خدیجه

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

|| بى‌کسان!چو جناب یثرب گذر کنید......... .....اول گذر به تربت خیر البشر کنید

گر آب چشمتان بگذارد به جاى من..............از خاک پاک او همه کُحل[۱] بصر کنید

این تب که سوخت جان جگر گوشه مرا..............عنّاب اگر نه چاره به لخت جگر کنید

خارى به هر زمین شکند گر به پاى‌تان..............تدبیر آن ز آه دل یکدگر کنید

نامحرمان،ز رخ چو گشایند پرده‌تانبى..............‌پرده شکوه از فلک پرده‌در کنید

خواهند پایمال ستورم چو این سگان..............از پیکِ آه شیر خدا را خبر کنید

در شام چون مقام به ویرانه‌تان دهند..............چون جغد بر شهادت من نوحه سر کنید

زینب به دستش اصغر لب‌تشنه پیش شاه

شاهش گرفت و گفت به آن قوم روسیاه

کاى کوفیان!به آل پیمبر رعایتى..............بر کودکى ز جرعه آبى عنایتى

اى گمرهان!نظاره به طفلان اشک من..............این طفل را به قطرۀ آبى هدایتى

هرگز نبودى از عطشش گرنه آب چشم..............مى‌کرد اگر ز دیده به کامش سرایتى

ناکرده تر ز قطره آبى گلو که کرد..............پیکان آبدار خدنگش سقایتى!

سیرابیش چو دید ز پیکان آبدار..............بى‌اختیار بر لبش آمد شکایتى

کاى قوم نابکار!نه آخر به روزگار..............دارد جفا نهایتى و جور غایتى؟

این طفل تیر خورده ناخورده شیر من..............جرمش کدام بود و کدامش جنایتى؟

بر خاک هر خطى که گلویش به خون نگاشت..............باشد به بیگناهى این کودک آیتى

با اشک و آه برد تنش پس به قتلگاه

آمد سُها[۲] به جلوه‌گه آفتاب و ماه

چون نوبت شهادت سالار دین رسید..............هنگام سوگوارى روح الامین رسید


پانویس

  1. توتیا.
  2. نام ستاره‌اى است در دُبِّ اصغر.

منبع

  1. مجاهدی، محمد علی/کاروان شعر عاشورا