نظیری نیشابوری

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۸ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «محمّد حسین نیشابوری معروف به «نظیری» شاعر مشهور ایران در آغاز قرن یازدهم هجر...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمّد حسین نیشابوری معروف به «نظیری» شاعر مشهور ایران در آغاز قرن یازدهم هجری است که با سلاطین صفوی هم عصر بوده است.

نظیری در جوانی از ایران به هند، به دربار عبد الرحمن خان خاقان رفت و سپس به دربار اکبر شاه راه یافت و به مدح آن دو پادشاه و نیز جهانگیر پسر اکبر شاه پرداخت. ولی بیشتر عمر خود را در احمد آباد گجرات گذرانید و مخصوصا چند سال آخر زندگی را در انزوا و گوشه‌نشینی سرگرم تفکرات عارفانه بود و همانجا به سال 1021 ه ق. درگذشت. او عالمی نکته‌دان و شاعری سخن‌سنج و عارفی روشندل بود که به سبک هندی غزلسرایی می‌کرد.

دیوان او که شامل قصاید، ترکیبات، مقطعات و رباعیات است در حدود 10 هزار بیت دارد و در ایران و هندوستان به طبع رسیده است. وی در ایجاد ترکیبات و تعبیرات جدید و به کار انداختن خیال باریک مهارت دارد. [۱]


زان پس حسین حجّت حق در میان نهادمنکر ز جهل، تیر حسد در کمان نهاد {{{2}}}
حق ز اولیا مقام «ذبیح اللهیش» داددر قبضه‌ی مشیّت خویشش عنان نهاد {{{2}}}
حلقی که بوسه‌گاه نبی بود، ظلم عهدشمشیر زهر داده‌ی امّت بر آن نهاد {{{2}}}
«ذبح عظیم» [۲] اشاره به قتل حسین بودمنّت که بر خلیل، خدای جهان نهاد {{{2}}}
تعبیر کرد از آن به بلای مبین خلیل‌کاندوه کربلای حسینش به جان نهاد {{{2}}}
گرچه به صدق وعده براهیم را ستودلیک از حسین، شرط وفا در میان نهاد {{{2}}}
دادش مقام صبر و رضا تا شهید شدبا «نفس مطمئنّه» [۳] قدم در جنان نهاد {{{2}}}
می‌راند در بلا و محن، نفس جاهدش‌تا روح، پای بر زیر آسمان نهاد {{{2}}}
شد حاصلش عذوبت [۴] روح از عذاب تن‌جانش عزیز گشت چو تن در هوان نهاد {{{2}}}
حق، مشهد حسین، محلّ شهود ساخت‌فردوس در مکاره و رنج جهان نهاد {{{2}}}
شطّ فرات راند ز طوفان کربلاوانگه سر حسین به خون روان نهاد {{{2}}}



منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 814.

پی نوشت

  1. فرهنگ معین.
  2. اشاره به آیه‌ی 107 سوره صافات؛ «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» و بر او ذبح بزرگی فدا ساختیم.
  3. اشاره به آیه‌ی 27 سوره‌ی فجر؛ «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام.
  4. عذوبت: گوارا بودن، مطبوع بودن، گوارایی، مطبوعیّت.