خسرو آقایارى: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:
{{ب| شعر امَّن یُجیب مى‌خواند | تشنگى‌هاى خاطر باران }}
{{ب| شعر امَّن یُجیب مى‌خواند | تشنگى‌هاى خاطر باران }}


{{ب| باز جوشنده از دل سنگ‌ست | آب از بهر تشنه کامى ما }}
{{ب| باز جوشنده از دل سنگ است | آب از بهر تشنه کامى ما }}


{{ب| آه مردم! مگر که تشنه شدید | بعدِ گلهاى پَرپر زهرا؟ }}
{{ب| آه مردم! مگر که تشنه شدید | بعدِ گل‌هاى پَرپر زهرا؟ }}


{{ب| آسمان، داغدار مى‌گرید | در عزاى گلى که بى‌کفن‌ست }}
{{ب| آسمان، داغدار مى‌گرید | در عزاى گلى که بى‌کفن است }}


{{ب| کفن امّا کجا نشان دارید | بهر آن کس که پارهْ پاره تن‌ست؟ }}
{{ب| کفن امّا کجا نشان دارید | بهر آن کس که پارهْ پاره تن است؟ }}


{{ب| باد هم باز در رکاب آورد | پاى بیتابى و قرارش را }}
{{ب| باد هم باز در رکاب آورد | پاى بیتابى و قرارش را }}
خط ۸۴: خط ۸۴:
{{ب| سوگوارست، نوحه مى‌خواند | تا زیارت کند مزارش را }}
{{ب| سوگوارست، نوحه مى‌خواند | تا زیارت کند مزارش را }}


{{ب| آفتاب‌ست اینکه بیتاب‌ست | تشنگانى که در پى آبید! }}
{{ب| آفتاب‌ است اینکه بیتاب است | تشنگانى که در پى آبید! }}


{{ب| روح کوثر فتاده بر صحرا | آه اى مردمان! مگر خوابید؟ }}
{{ب| روح کوثر فتاده بر صحرا | آه اى مردمان! مگر خوابید؟ }}


{{ب| آفتاب‌ست اینکه مى‌تابد | هُرم داغى‌ست آه پُر شررش }}
{{ب| آفتاب‌ست اینکه مى‌تابد | هُرم داغی است آه پُر شررش }}


{{ب| از خجالت تنش عرق کرده | اشک مى‌جوشد از دو چشم ترش }}
{{ب| از خجالت تنش عرق کرده | اشک مى‌جوشد از دو چشم ترش }}

نسخهٔ ‏۱۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۲۵

خسرو آقایارى
زادروز 1337 ه.ش
تهران
مدرک تحصیلی کارشناس ادبیات فارسى

خسرو آقایاری (زاده 1337 در تهران) نویسنده و شاعر ایرانی است.

زندگینامه

وی نویسنده و کارشناس ادبیات فارسى است و تاکنون عهده‌دار مسئولیت‌ها و مشاغلی از جمله کارشناس و مسئول فعالیت‌هاى ادبى و دبیر کانون شاعران و نویسندگان وزارت آموزش و پرورش (از سال 1362)، مدیر مرکز آفرینش‌هاى ادبى کانون پرورش فکرى، دبیر ماهنامۀ ادبیات کودک و نوجوان بوده است.

آثار

نثر

  • افسانۀ باغ آرزوها (داستان)
  • عاشیق محمد (داستان)
  • مردى دیگر (داستان)
  • دلقک و پهلوان (نمایشنامه)
  • حماسه‌هاى پهلوانى (در چهار مجلّد)

وی در حاشیۀ کار نویسندگى، گاهى از سر تفنّن شعر مى‌گوید و به معیارهاى شعرى کاملا آشناست و در نقد شعر نیز دستى دارد.

اشعار

در عزاى گل

باز هم آفتاب مى‌تابد بر عطشناک تربت یاران
شعر امَّن یُجیب مى‌خواند تشنگى‌هاى خاطر باران
باز جوشنده از دل سنگ است آب از بهر تشنه کامى ما
آه مردم! مگر که تشنه شدید بعدِ گل‌هاى پَرپر زهرا؟
آسمان، داغدار مى‌گرید در عزاى گلى که بى‌کفن است
کفن امّا کجا نشان دارید بهر آن کس که پارهْ پاره تن است؟
باد هم باز در رکاب آورد پاى بیتابى و قرارش را
سوگوارست، نوحه مى‌خواند تا زیارت کند مزارش را
آفتاب‌ است اینکه بیتاب است تشنگانى که در پى آبید!
روح کوثر فتاده بر صحرا آه اى مردمان! مگر خوابید؟
آفتاب‌ست اینکه مى‌تابد هُرم داغی است آه پُر شررش
از خجالت تنش عرق کرده اشک مى‌جوشد از دو چشم ترش
آفتاب، عاشقانه مى‌گرید بر زمین، نعش شاه دین افتاد
آسمان تا زمین فرو غلتید دیدۀ او چو بر زمین افتاد

منابع

محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 534-535.