۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
معاویه اولین کسی است که حکومت عادلانه اسلامی را به طور کامل به سلطنت ظالمانه فردی و امپراطوری استبدادی تبدیل کرد. او اولین کسی است که لعن بر امام را جزء خطبه نماز جمعه قرار داد و احکام اسلام را در باب سرقت، قضاوت و انساب و نماز جمعه و ... بدون پردهپوشی زیر پا گذاشت. او اولین کسی است که بر ضد حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) شروع به تحریکات کرد و جنگ را به راه انداخت و با تحمیل ولیعهدی پسرش یزید، حکومت و خلافت اسلامی را در خاندان خود موروثی کرد؛ و او بنیانگذار این همه بدعتها و انحرافات در دین بود. به همین علت امام حسین (ع) در نامهای به معاویه مینویسد: ” وَ اِنّی لا اَعْلَمُ فِتْنَةً اَعْظَمُ عَلی هذِهِ اَْلاُمَّةِ مِنْ وَلایتِکَ عَلَیها“ من هیچ فتنهای را برای این امت، بزرگتر و خطرناکتر از ولایت و حکومت تو نمیدانم. | معاویه اولین کسی است که حکومت عادلانه اسلامی را به طور کامل به سلطنت ظالمانه فردی و امپراطوری استبدادی تبدیل کرد. او اولین کسی است که لعن بر امام را جزء خطبه نماز جمعه قرار داد و احکام اسلام را در باب سرقت، قضاوت و انساب و نماز جمعه و ... بدون پردهپوشی زیر پا گذاشت. او اولین کسی است که بر ضد حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) شروع به تحریکات کرد و جنگ را به راه انداخت و با تحمیل ولیعهدی پسرش یزید، حکومت و خلافت اسلامی را در خاندان خود موروثی کرد؛ و او بنیانگذار این همه بدعتها و انحرافات در دین بود. به همین علت امام حسین (ع) در نامهای به معاویه مینویسد: ” وَ اِنّی لا اَعْلَمُ فِتْنَةً اَعْظَمُ عَلی هذِهِ اَْلاُمَّةِ مِنْ وَلایتِکَ عَلَیها“ من هیچ فتنهای را برای این امت، بزرگتر و خطرناکتر از ولایت و حکومت تو نمیدانم. | ||
== | ==نظام پادشاهی معاویه== | ||
ابوالاعلی مودودی نظام پادشاهی معاویه را که در دهه آخر حکومت معاویه به اوج خود رسید، چنین ترسیم میکند: | ابوالاعلی مودودی نظام پادشاهی معاویه را که در دهه آخر حکومت معاویه به اوج خود رسید، چنین ترسیم میکند: | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
اختلافات، فتنهگریها، سیاست بازیها، بیعدالتیها، نفاق و پیمانشکنی سالهای آخر خلافت خلیفه سوم و سپس در تمام دوران معاویه، روان جامعه را دچار بحران و درهم ریختگی نمود و اصحاب خالص امیرالمؤمنین علی (ع) در اقلیت واقع شدند. | اختلافات، فتنهگریها، سیاست بازیها، بیعدالتیها، نفاق و پیمانشکنی سالهای آخر خلافت خلیفه سوم و سپس در تمام دوران معاویه، روان جامعه را دچار بحران و درهم ریختگی نمود و اصحاب خالص امیرالمؤمنین علی (ع) در اقلیت واقع شدند. | ||
==معرفی اسلام توسط معاویه== | |||
معاویه با تمام توان خود توانست اسلام را آنگونه که خود میشناخت، معرفی کند تا جایی که در پایان دوره حکومت او از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسم باقی نمانده بود. در واقع در این دوران، اسلام در حقیقتِ امر، به کناری نهاده شده بود و با آن مبارزه میشد و جمهور مردم نیز از صحنه حکومت غایب بودند. | معاویه با تمام توان خود توانست اسلام را آنگونه که خود میشناخت، معرفی کند تا جایی که در پایان دوره حکومت او از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسم باقی نمانده بود. در واقع در این دوران، اسلام در حقیقتِ امر، به کناری نهاده شده بود و با آن مبارزه میشد و جمهور مردم نیز از صحنه حکومت غایب بودند. | ||
==حکومت یزید== | |||
پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید. وی در دوران کوتاه حکومتش دست به جنایات بزرگی زد. او نزدیک به چهار سال زمام حکومت امویان را در دست داشت و سرانجام در ربیع الاول سال 64 هجری مُرد.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ج1، ص320؛ تاریخ طبری، ج5، ص499؛ مروج الذهب، ج3، ص281.</ref> | پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید. وی در دوران کوتاه حکومتش دست به جنایات بزرگی زد. او نزدیک به چهار سال زمام حکومت امویان را در دست داشت و سرانجام در ربیع الاول سال 64 هجری مُرد.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ج1، ص320؛ تاریخ طبری، ج5، ص499؛ مروج الذهب، ج3، ص281.</ref> | ||
==آشفتگیهای پس از مرگ یزید== | |||
آشفتگیهایی که پس از مرگ یزید در حجاز و عراق و شام پدید آمد، نشان داد که پذیرش انتقال خلافت در خانواده معاویه، نه فقط از سوی مخالفان دیرین بنیامیه، بلکه حتی در میان اعضای مهم این خاندان نیز چندان آسان نبوده است. | آشفتگیهایی که پس از مرگ یزید در حجاز و عراق و شام پدید آمد، نشان داد که پذیرش انتقال خلافت در خانواده معاویه، نه فقط از سوی مخالفان دیرین بنیامیه، بلکه حتی در میان اعضای مهم این خاندان نیز چندان آسان نبوده است. | ||
==پایان خلافت سفیانیان== | |||
یزید فرزندی به نام معاویه داشت که به هنگام مرگ پدر حدود 20 سال سن داشت.<ref>- جمل من انساب الاشراف، ج5، ص379.</ref> یزید پیش از مرگ با مشورت دایی خود حسانبن مالکبن بجدل کلبی، که در آن زمان والی فلسطین بود، او را به جانشینی خود برگمارد.<ref>- همان، ص380.</ref> معاویه پس از مرگ پدر بر منبر رفت و در سخنانی شگفتانگیز مبنی بر انتقاد از خاندان خود، خویش را از خلافت خلع کرد. او گفت از آنجا که در خود توانایی خلافت نمیبینم، ترجیح میدهم تا در زمینه جانشینی طریقه عمربن خطاب را پیش گیرم، اما کسی را چون آنان نمیشناسم، پس کارِ گزینشِ خلیفه را به مردم وامینهم. او همچنین خلافت آلابوسفیان را به نحوی پایان یافته تلقی کرد.<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص39؛ انساب الاشراف، ج5، ص380-381؛ الامامه و السیاسه، ج2ف ص17-18؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص302-303.</ref> آنگاه پس از مدت کوتاهی بر اثر بیماری و یا شاید خوراندن سم درگذشت.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص321؛ تاریخ طبری، ج5، ص530-531.</ref> بدینسان خلافت بنیامیه از شاخه سفیانی به پایان رسید. حکومتی که معاویه برای حفظ آن دست به جنایات بیشماری زد، پس از مرگ او بیش از چهار سال دوام نیاورد. | |||
==خلافت مروان== | |||
پس از بنیامیه، خلافت به شاخه مروانی رسید و در ذیالقعده سال 64 در جابیه با مروانبن حکمبن ابیالعاص به خلافت بیعت کردند،<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص326؛ الطبقات الکبری، ج5، ص41؛ تاریخ طبری، ج5، ص534.</ref> اما حکومت او نیز بسیار کوتاه بود و سرانجام در رمضان سال 65 به دست همسرش اُمّخالد کشته شد.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج6، ص280،275، 297-300؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص257؛ تاریخ طبری، ج5، ص610-611؛ مروج الذهب، ج3، ص289. امخالد همسر یزید بود که بعد از مرگ او به همسری مروان در آمد. حاضران در جابیه با این فرض با مروان بیعت کردند که پس از او خالد به حکومت برسد، اما مروان برای پسرش عبدالملک بیعت گرفت و خالد نه تنها از خلافت محروم شد، بلکه خلیفه از تحقیر او نیز خودداری نمیکرد، به همین جهت امخالد بر او خشم گرفت و او را کشت.</ref> | |||
==پایان خلافت مروانیان== | |||
پس از مرگ مروانبن حکم ده تن از فرزندانش با نامهای: عبدالملکبن مروان، ولیدبن عبدالملک، سلیمانبن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزیدبن عبدالملک، هشامبن عبدالملک، ولیدبن یزیدبن عبدالملک، یزید بن ولیدبن عبدالملک، ابراهیمبن ولیدبن عبدالملک و مروانبن محمدبن مروان به مدت 68 سال حکومت کردند تا بالاخره در ذیالحجه سال 132 با مرگ مروانبن محمد (معروف به مروانالحمار) آخرین خلیفه اموی، حکومت بنیامیه به پایان رسید.<ref>- انساب الاشراف، ج9، ص322-323؛ تاریخ طبری، ج7، ص442.</ref> جمعاً حاکمان بنیامیه از دو شاخه سفیانی و مروانی 92 سال حکومت کردند. | |||
==اثر بیاعتنایی امویان به مبانی دینی== | |||
امویان در طول خلافت، مشروعیت خویش را بیش از آنکه بر پایههای مفاهیم دینی استوار سازند، از طریق غلبه سیاسی و نظامی و با تکیه بر روابط و اتحادهای قبیلهای و خانوادگی بهدست میآوردند. راه و رسم بنیامیه در بیاعتنایی به مبانی دینی، به مخالفان ایشان فرصت داد تا با دعوت سازماندهی شده به احیای دین بهویژه تأکید بر حق اهلبیت پیامبر (ص) در خلافت بر مسلمین، حکومت آنان را ساقط کنند. | امویان در طول خلافت، مشروعیت خویش را بیش از آنکه بر پایههای مفاهیم دینی استوار سازند، از طریق غلبه سیاسی و نظامی و با تکیه بر روابط و اتحادهای قبیلهای و خانوادگی بهدست میآوردند. راه و رسم بنیامیه در بیاعتنایی به مبانی دینی، به مخالفان ایشان فرصت داد تا با دعوت سازماندهی شده به احیای دین بهویژه تأکید بر حق اهلبیت پیامبر (ص) در خلافت بر مسلمین، حکومت آنان را ساقط کنند. | ||
==حکومت عباسیان== | |||
افزایش نارضایتی مسلمانان از حکومت امویان در پی فاصله گرفتن آشکار آنها از اسلام، گسترش ظلم و تعدی حاکمان اموی، بروز کشمکشهای داخلی و ضعف و از هم گسستگی ارکان حکومت و بهویژه وقوع حادثه جانسوز کربلا، به پیدایی جنبشها و حرکتهای ضد اموی در نیمه اول قرن دوم هجری انجامید. گرایش روز افزون مردم به اهلبیت پیامبر (ص) و امتناع اهلبیت از پذیرش درخواست آنان برای قیام، فرصتی برای افرادی از فرزندان عباس، عموی پیامبر که داعیه حکومت داشتند، پدید آورد. عباسیان با توجه به حرمت اجتماعی بنیهاشم و با استناد به برخی احادیث که از پیامبر (ص) در تکریم بنیهاشم روایت شده بود، از همان آغاز در بزرگنمایی انتسابشان به هاشم کوشیدند و از سال 111 تحت لوای دعوت هاشمی فعالیت کردند.<ref>- تاریخ یعقوبی، ج2، ص319.</ref> زمینههای اجتماعی نزاع بنیامیه و بنیهاشم نیز که امویان به آن دامن زده بودند، در مطرح کردن این عنوان مؤثر بود. | |||
===چگونگی به حکومت رسیدن اولین خلیفه عباسی=== | |||
عبداللهبن محمدبن علیبن عبداللهبن عباسبن عبدالمطلب معروف به ابوالعباس سفّاح، اولین خلیفه عباسی، برای پایان دادن به کار آخرین خلیفه اموی عموی خود عبداللهبن علیبن عبداللهبن عباس، به جنگ وی فرستاد. عبداللهبن علی پس از درهم شکستن سپاه مروانبن محمد در کنار رود زاب در سرزمین موصل، سر در پی او نهاد و در کنار نهر ابیفطرس از نواحی فلسطین، مروانبن محمد را به عقب راند و به دستور خلیفه در رمضان سال 132 دمشق را تصرف کرد.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص264؛ انساب الاشراف، ج5، ص342؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص356؛ تاریخ طبری، ج7، ص440.</ref> | عبداللهبن محمدبن علیبن عبداللهبن عباسبن عبدالمطلب معروف به ابوالعباس سفّاح، اولین خلیفه عباسی، برای پایان دادن به کار آخرین خلیفه اموی عموی خود عبداللهبن علیبن عبداللهبن عباس، به جنگ وی فرستاد. عبداللهبن علی پس از درهم شکستن سپاه مروانبن محمد در کنار رود زاب در سرزمین موصل، سر در پی او نهاد و در کنار نهر ابیفطرس از نواحی فلسطین، مروانبن محمد را به عقب راند و به دستور خلیفه در رمضان سال 132 دمشق را تصرف کرد.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص264؛ انساب الاشراف، ج5، ص342؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص356؛ تاریخ طبری، ج7، ص440.</ref> | ||
عبداللهبن علی به دستور ابوالعباس، برادرش صالحبن علی را به تعقیب مروان فرستاد.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص264؛ الکامل فی التاریخ، ج5، ص426. </ref> این تعقیب و گریزِ تا ذیالحجه 132 ادامه داشت تا سرانجام بر مروان دست یافتند و سرش را بریدند و خاندانش را اسیر کردند و نزد خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح در کوفه فرستادند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج4، ص144؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص351؛ تاریخ طبری، ج7، ص440-442؛ الوافی بالوفیات، ج16، ص265؛ فوات الوفیات، ج4، ص127؛ تاریخ الخلفاء، ص255.</ref> | عبداللهبن علی به دستور ابوالعباس، برادرش صالحبن علی را به تعقیب مروان فرستاد.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص264؛ الکامل فی التاریخ، ج5، ص426. </ref> این تعقیب و گریزِ تا ذیالحجه 132 ادامه داشت تا سرانجام بر مروان دست یافتند و سرش را بریدند و خاندانش را اسیر کردند و نزد خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح در کوفه فرستادند.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج4، ص144؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص351؛ تاریخ طبری، ج7، ص440-442؛ الوافی بالوفیات، ج16، ص265؛ فوات الوفیات، ج4، ص127؛ تاریخ الخلفاء، ص255.</ref> | ||
===رفتار عباسیان با اجساد امویان=== | |||
گفتهاند عبداللهبن علی در کنار نهر ابیفطرس، در حالیکه گروهی نزدیک به 100 تن از امویان را امان داده بود، فرمان قتلعام آنان را صادر کرد و سپس بر پیکرهای نیمهجان آنان سفره چرمین بگسترد و به طعام نشست.<ref>- ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص190، ج7، ص664؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص355-356؛ تاریخ طبری، ج7، ص443؛ مروج الذهب، ج3، ص246؛ ص212؛ تاریخ الموصل، ص138.</ref> آنگاه دستور داد تا گور خلفای اموی چون معاویه، یزید، عبدالملک، هشام و دیگران را بشکافند. هشامبن عبدالملک که جسدش سالم مانده بود<ref>- چون جسدش در کنار نمکزار قرار داشت، بدنش استحاله شده بود.</ref> را تازیانه زدند و بر دار آویختند و سپس سوزاندند (هشام همین کار را با جسد زیدبن علیبن حسین (ع) انجام داده بود). باقیمانده اجساد خلفای اموی را نیز سوزاندند و خاکسترشان را به رودخانه ریختند. گورهای بنیامیه را در دیگر شهرها نیز جستجو کردند، شکافتند و استخوانهایشان را به آتش کشیدند و خاکسترشان را بر باد دادند. فقط به قبر عمربن عبدالعزیز جسارت نشد.<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص326؛ انساب الاشراف، ج2، ص537؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص356-357؛ مروج الذهب، ج3، ص207-208؛ المنتظم، ج7، ص212؛ الکامل فی التاریخ، ج5، ص430؛ تاریخ الموصل، ص138.</ref> | |||
===قتل عام امویان توسط عباسیان=== | |||
قتلعام امویان در دستور کار قرار گرفته بود. در عراق و دیگر شهرها هر کجا آنان را یافتند، کشتند و عدهای که از دسترسی مصون ماندند، مخفی شدند.<ref>- ر.ک : الاغانی، ج4، ص351؛ طبقات الشعراء، ص39-40.</ref> به دلیل کشتارهای وسیع به عبداللهبن علی لقب سفّاح به معنی خونریز دادند.<ref>- ر.ک : اخبار الدولة العباسیه، ص148؛ کتاب نسب قریش، ص29؛ انساب الاشراف، ج3، ص72؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص322؛ البدء و التاریخ، ج6، ص74.</ref> | قتلعام امویان در دستور کار قرار گرفته بود. در عراق و دیگر شهرها هر کجا آنان را یافتند، کشتند و عدهای که از دسترسی مصون ماندند، مخفی شدند.<ref>- ر.ک : الاغانی، ج4، ص351؛ طبقات الشعراء، ص39-40.</ref> به دلیل کشتارهای وسیع به عبداللهبن علی لقب سفّاح به معنی خونریز دادند.<ref>- ر.ک : اخبار الدولة العباسیه، ص148؛ کتاب نسب قریش، ص29؛ انساب الاشراف، ج3، ص72؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص322؛ البدء و التاریخ، ج6، ص74.</ref> | ||
===رفتار حاکم کوفه با امویان=== | |||
همچنین در کوفه نیز به حکم خلیفه | همچنین در کوفه نیز به حکم خلیفه بر لاشه نیمهجان امویان گستردنی افکندند و خوانها چیدند و خلیفه تازه درحالی به خوردن نشست که ناله مجروحان از زیر فرش به گوش میرسید. | ||
به دلیل مشابهت رفتار عبداللهبن علی و خلیفه وقت عباسی ابوالعباس در کشتار امویان به هر دو لقب سفّاح داده شد که این مسأله در متون تاریخی باعث خلط مبحث گردیده است.<ref>- ر.ک : البدء و التاریخ، ج6، ص74؛ العقد الفرید، ج4، ص97.</ref> | به دلیل مشابهت رفتار عبداللهبن علی و خلیفه وقت عباسی ابوالعباس در کشتار امویان به هر دو لقب سفّاح داده شد که این مسأله در متون تاریخی باعث خلط مبحث گردیده است.<ref>- ر.ک : البدء و التاریخ، ج6، ص74؛ العقد الفرید، ج4، ص97.</ref> | ||
===کشتار امویان در مکه و مدینه=== | |||
روایتهای مشابهی نیز از کشتار امویان در مکه و مدینه توسط داودبن علیبن عبداللهبن عباس، گزارش شده است. داودبن علی به سال 132 امیرالحاج بود.<ref>- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص264؛ الطبقات الکبری، ج7، ص471؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص362. </ref> پس از آن در سال 133 عدهای از بنیامیه را که در مکه و مدینه بودند، کشت و تعدادی را به زنجیر کشید و به طائف فرستاد تا در آنجا کشته شدند. گروهی را به زندان فرستاد تا در حبس بمیرند.<ref>- ر.ک : الامامه و السیاسه، ج2، ص131؛ انساب الاشراف، ج3، ص96؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص352؛ تاریخ طبری، ج7، ص459؛ الفتوح، ج8، ص338؛ الاغانی، ج4، ص347-348؛ المنتظم، ج7، ص321؛ الکامل فی التاریخ، ج5، ص448.</ref> عبداللهبن حسن مثنی نواده امام حسن (ع) از او خواست که از کشتار بنیامیه دست بازدارد اما او نپذیرفت.<ref>- الکامل فی التاریخ، ج5، ص448. </ref> تلاش داودبن علی برای محو آثار بنیامیه چندان بود که گفته شده وی قناتها و برکههایی را که هشامبن عبدالملک خلیفه اموی در راه مکه ساخته بود، را ویران کرد.<ref>- مروج الذهب، ج4، ص41.</ref> | |||
===کشتار امویان در بصره=== | |||
کشتارهایی در بصره نیز توسط سلیمانبن علیبن عبداللهبن عباس، صورت گرفت. وی جماعتی از بنیامیه را کشت و اجساد آنان را بر خاک انداخت تا خوراک سگان شوند.<ref>- ر.ک : الاغانی، ج3، ص95، ج4، ص349.</ref> او پس از قتل بنیامیه در خطبهای به آیه 105 سوره انبیاء استناد نمود و خداوند را بر این پیروزی سپاس گفت!<ref>- برای متن کامل خطبه ر.ک : العقد الفرید، ج4، ص91.</ref> | کشتارهایی در بصره نیز توسط سلیمانبن علیبن عبداللهبن عباس، صورت گرفت. وی جماعتی از بنیامیه را کشت و اجساد آنان را بر خاک انداخت تا خوراک سگان شوند.<ref>- ر.ک : الاغانی، ج3، ص95، ج4، ص349.</ref> او پس از قتل بنیامیه در خطبهای به آیه 105 سوره انبیاء استناد نمود و خداوند را بر این پیروزی سپاس گفت!<ref>- برای متن کامل خطبه ر.ک : العقد الفرید، ج4، ص91.</ref> | ||
===قتل عام در موصل=== | |||
در موصل نیز که اهل آن به ولایت محمدبن صول گردن ننهاده بودند، خلیفه برادر خود، یحییبن محمد را به ولایت آن دیار فرستاد و به گفته ازدی، قتلعام بسیار سختی در مسجد صورت گرفت.<ref>- ر.ک : تاریخ الموصل، ص146-149.</ref> | در موصل نیز که اهل آن به ولایت محمدبن صول گردن ننهاده بودند، خلیفه برادر خود، یحییبن محمد را به ولایت آن دیار فرستاد و به گفته ازدی، قتلعام بسیار سختی در مسجد صورت گرفت.<ref>- ر.ک : تاریخ الموصل، ص146-149.</ref> | ||
===بسته شدن کارنامه امویان=== | |||
سرانجام کارنامه سیاه امویان با روی کار آمدن عباسیان و راه افتادن سیلی از خون و قتلعامهای وسیع بسته شد. | سرانجام کارنامه سیاه امویان با روی کار آمدن عباسیان و راه افتادن سیلی از خون و قتلعامهای وسیع بسته شد. | ||
ویرایش