عزره بن‌ قیس احمسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ مارس ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «عزرة‌بن‌ قیس‌بن غزیه احمسی بجلی فرمانده ‌سواره‌ نظام‌ سپاه عمربن‌ سعد د...» ایجاد کرد)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
عزرة‌بن‌ قیس‌بن غزیه احمسی بجلی فرمانده ‌سواره‌ نظام‌ سپاه عمربن‌ سعد در کربلا بود.
'''عُزْرَةِ (عُرْوَة) بْن قَیْس اَحْمَسی،''' فرمانده سواره نظام لشکر عمر بن سعد در واقعه کربلا و از نویسندگان نامه های کوفیان به امام حسین (ع) بود که در روز عاشورا فرماندهی سپاه سواره نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت و پس از شهادت امام، از طرف ابن سعد، مأمور شد تا به همراه شمر، خولی و... سرهای شهدای کربلا را نزد ابن زیاد ببرند.
 
 
عزرة‌بن‌ قیس از خاندان احمس و از قبیله دهن بود.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص239.</ref> در زمان خلافت خلیفه دوم عمربن خطاب، سعدبن ابی‌وقاص عزره را به همراه جریربن عبدالله به سوی حلوان فرستاد. جریر پس از تصرف حلوان، والی آن شهر شد. عزره نیز در حلوان ساکن شد.<ref>- فتوح البلدان، ص295؛ الاصابه، ج5، ص97.</ref> زمانی که جریر به دستور عمربن خطاب به یاری ابوموسی اشعری رفت، عزره را به جانشینی خود بر حلوان گمارد. عزره کوشید تا شهر زور را فتح کند، اما از عهده آن برنیامد و نتوانست کاری پیش برد.<ref>- فتوح البلدان، ص295؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص38.</ref>
 
 
عزرة‌بن‌ قیس در جنگ‌های خالدبن ولید در شام حضور داشت و از او روایت کرده است.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص239؛ الاصابه، ج5، ص97.</ref> 
 
 
در دوران حکومت یزید، عزرة‌ جزو افراد فرصت‌طلب‌ و سودجویی‌ بود که‌ با سنجیدن‌ توازن‌ قوا موضع‌ خود را مشخص‌ می‌کردند وکفه‌ به‌ هر طرف‌ سنگین‌تر می‌شد به‌ آن‌ سمت‌ متمایل‌ می‌گردیدند. ‌ چون‌ دید مسلم‌بن‌ عقیل‌ در کوفه‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دارد و نیروهای‌ امام‌ حسین‌(ع) هر روز بیشتر و متراکم‌تر می‌شوند، او از جمله بزرگان کوفه بود، که به امام‌ حسین‌(ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید.<ref>-  انساب الاشراف، ج3، ص370؛ الاخبار الطوال، ص 229؛ تاریخ طبری، ج5، ص353؛ الفتوح، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص20-21. </ref> چون عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست.
 
 
عمربن سعد پس از ورود به کربلا قصد داشت عزرة‌بن‌ قیس را سوی حسین‌بن علی(ع) فرستد و به او گفت پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به عراق آمده است و چه می‌خواهد؟ عزرة‌ چون خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته بودند، شرم کرد که نزد امام رود. عمربن سعد از دیگر سران سپاه خواست تا نزد امام حسین(ع) بروند و از ‌او بپرسند، همه آنان از رویارویی با آن حضرت امتناع‌ کردند، تا اینکه کثیربن‌ شهاب گفت‌: من‌ می‌روم‌.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص410. </ref>
 
 
در عصر تاسوعا دشمن می‌خواست به خیمه‌های امام حمله کند. امام از برادرش عباس(ع) خواست تا از آنان‌ بپرسد که برای‌ چه‌ آمده‌اند؟ عباس‌ با بیست‌ نفر که‌ زهیربن‌ قین‌ و حبیب‌بن‌ مظاهر نیز همراه‌ او بودند، به ‌طرف‌ سپاه‌ عمربن‌ سعد حرکت‌ کرد. گفتند: آمده‌ایم‌ فرمان‌ امیر را به‌ شما ابلاغ‌ کنیم‌ که یا تسلیم‌ شوید و یا با شما خواهیم‌ جنگید. عباس‌ به‌ سوی امام برگشت تا جریان را به اطلاع ایشان برساند، اما زهیربن‌ قین‌ و حبیب‌بن‌ مظاهر و سایر همراهان‌ ماندند. حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت. اما عزرة‌بن‌ قیس‌ که خود‌ از جمله‌ کسانی‌ بود که‌ به‌ امام‌ نامه ‌نوشته‌ و او را به‌ کوفه‌ دعوت‌ کرده‌ و اکنون‌ در سپاه‌ عمربن‌ سعد بود، سخنان او را حمل بر خودستایی کرد و گفت‌: حبیب‌! هر قدر می‌توانی‌ از او تعریف‌ کن. زهیر به‌ او گفت‌: ای‌ عزره‌، خداوند او را ستوده‌ و هدایت‌ کرده‌ است‌.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص392؛ تاریخ طبری، ج5، ص416-417؛ الفتوح، ج5، ص98؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص353.</ref>
 
 
آنگاه زهیربن قین نیز با او سخن گفت و او را نصیحت کرد‌: ای‌ عزره! خداوند حسین(ع) را ستوده‌ و هدایت‌ کرده‌ است‌. از خدا بپرهیز، من‌ که ‌خیرخواه‌ توام‌. مراقب‌ باش‌ از آنانی‌ نباشی‌ که‌ گمراهان‌ را بر کشتن‌ پاکدامنان‌ یاری‌ می‌کنند. عزرة به زهیر گفت تو خود از طرفداران عثمان بودی و از شیعیان این خاندان نبودی؟ زهیر پاسخ داد اکنون من از آنان هستم. به ‌خداوند سوگند که‌ من‌ نه‌ نامه‌ای‌ برای‌ حسین نوشتم‌ و نه‌ پیکی‌ روانه‌ کردم‌ و نه‌ به‌ او وعده‌ دادم‌ که‌ یاری‌اش‌می‌کنم‌. در راه‌ با او مواجه‌ شدم‌ و احساس‌ کردم‌ که‌ باید همراه‌ او باشم‌ و یاری‌اش‌ کنم‌ و برای‌ حفظ‌ حق‌ خدا و حق ‌پیامبراکرم(ص)که‌ شما به‌ تباهی‌ داده‌اید، مدافع‌ وی‌ باشم‌.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص392؛ تاریخ طبری، ج5، ص417؛ الفتوح، ج5، ص98؛ البدایه و النهایه، ج8، ص177.</ref>
 
 
روز عاشورا، عمربن‌ سعد، فرمانده ‌سواره‌ نظام‌ را به‌ عزرة‌بن‌ قیس‌ سپرد.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص395؛ تاریخ طبری، ج5، ص422؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص68؛ البدایه و النهایه، ج8، ص177. </ref>
 
 
در صبح عاشورا چون عزرة‌بن‌ قیس دید که سواران وی از هر سو عقب می‌روند، عبدالرحمن‌بن حصین را نزد عمربن سعد فرستاد و گفت مگر نمی‌بینی که سواران من از این گروه اندک چه می‌کشند؟ پیادگان و تیراندازان را به مقابله آنان بفرست.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص436. </ref>
 
 
پس از شهادت امام‌ حسین‌(ع) او جزء کسانی بود که سرهای شهدا را به کوفه نزد عبیدالله‌بن زیاد بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>- همان، ص456. </ref>


{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا
|اطلاعات قاتل =
| تصویر        =
| توضیح تصویر  =
| نام کامل    =عُزْرَةِ (عُرْوَة) بْن قَیْس اَحْمَسی
| کنیه        =
| لقب          =
| زادروز/زادگاه =
| محل زندگی    =کوفه
| نسب/قبیله    =قبیله بنی دهن
| خویشاوندان سرشناس  =
| تاریخ و مکان درگذشت=
| نحوه درگذشت=
| مدفن =
| اقدامات = نوشتن نامه به امام حسین (ع) و دعوت او به کوفه • حمل سرهای شهدا نزد ابن زیاد
| انگیزه    =
| نقش‌های برجسته    =فرماندهی سپاه سواره نظام لشکر عمر بن سعد
| دیگر فعالیت‌ها  =
}}


==در زمان خلافت خلیفه دوم==
عزرة‌ بن‌ قیس از خاندان احمس و از قبیله دهن بود.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص239.</ref> در زمان خلافت خلیفه دوم عمر بن خطاب، سعد بن ابی‌وقاص عزره را به همراه جریر بن عبدالله به سوی حلوان فرستاد. جریر پس از تصرف حلوان، والی آن شهر شد. عزره نیز در حلوان ساکن شد.<ref>- فتوح البلدان، ص295؛ الاصابه، ج5، ص97.</ref> زمانی که جریر به دستور عمر بن خطاب به یاری ابوموسی اشعری رفت، عزره را به جانشینی خود بر حلوان گمارد. عزره کوشید تا شهر زور را فتح کند، اما از عهده آن برنیامد و نتوانست کاری پیش برد.<ref>- فتوح البلدان، ص295؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص38.</ref>
عزرة‌ بن‌ قیس در جنگ‌های خالد بن ولید در شام حضور داشت و از او روایت کرده است.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص239؛ الاصابه، ج5، ص97.</ref> 
==در دوران حکومت یزید==
در دوران حکومت یزید، عزرة‌ جزو افراد فرصت‌طلب‌ و سودجویی‌ بود که‌ با سنجیدن‌ توازن‌ قوا موضع‌ خود را مشخص‌ می‌کردند و کفه‌ به‌ هر طرف‌ سنگین‌تر می‌شد به‌ آن‌ سمت‌ متمایل‌ می‌گردیدند. چون‌ دید مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در کوفه‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دارد و نیروهای‌ امام‌ حسین ‌(ع) هر روز بیشتر و متراکم‌تر می‌شوند، او از جمله بزرگان کوفه بود، که به امام‌ حسین ‌(ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید.<ref>-  انساب الاشراف، ج3، ص370؛ الاخبار الطوال، ص 229؛ تاریخ طبری، ج5، ص353؛ الفتوح، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص20-21. </ref> چون عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست.
==واقعه کربلا==
عمر بن سعد پس از ورود به کربلا قصد داشت عزرة‌ بن‌ قیس را سوی حسین‌ بن علی (ع) فرستد و به او گفت پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به عراق آمده است و چه می‌خواهد؟ عزرة‌ چون خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته بودند، شرم کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران سپاه خواست تا نزد امام‌ حسین ‌(ع) بروند و از ‌او بپرسند، همه آنان از رویارویی با آن حضرت امتناع‌ کردند، تا اینکه کثیر بن‌ شهاب گفت‌: من‌ می‌روم‌.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص410. </ref>
===موعظه سپاه دشمن توسط حبیب بن مظاهر===
در عصر تاسوعا دشمن می‌خواست به خیمه‌های امام حمله کند. امام از برادرش عباس (ع) خواست تا از آنان‌ بپرسد که برای‌ چه‌ آمده‌اند؟ عباس‌ با بیست‌ نفر که‌ زهیر بن‌ قین‌ و حبیب‌ بن‌ مظاهر نیز همراه‌ او بودند، به ‌طرف‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد حرکت‌ کرد. گفتند: آمده‌ایم‌ فرمان‌ امیر را به‌ شما ابلاغ‌ کنیم‌ که یا تسلیم‌ شوید و یا با شما خواهیم‌ جنگید. عباس‌ به‌ سوی امام برگشت تا جریان را به اطلاع ایشان برساند، اما زهیر بن‌ قین‌ و حبیب‌ بن‌ مظاهر و سایر همراهان‌ ماندند. حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت. اما عزرة‌ بن‌ قیس‌ که خود‌ از جمله‌ کسانی‌ بود که‌ به‌ امام‌ نامه ‌نوشته‌ و او را به‌ کوفه‌ دعوت‌ کرده‌ و اکنون‌ در سپاه‌ عمر بن‌ سعد بود، سخنان او را حمل بر خودستایی کرد و گفت‌: حبیب‌! هر قدر می‌توانی‌ از او تعریف‌ کن. زهیر به‌ او گفت‌: ای‌ عزره‌، خداوند او را ستوده‌ و هدایت‌ کرده‌ است‌.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص392؛ تاریخ طبری، ج5، ص416-417؛ الفتوح، ج5، ص98؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص353.</ref>
===گفت‌وگوی زهیر بن قین و عزرة بن‌ قیس===
آنگاه زهیر بن قین نیز با او سخن گفت و او را نصیحت کرد‌: ای‌ عزره! خداوند حسین (ع) را ستوده‌ و هدایت‌ کرده‌ است‌. از خدا بپرهیز، من‌ که ‌خیرخواه‌ توأم‌. مراقب‌ باش‌ از آنانی‌ نباشی‌ که‌ گمراهان‌ را بر کشتن‌ پاکدامنان‌ یاری‌ می‌کنند. عزرة به زهیر گفت تو خود از طرفداران عثمان بودی و از شیعیان این خاندان نبودی؟ زهیر پاسخ داد اکنون من از آنان هستم. به ‌خداوند سوگند که‌ من‌ نه‌ نامه‌ای‌ برای‌ حسین نوشتم‌ و نه‌ پیکی‌ روانه‌ کردم‌ و نه‌ به‌ او وعده‌ دادم‌ که‌ یاری‌اش‌می‌کنم‌. در راه‌ با او مواجه‌ شدم‌ و احساس‌ کردم‌ که‌ باید همراه‌ او باشم‌ و یاری‌اش‌ کنم‌ و برای‌ حفظ‌ حق‌ خدا و حق ‌پیامبر (ص) که‌ شما به‌ تباهی‌ داده‌اید، مدافع‌ وی‌ باشم‌.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص392؛ تاریخ طبری، ج5، ص417؛ الفتوح، ج5، ص98؛ البدایه و النهایه، ج8، ص177.</ref>
===روز عاشورا===
روز عاشورا، عمر بن‌ سعد، فرمانده ‌سواره‌ نظام‌ را به‌ عزرة‌ بن‌ قیس‌ سپرد.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص395؛ تاریخ طبری، ج5، ص422؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص68؛ البدایه و النهایه، ج8، ص177. </ref>
در صبح عاشورا چون عزرة‌ بن‌ قیس دید که سواران وی از هر سو عقب می‌روند، عبدالرحمن‌ بن حصین را نزد عمر بن سعد فرستاد و گفت مگر نمی‌بینی که سواران من از این گروه اندک چه می‌کشند؟ پیادگان و تیراندازان را به مقابله آنان بفرست.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص436. </ref>
===پس از شهادت امام‌ حسین ‌(ع)===
پس از شهادت امام‌ حسین ‌(ع) او جزء کسانی بود که سرهای شهدا را به کوفه نزد عبیدالله‌ بن زیاد بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>- همان، ص456. </ref>
از سرنوشت او پس از واقعه کربلا اطلاعی در دست نیست.
از سرنوشت او پس از واقعه کربلا اطلاعی در دست نیست.


۱۰٬۰۷۲

ویرایش