۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''خَولی بن یزید اصبحی،''' از عمال و سرسپردگان حکومت | '''خَولی بن یزید اصبحی،''' از عمال و سرسپردگان حکومت بنی امیه و از دژخیمان و اشقیای سپاه کوفه و از دشمنان سرسخت اهلبیت (ع) بود. | ||
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | {{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
}} | }} | ||
==نقش در واقعه کربلا== | |||
هنگامیکه | هنگامیکه عبیدالله بن زیاد، سپاه کوفه را جهت جنگ با امام حسین (ع) به کربلا گسیل داشت، او نیز با سپاه کوفه وارد کربلا گردید. نقش او در کربلا بسیار فجیع بود و در روز عاشورا شقاوتهایی از خود نشان داد: | ||
خولی، در عصر عاشورا عثمان فرزند امام علی (ع) و فاطمه (امّالبنین) دختر حزام بن خالد را هدف تیر قرار داد. تیر به پهلویش اصابت کرد و از اسب به زمین افتاد. مردی از قبیله بنی ابان بن دارِم به طرف عثمان که مجروح شده بود آمد و سر از بدن او جدا کرد.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص469؛ الفتوح، ج5، ص206؛ ارشاد، ج2، ص248،239؛ مقاتل الطالبیین، ص83؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص29؛ انصار الحسین، ص146؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ص68؛ عمدة الطالب، ص357.</ref> | |||
در زیارت ناحیه مقدسه قاتلان عثمان نفرین شدهاند: خداوند قاتلان عثمان بن امیرالمؤمنین علی(ع)، خولی بن یزید اصبحی ایادی که به او تیراندازی کرد و ابانی دارمی را لعنت کند. | |||
خولی، در عصر عاشورا عثمان فرزند | او همچنین در قتل جعفر فرزند امام علی (ع) و فاطمه (امّالبنین) نیز دست داشت. | ||
جعفر در روز عاشورا و پس از نماز ظهر و شهادت همه اصحاب و پس از شهادت برادرش عبدالله، او نیز با اذن امام به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، جنگید. سپس پس از نبردی سخت، تیر خولی بن یزید اصبحی به پیشانی یا چشم او اصابت کرد و او را از پا درآورد و هانی بن ثُبَیت حضرمی سر او را از تن جدا کرد.<ref>- ر.ک : الاخبار الطوال، 257؛ جمهرة النسب، ص31؛ ارشاد، ج2، ص113؛ الفهرست طوسی، ص72؛ اعیان الشیعه، ج4، ص129؛ تاریخ طبری، ج5، ص468،449؛ مروج الذهب، ج3، ص62؛ اعلام الوری، ج2، ص243؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص92،76،56؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص33؛ العقد الفرید، ج4، ص360. </ref> | |||
عصر عاشورا و پس از شهادت همه اصحاب و خاندان، شمر بن ذی الجوشن، افرادی که امام را احاطه کرده بودند، صدا زد و آنان را به قتل امام تحریض کرد و همگی در قتل امام مشارکت کردند. یکی از آن افراد خَولی بن یزید بود.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص499؛ تاریخ طبری، ج5، ص450؛ مقاتل الطالبیین، ص118.</ref> | |||
در زیارت ناحیه مقدسه قاتلان عثمان نفرین شدهاند: | زمانی که امام بر خاک افتاد، سنان بن انس به خولی بن یزید گفت: زود باش سرش را از تن جدا کن! خولی پیش آمد تا سر امام را از بدن مبارکش جدا سازد، لیکن با دیدن صلابت امام، لرزه بر اندامش افتاد و نتوانست به این کار خطیر اقدام نماید. سنان خود پیش آمد و با عصبانیت به خولی روی کرد و فریاد زد: خداوند بازویت را بشکند، چرا میترسی؟ آنگاه خود سر مقدس امام را از تن جدا کرد و سر بریده را به خولی داد و گفت: آن را به امیر عمر بن سعد تسلیم کن.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص417،408؛ المعارف، ص213؛ تاریخ طبری، ج5، ص453؛ مقاتل الطالبیین، ص118؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص92؛ تاریخ قم، ص195؛ المنتظم، ج5، ص341. </ref> | ||
==بردن سر مطهر امام حسین (ع) به خانه== | |||
پس از شهادت امام حسین (ع)، به دستور عمر بن سعد، همان شب سر امام حسین (ع) توسط خولی بن یزید و حُمَید بن مسلم برای عبیدالله به کوفه فرستاده شد،<ref>- ر.ک : کتاب نسب قریش، ص40؛ انساب الاشراف، ج2، ص503؛ الاخبار الطوال، ص259؛ تاریخ طبری، ج5، ص456؛ ارشاد، ج2، ص112؛ مقاتل الطالبیین، ص113-114.</ref> اما چون دیر شده و در دارالاماره بسته شده بود، خولی سر را به منزل برد و در تنور خانه پنهان کرد. | |||
او همچنین در قتل جعفر فرزند | آن شب او شادیکنان و شتابان به خانه خود رفت. همسرش نوار دختر مالک از او پرسید: چه شده که این اندازه خوشحال به نظر میآیی؟ گفت: من ثروت دنیا را برای تو آوردم. چیزی که همراه من است سر امام حسین (ع) است. همسرش فریاد زد: وای بر تو! مردم زر و سیم با خود میآورند و تو سر پسر دختر پیامبر (ص) را به خانه آوردهای؟ به خدا سوگند دیگر هرگز در کنار تو نخواهم بود.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص348؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص80-81؛ نهایة الارب، ج7، ص199؛ لواعج الاشجان، ص380.</ref> | ||
==مرگ== | |||
خولی بن یزید که سر امام را بر نیزه به نزد عبیدالله بن زیاد برد، یکی از کسانی بود که مختار به جستجوی او برخاست و عبدالله بن کامل را به دنبال او فرستاد. خولی چنان در کوفه منفور شده بود که حتی همسرش از او نفرت داشت. چون ابو عمره به خانه خولی رفت، او را نیافت، از زنش پرسید که خولی کجاست؟ زن به زبان گفت نمیدانم اما با دست اشارت کرد و جای او را نشان داد. عبدالله بن کامل او را از نهانگاه در آورد و نزد مختار برد و به دستور پسر خولی، با شمشیر به قتل رسید و جسدش به آتش کشیده شد.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص59 ؛ الفتوح،؛ البدایه و النهایه، ج8، ص272.</ref> | |||
جعفر در روز عاشورا و پس از نماز ظهر و شهادت همه اصحاب و پس از شهادت برادرش عبدالله، او نیز با اذن امام به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، جنگید. سپس پس از نبردی سخت، تیر | |||
عصر عاشورا و پس از شهادت همه اصحاب و خاندان، | |||
زمانی که امام بر خاک افتاد، | |||
پس از شهادت | |||
آن شب او شادیکنان و شتابان به خانه خود رفت. همسرش نوار دختر مالک از او پرسید: چه شده که این اندازه خوشحال به نظر میآیی؟ گفت: من ثروت دنیا را برای تو آوردم. چیزی که همراه من است سر | |||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 279-281. | مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 279-281. |
ویرایش