صفائى جندقى: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲٬۷۸۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ اوت ۲۰۱۹
خط ۸۴: خط ۸۴:
{{ب| وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست‌|گر آستین به دیده‌ی گوهرفشان نداشت؟ <ref> برگرفته از مجموعه مراثی صفایی جندقی که به سال 1315 ه. ش به وسیله‌ی اسداله محبون جندقی چاپ شده است.</ref> }}
{{ب| وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست‌|گر آستین به دیده‌ی گوهرفشان نداشت؟ <ref> برگرفته از مجموعه مراثی صفایی جندقی که به سال 1315 ه. ش به وسیله‌ی اسداله محبون جندقی چاپ شده است.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
{| style="margin: 0 auto; "
| class="b" |<span class="beyt"> بیمار کربلا به تن از تب، توان نداشت‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">تاب تن از کجا؟ که توان بر فغان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">آب آن‌قدر که دست بشوید ز جان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> در کربلا کشید بلایی که پیش وهم‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">عرش عظیم طاقت نیمی از آن نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> ز آمد شدِ غم اسرا در سرای دل‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> در دشت فتنه‌خیز که زان سروران، تنی‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">جز زیر تیغ و سایه‌ی خنجر امان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> این صید هم که ماند نه از باب رحم بود</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">دیگر سپهر، تیر جفا در کمان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> یا کور شد جهان که نشانی ازو ندید</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">یا کاست او چنان که ز هستی نشان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> از دوستانش آن همه یاری یقین نبود</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">وز دشمنان هم این همه خواری گمان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> از بهر دوستان وطن غیر داغ و درد</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">می‌رفت سوی یثرب و هیچ ارمغان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">جز سایه‌ی سر شهدا سایبان نداشت </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> از یک شرار آه، چرا چرخ را نسوخت‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت؟ </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">گر آستین به دیده‌ی گوهرفشان نداشت؟ <ref> برگرفته از مجموعه مراثی صفایی جندقی که به سال 1315 ه. ش به وسیله‌ی اسداله محبون جندقی چاپ شده است.</ref> </span>
|}
<br />


'''اولین بند از ترکیب 114 بندى'''{{شعر}}
'''اولین بند از ترکیب 114 بندى'''
1
"'1"'
{{شعر}}


{{ب| اى از ازل به ماتم تو در بسیط خاک | گیسوى شام باز و،گریبان صبح چاک }}
{{ب| اى از ازل به ماتم تو در بسیط خاک | گیسوى شام باز و، گریبان صبح چاک }}


{{ب| خود نام آسمان و زمین،آن چه اندر او | از نامۀ وجود چه باک ار کنند چاک؟ }}
{{ب| خود نام آسمان و زمین، آن چه اندر او | از نامۀ وجود چه باک ار کنند چاک؟ }}


{{ب| تا جسم چاک چاک تو عریان به روى دشت | جان جهانیان همه زیبد به زیر خاک }}
{{ب| تا جسم چاک چاک تو عریان به روى دشت | جان جهانیان همه زیبد به زیر خاک }}


{{ب| ارواح،شاید ار همه قالب تهى کنند | تا رفت جان پاک تو از جسم تابناک... }}
{{ب| ارواح، شاید ار همه قالب تهى کنند | تا رفت جان پاک تو از جسم تابناک }}


{{ب| تخت زمین به جنبش اگر اوفتد،چه بیم؟ | رخش سپهر از حرکت ایستد چه باک؟ }}
{{ب| تخت زمین به جنبش اگر اوفتد، چه بیم؟ | رخش سپهر از حرکت ایستد چه باک؟ }}


{{ب| هم،آه سفلیان به فلک خیزد از زمین | هم،اشک علویان به سمک ریزد از سماک }}
{{ب| هم، آه سفلیان به فلک خیزد از زمین | هم، اشک علویان به سمک ریزد از سماک }}


{{ب| خون تو آمده است امان بخش خون خلق | خون را به خون که گفته نشاید نمود پاک؟! }}
{{ب| خون تو آمده است امان بخش خون خلق | خون را به خون که گفته نشاید نمود پاک؟! }}


{{ب| تن‌ها مقیم بارگهت،قلبنا لدیک! | سرها نثار خاک رهت،روحنا فداک!... }}
{{ب| تن‌ها مقیم بارگهت، قلبنا لدیک! | سرها نثار خاک رهت، روحنا فداک! }}


{{ب| خاک سیه به فرق قدح خواره‌اى،که فرق | نشناخت خون پاک تو از شیر دخت تاک... }}
{{ب| خاک سیه به فرق قدح خواره‌اى، که فرق | نشناخت خون پاک تو از شیر دخت تاک }}


{{ب| خوناب دل ز دیده(صفائى)بیا ببار | شرحى ز سرگذشت شهیدان کن آشکار <ref>همان،ص 273 و 274.</ref> }}
{{ب| خوناب دل ز دیده «صفائى» بیا ببار | شرحى ز سرگذشت شهیدان کن آشکار <ref>همان، ص 273 و 274.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''2'''
'''2'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| باز از افق هلال محرم شد آشکار | بر چهر چرخ،ناخن ماتم شد آشکار }}
{{ب| باز از افق هلال محرم شد آشکار | بر چهر چرخ، ناخن ماتم شد آشکار }}


{{ب| نى!نى!به قتل تشنه‌لبان از نیام چرخ | خون ریز خنجرى است که کم کم شد آشکار }}
{{ب| نى! نى! به قتل تشنه‌لبان از نیام چرخ | خون ریز خنجرى است که کم کم شد آشکار }}


{{ب| یا برفراشت رایت ماتم دگر سپهر | و اینک طراز طرۀ پرچم،شد آشکار }}
{{ب| یا برفراشت رایت ماتم دگر سپهر | و اینک طراز طرۀ پرچم، شد آشکار }}


{{ب| یا از براى زخم شهیدان تشنه‌لب | از جیب مهر،نسخۀ مرهم شد آشکار... }}
{{ب| یا از براى زخم شهیدان تشنه‌لب | از جیب مهر، نسخۀ مرهم شد آشکار }}


{{ب| دلها گشاید از مژه سیلاب لعل رنگ | از نوک ناوکى که درین دم شد آشکار }}
{{ب| دل‌ها گشاید از مژه سیلاب لعل رنگ | از نوک ناوکى که درین دم شد آشکار }}


{{ب| این ماه نیست،نعل مصیبت در آتش است | کز بهر داغ دودۀ آدم شد آشکار }}
{{ب| این ماه نیست، نعل مصیبت در آتش است | کز بهر داغ دودۀ آدم شد آشکار }}


{{ب| صبح نشاط دشمن و،شام عزاى دوست | این سور ماتمى است که با هم شد آشکار }}
{{ب| صبح نشاط دشمن و، شام عزاى دوست | این سور ماتمى است که با هم شد آشکار }}


{{ب| باز از نهاد نوحه‌سرایان،فراز و پست | آشوب رستخیز به عالم شد آشکار }}
{{ب| باز از نهاد نوحه‌سرایان، فراز و پست | آشوب رستخیز به عالم شد آشکار }}


{{ب| آهم به چرخ رفت و،سرشکم به خاک ریخت | اکنون نتیجۀ دل پرغم شد آشکار }}
{{ب| آهم به چرخ رفت و، سرشکم به خاک ریخت | اکنون نتیجۀ دل پرغم شد آشکار }}


{{ب| ز افغان سینه،ابر پیاپى پدید گشت | ز امواج دیده،سیل دمادم شد آشکار }}
{{ب| ز افغان سینه، ابر پیاپى پدید گشت | ز امواج دیده، سیل دمادم شد آشکار }}


{{ب| آهم:شراره خیز و،سرشکم:ستاره‌ریز | این آب و آتشى است که توام شد آشکار }}
{{ب| آهم: شراره خیز و،سرشکم: ستاره‌ریز | این آب و آتشى است که توام شد آشکار }}


{{ب| نظم ستارگان مگر از یکدگر گسیخت! | یا اشک این عزاست که گردون ز دیده ریخت <ref>همان،ص 274.</ref> ؟ }}
{{ب| نظم ستارگان مگر از یکدگر گسیخت! | یا اشک این عزاست که گردون ز دیده ریخت <ref>همان،ص 274.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''3'''
'''3'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| بست آسمان کمر چو به آزار اهل بیت | بگشود در زمین بلا،بار اهل بیت }}
{{ب| بست آسمان کمر چو به آزار اهل بیت | بگشود در زمین بلا، بار اهل بیت }}


{{ب| بر یثرب و حرم دو جهان سوخت،تا فتاد | با کربلا و کوفه سروکار اهل بیت }}
{{ب| بر یثرب و حرم دو جهان سوخت، تا فتاد | با کربلا و کوفه سر و کار اهل بیت }}


{{ب| روزى لواى آل على شد نگون،که زد | خرگه به صحن ماریه،سردار اهل بیت }}
{{ب| روزى لواى آل على شد نگون، که زد | خرگه به صحن ماریه، سردار اهل بیت }}


{{ب| ز آن کاروان جز آتش حسرت به جا نماند | چون کوچ کرد قافله سالار اهل بیت }}
{{ب| ز آن کاروان جز آتش حسرت به جا نماند | چون کوچ کرد قافله سالار اهل بیت }}


{{ب| لب‌تشنه جان سپرد،مگر برد دجله را | سیل سرشک دیدۀ خونبار اهل بیت؟ }}
{{ب| لب‌تشنه جان سپرد، مگر برد دجله را | سیل سرشک دیدۀ خونبار اهل بیت؟ }}


{{ب| دشمن ندانم آتش کین در خیام زد؟ | یا در گرفت ز آه شرربار اهل بیت؟! }}
{{ب| دشمن ندانم آتش کین در خیام زد؟ | یا در گرفت ز آه شرر بار اهل بیت؟! }}


{{ب| گردون چرا نگون نشد آن دم که از حرم | شد بر سپهر،نالۀ زنهار اهل بیت؟ }}
{{ب| گردون چرا نگون نشد آن دم که از حرم | شد بر سپهر، نالۀ زنهار اهل بیت؟ }}


{{ب| از آتش سموم مخالف به کربلا | یک گل نماند در همه گلزار اهل بیت }}
{{ب| از آتش سموم مخالف به کربلا | یک گل نماند در همه گلزار اهل بیت }}


{{ب| بعد از برادران و عزیزان و همرهان | حسرت:سپاه و،آه:علمدار اهل بیت! }}
{{ب| بعد از برادران و عزیزان و همرهان | حسرت: سپاه و، آه: علمدار اهل بیت! }}


{{ب| تشویش و خوف و واهمه:غمخوار بیکسان! | اندوه و رنج و حسرت و غم:یار اهل بیت! }}
{{ب| تشویش و خوف و واهمه: غمخوار بیکسان! | اندوه و رنج و حسرت و غم: یار اهل بیت! }}


{{ب| زنجیر و غل و بند:نگهدار پور و دخت! | شمشیر و تازیانه:پرستار اهل بیت! }}
{{ب| زنجیر و غل و بند: نگهدار پور و دخت! | شمشیر و تازیانه: پرستار اهل بیت! }}


{{ب| خاشاک دشت:مرهم اعضاى کشتگان! | خوناب چشم:شربت بیمار اهل بیت! }}
{{ب| خاشاک دشت: مرهم اعضاى کشتگان! | خوناب چشم: شربت بیمار اهل بیت! }}


{{ب| خفتى به خاک و خون تو و،در ماتمت ندید | جز خواب مرگ،دیدیدۀ بیدار اهل بیت }}
{{ب| خفتى به خاک و خون تو و، در ماتمت ندید | جز خواب مرگ، دیدیدۀ بیدار اهل بیت }}


{{ب| نگذاشت خصم سفله حجابى به هیچ وجه | جز گرد ماتم تو به رخسار اهل بیت! }}
{{ب| نگذاشت خصم سفله حجابى به هیچ وجه | جز گرد ماتم تو به رخسار اهل بیت! }}


{{ب| این جور از سلالۀ آدم،زیاد بود | عُشرى از آن هم،از همه عالم زیاد بود <ref>همان،ص 275-276.</ref> }}
{{ب| این جور از سلالۀ آدم، زیاد بود | عُشرى از آن هم، از همه عالم زیاد بود <ref>همان، ص 275-276.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''4'''
'''4'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| تنها نه خاکیان به تو جیحون گریستند | در ماتم تو،جن و ملک خون گریستند }}
{{ب| تنها نه خاکیان به تو جیحون گریستند | در ماتم تو، جن و ملک خون گریستند }}


{{ب| خاکم به سر،برآر سر از خاک و در نگر | تا بر تو آسمان و زمین چون گریستند }}
{{ب| خاکم به سر، برآر سر از خاک و در نگر | تا بر تو آسمان و زمین چون گریستند }}


{{ب| چون سیل خون نشست زمین را؟که عرش و فرش | از حد و نظم و ضابطه،بیرون گریستند }}
{{ب| چون سیل خون نشست زمین را؟ که عرش و فرش | از حد و نظم و ضابطه، بیرون گریستند }}


{{ب| تا از عطش کبود شدت لب،فرات و نیل | از رود دیده سیل جگرگون گریستند }}
{{ب| تا از عطش کبود شدت لب، فرات و نیل | از رود دیده سیل جگرگون گریستند }}


{{ب| تا بر سنان،سرت سوى گردون بلند شد | بر فرشیان،ملایک گردون گریستند }}
{{ب| تا بر سنان، سرت سوى گردون بلند شد | بر فرشیان، ملایک گردون گریستند }}


{{ب| هر چند خود ز اهل زمین سرزد این عمل | افلاکیان بر اهل زمین خون گریستند... }}
{{ب| هر چند خود ز اهل زمین سرزد این عمل | افلاکیان بر اهل زمین خون گریستند }}


{{ب| بر تشنگان کشتۀ کوى تو،کاینات | از زخم کشتگان تو افزون گریستند }}
{{ب| بر تشنگان کشتۀ کوى تو، کاینات | از زخم کشتگان تو افزون گریستند }}


{{ب| شد جیب روزگار به خون رشک لاله‌زار | خلقى ز بس به پهنۀ هامون گریستند... }}
{{ب| شد جیب روزگار به خون رشک لاله‌زار | خلقى ز بس به پهنۀ هامون گریستند }}


{{ب| شد این عزاى خاص چنان عام،تا به هم | هشیار و مست و عاقل و مجنون گریستند... }}
{{ب| شد این عزاى خاص چنان عام، تا به هم | هشیار و مست و عاقل و مجنون گریستند }}


{{ب| سوزند آفرینش اگر در غمت،سزاست | بر داغ ابتلاى تو این سوختن به جاست <ref>همان،ص 276.</ref> }}
{{ب| سوزند آفرینش اگر در غمت، سزاست | بر داغ ابتلاى تو این سوختن به جاست <ref>همان، ص 276.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۲۴۶: خط ۱۹۷:
{{ب| یک تیر از کمان حوادث برون نشد | کآن را قدر به سینۀ او رهنمون نشد! }}
{{ب| یک تیر از کمان حوادث برون نشد | کآن را قدر به سینۀ او رهنمون نشد! }}


{{ب| در حیرتم که با همه سنگینى دلى،سپهر | از تاب آتش جگرش آب چون نشد؟ }}
{{ب| در حیرتم که با همه سنگینى دلى، سپهر | از تاب آتش جگرش آب چون نشد؟ }}


{{ب| آبى که بسته ماند بر اسباط مصطفى | در کام قبطیان ظلوم از چه خون نشد؟... }}
{{ب| آبى که بسته ماند بر اسباط مصطفى | در کام قبطیان ظلوم از چه خون نشد؟ }}


{{ب| معمار هشت روضۀ مینو ز دست رفت | این طاق نه رواق چرا بیستون نشد؟... }}
{{ب| معمار هشت روضۀ مینو ز دست رفت | این طاق نه رواق چرا بیستون نشد؟ }}


{{ب| با آن‌که موج خون شهیدان به چرخ رفت | یا للعجب که روى فلک لاله‌گون نشد!... }}
{{ب| با آن‌که موج خون شهیدان به چرخ رفت | یا للعجب که روى فلک لاله‌گون نشد! }}


{{ب| گردون دون نگر،که به میدان کفر و دین | جز بر مراد مردم بیدین دون نشد }}
{{ب| گردون دون نگر، که به میدان کفر و دین | جز بر مراد مردم بیدین دون نشد }}


{{ب| ظلمى که شد بر آل پیمبر،به هیچ‌کس | از ابتداى خلق جهان تا کنون،نشد }}
{{ب| ظلمى که شد بر آل پیمبر، به هیچ‌کس | از ابتداى خلق جهان تا کنون، نشد }}


{{ب| سرى نهفته‌اند درین،ورنه ز انبیا | یک تن به صد هزار بلا آزمون نشد.. }}
{{ب| سرى نهفته‌اند درین، ورنه ز انبیا | یک تن به صد هزار بلا آزمون نشد }}


{{ب| در حق یک تن،این همه جور و ستم چرا؟ | بر روى یک دل،این همه اندوه غم چرا؟ <ref>همان،ص 283.</ref> }}
{{ب| در حق یک تن، این همه جور و ستم چرا؟ | بر روى یک دل، این همه اندوه غم چرا؟ <ref>همان، ص 283.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''6'''
'''6'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| در داد تن به مرگ،چو کارش ز جان گذشت | بگذاشت پاى بر سر جان،وز جهان گذشت }}
{{ب| در داد تن به مرگ، چو کارش ز جان گذشت | بگذاشت پاى بر سر جان، وز جهان گذشت }}


{{ب| آمد به حربگاه و،به هر گام ز اهل بیت | صد رستخیز عام بر آن ناتوان گذشت }}
{{ب| آمد به حربگاه و، به هر گام ز اهل بیت | صد رستخیز عام بر آن ناتوان گذشت }}


{{ب| چندان به کشتگان خود از چشم و دل گریست | کآب از رکاب پر شد و خون از عنان گذشت... }}
{{ب| چندان به کشتگان خود از چشم و دل گریست | کآب از رکاب پر شد و خون از عنان گذشت }}


{{ب| دشمن،ز شق کمانى خود دست برنداشت | هر چند تیر نالۀ وى ز آسمان گذشت }}
{{ب| دشمن، ز شق کمانى خود دست برنداشت | هر چند تیر نالۀ وى ز آسمان گذشت }}


{{ب| از تاب زخم و،کوشش حرب و،غم حریم | جان ناگذشته از سر تن،تن ز جان گذشت! }}
{{ب| از تاب زخم و، کوشش حرب و، غم حریم | جان ناگذشته از سر تن، تن ز جان گذشت! }}


{{ب| و آن گه به روى خاک درافتاد و،کار او | از گرز و تیغ و دشنه و تیر و سنان گذشت }}
{{ب| و آن گه به روى خاک درافتاد و، کار او | از گرز و تیغ و دشنه و تیر و سنان گذشت }}


{{ب| در موج اشک و خون گلو،تشنه جان سپرد | وز پیش چشمش آن دو سه نهر روان گذشت }}
{{ب| در موج اشک و خون گلو، تشنه جان سپرد | وز پیش چشمش آن دو سه نهر روان گذشت }}


{{ب| برق ستیزه،خشک و ترش برگ و بار سوخت | بر یک بهار گلشن او،صد خزان گذشت... }}
{{ب| برق ستیزه، خشک و ترش برگ و بار سوخت | بر یک بهار گلشن او، صد خزان گذشت }}


{{ب| مردان به خاک و خون همه خفتند تشنه‌کام | با آن‌که موج اشک زنان از میان گذشت }}
{{ب| مردان به خاک و خون همه خفتند تشنه‌کام | با آن‌که موج اشک زنان از میان گذشت }}


{{ب| تنها به راه دوست نه دست از حرم کشید | بفشرد پاى و،بر سر خود هم قلم کشید <ref>همان،ص 291.</ref> }}
{{ب| تنها به راه دوست نه دست از حرم کشید | بفشرد پاى و، بر سر خود هم قلم کشید <ref>همان، ص 291.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''7'''
'''7'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| بیمار کربلا،به تن از تب توان نداشت | تاب تن از کجا؟که توان بر فغان نداشت }}
{{ب| بیمار کربلا، به تن از تب توان نداشت | تاب تن از کجا؟ که توان بر فغان نداشت }}


{{ب| گر تشنگى ز پا نفکندش،غریب نیست | آب آن قدر که دست بشوید ز جان نداشت }}
{{ب| گر تشنگى ز پا نفکندش، غریب نیست | آب آن قدر که دست بشوید ز جان نداشت }}


{{ب| در کربلا کشید بلایى،که پیش وَهْم | عرش عظیم طاقت نیمى از آن نداشت }}
{{ب| در کربلا کشید بلایى، که پیش وَهْم | عرش عظیم طاقت نیمى از آن نداشت }}


{{ب| ز آمدْ شدِ غم اسرا در سراى دل | جایى براى حسرت آن کشتگان نداشت }}
{{ب| ز آمدْ شدِ غم اسرا در سراى دل | جایى براى حسرت آن کشتگان نداشت }}
خط ۲۹۸: خط ۲۴۹:
{{ب| جامى به کام تفتۀ طفلان از آن نریخت | کاو غیر اشک در نظر آبى روان نداشت }}
{{ب| جامى به کام تفتۀ طفلان از آن نریخت | کاو غیر اشک در نظر آبى روان نداشت }}


{{ب| در دشت فتنه خیز،کز آن سروران تنى | جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت؛ }}
{{ب| در دشت فتنه خیز، کز آن سروران تنى | جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت؛ }}


{{ب| این صید هم که ماند نه از باب رحم بود | دیگر سپهر،تیر جفا در کمان نداشت }}
{{ب| این صید هم که ماند نه از باب رحم بود | دیگر سپهر، تیر جفا در کمان نداشت }}


{{ب| یا کور شد جهان،که نشانى ازو ندید | یا کاست او چنان،که ز هستى نشان نداشت... }}
{{ب| یا کور شد جهان، که نشانى ازو ندید | یا کاست او چنان، که ز هستى نشان نداشت }}


{{ب| از بهر دوستان وطن،غیر داغ و درد | مى‌رفت سوى یثرب و،هیچ ارمغان نداشت }}
{{ب| از بهر دوستان وطن، غیر داغ و درد | مى‌رفت سوى یثرب و، هیچ ارمغان نداشت }}


{{ب| تا شام هم،ز کوفه در آن آفتاب گرم | بر فرق جز سر شهدا،سایبان نداشت }}
{{ب| تا شام هم، ز کوفه در آن آفتاب گرم | بر فرق جز سر شهدا، سایبان نداشت }}


{{ب| از یک شرار آه،چرا چرخ را نسوخت؟ | در سینه،آتش غم خود گر نهان نداشت... }}
{{ب| از یک شرار آه، چرا چرخ را نسوخت؟ | در سینه، آتش غم خود گر نهان نداشت }}


{{ب| چون مرغ سربریده و،چون صید خورده تیر | جان از حیات:سرد و،دل از زندگیش:سیر <ref>همان،ص 293.</ref> }}
{{ب| چون مرغ سربریده و، چون صید خورده تیر | جان از حیات: سرد و، دل از زندگیش: سیر <ref>همان، ص 293.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''8'''
'''8'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| در شرح این ستم که نگفتم یک از هزار | چون نامه:روسیاهم و چون خامه:شرمسار }}
{{ب| در شرح این ستم که نگفتم یک از هزار | چون نامه: روسیاهم و چون خامه: شرمسار }}


{{ب| آن داستان کجا و،کجا این بیان سست؟ | از گفت خویش آمدم اینک به اعتذار }}
{{ب| آن داستان کجا و، کجا این بیان سست؟ | از گفت خویش آمدم اینک به اعتذار }}


{{ب| این امر ناصواب که شد وضع در زمین | تغییر یافت تا ابد اوضاع روزگار }}
{{ب| این امر ناصواب که شد وضع در زمین | تغییر یافت تا ابد اوضاع روزگار }}


{{ب| هر صبح و شام گه ز فلق،گاه از شفق | گردون به بر لباس غضب پوشد آشکار }}
{{ب| هر صبح و شام گه ز فلق، گاه از شفق | گردون به بر لباس غضب پوشد آشکار }}


{{ب| روح القدس،هر آینه با صد هزار چشم | تا حشر گرید از غم این کشته،زار زار }}
{{ب| روح القدس، هر آینه با صد هزار چشم | تا حشر گرید از غم این کشته، زار زار }}


{{ب| در سوگ این ستم زده،فرزند مام دهر | هر شام گیسوان کند از مویه تار تار }}
{{ب| در سوگ این ستم زده، فرزند مام دهر | هر شام گیسوان کند از مویه تار تار }}


{{ب| دهقان،به فرق سنبل و ریحان بهار و دى | خاک سیاه ریزد ازین غصه بار بار... }}
{{ب| دهقان، به فرق سنبل و ریحان بهار و دى | خاک سیاه ریزد ازین غصه بار بار }}


{{ب| کاش،آبیار ابر به دامان دشت و کوه | سیلاب خون روانکند از چشم جویبار... }}
{{ب| کاش، آبیار ابر به دامان دشت و کوه | سیلاب خون روانکند از چشم جویبار }}


{{ب| هر شب به فرق اهل عزا تا سحر،سپهر | انجم به جاى دامن گوهر کند نثار }}
{{ب| هر شب به فرق اهل عزا تا سحر، سپهر | انجم به جاى دامن گوهر کند نثار }}


{{ب| یک نم،به چشم دجله و شط آب شرم نیست | خشکیدى ادنه ز آتش خجلت سراب‌وار }}
{{ب| یک نم، به چشم دجله و شط آب شرم نیست | خشکیدى ادنه ز آتش خجلت سراب‌وار }}


{{ب| آمد خزان،بهار جوانان هاشمى | یا رب دگر مباد خزان را ز پى بهار! }}
{{ب| آمد خزان، بهار جوانان هاشمى | یا رب دگر مباد خزان را ز پى بهار! }}


{{ب| آویزدت به دامن دل خارهاى غم | روزى اگر به خاک شهیدان کنى گذار }}
{{ب| آویزدت به دامن دل خارهاى غم | روزى اگر به خاک شهیدان کنى گذار }}


{{ب| بر حصیر ذلت و،جن بر سریر جاه | از کین مهر شکوه کنم یا ستیز ماه؟ <ref>همان،ص 314.</ref> }}
{{ب| بر حصیر ذلت و، جن بر سریر جاه | از کین مهر شکوه کنم یا ستیز ماه؟ <ref>همان، ص 314.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''9'''
'''9'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| گیتى پس از تو دایره‌اش بى‌مدار باد | افلاک:با درنگ و،زمین:بیقرار باد }}
{{ب| گیتى پس از تو دایره‌اش بى‌مدار باد | افلاک: با درنگ و، زمین: بیقرار باد }}


{{ب| تا تلخ شد زبان به دهان تو از عطش | شهد و شکر به کام جهان ناگوار باد }}
{{ب| تا تلخ شد زبان به دهان تو از عطش | شهد و شکر به کام جهان ناگوار باد }}


{{ب| از حسرت تو،شربت تسنیم و سلسبیل | غلمان و حور را به دهان زهرمار باد }}
{{ب| از حسرت تو، شربت تسنیم و سلسبیل | غلمان و حور را به دهان زهرمار باد }}


{{ب| با وصف تشنه‌کامى‌ات اندر کنار شط | جارى به دجله،خون دل از چشمه‌سار باد... }}
{{ب| با وصف تشنه‌کامى‌ات اندر کنار شط | جارى به دجله ،خون دل از چشمه‌سار باد }}


{{ب| تا پود و تار جسم تو،پامال پهنه گشت | موجود را،گسسته ز هم پود و تار باد }}
{{ب| تا پود و تار جسم تو، پامال پهنه گشت | موجود را، گسسته ز هم پود و تار باد }}


{{ب| رفع عطش چو از تو نشد،جاودان چه سود | کز اشک دیده دامن ما جویبار باد... }}
{{ب| رفع عطش چو از تو نشد، جاودان چه سود | کز اشک دیده دامن ما جویبار باد }}


{{ب| ز اندیشۀ حدیث تو هر دل که وارهید | محصور حکم حادثۀ روزگار باد }}
{{ب| ز اندیشۀ حدیث تو هر دل که وارهید | محصور حکم حادثۀ روزگار باد }}
خط ۳۶۰: خط ۳۱۱:
{{ب| بر هر تنى که سوگ تو ناسازگار شد | فرسودۀ زمانۀ ناسازگار باد }}
{{ب| بر هر تنى که سوگ تو ناسازگار شد | فرسودۀ زمانۀ ناسازگار باد }}


{{ب| گر در غمت ندیده(صفائى)دوام عیش | مفتون این سراچۀ ناپایدار باد }}
{{ب| گر در غمت ندیده «صفائی» دوام عیش | مفتون این سراچۀ ناپایدار باد }}


{{ب| چشم شفاعت ار ز تو دارد به دیگرى | دور از جوار رحمت پروردگار باد }}
{{ب| چشم شفاعت ار ز تو دارد به دیگرى | دور از جوار رحمت پروردگار باد }}


{{ب| شاها!به خویشم،از همه کس بى‌نیاز خواه | در حشرم،از شفاعت خود سرفراز خواه <ref>همان،ص 329 و 330.</ref> }}
{{ب| شاها! به خویشم، از همه کس بى‌نیاز خواه | در حشرم، از شفاعت خود سرفراز خواه <ref>همان، ص 329 و 330.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''10'''
'''10'''
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| در سوگ این ستم‌زدگان بحر و برگریست | هرچَ <ref>هرچه.</ref> اندر آسمان و زمین،خشک و تر گریست }}
{{ب| در سوگ این ستم‌زدگان بحر و برگریست | هرچَ <ref>هرچه.</ref> اندر آسمان و زمین، خشک و تر گریست }}


{{ب| آن شب،زمین به خوارى‌شان سخت‌تر گداخت | آن شب،زمان به زارى‌شان زارتر گریست }}
{{ب| آن شب، زمین به خوارى‌شان سخت‌تر گداخت | آن شب، زمان به زارى‌شان زارتر گریست }}


{{ب| کاندر خرابه،دختر خردش رقیه نام | چون شمع صبح،از سر شب تا سحر گریست }}
{{ب| کاندر خرابه، دختر خردش رقیه نام | چون شمع صبح، از سر شب تا سحر گریست }}


{{ب| از شور گریه‌اش،همه بینا و کور سوخت | از سوز ناله‌اش،همه شنوا و کر گریست... }}
{{ب| از شور گریه‌اش، همه بینا و کور سوخت | از سوز ناله‌اش، همه شنوا و کر گریست }}


{{ب| شمعى به بزم ماتمیان،همچو او نسوخت | چندان که غرق اشک فتد تا کمر،گریست }}
{{ب| شمعى به بزم ماتمیان، همچو او نسوخت | چندان که غرق اشک فتد تا کمر، گریست }}


{{ب| چون مرغ نیم کشتۀ گم کرده آشیان | بر پاى دام حادثه،سر زیر پر گریست... }}
{{ب| چون مرغ نیم کشتۀ گم کرده آشیان | بر پاى دام حادثه، سر زیر پر گریست }}


{{ب| نَز <ref>نه از.</ref> زخم ناى و آبلۀ پاى و طعن نى | نز رنج راه و سختى طول سفر گریست }}
{{ب| نَز <ref>نه از.</ref> زخم ناى و آبلۀ پاى و طعن نى | نز رنج راه و سختى طول سفر گریست }}
خط ۳۸۵: خط ۳۳۶:
{{ب| بهر پدر نه در به درى‌هاى خویش بود | هرچَ اندر آن خرابۀ بى‌بام و در گریست }}
{{ب| بهر پدر نه در به درى‌هاى خویش بود | هرچَ اندر آن خرابۀ بى‌بام و در گریست }}


{{ب| ز اندیشۀ مدارِ وى،آن روز شمس سوخت | در فکرت حیات وى،آن شب قمر گریست }}
{{ب| ز اندیشۀ مدارِ وى، آن روز شمس سوخت | در فکرت حیات وى، آن شب قمر گریست }}


{{ب| دردا که این قضیه هنوز است ناتمام | چندان که بختم از تف دل باز مانده خام <ref>همان،ص 346.</ref> }}
{{ب| دردا که این قضیه هنوز است ناتمام | چندان که بختم از تف دل باز مانده خام <ref>همان، ص 346.</ref> }}
{{پایان شعر}}'''تضمین غزل سعدى'''{{شعر}}
{{پایان شعر}}'''تضمین غزل سعدى'''{{شعر}}
{{ب| آه کزین سفر نشد جز تب و تاب حاصلم | داد ز سعد روشنم!واى زِ بختِ مقبلم }}
{{ب| آه کزین سفر نشد جز تب و تاب حاصلم | داد ز سعد روشنم!واى زِ بختِ مقبلم }}


{{ب| رخت کجا کشم؟کزین غایله خیز منزلم }}
{{م| رخت کجا کشم؟ کزین غایله خیز منزلم }}


{{ب| (بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم) | (مى‌رود و نمى‌رود ناقه به زیر محملم) }}
{{ب| «بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم | مى‌رود و نمى‌رود ناقه به زیر محملم» }}


{{ب| کى خبرش ز حال من پاى نرفته در گلى؟ | لطمۀ موج غم بود رنج فزاى هر دلى }}
{{ب| کى خبرش ز حال من پاى نرفته در گلى؟ | لطمۀ موج غم بود رنج فزاى هر دلى }}


{{ب| عیش کند چو آدمى،رخت کشد به ساحلى }}
{{م| عیش کند چو آدمى، رخت کشد به ساحلى }}


{{ب| (بار بیفکند شتر چون برسد به منزلى) | (بار دل است همچنان،ور به هزار منزلم!) }}
{{ب| «بار بیفکند شتر چون برسد به منزلى | بار دل است همچنان، ور به هزار منزلم!» }}


{{ب| حسرت زلف قاسم‌ام برد ز تاب تن،گرو | سنبل جعد اکبرم،حسرت کهنه ساخت نو }}
{{ب| حسرت زلف قاسم‌ام برد ز تاب تن، گرو | سنبل جعد اکبرم، حسرت کهنه ساخت نو }}


{{ب| دل که اسیر سلسله،تن نرود به تاز و دو }}
{{م| دل که اسیر سلسله، تن نرود به تاز و دو }}


{{ب| (اى که مهار مى‌کشى!صبر کن و سبک مرو) | (کز طرفى،تو مى‌کشى وز طرفى سلاسلم) }}
{{ب| «اى که مهار مى‌کشى! صبر کن و سبک مرو | کز طرفى، تو مى‌کشى وز طرفى سلاسلم» }}


{{ب| اى ز سپهر سخت‌کین،تشنۀ دشت ابتلا | وى ز زمین سست‌پى،غرقۀ قلزم فنا }}
{{ب| اى ز سپهر سخت‌کین، تشنۀ دشت ابتلا | وى ز زمین سست‌پى، غرقۀ قلزم فنا }}


{{ب| خفته به خاک کربلا،کشته:تو و اسیر:ما }}
{{م| خفته به خاک کربلا، کشته: تو و اسیر: ما }}


{{ب| (بار کشیدۀ جفا،پرده دریدۀ وفا) | (راه ز پیش و،دل ز پس،واقعه‌اى است مشکلم!) }}
{{ب| «بار کشیدۀ جفا، پرده دریدۀ وفا | راه ز پیش و، دل ز پس، واقعه‌اى است مشکلم!» }}


{{ب| در غمت،آه سینه را این تب و تاب کى شود؟ | دیدۀ اشکبار را،لجّه:سراب کى شود؟ }}
{{ب| در غمت، آه سینه را این تب و تاب کى شود؟ | دیدۀ اشکبار را، لجّه: سراب کى شود؟ }}


{{ب| رفتم و،طلعت تو را هجر نقاب کى شود؟ }}
{{م| رفتم و، طلعت تو را هجر نقاب کى شود؟ }}


{{ب| (معرفت قدیم را،بعد:حجاب کى شود؟) | (گرچه به شخص غایبى،در نظرى مقابلم) }}
{{ب| «معرفت قدیم را، بعد: حجاب کى شود؟ | گرچه به شخص غایبى، در نظرى مقابلم» }}


{{ب| در طلب تو،از ازل چشم و دلم به چار سو | گشته زبان به گفتگو،رفته نظر به جستجو }}
{{ب| در طلب تو، از ازل چشم و دلم به چار سو | گشته زبان به گفتگو، رفته نظر به جستجو }}


{{ب| تا ابدم نهان و فاش از پى توست راى و رو }}
{{م| تا ابدم نهان و فاش از پى توست راى و رو }}


{{ب| (آخر قصد من تویى،غایت جهد و آرزو) | (تا نرسم،ز دامنت دست امید نگسلم) }}
{{ب| «آخر قصد من تویى، غایت جهد و آرزو | تا نرسم، ز دامنت دست امید نگسلم» }}


{{ب| تا سر تو جدا ز تن،سر به بدن:وبال من | بعد تو انتساب جان،موجب انفعال من }}
{{ب| تا سر تو جدا ز تن، سر به بدن: وبال من | بعد تو انتساب جان، موجب انفعال من }}


{{ب| یاد تو از روان من،نام تو از مقال من }}
{{م| یاد تو از روان من، نام تو از مقال من }}


{{ب| (ذکر تو از زبان من،فکر تو از خیال من) | (چون برود؟که رفته‌اى در رگ و در مفاصلم) }}
{{ب| «ذکر تو از زبان من، فکر تو از خیال من | چون برود؟ که رفته‌اى در رگ و در مفاصلم» }}


{{ب| اى که فتاده در غمت نظم شکیبم از نسق | وى که به سوگت،آهِ من برده از آسمان سبق }}
{{ب| اى که فتاده در غمت نظم شکیبم از نسق | وى که به سوگت، آهِ من برده از آسمان سبق }}


{{ب| گر نظرى کنى به من،برگذرم ز نُه طبق }}
{{م| گر نظرى کنى به من، برگذرم ز نُه طبق }}


{{ب| (ور گذرى کنى،کند کشتۀ صبر من ورق) | (ور نکنى،چه بردهد بیخ امید باطلم؟) }}
{{ب| «ور گذرى کنى، کند کشتۀ صبر من ورق | ور نکنى، چه بردهد بیخ امید باطلم؟» }}


{{ب| جنبش مهر را همى دیگ سکون جدا پزم | آتش هجر را جدا دست به لب فراگزم }}
{{ب| جنبش مهر را همى دیگ سکون جدا پزم | آتش هجر را جدا دست به لب فراگزم }}


{{ب| یک دل و داغ چند تن؟!آه چنین کجا سزم }}
{{م| یک دل و داغ چند تن؟! آه چنین کجا سزم }}


{{ب| (داروى درد شوق را با همه علم،عاجزم) | (چارۀ کار عشق را با همۀ عقل،جاهلم) }}
{{ب| «داروى درد شوق را با همه علم، عاجزم | چارۀ کار عشق را با همۀ عقل، جاهلم» }}


{{ب| چند(صفایى)از غمش دست ملال بر دلى؟ | وز مژۀ محیط زا،پاى نشاط در گلى؟ }}
{{ب| چند «صفایى» از غمش دست ملال بر دلى؟ | وز مژۀ محیط زا، پاى نشاط در گلى؟ }}


{{ب| گویى اگرچه حاصلى نیست مرا ازین،ولى }}
{{م| گویى اگرچه حاصلى نیست مرا ازین، ولى }}


{{ب| (سنت عشق(سعدیا!)ترک نمى‌کنم،بلى) | (کى ز دلم بدر رود خوى سرشته در گلم؟) <ref>همان،ص 412 و 413.</ref> }}
{{ب| «سنت عشق «سعدیا!» ترک نمى‌کنم، بلى | کى ز دلم بدر رود خوى سرشته در گلم؟» <ref>همان، ص 412 و 413.</ref> }}
{{پایان شعر}}'''تضمین غزل سعدى'''{{شعر}}
{{پایان شعر}}'''تضمین غزل سعدى'''{{شعر}}
{{ب| دیدى آخر که فلک ریخت چه خاکى بر سرم؟ | کز سر نعش تو باید نگران درگذرم }}
{{ب| دیدى آخر که فلک ریخت چه خاکى بر سرم؟ | کز سر نعش تو باید نگران درگذرم }}


{{ب| اینک از کوى تو پیش آمده راه سفرم }}
{{م| اینک از کوى تو پیش آمده راه سفرم }}


{{ب| (مى‌روم،وز سر حسرت به قفا مى‌نگرم) | (خبر از پاى ندارم که زمین مى‌سپَرم) }}
{{ب| «مى‌روم، وز سر حسرت به قفا مى‌نگرم | خبر از پاى ندارم که زمین مى‌سپَرم» }}


{{ب| چون روم من که ز غم جان و دلم مى‌پیچد | چون سلیم این تن طاقت گسلم،مى‌پیچد }}
{{ب| چون روم من که ز غم جان و دلم مى‌پیچد | چون سلیم این تن طاقت گسلم، مى‌پیچد }}


{{ب| وز سرشک مژگان پا به گلم مى‌پیچد }}
{{م| وز سرشک مژگان پا به گلم مى‌پیچد }}


{{ب| (پاى مى‌پیچم و،چون پاى دلم مى‌پیچد) | (بار مى‌بندم و،از بار فروبسته‌ترم) }}
{{ب| «پاى مى‌پیچم و، چون پاى دلم مى‌پیچد | بار مى‌بندم و، از بار فروبسته‌ترم» }}


{{ب| گاه صد لجّه خون ز اشک غم‌اندوز کنم | گاه صد مشعله از نالۀ دلدوز کنم }}
{{ب| گاه صد لجّه خون ز اشک غم‌اندوز کنم | گاه صد مشعله از نالۀ دلدوز کنم }}


{{ب| صبح:خون گریم و شام:آه فلک سوز کنم }}
{{م| صبح: خون گریم و شام: آه فلک سوز کنم }}


{{ب| (وه که گر بر سر کوى تو شبى روز کنم) | (غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم) }}
{{ب| «وه که گر بر سر کوى تو شبى روز کنم | غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم» }}


{{ب| دل به جان آمد و،تن در غم هجران اجل | خرّم آن دم که زنم چنگ به دامان اجل }}
{{ب| دل به جان آمد و، تن در غم هجران اجل | خرّم آن دم که زنم چنگ به دامان اجل }}


{{ب| شاید ار بعدِ تو باشم همه،جویانِ اجل }}
{{م| شاید ار بعدِ تو باشم همه، جویانِ اجل }}


{{ب| (چه کنم؟دست ندارم به گریبان اجل) | (تا به تن در غم تو پیرهن جان بدرم) }}
{{ب| «چه کنم؟ دست ندارم به گریبان اجل | تا به تن در غم تو پیرهن جان بدرم» }}


{{ب| چشم،یک چشم زد ار جانب ما باز کنى | با اسیران همه یک لحظه سخن ساز کنى }}
{{ب| چشم، یک چشم زد ار جانب ما باز کنى | با اسیران همه یک لحظه سخن ساز کنى }}


{{ب| و آن گه از حالت من پرسشى آغاز کنى }}
{{م| و آن گه از حالت من پرسشى آغاز کنى }}


{{ب| (هر نوردى که ز طومار غمم باز کنى) | (حرف‌ها بینى آلوده به خون جگرم) }}
{{ب| «هر نوردى که ز طومار غمم باز کنى | حرف‌ها بینى آلوده به خون جگرم» }}


{{ب| ناقه را پا به گل،از قطرۀ دریا زایم | باز دشمن برد از کوى توام،چون پایم! }}
{{ب| ناقه را پا به گل، از قطرۀ دریا زایم | باز دشمن برد از کوى توام، چون پایم! }}


{{ب| روى در راه و،به بالین تو محکم رایم }}
{{م| روى در راه و، به بالین تو محکم رایم }}


{{ب| (به قدم رفتم و،ناچار به سر،بازآیم) | (گر به دامن نرسد دست قضا و قَدرم) }}
{{ب| «به قدم رفتم و، ناچار به سر، بازآیم | گر به دامن نرسد دست قضا و قَدرم» }}


{{ب| برد تا ذلّ غیاب تو ز دل عزّ شهود | داد بر باد عدم یاد توام خاک وجود }}
{{ب| برد تا ذلّ غیاب تو ز دل عزّ شهود | داد بر باد عدم یاد توام خاک وجود }}


{{ب| حسرت وصل نشاندم همه در آتش و دود }}
{{م| حسرت وصل نشاندم همه در آتش و دود }}


{{ب| (آتش هجر ببرد آب من خاک‌آلود) | (بعد ازین،باد به گوش تو رساند خبرم) }}
{{ب| «آتش هجر ببرد آب من خاک‌آلود | بعد ازین، باد به گوش تو رساند خبرم» }}


{{ب| تا تو را غنچۀ کام از دم پیکان بر رُست | همه اسباب شکست دل ما،گشت درست }}
{{ب| تا تو را غنچۀ کام از دم پیکان بر رُست | همه اسباب شکست دل ما، گشت درست }}


{{ب| رشتۀ زندگى از مرگ تو،سخت آمد سست }}
{{م| رشتۀ زندگى از مرگ تو، سخت آمد سست }}


{{ب| (خاک من،زنده به تأثیر هواى لب توست) | (سازگارى نکند آب‌وهواى دگرم) }}
{{ب| «خاک من، زنده به تأثیر هواى لب توست | سازگارى نکند آب‌وهواى دگرم» }}


{{ب| سوخت در آتش دل،یاد برت خرمن من | برو سیل مژه برتاب رخت گلشن من }}
{{ب| سوخت در آتش دل، یاد برت خرمن من | برو سیل مژه برتاب رخت گلشن من }}


{{ب| نخل بالاى تو،انگیخته گرد از تن من }}
{{ب| نخل بالاى تو، انگیخته گرد از تن من }}


{{ب| (خار سوداى تو،آویخته در دامن من) | (شرمم آید که به اطراف گلستان نگرم) }}
{{ب| «خار سوداى تو، آویخته در دامن من | شرمم آید که به اطراف گلستان نگرم }}


{{ب| گر بدین دیده ز دیدار تو واخواهم ماند | لیک دل بر سر خاک تو به جا خواهم ماند }}
{{ب| گر بدین دیده ز دیدار تو واخواهم ماند | لیک دل بر سر خاک تو به جا خواهم ماند }}


{{ب| چون(صفائى)کى‌ات از قید رها خواهم ماند؟ }}
{{م| چون «صفائی» کى‌ات از قید رها خواهم ماند؟ }}


{{ب| (گر به دورىّ سفر،از تو جدا خواهم ماند) | (تو چنان دان که همان سعدى کوته نظرم) <ref>همان،ص 415 و 416.</ref> }}
{{ب| «گر به دورىّ سفر، از تو جدا خواهم ماند | تو چنان دان که همان سعدى کوته نظرم» <ref>همان، ص 415 و 416.</ref> }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


==منابع==
==منابع==
۳٬۴۸۸

ویرایش

منوی ناوبری