۳٬۴۸۸
ویرایش
خط ۴: | خط ۴: | ||
بـرای شـیعیان، سقاخانه بخشی از فرهنگ عامیانه زنده نگهداشتن یـاد و حماسه امام حسین (ع) است. نشانهای از واقعهای بزرگ در تاریخ شیعه که طی آن امام به همراه خانواده و یاران خود، در عین تـشنگی، مـظلومانه بـه شهادت رسید. اگرچه سقاخانه در وهله یادآور شهادت امام حسین (ع) و یارانش در عین تشنگی است امّا چنان مکانی مقدس، بهمنزله یـادگاری از مقبره و مزار شهیدان و یادآور فاجعه «کربلا» ست. | بـرای شـیعیان، سقاخانه بخشی از فرهنگ عامیانه زنده نگهداشتن یـاد و حماسه امام حسین (ع) است. نشانهای از واقعهای بزرگ در تاریخ شیعه که طی آن امام به همراه خانواده و یاران خود، در عین تـشنگی، مـظلومانه بـه شهادت رسید. اگرچه سقاخانه در وهله یادآور شهادت امام حسین (ع) و یارانش در عین تشنگی است امّا چنان مکانی مقدس، بهمنزله یـادگاری از مقبره و مزار شهیدان و یادآور فاجعه «کربلا» ست. | ||
سقاخانه از یک لحاظ جـایگاه هـمگانی نوشیدن آب است که عابران تشنه را بهسوی خود میکشاند. از لحاظ دیگر نهادی مذهبی است کـه خـرجش را مـساجد همسایه یا اشخاص نیکوکار میپردازند. خرج خادم سقاخانه نیز از همین راه یـا از هدیه کسانی که آب مینوشند یا شمع روشن میکنند درمیآید. باز از لحاظ دیگر، در فرهنگ شیعه، آب سقاخانه، صرفاً آب نـیست، «تـبرک» اسـت. شبکه و پنجره مشبک فلزی-اغلب طلایی یا نقرهای-یادآور مزار اولیاست و قبههای روی مخزن آب، بقعه آرامـگاه امام حسین (ع) در کربلا را به یاد میآورند. دست افراشته بر فراز هر قبه، دسـت عـباس (ع) بـرادر امام حسین (ع) و نشانها «پنج تن» است. نوشتههای اطراف سقاخانه یا جاهای نظیر آن، آیاتی از قـرآن، شـعارهای مذهبی یا شعری در مدح امام حسین (ع) و حضرت عـباس (ع) اسـت. بدین نحو برای فرهنگ عامیانه شیعه، سقاخانه با دارا بودن عناصر تـجسمی در عـین حال ساده امّا سمبلیک نماینده از تجسم گسترش و تداوم «زمزم»<ref>آب زندگانی جاوید کـه در بـهشت جاری است.</ref> و پیوندی فرای تاریخ با امام حسین (ع) و واقعه کربلاست. | سقاخانه از یک لحاظ جـایگاه هـمگانی نوشیدن آب است که عابران تشنه را بهسوی خود میکشاند. از لحاظ دیگر نهادی مذهبی است کـه خـرجش را مـساجد همسایه یا اشخاص نیکوکار میپردازند. خرج خادم سقاخانه نیز از همین راه یـا از هدیه کسانی که آب مینوشند یا شمع روشن میکنند درمیآید. باز از لحاظ دیگر، در فرهنگ شیعه، آب سقاخانه، صرفاً آب نـیست، «تـبرک» اسـت. شبکه و پنجره مشبک فلزی -اغلب طلایی یا نقرهای- یادآور مزار اولیاست و قبههای روی مخزن آب، بقعه آرامـگاه امام حسین (ع) در کربلا را به یاد میآورند. دست افراشته بر فراز هر قبه، دسـت عـباس (ع) بـرادر امام حسین (ع) و نشانها «پنج تن» است. نوشتههای اطراف سقاخانه یا جاهای نظیر آن، آیاتی از قـرآن، شـعارهای مذهبی یا شعری در مدح امام حسین (ع) و حضرت عـباس (ع) اسـت. بدین نحو برای فرهنگ عامیانه شیعه، سقاخانه با دارا بودن عناصر تـجسمی در عـین حال ساده امّا سمبلیک نماینده از تجسم گسترش و تداوم «زمزم»<ref>آب زندگانی جاوید کـه در بـهشت جاری است.</ref> و پیوندی فرای تاریخ با امام حسین (ع) و واقعه کربلاست. | ||
«سقاخانه امّا، فقط یکی از چند نهاد مهم در فـرهنگ تـشییع عامیانه است. «تعزیه» که در ماه محرم اجرا میشود نیز همچون سقاخانه پدیـدآورنده نـقشها و عناصر نمادین، اشارات و رمزهای ادبی است؛ همچنان که حسینیه یا تکیه که محل برگزاری نمایشها و آیینهای دیـگرند و در آنـجا شیعیان بر شهادت امام خود عزاداری میکنند. عناصر تزئینی و سمبلیک سقاخانهها و حسینیهها بـه همراه عناصر تصویری و تزئینی و نمادین دیگر کـه در مـراسم عـزاداری، خصوصاً در تاسوعا و عاشورا و اربعین، حضور دارند مـجموعهای غـنی در قلمرو تصویر و نماد میسازند: پرچمهای رنگینی که روی آنها شعارهای گوناگون مذهبی و حـماسی نـوشته شده و اغلب، دسته این پرچمها بـا یک دسـت طـلایی یـا نقرهایرنگ و یا قبهای کوچک مزین اسـت؛ عـلم امام حسین (ع) که عباس (ع) حملش میکند، به طور سمبلیک، در دستههای عزاداران تبدیل بـه عـلم بسیار بزرگ و آراسته فلزیای میشود کـه تزئینات خاص دارد: عناصر تـزئینی و سـمبلیک زیادی از قبیل پرههای فلزی نـقرهای رنـگ با نقوش تزئینی، پر طاووس یا پرندگان دیگر، چراغهای کوچک، مجسمههای کوچک فلزی از پرنـدگان گـوناگون خصوصاً طاووس، پارچههای رنگین و...؛ کـتیبههای پارچـهای اغـلب با زمینه سـیاه کـه روی آن مطالب بیشتر بـه رنـگ سفید و زرد و حسین (ع) و حضرت عـباس (ع) اسـت. هـمچنین اشعاری درباره زمزم میبینیم. | «سقاخانه امّا، فقط یکی از چند نهاد مهم در فـرهنگ تـشییع عامیانه است. «تعزیه» که در ماه محرم اجرا میشود نیز همچون سقاخانه پدیـدآورنده نـقشها و عناصر نمادین، اشارات و رمزهای ادبی است؛ همچنان که حسینیه یا تکیه که محل برگزاری نمایشها و آیینهای دیـگرند و در آنـجا شیعیان بر شهادت امام خود عزاداری میکنند. عناصر تزئینی و سمبلیک سقاخانهها و حسینیهها بـه همراه عناصر تصویری و تزئینی و نمادین دیگر کـه در مـراسم عـزاداری، خصوصاً در تاسوعا و عاشورا و اربعین، حضور دارند مـجموعهای غـنی در قلمرو تصویر و نماد میسازند: پرچمهای رنگینی که روی آنها شعارهای گوناگون مذهبی و حـماسی نـوشته شده و اغلب، دسته این پرچمها بـا یک دسـت طـلایی یـا نقرهایرنگ و یا قبهای کوچک مزین اسـت؛ عـلم امام حسین (ع) که عباس (ع) حملش میکند، به طور سمبلیک، در دستههای عزاداران تبدیل بـه عـلم بسیار بزرگ و آراسته فلزیای میشود کـه تزئینات خاص دارد: عناصر تـزئینی و سـمبلیک زیادی از قبیل پرههای فلزی نـقرهای رنـگ با نقوش تزئینی، پر طاووس یا پرندگان دیگر، چراغهای کوچک، مجسمههای کوچک فلزی از پرنـدگان گـوناگون خصوصاً طاووس، پارچههای رنگین و...؛ کـتیبههای پارچـهای اغـلب با زمینه سـیاه کـه روی آن مطالب بیشتر بـه رنـگ سفید و زرد و حسین (ع) و حضرت عـباس (ع) اسـت. هـمچنین اشعاری درباره زمزم میبینیم. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
ظاهراً سـادهترین و کـوتاهترین راه میانبر، پیوند با هنر ملّی و مذهبی گذشته بود که با گستردگی و تنوع نسبی خاصی در میان عامه مردم هنوز ریشه داشـت و مـثل هـنر رسمی مینیاتور، مثلاً، معنا و علت وجودی خود را از دسـت نـداده بود و به خاطر سادگی در اجرا و تنوع شکل فراوانش میتوانست حتی برای فارغ التحصیلان دانشکده هنرهای تزئینی تهران، آسـان و تـقلیدپذیر و منشأ بازآفرینی ترکیبات متعدد و متنوع باشد. | ظاهراً سـادهترین و کـوتاهترین راه میانبر، پیوند با هنر ملّی و مذهبی گذشته بود که با گستردگی و تنوع نسبی خاصی در میان عامه مردم هنوز ریشه داشـت و مـثل هـنر رسمی مینیاتور، مثلاً، معنا و علت وجودی خود را از دسـت نـداده بود و به خاطر سادگی در اجرا و تنوع شکل فراوانش میتوانست حتی برای فارغ التحصیلان دانشکده هنرهای تزئینی تهران، آسـان و تـقلیدپذیر و منشأ بازآفرینی ترکیبات متعدد و متنوع باشد. | ||
البته پیش از آن نیز، یعنی از زمـان بازگشت نقاشان دانشگاه دیدهای چون جلیل ضیاپور و هوشنگ پزشکنیا از اروپا در اواخر دهه بیست، کوششهایی برای رسیدن به یک سـبک نـقاشی بـه اصطلاح «ملّی» در چهارچوب مدرنیسم به عمل آمده بود. امّا استفاده از موضوعهای «ایـرانی» مثل زن چادری بچه بغل و پیرمرد روسـتایی چـپق بـه دست در جوار بازار طاق شکسته و یا امامزاده گنبد فیروزهای در زمینه، در عـین اسـتفاده از تکنیکهای کوبیستی یا اکسپرسیونیستی، موفقیتآمیز نبود. سعی در بنا کردن یک جریان و مکتب ملی بر اساس نقشهای ایـران بـاستان و هنر هخامنشی و ساسانی یا مینیاتورهای صفوی نیز به علت انعطافناپذیری نسبی اینگونه نقشها، از آن هـم دشـوارتر و کمتر بود. در حالی که سقاخانهایها، با مراجعه به هنر عامیانه مذهبی، نشان دادند بـه سـرچشمهای دسـت یافتهاند که امکان هرگونه ترکیب و تجزیه را چه از لحاظ رنگ و نقش و چه از لحاظ بافت و جـنس مـصالح به هنر میدهد. کار با نقشهای تزئینی موجود در دهها و بلکه صدها زمینه سـنتی-کـه خـوشنویسی و خط و خطاطی نیز اغلب جز ثابتی از آن بود-بسیار پربارتر بود. بدینسان، سقاخانهایها از نقشها و طرحهای اصـیل ایـرانی-مذهبی سود بسیار جستند. چنانچه برخی بر آن تأکید میکنند درواقع یـکی از عـلل اصـلی موفقیت زمانی جریان یا به اصطلاح «مکتب» سقاخانه توفیقی بود که افراد گروه در استفاده از عـناصر، مـوتیفها و نـقوش ملّی و سنتی برای رسیدن به یک مکتب هنری مدرن ولی ایرانی به دست آوردنـد. | البته پیش از آن نیز، یعنی از زمـان بازگشت نقاشان دانشگاه دیدهای چون جلیل ضیاپور و هوشنگ پزشکنیا از اروپا در اواخر دهه بیست، کوششهایی برای رسیدن به یک سـبک نـقاشی بـه اصطلاح «ملّی» در چهارچوب مدرنیسم به عمل آمده بود. امّا استفاده از موضوعهای «ایـرانی» مثل زن چادری بچه بغل و پیرمرد روسـتایی چـپق بـه دست در جوار بازار طاق شکسته و یا امامزاده گنبد فیروزهای در زمینه، در عـین اسـتفاده از تکنیکهای کوبیستی یا اکسپرسیونیستی، موفقیتآمیز نبود. سعی در بنا کردن یک جریان و مکتب ملی بر اساس نقشهای ایـران بـاستان و هنر هخامنشی و ساسانی یا مینیاتورهای صفوی نیز به علت انعطافناپذیری نسبی اینگونه نقشها، از آن هـم دشـوارتر و کمتر بود. در حالی که سقاخانهایها، با مراجعه به هنر عامیانه مذهبی، نشان دادند بـه سـرچشمهای دسـت یافتهاند که امکان هرگونه ترکیب و تجزیه را چه از لحاظ رنگ و نقش و چه از لحاظ بافت و جـنس مـصالح به هنر میدهد. کار با نقشهای تزئینی موجود در دهها و بلکه صدها زمینه سـنتی -کـه خـوشنویسی و خط و خطاطی نیز اغلب جز ثابتی از آن بود- بسیار پربارتر بود. بدینسان، سقاخانهایها از نقشها و طرحهای اصـیل ایـرانی-مذهبی سود بسیار جستند. چنانچه برخی بر آن تأکید میکنند درواقع یـکی از عـلل اصـلی موفقیت زمانی جریان یا به اصطلاح «مکتب» سقاخانه توفیقی بود که افراد گروه در استفاده از عـناصر، مـوتیفها و نـقوش ملّی و سنتی برای رسیدن به یک مکتب هنری مدرن ولی ایرانی به دست آوردنـد. | ||
==عناصر موجود در مکتب سقاخانه== | ==عناصر موجود در مکتب سقاخانه== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
حسین زندهرودی برای نخستین بار در آثاری که در حدود سال 1338 عرضه کرد هنر عامیانه مذهبی را بکار گرفت و امکانات بصری بـالقوه آن را نشان داد. زنده رودی در ابتدای کار سقاخانه با نقشهای متأثر از فاجعه کربلا آغاز کرد ولی پس از مدتی به «خوشنویسی» پرداخت. حتی برخی معتقد هستند که اساساً وی کارش را با بازی با خطاطی ایرانی شروع کرد. در هـر حـال با وجود اینکه وی ذاتاً خطاط نبود، با کوشش و صرف وقت فراوان، ترکیبات موزون و مواجی از پاره کلمات به هم زنجیر شده در زمینهای از رنگهای پراکنده و پدید آورد. آثار اولیهاش از سـطحهای سازنده هندسیای شکل میگرفت که از نوشته و نقش و نگارها و رنگهای درخشان پوشیده میشدند. روشی که بعدها در کار فرامرز پیلارام ماندگار شد. او نیز مدتها با همین سطوح مشغول بود، اگرچه بـا دقـتی بیشتر از زندهرودی، جاهایی را از نوشته پر میکرد. | حسین زندهرودی برای نخستین بار در آثاری که در حدود سال 1338 عرضه کرد هنر عامیانه مذهبی را بکار گرفت و امکانات بصری بـالقوه آن را نشان داد. زنده رودی در ابتدای کار سقاخانه با نقشهای متأثر از فاجعه کربلا آغاز کرد ولی پس از مدتی به «خوشنویسی» پرداخت. حتی برخی معتقد هستند که اساساً وی کارش را با بازی با خطاطی ایرانی شروع کرد. در هـر حـال با وجود اینکه وی ذاتاً خطاط نبود، با کوشش و صرف وقت فراوان، ترکیبات موزون و مواجی از پاره کلمات به هم زنجیر شده در زمینهای از رنگهای پراکنده و پدید آورد. آثار اولیهاش از سـطحهای سازنده هندسیای شکل میگرفت که از نوشته و نقش و نگارها و رنگهای درخشان پوشیده میشدند. روشی که بعدها در کار فرامرز پیلارام ماندگار شد. او نیز مدتها با همین سطوح مشغول بود، اگرچه بـا دقـتی بیشتر از زندهرودی، جاهایی را از نوشته پر میکرد. | ||
امّا زندهرودی در جستجوی تغییر و تحول در کار خود بود. او کمکم شکلهای محدودکننده هندسی را رها کرده و به عنصر خطاطی روی آورد؛ و خطاطی را امّا نه در بعد خوشنویسانهاش که در حـال و هـوای کـلی ترکیببندی حروف منفرد و کلمات و جـملات، بـیآنکه بـخواهد معنا و مفهومی ادبی را در آن میان تعقیب کند، بکار گرفت. شاید بتوان گفت که زنده رودی شیفته سیاهمشقهای قدیمی شده بود. در این سـمیر، زنـدهرودی | امّا زندهرودی در جستجوی تغییر و تحول در کار خود بود. او کمکم شکلهای محدودکننده هندسی را رها کرده و به عنصر خطاطی روی آورد؛ و خطاطی را امّا نه در بعد خوشنویسانهاش که در حـال و هـوای کـلی ترکیببندی حروف منفرد و کلمات و جـملات، بـیآنکه بـخواهد معنا و مفهومی ادبی را در آن میان تعقیب کند، بکار گرفت. شاید بتوان گفت که زنده رودی شیفته سیاهمشقهای قدیمی شده بود. در این سـمیر، زنـدهرودی کمکم در جرگهای از هنرمندان معاصر ایران جای گرفت که آثـار آنها ترکیبی از نقاشی و خط (و یا خط و نقاشی) است. | ||
چنانچه پیشتر به آنها اشاره کردیم، افراد دیگری نیز در این جمع بـودند. تـنی چـند از آنان به دانشکده هنرهای تزئینی رفتوآمد داشتند. زندهرودی خود نـیز چند ماهی در آنجا دانشجو بود، در یک کلاس کنار فرامرز پیلارام، صادق تبریزی و مسعود عربشاهی. در آن زمان، در همان دانشکده، پرویز تناولی مجسمهسازی درس میداد. برخی، نقش دانشکده هـنرهای تـزئینی را در شکلگیری کار نقاشان سقاخانه تا حدودی مؤثر میدانند. کریم امامی نقل کرده که یکی از استادان ایـن دانـشکده، مـهندس هوشنگ کاظمی، روزی به گلایه به وی گفته بود: سهم این دانشکده در پدیـد آمـدن مـکتب سقاخانه نادیده مانده است. وی میافزاید: چرا که در دروس مختلف این دانشکده، دانشجویان به گـنجینه بـزرگی کـه هنرهای تزئینی گذشته ایران را تشکیل میدهد آشنا میشدند، از جمله درسی به نام «تزئینی» کـه تـوسط خود کاظمی تدریس میشد. | چنانچه پیشتر به آنها اشاره کردیم، افراد دیگری نیز در این جمع بـودند. تـنی چـند از آنان به دانشکده هنرهای تزئینی رفتوآمد داشتند. زندهرودی خود نـیز چند ماهی در آنجا دانشجو بود، در یک کلاس کنار فرامرز پیلارام، صادق تبریزی و مسعود عربشاهی. در آن زمان، در همان دانشکده، پرویز تناولی مجسمهسازی درس میداد. برخی، نقش دانشکده هـنرهای تـزئینی را در شکلگیری کار نقاشان سقاخانه تا حدودی مؤثر میدانند. کریم امامی نقل کرده که یکی از استادان ایـن دانـشکده، مـهندس هوشنگ کاظمی، روزی به گلایه به وی گفته بود: سهم این دانشکده در پدیـد آمـدن مـکتب سقاخانه نادیده مانده است. وی میافزاید: چرا که در دروس مختلف این دانشکده، دانشجویان به گـنجینه بـزرگی کـه هنرهای تزئینی گذشته ایران را تشکیل میدهد آشنا میشدند، از جمله درسی به نام «تزئینی» کـه تـوسط خود کاظمی تدریس میشد. |
ویرایش