۵۵۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==در دوران حکومت یزید== | ==در دوران حکومت یزید== | ||
در دوران حکومت یزید بن معاویه، یزید بن حارث جزء افراد فرصتطلب و سودجویی بود که چون دید مسلم بن عقیل در کوفه پیشرفت خوبی دارد، جزء بزرگان کوفه بود که به امام حسین (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید<ref>- | در دوران حکومت یزید بن معاویه، یزید بن حارث جزء افراد فرصتطلب و سودجویی بود که چون دید مسلم بن عقیل در کوفه پیشرفت خوبی دارد، جزء بزرگان کوفه بود که به امام حسین (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید<ref>- الاخبارالطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: 1960 میلادی.، ص 229؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص353؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی. ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری، ج4، ص20-21؛ تجارب الامم و تعاقب الهمم، مسکویه الرازی، ابوعلی، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران: دارسروش للطباعة و النشر، 1366 شمسی.، ج2، ص40. </ref> و چون عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست. | ||
==واقعه کربلا== | ==واقعه کربلا== | ||
===روز عاشورا=== | ===روز عاشورا=== | ||
در روز عاشورا دو هزار جنگاور به دستور عمر بن سعد تحت فرماندهی او بودند.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص422. </ref> | در روز عاشورا دو هزار جنگاور به دستور عمر بن سعد تحت فرماندهی او بودند.<ref>- تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص422. </ref> | ||
صبح روز عاشورا، امام حسین (ع) سران سپاه عمر بن سعد از جمله یزید بن حارث را مورد خطاب قرار داد که آیا شما برای من نامه ننوشتید که: لشکری آماده و تجهیز شده در اختیار توست، پس به سوی ما روانه شو؟ اینک من آمدهام! اگر آمدنم را ناخوش دارید، برمیگردم.<ref>- ر.ک : | صبح روز عاشورا، امام حسین (ع) سران سپاه عمر بن سعد از جمله یزید بن حارث را مورد خطاب قرار داد که آیا شما برای من نامه ننوشتید که: لشکری آماده و تجهیز شده در اختیار توست، پس به سوی ما روانه شو؟ اینک من آمدهام! اگر آمدنم را ناخوش دارید، برمیگردم.<ref>- ر.ک : الامامة و السیاسة، ابنقتیبه دینوری، ابومحمد عبداللهبن مسلم، چاپ طه محمد الزینی، بیروت: دارالمعرفه. ، ج2، ص6؛ 71. تذکرة الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابنجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، بیروت: مکتبه النینوی الحدیثه، 1401 قمری / 1991 میلادی. ، ص219.</ref> | ||
===پس از شهادت امام حسین (ع)=== | ===پس از شهادت امام حسین (ع)=== | ||
پس از شهادت امام حسین (ع)، او در کوفه میزیست و در هنگام تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست. | پس از شهادت امام حسین (ع)، او در کوفه میزیست و در هنگام تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست. | ||
==پس از مرگ یزید== | ==پس از مرگ یزید== | ||
پس از مرگ یزید، عبیدالله بن زیاد که در بصره به سر میبرد، عمرو بن مسمع و سعد بن قرحاء تمیمی را با پیامی نزد مردم کوفه فرستاد تا از آنان بخواهد با او به خلافت بیعت کنند. چون این دو تن در مسجد کوفه پیام عبیدالله بن زیاد را رساندند، یزید بن حارث اولین کسی بود که بر علیه عبیدالله سخن گفت که: خدا را سپاس که ما را از دست فرزند سمیه رها کرد، آیا میخواهید که ما دوباره با او بیعت کنیم؟ هرگز! و با سنگ دو نماینده را زد. به دنبال او دیگران نیز چنین کردند.<ref>- انساب | پس از مرگ یزید، عبیدالله بن زیاد که در بصره به سر میبرد، عمرو بن مسمع و سعد بن قرحاء تمیمی را با پیامی نزد مردم کوفه فرستاد تا از آنان بخواهد با او به خلافت بیعت کنند. چون این دو تن در مسجد کوفه پیام عبیدالله بن زیاد را رساندند، یزید بن حارث اولین کسی بود که بر علیه عبیدالله سخن گفت که: خدا را سپاس که ما را از دست فرزند سمیه رها کرد، آیا میخواهید که ما دوباره با او بیعت کنیم؟ هرگز! و با سنگ دو نماینده را زد. به دنبال او دیگران نیز چنین کردند.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.،ج6، ص7؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص525؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری، ج4، ص132. </ref> پس از تسلط زبیریان بر کوفه، او به آنان پیوست و با همراهی عمر بن سعد و شبث بن ربعی، در تشویق عبدالله بن یزید خطمی انصاری حاکم زبیری کوفه، در دستگیری مختار ثقفی و زندانی شدن او نقش داشت.<ref>- انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج6، ص373،367؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص561؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی. ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج3، ص241. </ref> | ||
==قیام مختار== | ==قیام مختار== | ||
به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری به خونخواهی امام حسین (ع)، یزید بن حارث جزو سرداران عبدالله بن مطیع والی کوفه بود و عبدالله بن مطیع او را هم با سپاهی به جنگ مختار فرستاد و به آنان گفت که به کار قوم خود پردازند و آن سمت را محکم داشته باشند تا از آن سو خطری متوجه آنان نشود، اما همگی هنگام حمله ابراهیم بن مالک اشتر فرمانده سپاه مختار، عقبنشینی کردند و تا کوچهها و گذرهای کوفه متواری شدند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج6، ص391؛ تاریخ طبری، ج6، ص22،18؛ الفتوح، ج6، ص232؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص219. </ref> | به هنگام قیام مختار ثقفی به سال 66 هجری به خونخواهی امام حسین (ع)، یزید بن حارث جزو سرداران عبدالله بن مطیع والی کوفه بود و عبدالله بن مطیع او را هم با سپاهی به جنگ مختار فرستاد و به آنان گفت که به کار قوم خود پردازند و آن سمت را محکم داشته باشند تا از آن سو خطری متوجه آنان نشود، اما همگی هنگام حمله ابراهیم بن مالک اشتر فرمانده سپاه مختار، عقبنشینی کردند و تا کوچهها و گذرهای کوفه متواری شدند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج6، ص391؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص22،18؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی. ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج6، ص232؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری، ج4، ص219. </ref> | ||
در روز ”جبّانة السبیع“ از سپاه مختار شکست خورد و از کوفه فرار کرد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج6، ص398؛ تاریخ طبری، ج6، ص52-56؛ الفتوح، ج6، ص238. </ref> | در روز ”جبّانة السبیع“ از سپاه مختار شکست خورد و از کوفه فرار کرد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج6، ص398؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج6، ص52-56؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی. ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج6، ص238. </ref> | ||
پس از آنکه بزرگان کوفه از جمله یزید بن حارث از مختار شکست خوردند، به بصره گریختند و به مصعب بن زبیر که از طرف برادرش عبدالله بن زبیر حکمران بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند. | پس از آنکه بزرگان کوفه از جمله یزید بن حارث از مختار شکست خوردند، به بصره گریختند و به مصعب بن زبیر که از طرف برادرش عبدالله بن زبیر حکمران بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند. | ||
===پس از قتل مختار=== | ===پس از قتل مختار=== | ||
پس از قتل مختار او در کنار مصعب قرار داشت و از طرف او به جنگ با عبیدالله بن حُرّ جعفی مأمور شد، اما از عبیدالله شکست خورد و مجبور به هزیمت گردید.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج7، ص37؛ تاریخ طبری، ج5، ص134؛ الفتوح، ج6، ص310؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص293.</ref> | پس از قتل مختار او در کنار مصعب قرار داشت و از طرف او به جنگ با عبیدالله بن حُرّ جعفی مأمور شد، اما از عبیدالله شکست خورد و مجبور به هزیمت گردید.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج7، ص37؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 قمری / 1962 – 1967 میلادی.، ج5، ص134؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی. ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: 1395 قمری/ 1975 میلادی.، ج6، ص310؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری، ج4، ص293.</ref> | ||
==مرگ== | ==مرگ== | ||
در زمان حکومت مصعب بر عراق، او به ولایت شهر ری منصوب شد اما در جنگ با خوارج از آنان شکست خورد، مردم شهر ری با خوارج مساعدت و یاری کردند، در نتیجه یزید کشته شد. هنگام جان دادن، پسرش حوشب را به کمک خواند، اما او پدر را گذاشت و فرار کرد. گفتهاند اگر حوشب فردی آزاده بود، عهد پدر را حفظ میکرد همانگونه که عیسی فرزند مصعب بن زبیر چنین کرد و با پدر خود پایداری کرد و جنگید تا در جلوی چشمان پدر کشته شد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج7، ص168؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص287.</ref> | در زمان حکومت مصعب بر عراق، او به ولایت شهر ری منصوب شد اما در جنگ با خوارج از آنان شکست خورد، مردم شهر ری با خوارج مساعدت و یاری کردند، در نتیجه یزید کشته شد. هنگام جان دادن، پسرش حوشب را به کمک خواند، اما او پدر را گذاشت و فرار کرد. گفتهاند اگر حوشب فردی آزاده بود، عهد پدر را حفظ میکرد همانگونه که عیسی فرزند مصعب بن زبیر چنین کرد و با پدر خود پایداری کرد و جنگید تا در جلوی چشمان پدر کشته شد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج7، ص168؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: 1385-1386 قمری، ج4، ص287.</ref> | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 180-182. | مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 180-182. |
ویرایش