ابوسفیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
==زندگینامه==
==زندگینامه==
===شخصیت سیاسی و اجتماعی===
===شخصیت سیاسی و اجتماعی===
به‌رغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام، از زندگی او خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان چنین بر می‌آید که وی پیش از اسلام از بزرگان قریش بوده و پیشه بازرگانی داشته‌ است.<ref>-  فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص129.</ref> ابن‌حبیب او را از حکام قریش خوانده است.<ref>- المنمق، ص368.</ref> به‌ هنگام‌ ظهور اسلام‌ ابوسفیان به‌ عنوان‌ یکی از مخالفان‌ پیامبر (ص) به‌ شمار می‌آمد و جزء سرسخت‌ترین دشمنان او شد و با برخی از بزرگان‌ مکه‌ در چند فعالیت‌ بر ضد دعوت‌ اسلام‌ شرکت‌ جست،‌ ولی در مقایسه‌ با دیگر سران‌ قریش‌ مانند [[ابوجهل]] و [[ابولهب]]، ظاهراً عداوت‌ کم‌تری ‌نشان‌ می‌داد و شدت مخالفت او کم‌تر بود.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج1، ص141.</ref> شاید به‌ سبب‌ اشتغال‌ به‌ تجارت‌ و ارتباط‌ داشتن‌ با جهان‌ اطراف‌، دلبستگی کم‌تری به‌ عقاید مشرکان‌ حجاز داشت‌.<ref>- المنمق، ص388.</ref> پس‌ از مهاجرت‌ [[پیامبر (ص)]] از مکه به‌ مدینه‌، ابوسفیان‌ احتمالاً برای جبران‌ مافات، ‌دوباره‌ به‌ فعالیت‌ تجاری روی آورد. در دومین سال هجرت، در رأس‌ کاروانی تجاری از شام بازمی‌گشت. پیامبر (ص) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد، اما ابوسفیان از یک‌سو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده، کاروان‌ ‌را به‌ سلامت‌ به‌ مکه رساند. او مایل‌ به‌ درگیری با مسلمانان‌ نبود. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدیدِ پیامبر چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه باز نگردد تا با یثربیان پیکار کند.<ref>- ر.ک : مغازی رسول الله (ص)، ص131-137.</ref> با وقوع‌ نبرد بدر که قریشیان شکست خوردند و‌ شماری از مشرکان‌ و سران بنی‌امیه‌ از جمله‌ فرزند ابوسفیان‌ حنظله‌ کشته‌ شدند،<ref>- السیرة النبویه ابن هشام، ج2، ص305-306؛ المعارف، ص344-345.</ref> این شکست چنان بر آنان گران آمد که تصمیم گرفتند دوباره به پیکار با پیامبر (ص) و مسلمانان مدینه روند. چنان‌که‌ برخی از محققان‌ به‌درستی گفته‌اند، نبرد بدر به‌ رقابت‌ یا دشمنی بنی‌امیه‌ با بنی‌هاشم‌ چهره‌ای خونین‌ داد به خصوص که سران بنی‌امیه‌ به دست حضرت علی (ع) و حمزه کشته شده بودند و خاطره‌ تلخ‌ و گزنده‌ آن برای قریش‌ تا سال‌های دور، حتی در اندیشه‌ نسل‌های بعدی باقی ماند و در پاره‌ای حوادث‌ قرن‌ اول‌ هجری نقش‌ داشت‌.<ref>- ر.ک : تاریخ قریش، ص143.</ref>
به‌رغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام، از زندگی او خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان چنین بر می‌آید که وی پیش از اسلام از بزرگان قریش بوده و پیشه بازرگانی داشته‌ است.<ref>-  فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: 1866 میلادی.، ص129.</ref> ابن‌حبیب او را از حکام قریش خوانده است.<ref>- المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، 1985 میلادی.، ص368.</ref> به‌ هنگام‌ ظهور اسلام‌ ابوسفیان به‌ عنوان‌ یکی از مخالفان‌ پیامبر (ص) به‌ شمار می‌آمد و جزء سرسخت‌ترین دشمنان او شد و با برخی از بزرگان‌ مکه‌ در چند فعالیت‌ بر ضد دعوت‌ اسلام‌ شرکت‌ جست،‌ ولی در مقایسه‌ با دیگر سران‌ قریش‌ مانند [[ابوجهل]] و [[ابولهب]]، ظاهراً عداوت‌ کم‌تری ‌نشان‌ می‌داد و شدت مخالفت او کم‌تر بود.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج1، ص141.</ref> شاید به‌ سبب‌ اشتغال‌ به‌ تجارت‌ و ارتباط‌ داشتن‌ با جهان‌ اطراف‌، دلبستگی کم‌تری به‌ عقاید مشرکان‌ حجاز داشت‌.<ref>- المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، 1985 میلادی.، ص388.</ref> پس‌ از مهاجرت‌ [[پیامبر (ص)]] از مکه به‌ مدینه‌، ابوسفیان‌ احتمالاً برای جبران‌ مافات، ‌دوباره‌ به‌ فعالیت‌ تجاری روی آورد. در دومین سال هجرت، در رأس‌ کاروانی تجاری از شام بازمی‌گشت. پیامبر (ص) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد، اما ابوسفیان از یک‌سو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده، کاروان‌ ‌را به‌ سلامت‌ به‌ مکه رساند. او مایل‌ به‌ درگیری با مسلمانان‌ نبود. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدیدِ پیامبر چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه باز نگردد تا با یثربیان پیکار کند.<ref>- ر.ک : مغازی رسوال الله، عروه بن زبیر، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض: نشر دانش اسلامی، 1401 قمری/ 1981 میلادی. (ص)، ص131-137.</ref> با وقوع‌ نبرد بدر که قریشیان شکست خوردند و‌ شماری از مشرکان‌ و سران بنی‌امیه‌ از جمله‌ فرزند ابوسفیان‌ حنظله‌ کشته‌ شدند،<ref>- السیرةالنبویه، ابن‌هشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، 1363 شمسی. النبویه ابن هشام، ج2، ص305-306؛ المعارف، ص344-345.</ref> این شکست چنان بر آنان گران آمد که تصمیم گرفتند دوباره به پیکار با پیامبر (ص) و مسلمانان مدینه روند. چنان‌که‌ برخی از محققان‌ به‌درستی گفته‌اند، نبرد بدر به‌ رقابت‌ یا دشمنی بنی‌امیه‌ با بنی‌هاشم‌ چهره‌ای خونین‌ داد به خصوص که سران بنی‌امیه‌ به دست حضرت علی (ع) و حمزه کشته شده بودند و خاطره‌ تلخ‌ و گزنده‌ آن برای قریش‌ تا سال‌های دور، حتی در اندیشه‌ نسل‌های بعدی باقی ماند و در پاره‌ای حوادث‌ قرن‌ اول‌ هجری نقش‌ داشت‌.<ref>- ر.ک : تاریخ قریش، مونس، حسین، جده: 1408 قمری / 1998 میلادی، ص143.</ref>


===آتش زدن نخل‌های مدینه===
===آتش زدن نخل‌های مدینه===
خط ۳۳: خط ۳۳:


===جنگ بدر و خندق===
===جنگ بدر و خندق===
پس‌ از شکست‌ مسلمانان‌ در اُحد، ابوسفیان‌ بر فراز کوه‌ بر آمد و ضمن‌ ستایش‌ بتان‌، پیامبر (ص) را به‌ نبردی ‌دوباره‌ در بدر وعده‌ داد.<ref>- ر.ک : السیر و المغازی، ص333-334؛ السیرة النبویه ابن هشام، ج2، ص305-306؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج1، ص327.</ref> سال‌ بعد پیامبر به‌ بدر آمد، اما ابوسفیان‌ پیش‌ از رسیدن‌ به‌ وعده‌گاه‌، قریشیان‌ را متقاعد کرد که‌ به‌ مکه‌ باز گردند.<ref>- السیرة النبویه ابن هشام، ج3، ص220-221.</ref> سال‌ دیگر ابوسفیان‌ با یاری یهودیان‌ مدینه‌، پیکار خندق‌ را بر ضد مسلمانان ترتیب‌ داد،<ref>- همان، ج2، ص225-226.</ref> اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر (ص)، سپاه‌ ابوسفیان‌ و متحدانش‌ ناکام‌ برگشتند و مدینه‌ رهایی یافت‌.<ref>- ر.ک :انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج1، ص343-345.</ref>  
پس‌ از شکست‌ مسلمانان‌ در اُحد، ابوسفیان‌ بر فراز کوه‌ بر آمد و ضمن‌ ستایش‌ بتان‌، پیامبر (ص) را به‌ نبردی ‌دوباره‌ در بدر وعده‌ داد.<ref>- ر.ک : السیر و المغازی، ص333-334؛ السیرةالنبویه، ابن‌هشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، 1363 شمسی. النبویه ابن هشام، ج2، ص305-306؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج1، ص327.</ref> سال‌ بعد پیامبر به‌ بدر آمد، اما ابوسفیان‌ پیش‌ از رسیدن‌ به‌ وعده‌گاه‌، قریشیان‌ را متقاعد کرد که‌ به‌ مکه‌ باز گردند.<ref>- السیرةالنبویه، ابن‌هشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، 1363 شمسی. النبویه ابن هشام، ج3، ص220-221.</ref> سال‌ دیگر ابوسفیان‌ با یاری یهودیان‌ مدینه‌، پیکار خندق‌ را بر ضد مسلمانان ترتیب‌ داد،<ref>- همان، ج2، ص225-226.</ref> اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر (ص)، سپاه‌ ابوسفیان‌ و متحدانش‌ ناکام‌ برگشتند و مدینه‌ رهایی یافت‌.<ref>- ر.ک :انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج1، ص343-345.</ref>  


==اسلام ابوسفیان==
==اسلام ابوسفیان==
با آن‌که‌ در جریان‌ صلح‌ حُدَیبیه،‌ ابوسفیان‌ مداخله‌ آشکاری نداشت‌، اما پس‌ از شکستن‌ پیمان‌نامه‌ صلح‌ حدیبیه‌، ابوسفیان‌ از سوی مشرکان‌ به‌ مدینه‌ آمد تا درباره‌ تمدید مدت‌ صلح‌ با پیامبر (ص) مذاکره‌ کند، اما کسی به ‌او اعتنا نکرد و بی‌نتیجه‌ به‌ مکه‌ بازگشت‌.<ref>- ر.ک : السیرة النبویه ابن هشام، ج4، ص37-39.</ref> سرانجام‌ پس‌ از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان‌ در سال‌ هشتم ‌هجرت‌ و به‌ هنگام‌ فتح‌ مکه‌ به‌ یاری و وساطت‌ عباس‌ عموی پیامبر نزد آن حضرت آمد و اسلام‌ آورد.<ref>- المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، 1405 قمری.، ج2، ص817-818.</ref> پیامبر (ص) خانه‌ او را پناهگاه‌ امن‌ اعلام‌ کرد.<ref>- ر.ک : المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، 1405 قمری.، ج2، ص817-818؛ سیره ابن هشام، ج4، ص46.</ref> پس‌ از آن‌ ابوسفیان‌ و خانواده‌اش‌ در شمار مسلمانان‌ در آمدند. رفتاری که پیامبر (ص) با مردم مکه کرد، سماحت اسلام و بزرگواری پیغمبر این دین را در دیده مخالفان آشکار ساخت. با اعلان چشم‌پوشی پیامبر (ص) از همه کسانی که در برابر اسلام جنگ‌افروزی کرده و مدت بیست سال از هیچ آزاری نسبت به پیامبر و پیروان او دریغ نکرده بودند و از کیفر می‌ترسیدند، چون از او شنیدند که به آنان گفت: همه شما را آزاد کردم،<ref>- روزی که پیامبر (ص) مکه را فتح کرد، بزرگان قریش نزد پیامبر آمدند. پیامبر پرسید گمان می‌کنید با شما چگونه رفتار می‌کنم؟ گفتند آنچه درخور برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگوار است. پیامبر فرمود: اِذهَبُوا اَنتُمُ الطُّلَقاء بروید شما آزادید. از آن روز بزرگان و مشرکین سابق قریش به طلقا معروف شدند. ر.ک : السیرة النبویه ابن هشام، ج4، ص54-55؛ المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، 1405 قمری.، ج2، ص835-836.</ref> سران بنی‌امیه‌ نیز برای مدتی فرصت و امکان مخالفت و دشمنی با بنی‌هاشم را نیافتند.  
با آن‌که‌ در جریان‌ صلح‌ حُدَیبیه،‌ ابوسفیان‌ مداخله‌ آشکاری نداشت‌، اما پس‌ از شکستن‌ پیمان‌نامه‌ صلح‌ حدیبیه‌، ابوسفیان‌ از سوی مشرکان‌ به‌ مدینه‌ آمد تا درباره‌ تمدید مدت‌ صلح‌ با پیامبر (ص) مذاکره‌ کند، اما کسی به ‌او اعتنا نکرد و بی‌نتیجه‌ به‌ مکه‌ بازگشت‌.<ref>- ر.ک : السیرةالنبویه، ابن‌هشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، 1363 شمسی. النبویه ابن هشام، ج4، ص37-39.</ref> سرانجام‌ پس‌ از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان‌ در سال‌ هشتم ‌هجرت‌ و به‌ هنگام‌ فتح‌ مکه‌ به‌ یاری و وساطت‌ عباس‌ عموی پیامبر نزد آن حضرت آمد و اسلام‌ آورد.<ref>- المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، 1405 قمری.، ج2، ص817-818.</ref> پیامبر (ص) خانه‌ او را پناهگاه‌ امن‌ اعلام‌ کرد.<ref>- ر.ک : المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، 1405 قمری.، ج2، ص817-818؛ سیره ابن هشام، ج4، ص46.</ref> پس‌ از آن‌ ابوسفیان‌ و خانواده‌اش‌ در شمار مسلمانان‌ در آمدند. رفتاری که پیامبر (ص) با مردم مکه کرد، سماحت اسلام و بزرگواری پیغمبر این دین را در دیده مخالفان آشکار ساخت. با اعلان چشم‌پوشی پیامبر (ص) از همه کسانی که در برابر اسلام جنگ‌افروزی کرده و مدت بیست سال از هیچ آزاری نسبت به پیامبر و پیروان او دریغ نکرده بودند و از کیفر می‌ترسیدند، چون از او شنیدند که به آنان گفت: همه شما را آزاد کردم،<ref>- روزی که پیامبر (ص) مکه را فتح کرد، بزرگان قریش نزد پیامبر آمدند. پیامبر پرسید گمان می‌کنید با شما چگونه رفتار می‌کنم؟ گفتند آنچه درخور برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگوار است. پیامبر فرمود: اِذهَبُوا اَنتُمُ الطُّلَقاء بروید شما آزادید. از آن روز بزرگان و مشرکین سابق قریش به طلقا معروف شدند. ر.ک : السیرةالنبویه، ابن‌هشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، 1363 شمسی. النبویه ابن هشام، ج4، ص54-55؛ المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، 1405 قمری.، ج2، ص835-836.</ref> سران بنی‌امیه‌ نیز برای مدتی فرصت و امکان مخالفت و دشمنی با بنی‌هاشم را نیافتند.  


==یاری ابوسفیان در غزوه طائف==
==یاری ابوسفیان در غزوه طائف==
خط ۵۰: خط ۵۰:
==درگذشت==
==درگذشت==
ابوسفیان‌ پنج‌ سال‌ پیش‌ از قتل‌ عثمان‌ در سال‌ 30 هجری درگذشت‌.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج4، ص13.</ref> اما تاریخ‌های 31 تا 33 هجری را هم ‌برای مرگ‌ او آورده‌اند.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، همانجا.</ref> از او‌ فرزندان‌ متعددی برجای ماندند که‌ بنام‌ترین‌ آنان‌ [[معاویه‌]] است‌ که‌ نقش‌ سیاسی مهمی در سده ‌اول‌ هجری ایفا کرد و سلسله‌ خلافت‌ اموی را بنیاد نهاد. فرزند دیگرش [[یزید]] بود که [[ابوبکر]] او را فرمانده سپاه کرد و سپس [[عمر]] او را به امارت گمارد. یزید در هنگام فتوحات بر اثر بیماری طاعون درگذشت. فرزند دیگرش <ref>عتبه</ref> بود که با [[عایشه]] در جنگ جمل شرکت داشت و معاویه او را به امارت مصر فرستاد.<ref>- المعارف، ص344-345.</ref> فرزند عتبه، [[ولید]] در آغاز خلافت یزید و هنگام هجرت [[امام حسین (ع)]] به مکه، والی مدینه بود. یکی از دختران ابوسفیان به نام [[ام حبیبه]] است که به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه بازگشت و پیامبر (ص) با او ازدواج کرد.<ref>- الطبقات الکبری، ج8، ص96.</ref>
ابوسفیان‌ پنج‌ سال‌ پیش‌ از قتل‌ عثمان‌ در سال‌ 30 هجری درگذشت‌.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج4، ص13.</ref> اما تاریخ‌های 31 تا 33 هجری را هم ‌برای مرگ‌ او آورده‌اند.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، همانجا.</ref> از او‌ فرزندان‌ متعددی برجای ماندند که‌ بنام‌ترین‌ آنان‌ [[معاویه‌]] است‌ که‌ نقش‌ سیاسی مهمی در سده ‌اول‌ هجری ایفا کرد و سلسله‌ خلافت‌ اموی را بنیاد نهاد. فرزند دیگرش [[یزید]] بود که [[ابوبکر]] او را فرمانده سپاه کرد و سپس [[عمر]] او را به امارت گمارد. یزید در هنگام فتوحات بر اثر بیماری طاعون درگذشت. فرزند دیگرش <ref>عتبه</ref> بود که با [[عایشه]] در جنگ جمل شرکت داشت و معاویه او را به امارت مصر فرستاد.<ref>- المعارف، ص344-345.</ref> فرزند عتبه، [[ولید]] در آغاز خلافت یزید و هنگام هجرت [[امام حسین (ع)]] به مکه، والی مدینه بود. یکی از دختران ابوسفیان به نام [[ام حبیبه]] است که به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه بازگشت و پیامبر (ص) با او ازدواج کرد.<ref>- الطبقات الکبری، ج8، ص96.</ref>
اگر چه ابوسفیان پس از فتح مکه اسلام آورد اما سخنی که در ماجرای ردّه به او نسبت داده شده است، نشان از بستگی و علاقه او به آیین گذشته دارد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج4، ص13.</ref> ابن حبیب او را از زنادقه قریش خوانده است.<ref>- المنمق، ص388.</ref>
اگر چه ابوسفیان پس از فتح مکه اسلام آورد اما سخنی که در ماجرای ردّه به او نسبت داده شده است، نشان از بستگی و علاقه او به آیین گذشته دارد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 میلادی.، ج4، ص13.</ref> ابن حبیب او را از زنادقه قریش خوانده است.<ref>- المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، 1985 میلادی.، ص388.</ref>