۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''سعید توکلی،''' فرزند ذکریا در سال 1364 در زنجان متولد شد. او از شاعران معاصر فا...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
خط ۵۹: | خط ۶۶: | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| | {{ب| روضهخوان دم گرفته بود آن شب | همه را غم گرفته بود آن شب }} | ||
{{ب| گفت: باید به کربلا برویم | {{ب| گفت: باید به کربلا برویم | تکه تکه، جدا جدا برویم }} | ||
{{ب| پیکری که جدا جدا باشد | {{ب| پیکری که جدا جدا باشد | بلکه با درد آشنا باشد }} | ||
{{ب| بعد از آن | {{ب| بعد از آن واژههای دفتر سوخت | روضهخوان روضه خواند و منبر سوخت }} | ||
{{ب| | {{ب| روضهخوان دست زد به پیشانی | گفت آه از چنین مسلمانی! }} | ||
{{ب| رفت مابین خاک و خاکستر | {{ب| رفت مابین خاک و خاکستر | این طرف اکبر آن طرف اصغر }} | ||
{{ب| | {{ب| روضهخوان از جنازهها رد شد | بغض در سینهاش مردد شد }} | ||
{{ب| | {{ب| روضهخوان خسته شد سپر انداخت | پیش پای امیر سر انداخت }} | ||
{{ب| دید تیری به سوی او | {{ب| دید تیری به سوی او میرفت | تیر بیغسل و بیوضو میرفت }} | ||
{{ب| گفت: مولای من کنار توایم | {{ب| گفت: مولای من کنار توایم | رو سیاهیم و داغدار توایم }} | ||
{{ب| چه قَدَر زخم تو | {{ب| چه قَدَر زخم تو برازندهست | وای... اردوی تو پراکندهست! }} | ||
{{ب| گفت: چشمی به دور و بر داری؟ | {{ب| گفت: چشمی به دور و بر داری؟ | یا که از زینبت خبر داری؟ }} | ||
{{ب| گفت: بود و نبود غارت شد | {{ب| گفت: بود و نبود غارت شد | اکبرت کشته حسادت شد }} | ||
{{ب| دخترت فرصت دوباره نداشت | {{ب| دخترت فرصت دوباره نداشت | دخترت شوق گوشواره نداشت }} | ||
{{ب| خسته و ناگزیر برگشتند | {{ب| خسته و ناگزیر برگشتند | اهل بیتت اسیر برگشتند }} | ||
{{ب| اصغرت تشنه تشنه جان | {{ب| اصغرت تشنه تشنه جان میداد | آه اگر حرمله امان میداد }} | ||
آن طرف بر فرات چین افتاد | {{ب| آن طرف بر فرات چین افتاد | مشکی انگار بر زمین افتاد }} | ||
دستی انگار در هوا چرخید | {{ب| دستی انگار در هوا چرخید | تیرهایی که در فضا چرخید }} | ||
تیرهایی که تا فرود آمد | {{ب| تیرهایی که تا فرود آمد | ماه در حالت سجود آمد }} | ||
تشنگی بنده یتیمان شد | {{ب| تشنگی بنده یتیمان شد | آب شرمنده یتیمان شد }} | ||
{{ب| روضهخوان دست زد به پیشانی | گفت آه از چنین مسلمانی! }} | |||
{{ب| روضهخوان رو به قبله زانو زد | روضهخوان گریه کرد و یا هو زد }} | |||
گفت: آن ماه پا نشد مردم | {{ب| گفت: آن ماه پا نشد مردم | حق مطلب ادا نشد مردم }} | ||
مرگ در پیشگاه او کم بود | {{ب| مرگ در پیشگاه او کم بود | حسرت دیگری فراهم بود }} | ||
{{ب| روضهخوان در میان معرکه بود | روضهخوان روضهخوان معرکه بود }} | |||
اشک از | {{ب| اشک از گونهاش به راه افتاد | تا نگاهش به قتلگاه افتاد }} | ||
قتلگاهی که غرق ماتم بود | {{ب| قتلگاهی که غرق ماتم بود | بیگمان مرکز دو عالم بود }} | ||
قتلگاهی که خون و خنجر داشت | {{ب| قتلگاهی که خون و خنجر داشت | داغ هفتاد و دو صنوبر داشت }} | ||
{{ب| روضهخوان سر سپرده برمیگشت | روضهخوان تیر خورده برمیگشت }} | |||
{{ب| روضهخوان روضه را تمام نکرد | کسی از جای خود قیام نکرد }} | |||
روضه در بطن ماجرا گم شد | {{ب| روضه در بطن ماجرا گم شد | روضهخوان شرمسار مردم شد }} | ||
{{ب| روضهخوان رفت و روضه سر نگرفت | کسی از حال او خبر نگرفت }} | |||
دهه اول محرم بود | {{ب| دهه اول محرم بود | روضهخوان در میان ما کم بود }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== |
ویرایش