۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «مسلم بن عقیل بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب از قب...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
بامداد آن شب هفتاد نفر از گماشتگان خود را به همراهی محمد بن اشعث برای دستگیری مسلم به طرف خانه طوعه فرستاد. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص372-373؛ الفتوح، ج5، ص53.</ref> مسلم در خانه طوعه بود که صدای سُم اسبان و آواز سربازان را شنید و دانست برای دستگیری او آمدهاند. در چنان موقعیت وظیفه داشت که نخست صاحب خانه را از گزند هجومآوران برکنار دارد. به این دلیل فوری برخاست و با شمشیر کشیده بر آنان تاخت و آنان را از خانه طوعه بیرون ریخت. سربازان پسر زیاد چون دلاوری و ضرب دست او را دیدند، به بامها رفتند و با سنگپرانی و آتشریزی وی را خسته کردند. با این همه مسلم تسلیم نشد. <ref>همانجاها.</ref> مسلم در آن نبرد سخت تعدادی را به هلاکت رساند. در این لحظه بین او و بَکر بن حُمران نبردی سخت درگرفت. بکر زخمی شدید بر مسلم وارد آورد و لب بالایی او را شکافت. مسلم نیز بر سر وی ضربهای کاری زد و فریاد برآورد: آیا این هنگامه عظیم برای کشتن فرزند عقیل است؟ پس ای نفس به سوی مرگ بشتاب که از وی گریزی نیست! مسلم این بگفت و از خانه خارج شد و بر سکوی خانه ایستاد و با شمشیر آخته بر خصم زبون تاخت. پسر اشعث که فرمانده سپاه ابن زیاد بود، گفت: مسلم خودت را به کشتن مده! تو در امانی و کسی با تو کاری ندارد. مسلم در حالی که رجز میخواند، میجنگید: <ref>تاریخ طبری، ج5، ص374؛ مروج الذهب، ج3، ص253-254؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص93.</ref> | بامداد آن شب هفتاد نفر از گماشتگان خود را به همراهی محمد بن اشعث برای دستگیری مسلم به طرف خانه طوعه فرستاد. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص372-373؛ الفتوح، ج5، ص53.</ref> مسلم در خانه طوعه بود که صدای سُم اسبان و آواز سربازان را شنید و دانست برای دستگیری او آمدهاند. در چنان موقعیت وظیفه داشت که نخست صاحب خانه را از گزند هجومآوران برکنار دارد. به این دلیل فوری برخاست و با شمشیر کشیده بر آنان تاخت و آنان را از خانه طوعه بیرون ریخت. سربازان پسر زیاد چون دلاوری و ضرب دست او را دیدند، به بامها رفتند و با سنگپرانی و آتشریزی وی را خسته کردند. با این همه مسلم تسلیم نشد. <ref>همانجاها.</ref> مسلم در آن نبرد سخت تعدادی را به هلاکت رساند. در این لحظه بین او و بَکر بن حُمران نبردی سخت درگرفت. بکر زخمی شدید بر مسلم وارد آورد و لب بالایی او را شکافت. مسلم نیز بر سر وی ضربهای کاری زد و فریاد برآورد: آیا این هنگامه عظیم برای کشتن فرزند عقیل است؟ پس ای نفس به سوی مرگ بشتاب که از وی گریزی نیست! مسلم این بگفت و از خانه خارج شد و بر سکوی خانه ایستاد و با شمشیر آخته بر خصم زبون تاخت. پسر اشعث که فرمانده سپاه ابن زیاد بود، گفت: مسلم خودت را به کشتن مده! تو در امانی و کسی با تو کاری ندارد. مسلم در حالی که رجز میخواند، میجنگید: <ref>تاریخ طبری، ج5، ص374؛ مروج الذهب، ج3، ص253-254؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص93.</ref> | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| اَقْسَمْتُ لا اُقْتَلُ اِلاّ حُرّا | اَکْرَهُ اَنْ اُخْدَعَ اَوْ اُغَرّا}} | {{ب| اَقْسَمْتُ لا اُقْتَلُ اِلاّ حُرّا | اَکْرَهُ اَنْ اُخْدَعَ اَوْ اُغَرّا}} | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۲: | ||
{{ب| کُلُّ امْرِیءٍ یوْماً یلاقی شَرّا | ضَرْبَ غُلامٍ قَطُّ لَمْ یفِرّا}} | {{ب| کُلُّ امْرِیءٍ یوْماً یلاقی شَرّا | ضَرْبَ غُلامٍ قَطُّ لَمْ یفِرّا}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
من سوگند یاد کردهام که جز آزادانه و شرافتمندانه کشته نشوم، گرچه مرگ را بسیار ناگوار میدانم. | من سوگند یاد کردهام که جز آزادانه و شرافتمندانه کشته نشوم، گرچه مرگ را بسیار ناگوار میدانم. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۲: | ||
و در رجز دیگری چنین خواند: | و در رجز دیگری چنین خواند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیکَ ما اَنْتَ صانِع | فَصَبْراً لاَِمْرِاللهِ جَلَّ جَلالُهُ}} | {{ب| هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیکَ ما اَنْتَ صانِع | فَصَبْراً لاَِمْرِاللهِ جَلَّ جَلالُهُ}} | ||
{{ب| فَاَنْتَ بِکَاسِ الْمَوْتِ لاشَکَّ جارِعُ| فَحُکْمُ قَضاءِ اللهِ فِی الْخَلْقِ ذایعُ}} | {{ب| فَاَنْتَ بِکَاسِ الْمَوْتِ لاشَکَّ جارِعُ| فَحُکْمُ قَضاءِ اللهِ فِی الْخَلْقِ ذایعُ}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
مرگ فرا میرسد. وای بر تو! پس هر آنچه میخواهی انجام بده، زیرا که جام مرگ را بدون تردید خواهی نوشید. | مرگ فرا میرسد. وای بر تو! پس هر آنچه میخواهی انجام بده، زیرا که جام مرگ را بدون تردید خواهی نوشید. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۶۰: | ||
امام حسین (ع) آن شب را در آنجا ماندند و به یاد مسلم اشک ریختند و این اشعار را زمزمه میکردند: <ref>الفتوح، ج5، ص72.</ref> | امام حسین (ع) آن شب را در آنجا ماندند و به یاد مسلم اشک ریختند و این اشعار را زمزمه میکردند: <ref>الفتوح، ج5، ص72.</ref> | ||
{{پایان شعر}} | |||
{{ب| وَ اِنْ یکُن اْلاَبدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِأَت | فَقَتْلُ امْرِیءٍ بِالسَّیفِ فِی اللهِ اَفْضَل}} | {{ب| وَ اِنْ یکُن اْلاَبدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِأَت | فَقَتْلُ امْرِیءٍ بِالسَّیفِ فِی اللهِ اَفْضَل}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
اگر پیکر انسانها، برای مرگ آفریده شدهاست، پس کشته شدن در راه خدا به وسیله شمشیر ترجیح دارد. | اگر پیکر انسانها، برای مرگ آفریده شدهاست، پس کشته شدن در راه خدا به وسیله شمشیر ترجیح دارد. | ||
خط ۱۹۸: | خط ۲۰۰: | ||
تعزیهای نیز با نام طفلان مسلم شهرت خاصی دارد که بر اساس روایات غیر مستند و مخدوش ساخته شده است و با رویکردی غالباً عاطفی شکل گرفته و در آن گزارههای ضد و نقیض زیادی وجود دارد که اصل داستان را غیر باور میکند و تعزیهنویسان صرفاً میخواستهاند مظلومیت دو طفل را برجسته نمایند. | تعزیهای نیز با نام طفلان مسلم شهرت خاصی دارد که بر اساس روایات غیر مستند و مخدوش ساخته شده است و با رویکردی غالباً عاطفی شکل گرفته و در آن گزارههای ضد و نقیض زیادی وجود دارد که اصل داستان را غیر باور میکند و تعزیهنویسان صرفاً میخواستهاند مظلومیت دو طفل را برجسته نمایند. | ||
==پی نوشت== |
ویرایش