۶٬۰۷۷
ویرایش
جز (←روز عاشورا) |
|||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
عمر بن سعد صبح روز عاشورا، میسره سپاه را به شمر بن ذیالجوشن سپرد.<ref>- انساب الاشراف، ج2، ص487؛ الاخبار الطوال، ص256؛ تاریخ طبری، ج4، ص334؛ ارشاد، ج2، ص95؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص59-60. </ref> | عمر بن سعد صبح روز عاشورا، میسره سپاه را به شمر بن ذیالجوشن سپرد.<ref>- انساب الاشراف، ج2، ص487؛ الاخبار الطوال، ص256؛ تاریخ طبری، ج4، ص334؛ ارشاد، ج2، ص95؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص59-60. </ref> | ||
صبح عاشورا پس از اینکه امام ارتش خود را سان دید و فرماندهان را مشخص کرد، فرمود تا نی و هیزم گرد آورده و در خندقی که شبانه در پشت خیمهها حفر شده بود ریخته و آتش زدند، تا دشمن نتواند از پشت به خیمهها حمله کند و زنان و کودکان از امنیت و حفاظت بیشتری برخوردار باشند و در نتیجه تنها راه ورود دشمن به سمت خیام، جایگاهی باشد که سپاه امام با دقت تمام از آن مراقبت مینمود. شعلههای آتش هیزمهای افروختهشده از میانه میدان پیدا بود. افرادی از لشکر عمر بن سعد در اطراف خیام امام جولان کرده، ولی با خندق و آتش افروخته رو به رو شدند و چون دیدند به هیچ روی نمیشود تعرضی به خیمهها کرد، بازگشتند، اما شمر با امام گستاخانه سخن گفت که: ای حسین! در همین جهان و پیش از روز رستاخیز، به سوی آتش شتاب گرفتهای؟ امام فرمود: ای پسر زن بز چران! تو به آتش دوزخ سزاوارتری.<ref>- ر.ک : وقعة الطف، ص205؛ انساب الاشراف، ج2، ص487؛ ارشاد، ج2، ص96.</ref> مسلم بن عوسجه عرض کرد: شمر در موقعیت مناسبی قرار گرفته است. اجازه بدهید به خاطر این توهین او را هدف تیر قرار دهم. او از جمله تبهکارترین افراد این گروه است امام فرمود: ”لا تَرمِهِ فَاِنّی اَکرَهُ اَن اَبْدَاَهُم “<ref>- ر.ک : وقعة الطف، ص205؛ انساب الاشراف، ج2، ص487؛ تاریخ طبری، ج5، ص422؛ ارشاد، ج2، ص96. </ref> تیر میانداز که من از اینکه شروع کننده جنگ باشم، اکراه دارم. | صبح عاشورا پس از اینکه امام ارتش خود را سان دید و فرماندهان را مشخص کرد، فرمود تا نی و هیزم گرد آورده و در خندقی که شبانه در پشت خیمهها حفر شده بود ریخته و آتش زدند، تا دشمن نتواند از پشت به خیمهها حمله کند و زنان و کودکان از امنیت و حفاظت بیشتری برخوردار باشند و در نتیجه تنها راه ورود دشمن به سمت خیام، جایگاهی باشد که سپاه امام با دقت تمام از آن مراقبت مینمود. شعلههای آتش هیزمهای افروختهشده از میانه میدان پیدا بود. افرادی از لشکر عمر بن سعد در اطراف خیام امام جولان کرده، ولی با خندق و آتش افروخته رو به رو شدند و چون دیدند به هیچ روی نمیشود تعرضی به خیمهها کرد، بازگشتند، اما شمر با امام گستاخانه سخن گفت که: ای حسین! در همین جهان و پیش از روز رستاخیز، به سوی آتش شتاب گرفتهای؟ امام فرمود: ای پسر زن بز چران! تو به آتش دوزخ سزاوارتری.<ref>- ر.ک : وقعة الطف، ص205؛ انساب الاشراف، ج2، ص487؛ ارشاد، ج2، ص96.</ref> مسلم بن عوسجه عرض کرد: شمر در موقعیت مناسبی قرار گرفته است. اجازه بدهید به خاطر این توهین او را هدف تیر قرار دهم. او از جمله تبهکارترین افراد این گروه است امام فرمود: ”لا تَرمِهِ فَاِنّی اَکرَهُ اَن اَبْدَاَهُم “<ref>- ر.ک : وقعة الطف، ص205؛ انساب الاشراف، ج2، ص487؛ تاریخ طبری، ج5، ص422؛ ارشاد، ج2، ص96. </ref> تیر میانداز که من از اینکه شروع کننده جنگ باشم، اکراه دارم. | ||
===خطبه امام حسین (ع) در روز عاشورا=== | ===خطبه امام حسین (ع) در روز عاشورا=== | ||
پس از آنکه امام حسین (ع) در روز عاشورا برای بیداری سپاه کوفه از خواب غفلت، خطبهای در سابقه درخشان خاندانش و بیاناتی از پیامبر (ص) در مورد دوستی اهل بیت (ع) آغاز نمود، شمر که بیش از همه اشتیاق افروختن شعلههای جنگ را داشت و بر کشتن امام حسین (ع) حریص بود و در هر فرصتی که پیش میآمد با ناسزاهای خویش یاران امام را به خشم میآورد، در این زمان چون از تأثیر سخنان امام در برخی از عناصر سپاه کوفه بیمناک شد، قدم پیش گذاشت و کلام امام را قطع کرد و سخنانی جسارت آمیز بر زبان آورد که: ”خدا را بر باطل پرستنده باشم اگر بدانم تو چه میگویی؟“ شمر که نه از شناخت دین خدا بهرهای داشت و نه از گوهر دانایی نصیبی، مانند همطرازان خویش در تاریخ که در جهل مرکب خویش، دینداران راستین را بیدین میشمارند، با وقاحت و بیهیچ آزرمی، خویشتن را عارف دین و امام حسین (ع) را مردی با قلت معرفت بر آیین الهی میشمرد. این سخن عمق اندیشه و قلب صحابی رسولالله حبیب بن مظاهر را به درد آورد و پاسخ صریح او را در پی داشت و گفت: ”ای شمر، به خدا قسم من تو را میبینم که خدا را از هفتاد طریق غیر مستقیم با شک و تردید عبادت میکنی و گواهی میدهم که تو راست گفتهای و نمیفهمی امام چه میگوید، زیرا بر قلب تو مُهر خورده و حق را به آن راهی نیست.“<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص424-425؛ ارشاد، ج2، ص98؛ الفتوح، ج5، ص96-97؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص358.</ref> | پس از آنکه امام حسین (ع) در روز عاشورا برای بیداری سپاه کوفه از خواب غفلت، خطبهای در سابقه درخشان خاندانش و بیاناتی از پیامبر (ص) در مورد دوستی اهل بیت (ع) آغاز نمود، شمر که بیش از همه اشتیاق افروختن شعلههای جنگ را داشت و بر کشتن امام حسین (ع) حریص بود و در هر فرصتی که پیش میآمد با ناسزاهای خویش یاران امام را به خشم میآورد، در این زمان چون از تأثیر سخنان امام در برخی از عناصر سپاه کوفه بیمناک شد، قدم پیش گذاشت و کلام امام را قطع کرد و سخنانی جسارت آمیز بر زبان آورد که: ”خدا را بر باطل پرستنده باشم اگر بدانم تو چه میگویی؟“ شمر که نه از شناخت دین خدا بهرهای داشت و نه از گوهر دانایی نصیبی، مانند همطرازان خویش در تاریخ که در جهل مرکب خویش، دینداران راستین را بیدین میشمارند، با وقاحت و بیهیچ آزرمی، خویشتن را عارف دین و امام حسین (ع) را مردی با قلت معرفت بر آیین الهی میشمرد. این سخن عمق اندیشه و قلب صحابی رسولالله حبیب بن مظاهر را به درد آورد و پاسخ صریح او را در پی داشت و گفت: ”ای شمر، به خدا قسم من تو را میبینم که خدا را از هفتاد طریق غیر مستقیم با شک و تردید عبادت میکنی و گواهی میدهم که تو راست گفتهای و نمیفهمی امام چه میگوید، زیرا بر قلب تو مُهر خورده و حق را به آن راهی نیست.“<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص424-425؛ ارشاد، ج2، ص98؛ الفتوح، ج5، ص96-97؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص358.</ref> |