قیس‌ بن اشعث: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ مارس ۲۰۱۸
جز
خط ۴۷: خط ۴۷:
در روز عاشورا جنگاوران ربیعه‌ و کنده تحت فرماندهی قیس بن‌ اشعث‌ کندی بودند.<ref>-  تاریخ طبری، ج5، ص422. </ref>
در روز عاشورا جنگاوران ربیعه‌ و کنده تحت فرماندهی قیس بن‌ اشعث‌ کندی بودند.<ref>-  تاریخ طبری، ج5، ص422. </ref>
قیس زمانی که به لشکر شام پیوست، مکاتبه با آن حضرت را انکار کرد. صبح روز عاشورا، امام‌ حسین (ع) سران‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد را مورد خطاب‌ قرار داد و فرمود: ای‌ شبث بن‌ ربعی‌، ای‌ حجار بن‌ ابجر، ای‌ قیس بن‌ اشعث‌، ای‌ یزید بن‌ حارث‌! آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌: بیا، میوه‌ها‌ رسیده‌ و بوستان‌ها سرسبز و چاه‌ها پرآب شده‌اند. پیش‌آهنگان سپاه مهیا گشته و لشکری‌ آماده‌ و تجهیز شده‌ در اختیار توست، پس به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.  
قیس زمانی که به لشکر شام پیوست، مکاتبه با آن حضرت را انکار کرد. صبح روز عاشورا، امام‌ حسین (ع) سران‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد را مورد خطاب‌ قرار داد و فرمود: ای‌ شبث بن‌ ربعی‌، ای‌ حجار بن‌ ابجر، ای‌ قیس بن‌ اشعث‌، ای‌ یزید بن‌ حارث‌! آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌: بیا، میوه‌ها‌ رسیده‌ و بوستان‌ها سرسبز و چاه‌ها پرآب شده‌اند. پیش‌آهنگان سپاه مهیا گشته و لشکری‌ آماده‌ و تجهیز شده‌ در اختیار توست، پس به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.  
===گفت‌وگوی با امام حسین (ع)===
===گفت‌وگو با امام حسین (ع)===
قیس بن‌ اشعث‌ که‌ آشکارا مورد خطاب‌ قرار گرفته‌ بود و نامردی‌ و بی‌وفایی‌اش در حضور همگان‌ بر ملا شده‌ بود، گویا بر آن بود تا با خاتمه دادن به نبرد دشت نینوا راهی برای نجات شرف خویش بیابد و در ننگ کشتن پسر پیامبر (ص) شریک نشود، به‌ امام گفت: ما نامه‌ ننوشتیم‌ و نمی‌دانیم‌ که‌ تو چه‌ می‌گویی‌؟ فقط‌ یک‌ راه‌ داری و آن‌ این است‌ که‌ به ‌فرمان‌ پسر عموی‌ خود، یزید بن‌ معاویه‌ درآیی‌، تا او با شما جز آن‌چه‌ دوست‌ دارید، عمل‌ نکند و بدان که از ایشان به تو گزندی نخواهد رسید. امام فرمود: تو برادر همان هستی (محمد بن‌ اشعث) که به مسلم بن عقیل امان داد، بر آنی که کاری کنی که بنی‌ هاشم بیشتر از خون مسلم را از تو طلب کنند؟ سوگند به‌ خدا نه‌ دست‌ زبونی‌ به‌ آنان‌ می‌دهم‌ و نه‌ مانند بردگان‌ از جنگ‌ می‌گریزم. ای بندگان خدا! از اینکه سنگبارم کنید، به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه می‌برم. من از شرّ متکبرانی که به روز رستاخیز ایمان ندارند، به پروردگار خود و شما پناه می‌برم.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص396-397؛ الامامه و السیاسه، ج2، ص6؛ تاریخ طبری، ج5، ص425؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص62؛ البدایه و النهایه، ج8، ص179؛ المنتظم، ج5، ص339؛ تذکرة الخواص، ص219.</ref>
قیس بن‌ اشعث‌ که‌ آشکارا مورد خطاب‌ قرار گرفته‌ بود و نامردی‌ و بی‌وفایی‌اش در حضور همگان‌ بر ملا شده‌ بود، گویا بر آن بود تا با خاتمه دادن به نبرد دشت نینوا راهی برای نجات شرف خویش بیابد و در ننگ کشتن پسر پیامبر (ص) شریک نشود، به‌ امام گفت: ما نامه‌ ننوشتیم‌ و نمی‌دانیم‌ که‌ تو چه‌ می‌گویی‌؟ فقط‌ یک‌ راه‌ داری و آن‌ این است‌ که‌ به ‌فرمان‌ پسر عموی‌ خود، یزید بن‌ معاویه‌ درآیی‌، تا او با شما جز آن‌چه‌ دوست‌ دارید، عمل‌ نکند و بدان که از ایشان به تو گزندی نخواهد رسید. امام فرمود: تو برادر همان هستی (محمد بن‌ اشعث) که به مسلم بن عقیل امان داد، بر آنی که کاری کنی که بنی‌ هاشم بیشتر از خون مسلم را از تو طلب کنند؟ سوگند به‌ خدا نه‌ دست‌ زبونی‌ به‌ آنان‌ می‌دهم‌ و نه‌ مانند بردگان‌ از جنگ‌ می‌گریزم. ای بندگان خدا! از اینکه سنگبارم کنید، به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه می‌برم. من از شرّ متکبرانی که به روز رستاخیز ایمان ندارند، به پروردگار خود و شما پناه می‌برم.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص396-397؛ الامامه و السیاسه، ج2، ص6؛ تاریخ طبری، ج5، ص425؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص62؛ البدایه و النهایه، ج8، ص179؛ المنتظم، ج5، ص339؛ تذکرة الخواص، ص219.</ref>
===ربودن قطیفه امام حسین (ع)===
===ربودن قطیفه امام حسین (ع)===
پس از شهادت امام حسین (ع)، قطیفه‌ (جامه‌ پرزدار ـ روپوش‌) خز امام‌ را قیس بن ‌اشعث‌ ربود و از آن زمان به ”قیس قطیفه“ مشهور شد.<ref>- الطبقات الکبری، ج5، ص479؛ انساب الاشراف، ج3، ص397؛ الاخبار الطوال، ص301؛ تاریخ طبری، ج5، ص453؛ مروج الذهب، ج3، ص62؛ ارشاد، ج2، ص468؛ اللهوف، ص53؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص78. </ref>
پس از شهادت امام حسین (ع)، قطیفه‌ (جامه‌ پرزدار ـ روپوش‌) خز امام‌ را قیس بن ‌اشعث‌ ربود و از آن زمان به ”قیس قطیفه“ مشهور شد.<ref>- الطبقات الکبری، ج5، ص479؛ انساب الاشراف، ج3، ص397؛ الاخبار الطوال، ص301؛ تاریخ طبری، ج5، ص453؛ مروج الذهب، ج3، ص62؛ ارشاد، ج2، ص468؛ اللهوف، ص53؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص78. </ref>
۱۰٬۰۷۲

ویرایش

منوی ناوبری