۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جز (←واقعه کربلا) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==واقعه کربلا== | ==واقعه کربلا== | ||
===ورود عمرو بن حجاج به کربلا=== | ===ورود عمرو بن حجاج به کربلا=== | ||
پس از شهادت [[ | پس از شهادت [[هانی بن عروه]]، عمرو بن حجاج از طرف قبیله مذحج، به عبیدالله بن زیاد وفادار ماند و همراه چهار هزار سپاهی برای جنگ با امام حسین (ع)، وارد کربلا شد. | ||
===منع آب بر امام حسین (ع)=== | ===منع آب بر امام حسین (ع)=== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
پس از شهادت امام حسین (ع)، او جزء کسانی بود که سرهای شهدا را به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص412؛ تاریخ طبری، ج5، ص456؛ المنتظم، ج5، ص139. </ref> | پس از شهادت امام حسین (ع)، او جزء کسانی بود که سرهای شهدا را به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص412؛ تاریخ طبری، ج5، ص456؛ المنتظم، ج5، ص139. </ref> | ||
هنگامی که اسیران خاندان رسالت را به کوفه وارد نمودند و پس از شکستی که عبیدالله بن زیاد در دارالاماره بر اثر سخنان حضرت زینب (س) متقبل شد، ابنزیاد ندای نماز جماعت داد، مردم در مسجد جمع شدند. ابنزیاد بر منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق و اهلحق را پیروزی داد و امیرالمؤمنین یزید بن معاویه و گروه او را نصرت بخشید و دروغگوی پسر دروغگو حسین بن علی و شیعیانش را هلاک کرد.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص459؛ اللهوف، ص195؛ ارشاد، ج2، ص474؛ نهایة الارب، ج7، ص201.</ref> از میان جمعیت عبدالله بن عفیف ازدی برخاست و بر ابنزیاد بانگ زد و اهل کوفه را علیه او برانگیخت و گفت: ای پسر مرجانه! دروغگوی پسر دروغگو تو و پدرت هستید و آنکس که تو را امیر کرده است و پدرش. ای پسر مرجانه! پسران پیامبر (ص) را میکشید و سخنی همچون سخن صدیقان میگویید؟<ref>- اللهوف، ص196.</ref> ابنزیاد که سخت سراسیمه شده بود، از ترس شورش مردم فریاد زد او را بگیرید! اما عمرو بن حجاج گفت فعلاً صلاح نیست زیرا ازدیان در مسجد فراوانند؛ و دستگیری او به شب محول شد.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص413؛ الفتوح، ج5، ص125. </ref> | هنگامی که اسیران خاندان رسالت را به کوفه وارد نمودند و پس از شکستی که عبیدالله بن زیاد در دارالاماره بر اثر سخنان حضرت زینب (س) متقبل شد، ابنزیاد ندای نماز جماعت داد، مردم در مسجد جمع شدند. ابنزیاد بر منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق و اهلحق را پیروزی داد و امیرالمؤمنین یزید بن معاویه و گروه او را نصرت بخشید و دروغگوی پسر دروغگو حسین بن علی و شیعیانش را هلاک کرد.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص459؛ اللهوف، ص195؛ ارشاد، ج2، ص474؛ نهایة الارب، ج7، ص201.</ref> از میان جمعیت عبدالله بن عفیف ازدی برخاست و بر ابنزیاد بانگ زد و اهل کوفه را علیه او برانگیخت و گفت: ای پسر مرجانه! دروغگوی پسر دروغگو تو و پدرت هستید و آنکس که تو را امیر کرده است و پدرش. ای پسر مرجانه! پسران پیامبر (ص) را میکشید و سخنی همچون سخن صدیقان میگویید؟<ref>- اللهوف، ص196.</ref> ابنزیاد که سخت سراسیمه شده بود، از ترس شورش مردم فریاد زد او را بگیرید! اما عمرو بن حجاج گفت فعلاً صلاح نیست زیرا ازدیان در مسجد فراوانند؛ و دستگیری او به شب محول شد.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص413؛ الفتوح، ج5، ص125. </ref> | ||
==نقش عمرو بن حجاج در قیام مختار== | ==نقش عمرو بن حجاج در قیام مختار== | ||
پس از مرگ یزید و تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست و درجنگ عبدالله بنمطیع (والی منصوب از طرف عبدالله بن زبیر بر کوفه) با مختار، از مشاوران ابن مطیع بود و مردم را علیه مختار بسیج میکرد.<ref>- البدایه و النهایه، ج8، ص267.</ref> | پس از مرگ یزید و تسلط زبیریان بر کوفه، به آنان پیوست و درجنگ عبدالله بنمطیع (والی منصوب از طرف عبدالله بن زبیر بر کوفه) با مختار، از مشاوران ابن مطیع بود و مردم را علیه مختار بسیج میکرد.<ref>- البدایه و النهایه، ج8، ص267.</ref> |
ویرایش