۳٬۴۸۸
ویرایش
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==پیشگامان مکتب سقاخانه== | ==پیشگامان مکتب سقاخانه== | ||
[[پرونده:نقاشان ماصر ایران.jpg|بندانگشتی|نقاشان معاصر ایران]] | [[پرونده:نقاشان ماصر ایران.jpg|بندانگشتی|نقاشان معاصر ایران]] | ||
[[پرویز تناولی]] و [[حسین زنده رودی|حسین | [[پرویز تناولی]] و [[حسین زنده رودی|حسین زنده رودی]] از آغازکنندگان راه سقاخانه بود. در مورد چگونگی شکلگیری حـرکت «سـقاخانه» پرویز تناولی گفته بود: «روزی، حدود سـال1340، مـن و زنـدهرودی بـه حـضرت شاه عبدالعظیم رفـتیم و آنجا توجهمان به تعدادی تصویر چاپی مذهبی که برای فروش گذاشته بود جلب شد. در آن وقت مـا هـر دو در جـستجوی انواعی از مواد و مصالح ایرانی بودیم که بـتوانیم از آنها در کـار خـود اسـتفاده کـنیم؛ و آن تصاویر مذهبی به نظرمان خیلی مناسب آمد. تعدادی از آن تصاویر را خریدیم و به خانه بردیم. از سادگی فرم آنها، از تکرار نقشها در آنها و از رنگهای روشن و چشمگیر آنها خوشمان آمد. اولین طرحهایی که زندهرودی با الهام از آن تصاویر کشید درواقع اولین کارهای سقاخانهای هستند.». امامی میگوید: یکی از کـارهای اولیـه او را در همان اوان احتمالاً اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت در خانه دستی دیدم. طرح ساده جسد بی سر و دست شهیدی بود از شهدای کربلا که روی آن را با اعداد و کلمات، با قلم ریز، طـلسموار پر کـرده بود و هرچه خواسته بود نوشته بود، گاه جدی و گاه شوخی. از وی کار دیگری هم در سالهای بعد، در خانه دوست دیگری دیدم که به آغاز راه سـقاخانه مـربوط میشود: یک حکاکی بزرگ رویـدادهای صـحرای کربلا را به سبک «نقاشیهای قهوهخانهای» قدمبهقدم دنبال میکرد. | ||
ولی شروع رسمی «سقاخانه» را با تابلوهایی میدانند که از نخستین «سیاه مشق» های زنده رودی فاصله گرفت. خطوط بـیرون اجـسام و افراد، نظمی هندسی یـافته بـود. کلمات زمینه با دقت بیشتری نوشته (به تصویر صفحه مراجعه شود) شده بود. محدوده مربعها و مستطیلها و دایرهها رنگی شده بود: سرخ، سبز و زرد روشن و گاه آبی ملایم که به همراهی سـیاه، مـجموعه رنگهای ماههای عزاداری را تداعی میکرد. بیننده از تماشای این کارهای زندهرودی به یاد حرم و تکیه و حسینیه میافتاد. بقول امامی، «حال و هوایی کارها همین بود»؛ حال و هوای کارها مذهبی بود امّا نـه در حـد مسجد امـام (شاه) اصفهان، رفیع و فخیم، نه در حد مسجد شهید مطهری (سپهسالار) تهران، سترگ و غیرشخصی؛ بلکه نزدیک و آشنا در حـد سقاخانه سر گذر. بر همین اساس بود که نام «سقاخانه» برای شـروع آثار، تـوسط وی انتخاب شد، اگرچه این نامگذاری، بقول خودش «گروهی را خوش و جمعی را ناخوش» آمد. البته باز هم بقول خـودش «در هـر حال این نام به کار رفت؛ و کدام نام است که در آغاز جامع و کـامل بـاشد و هـمه را راضی کند. هر نام در ابتدا صرفاً وسیلهای است برای یاد کردن و مشخص و ممتاز ساختن شـخصی یا شئی از اشخاص و اشیا دیگر و در پایان میشود دربرگیرنده همه صفات نیک و بد صـاحبنام.» بدینسان حرکت و یا بـه اصـطلاح مکتب «سقاخانه» پا گرفت و شور و هیجانی برانگیخت. | ولی شروع رسمی «سقاخانه» را با تابلوهایی میدانند که از نخستین «سیاه مشق» های زنده رودی فاصله گرفت. خطوط بـیرون اجـسام و افراد، نظمی هندسی یـافته بـود. کلمات زمینه با دقت بیشتری نوشته (به تصویر صفحه مراجعه شود) شده بود. محدوده مربعها و مستطیلها و دایرهها رنگی شده بود: سرخ، سبز و زرد روشن و گاه آبی ملایم که به همراهی سـیاه، مـجموعه رنگهای ماههای عزاداری را تداعی میکرد. بیننده از تماشای این کارهای زندهرودی به یاد حرم و تکیه و حسینیه میافتاد. بقول امامی، «حال و هوایی کارها همین بود»؛ حال و هوای کارها مذهبی بود امّا نـه در حـد مسجد امـام (شاه) اصفهان، رفیع و فخیم، نه در حد مسجد شهید مطهری (سپهسالار) تهران، سترگ و غیرشخصی؛ بلکه نزدیک و آشنا در حـد سقاخانه سر گذر. بر همین اساس بود که نام «سقاخانه» برای شـروع آثار، تـوسط وی انتخاب شد، اگرچه این نامگذاری، بقول خودش «گروهی را خوش و جمعی را ناخوش» آمد. البته باز هم بقول خـودش «در هـر حال این نام به کار رفت؛ و کدام نام است که در آغاز جامع و کـامل بـاشد و هـمه را راضی کند. هر نام در ابتدا صرفاً وسیلهای است برای یاد کردن و مشخص و ممتاز ساختن شـخصی یا شئی از اشخاص و اشیا دیگر و در پایان میشود دربرگیرنده همه صفات نیک و بد صـاحبنام.» بدینسان حرکت و یا بـه اصـطلاح مکتب «سقاخانه» پا گرفت و شور و هیجانی برانگیخت. |
ویرایش