ع) است.</ref> جَفّالقلم <ref>جفّ القلم: خشک شد قلم. کنایه از این است که اسرار را نباید ابراز کرد و بایستی دم در کشید.</ref> }} | ||
{{ب| گشته با شور حسینی، نغمهگر|کسوت عباسیان، <ref>لباس عباسیان به رنگ سیاه بود.</ref> کرده به بر }} | {{ب| گشته با شور حسینی، نغمهگر|کسوت عباسیان، <ref>لباس عباسیان به رنگ سیاه بود.</ref> کرده به بر }} | ||
خط ۷۲۳: | خط ۵۹۶: | ||
{{ب| تشنهی آبش، حریفان سر به سر|خود ز مجموع حریفان، تشنهتر }} | {{ب| تشنهی آبش، حریفان سر به سر|خود ز مجموع حریفان، تشنهتر }} | ||
{{ب| چرخ ز استسقای آبش در طپش|برده او بر چرخ بانگ العطش <ref>کنایه از عطش زیاد و تشنگی خارقالعادهای عالم هستی نسبت به آن چشمهی حیاتبخش است. در حالی که به | {{ب| چرخ ز استسقای آبش در طپش|برده او بر چرخ بانگ العطش <ref>کنایه از عطش زیاد و تشنگی خارقالعادهای عالم هستی نسبت به آن چشمهی حیاتبخش است. در حالی که به ظاهر بانگ العطش او به چرخ میرسید!</ref> }} | ||
ظاهر بانگ العطش او به چرخ میرسید!</ref> }} | |||
{{ب| ای ز شطّ سوی محیط آورده آب|آب خود را ریختی، واپس شتاب }} | {{ب| ای ز شطّ سوی محیط آورده آب|آب خود را ریختی، واپس شتاب }} | ||
خط ۷۴۴: | خط ۶۱۶: | ||
{{ب| بر زمین آب تعلّق پاک ریخت|وز تعیّن بر سر آن، خاک ریخت }} | {{ب| بر زمین آب تعلّق پاک ریخت|وز تعیّن بر سر آن، خاک ریخت }} | ||
{{ب| هستیش را دست از مستی فشاند|جز حسین اندر میان، چیزی نماند <ref> | {{ب| هستیش را دست از مستی فشاند|جز حسین اندر میان، چیزی نماند <ref> گنجینةالاسرار؛ ص ۹۴- ۱۰۱ گزینش اشعار.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
=== در جانبازى حضرت على اکبر(ع) === | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| بازم اندر هر قدم در ذکر شاه | از تعلق گردى آید سد راه }} | {{ب| بازم اندر هر قدم در ذکر شاه | از تعلق گردى آید سد راه }} | ||
خط ۷۹۰: | خط ۶۶۲: | ||
{{ب| از سپهرم غایت دلتنگىست | کاسب اکبر را چه جاى لنگىست }} | {{ب| از سپهرم غایت دلتنگىست | کاسب اکبر را چه جاى لنگىست }} | ||
{{ب| دیر شد هنگام رفتن اى پدر | رخصتى گر هست بارى زودتر <ref>همان، ص | {{ب| دیر شد هنگام رفتن اى پدر | رخصتى گر هست بارى زودتر <ref>همان، ص ۱۱۰ و ۱۱۱ و ۱۱۲</ref> ... }} | ||
{{ب| در جواب از تنگ شکر قند ریخت | شکرّ از لبهاى شکر خند ریخت }} | {{ب| در جواب از تنگ شکر قند ریخت | شکرّ از لبهاى شکر خند ریخت }} | ||
خط ۸۰۴: | خط ۶۷۶: | ||
{{ب| از رخت مست غرورم مىکنى | از مراد خویش دورم مىکنى }} | {{ب| از رخت مست غرورم مىکنى | از مراد خویش دورم مىکنى }} | ||
{{ب| گه دلم پیش تو گاهى پیش اوست | رو که در یک دل نمىگنجد دو دوست <ref>همان، ص | {{ب| گه دلم پیش تو گاهى پیش اوست | رو که در یک دل نمىگنجد دو دوست <ref>همان، ص ۱۱۳و ۱۱۴</ref> ... }} | ||
{{ب| خوش نباشد از تو شمشیر آختن | بلکه خوش باشد سپر انداختن }} | {{ب| خوش نباشد از تو شمشیر آختن | بلکه خوش باشد سپر انداختن }} | ||
خط ۸۱۲: | خط ۶۸۴: | ||
{{ب| بر فنایش گر بیفشارى قدم | از وجودش اندر آرى در عدم }} | {{ب| بر فنایش گر بیفشارى قدم | از وجودش اندر آرى در عدم }} | ||
{{ب| مژده دارى احتیاج تیر نیست | پیش ابروى کجت شمشیر چیست؟ <ref>همان، ص | {{ب| مژده دارى احتیاج تیر نیست | پیش ابروى کجت شمشیر چیست؟ <ref>همان، ص ۱۱۶</ref> ... }} | ||
{{ب| تیر مهرى بر دل دشمن بزن | تیر قهرى گر بود بر من بزن }} | {{ب| تیر مهرى بر دل دشمن بزن | تیر قهرى گر بود بر من بزن }} | ||
خط ۸۱۸: | خط ۶۹۰: | ||
{{ب| از فنا مقصود ما عین بقاست | میل آن رخسار و شوق آن لقاست }} | {{ب| از فنا مقصود ما عین بقاست | میل آن رخسار و شوق آن لقاست }} | ||
{{ب| شوق این غم از پى آن شادىست | این خرابى بهر آن آبادىست <ref>همان، ص | {{ب| شوق این غم از پى آن شادىست | این خرابى بهر آن آبادىست <ref>همان، ص ۱۱۶و ۱۱۷</ref> ... }} | ||
{{ب| مر مراندر امور نفع و ضر | نیست شغلى مانع شغل دگر }} | {{ب| مر مراندر امور نفع و ضر | نیست شغلى مانع شغل دگر }} | ||
خط ۸۳۲: | خط ۷۰۴: | ||
{{ب| بازویت را رنجه گشتن شرط نیست | با قضا هم پنجه گشتن شرط نیست }} | {{ب| بازویت را رنجه گشتن شرط نیست | با قضا هم پنجه گشتن شرط نیست }} | ||
{{ب| بوسه زن بر حنجر خنجرکشان | تیر کآید گیر و در پهلو نشان <ref>همان، ص | {{ب| بوسه زن بر حنجر خنجرکشان | تیر کآید گیر و در پهلو نشان <ref>همان، ص ۱۱۸</ref> ... }} | ||
{{ب| اکبر آمد العطشگویان ز راه | از میان رزمگه تا پیش شاه }} | {{ب| اکبر آمد العطشگویان ز راه | از میان رزمگه تا پیش شاه }} | ||
خط ۸۵۶: | خط ۷۲۸: | ||
{{ب| مهر آن لبهاى گوهر پاش کرد | تا نیارد سرّ حق را فاش کرد }} | {{ب| مهر آن لبهاى گوهر پاش کرد | تا نیارد سرّ حق را فاش کرد }} | ||
{{ب| «هر کرا اسرار حق آموختند» | «مهر کردند و دهانش دوختند» <ref>همان، ص | {{ب| «هر کرا اسرار حق آموختند» | «مهر کردند و دهانش دوختند» <ref>همان، ص ۱۲۴ و ۱۲۵.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
=== در عنانگیرى حضرت زینب (س) === | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| خواهرش بر سینه و بر سر زنان|رفت تا گیرد برادر را عنان }} | {{ب| خواهرش بر سینه و بر سر زنان|رفت تا گیرد برادر را عنان }} | ||
خط ۹۴۱: | خط ۸۱۳: | ||
{{ب| آفتابی کرد در زینب ظهور|ذرّهیی ز آن، آنش وادیّ طور }} | {{ب| آفتابی کرد در زینب ظهور|ذرّهیی ز آن، آنش وادیّ طور }} | ||
{{ب| شد عیان در طور جانش رایتی|خَرَّ موسی صَعقاً <ref> اشاره است به آیهی | {{ب| شد عیان در طور جانش رایتی|خَرَّ موسی صَعقاً <ref> اشاره است به آیهی ۱۴۳ سورهی اعراف: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ.» چون موسی با هفتاد نفر از قومش به وعدهگاه ما آمد و خدا با وی سخن گفت، عرض کرد: خدایا خود را به من آشکار بنما که تو را مشاهده کنم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهی دید و لیکن به کوه بنگر اگر آن به جای خود برقرار تواند ماند تو نیز مرا خواهی دید. پس نور حق به کوه تجلّی کرد کوه را متلاشی ساخت و موسی بیهوش افتاد سپس که به هوش آمد عرض کرد: خدایا تو منزّهی، به درگاه تو توبه کردم و منم نخستین ایمان آورندگان.</ref> ز آن آیتی }} | ||
{{ب| عین زینب دید زینب را به عین|بلکه با عین حسین عین حسین }} | {{ب| عین زینب دید زینب را به عین|بلکه با عین حسین عین حسین }} | ||
خط ۹۷۳: | خط ۸۴۵: | ||
{{ب| گفتوگو کردند با هم متّصل|این به آن و آن به این، از راه دل }} | {{ب| گفتوگو کردند با هم متّصل|این به آن و آن به این، از راه دل }} | ||
{{ب| دیگر اینجا گفتوگو را راه نیست|پرده افکندند و کس آگاه نیست <ref> | {{ب| دیگر اینجا گفتوگو را راه نیست|پرده افکندند و کس آگاه نیست <ref>گنجینةالاسرار؛ ص ۱۳۰- ۱۳۷.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[[دانشنامه شعر عاشورایی انقلاب حسینی در شعر شاعران عرب و عجم|دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج | *[[دانشنامه شعر عاشورایی انقلاب حسینی در شعر شاعران عرب و عجم|دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۰۰۵-۱۰۱۳.]] | ||
*[[کاروان شعر عاشورا| | *[[کاروان شعر عاشورا|محمدعلی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج۱، ص ۴۳۴-۴۴۶.]] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |