عمرو بن‌ مطاع‌ جعفی‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۵۸ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «عمرو بن‌ مطاع‌ جعفی، اهل یمن و از قبیله جعفی از شاخه‌های سعدالعشیره بود. اج...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عمرو بن‌ مطاع‌ جعفی، اهل یمن و از قبیله جعفی از شاخه‌های سعدالعشیره بود. اجدادش در دره بزرگ جردان در 42 فرسنگی صنعا می‌زیستند. محل زندگی او کوفه بود.


عمرو رزمنده‌ای شجاع و پاک‌باز بود. او صبح عاشورا، پس از شهادت مالک بن انس کاهلی، با اذن‌ امام‌ به‌ میدان‌ رفت و در حالی‌که رجز می‌خواند، دلاورانه می‌جنگید:


اَنَا بنُ جُعفی وَ اَبی مُطاع
وَ اسمُر فی رَاسه لماعٌ
اَلیوم قد طاب لنا القراع
یرجی بِذاکَ الفَوزُ وَ الدِّفاع
وَ فی یمینی مَرهِفٌ قطّاعٌ
یری لَهُ مِن ضوئه شُعاعٌ
دونَ حُسَینٍ الضّرب و السطاع
عَن حُرِّ نارٍ حینَ لا انتفاع
صَـلّی عَـلَیهِ المَـلِکُ المُــطاعُ


من فرزند جعفی هستم. پدرم مطاع است و شمشیری رخشان و برّان در کف دارم.

نیزه‌ای در کف دارم که پیکان ان پرتوافشانی می‌کند و چشم‌ها را خیره می‌سازد.

امروز از حسین دفاع و پاسداری کردن و به پاس آن رستگاری و رهایی، شیرین و گوارا است.

امید دارم که با این رزم و جان‌فشانی، رستگاری و نجات از آتش رستاخیز را که هیچ بازدارنده‌ای ندارد، به‌دست آورم.

درود خدایی که پیروان و سرسپردگان درگاهش رستگارانند، بر حسین باد.


عمرو گاه با نیزه و گاه با شمشیر می‌جنگید تا به‌ شهادت‌ رسید. [۱]


در زیارت نامه‌ها نام وی ذکر نشده است.


امام حسین (ع) در عصر عاشورا و در تنهایی و غربت، یاران کشته خویش را صدا می‌زد. یکی از آن افراد عمرو بود: یا مسلم بن عقیل! یا زهیر بن قین! یا عمرو بن مطاع! . . . ای دلاوران نستوه و پایدار! ای سواران کارزار! چه شده است که صدایتان می‌زنم و پاسخی نمی‌شنوم و می‌خوانمتان و لبیک‌تان گوش را نمی‌نوازد؟! [۲]


منبع

مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 338-339.

پی نوشت

  1. الفتوح، ج5، ص196-197؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص23-24.
  2. برای تفصیل بیشتر رک : الفتوح، ج5، ص196-197؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص23-24؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج4، ص102؛ بحار الانوار، ج45، ص25؛ انصار الحسین (ع)، ص118؛ ریاض الشهاده، ج2، ص141؛ عشره کامله، ص394؛ ناسخ التواریخ، ج2، ص377،300؛ نفس المهموم، ص133؛ معجم رجال الحدیث، ج13، ص18.