|
|
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | | '''جلوه اصفهانی''' (۱۲۳۸ ه. ق-۱۳۱۴ ه.ق) از شاعران ایرانی و از چهرههاى فلسفه و حکمت قرن سیزدهم است.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده |
| | نام =میرزا ابو الحسن طباطبائى | | | نام =جلوه اصفهانی |
| | تصویر = | | | تصویر =jelveh.jpg |
| | اندازه تصویر = | | | اندازه تصویر = |
| | توضیح تصویر = | | | توضیح تصویر = |
| | نام اصلی = | | | نام اصلی =میرزا ابوالحسن طباطبائى |
| | زمینه فعالیت = | | | زمینه فعالیت = |
| | ملیت = | | | ملیت =ایرانی (نایینی) |
| | تاریخ تولد = | | | تاریخ تولد =سال ۱۲۳۸ ه. ق |
| | محل تولد =احمد آباد از توابع گجرات واقع در هند | | | محل تولد =احمد آباد از توابع گجرات واقع در هند |
| | والدین =میر سید محمد طباطبائى | | | والدین =میر سید محمد طباطبائى |
| | تاریخ مرگ =ذیقعده سال 1314 ه.ق | | | تاریخ مرگ =ذیقعده سال ۱۳۱۴ ه.ق |
| | محل مرگ = تهران | | | محل مرگ = تهران |
| | علت مرگ = | | | علت مرگ = |
خط ۲۴: |
خط ۲۴: |
| | سالهای نویسندگی = | | | سالهای نویسندگی = |
| |سبک نوشتاری =خراسانى | | |سبک نوشتاری =خراسانى |
| |کتابها = | | |کتابها =دیوان اشعار |
| |مقالهها = | | |مقالهها = |
| |نمایشنامهها = | | |نمایشنامهها = |
خط ۴۶: |
خط ۴۶: |
| |امضا = | | |امضا = |
| }} | | }} |
| '''جلوه اصفهانی''' (زاده در احمدآباد هند- درگذشته 1314 ه.ق در تهران) شاعر ایرانی و از چهرههاى ممتاز فلسفه و حکمت قرن سیزدهم بود.
| | ==زندگینامه== |
|
| |
|
| ==زندگینامه==
| | میرزا ابوالحسن طباطبائى<ref>نَسبش با سی واسطه به امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد.</ref> متخلص به «جلوه» زادگاهش احمد آباد از توابع گجرات واقع در هند بوده ولى اصالتا نایینى بود. او از نوادگان حکیم مشهور دوره صفوی، میرزارفیعالدین نائینی (م ۱۰۸۳ ه. ق) بود. پدرش میر سید محمد طباطبائى متخلص به «مظهر» در جوانى از راه قندهار و کابل به حیدرآباد هند مىرود و در همان جا ازدواج مىکند؛ اما بر اثر حوادثى که پیش مىآید، بعد از چند سال به ایران بازمىگردد و در اواخر عمر در زواره زندگى مىکرد و سرانجام در همان شهر از دنیا رفت. میرزا ابوالحسن طباطبائى پس از آموختن مقدمات به تحصیل علوم عقلى و الهیات مىپرداخت و براى تکمیل معلومات خود به تهران سفر کرد و به نگارش حواشى بر حکمت متعالیه (معروف به اسفار) و اشعار جلالالدین مولوى پرداخت. |
| | |
| | جلوه کتابهای فلسفی و متون عرفان نظری، از جمله تمهیدالقواعد (ترکه اصفهانی، خاندان)، را تدریس میکرد. او به دلیل درد چشم و رنج فراوانى که از بیمارى چشم خود کشیده و از مداوا نتیجهای نمیگیرد، براى طلب شفا به [[حسین بن على (ع)|امام حسین(ع)]] متوسل شد و بهبود بیمارى چشم خود را از آن حضرت خواست و در برخی اشعارش به بیماری چشم خود اشاره دارد و ضمن [[توسل]] به [[امام حسین(ع)]] به [[مرثیه]] آن حضرت مىپرداخت. |
|
| |
|
| میرزا ابو الحسن طباطبائى متخلص به «جلوه» زادگاهش احمد آباد از توابع گجرات واقع در هند بوده ولى اصالتا نایینى بود. پدرش میر سید محمد طباطبائى متخلص به «مظهر» در اوان جوانى از راه قندهار و کابل به حیدرآباد هند مىرود و در همان جا ازدواج مىکند، اما بر اثر حوادثى که پیش مىآید، بعد از چند سال به ایران بازمىگردد و در اواخر عمر به زندگى در زواره قناعت مىکند و سرانجام در همان شهر بدرود حیات مىگوید و جلوه ناگزیر مىشود با تنگدستى در مدرسه کاسهگران شهر اصفهان به تحصیل بپردازد. وى پس از آموختن مقدمات به تحصیل علوم عقلى و الهیات مىپردازد و براى تکمیل معلومات خود به تهران عزیمت مىکند و به نگارش حواشى بر حکمت متعالیه -معروف به اسفار- و اشعار جلال الدین مولوى مىپردازد. جلوه اصفهانى به خاطر ابتلاى به درد چشم و رنج فراوانى که از بیمارى چشم خود کشیده و از مداوا بهرهاى نگرفته است، براى طلب شفا به سالار شهیدان توسل مىجوید و بهبود بیمارى چشم خود را از آن حضرت مىخواهد. او که از چهرههاى ممتاز فلسفه و حکمت زمانه خود به شمار مىرفت در تمام عمر همسرى برنگزید و سرانجام در ذیقعده سال 1314 ه.ق در تهران بدرود حیات گفت و در ابن بابویه به خاک سپرده شد.
| | او در تمام عمر همسرى برنگزید و سرانجام در ذیقعده سال ۱۳۱۴ ه. ق در تهران از دنیا رفت و در ابن بابویه به خاک سپرده شد. |
|
| |
|
| ==آثار== | | ==آثار== |
|
| |
|
| جلوه اصفهانى بیشتر در قالب قصیده طبعآزمایى کرده و به شیوه متقدمین از سبک خراسانى بهره برده است. قصاید او، سخته، پخته و داراى ساختار محکم لفظى و غناى محتوایى است. | | جلوه اصفهانى بیشتر در قالب قصیده شعر سروده و به شیوه متقدمین از سبک خراسانى<ref>سبک ناصرخسرو قبادیانی</ref> پیروی کرده است. دیوان اشعارش به اهتمام آقاى على عبدالرسولى و با مقدمه آقاى احمد سهیلى خوانسارى به چاپ رسیدهاست.<ref>تذکره مدینة الادب محمد على مصاحبى نائینى (عبرت)، تهران،کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى،چاپ اول،سال ۱۳۷۶ ج ۱،ص ۶۰۰ تا ۶۰۳،و سخنوران نمامى معاصر ایران،ج ۲،ص ۹۹۴.و تذکره انجمن خاقان،ص ۶۱۹.</ref> |
| | |
| دیوان اشعار این حکیم بزرگ به اهتمام آقاى على عبد الرسولى و با مقدمه آقاى احمد سهیلى خوانسارى به چاپ رسیده است.<ref>تذکره مدینة الادب محمد على مصاحبى نائینى (عبرت)، تهران،کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى،چاپ اول،سال 1376 ج 1،ص 600 تا 603،و سخنوران نمامى معاصر ایران،ج 2،ص 994.و تذکره انجمن خاقان،ص 619.</ref> وى در چندین قصیدۀ رسا و شیواى خود، به ابتلاى خود اشاره دارد و ضمن توسل به خامس آل عبا به مرثیه آن حضرت مىپردازد. | |
|
| |
|
| === برگزیده اشعار === | | ==اشعار== |
| {{شعر}} | | {{شعر}} |
| {{ب| بر من آمد آن ماه وى به حال خراب | ز دیده داشت روان اشک چون مُطَرَّز سحاب }} | | {{ب| بر من آمد آن ماه وى به حال خراب | ز دیده داشت روان اشک چون مُطَرَّز سحاب }} |
خط ۶۶: |
خط ۶۶: |
| {{ب| برفت از برم آن آفتاب و از گریه | تن چو نقره خامش به لرزه چون سیماب }} | | {{ب| برفت از برم آن آفتاب و از گریه | تن چو نقره خامش به لرزه چون سیماب }} |
|
| |
|
| {{ب| به حال زار همى رفت و خلقى از دنبال | همه به حسرت کاین حال را کجاست مآب ؟ <ref>مرجع و بازگشت.</ref> }} | | {{ب| به حال زار همى رفت و خلقى از دنبال | همه به حسرت کاین حال را کجاست مآب ؟ <ref>مرجع و بازگشت</ref> }} |
|
| |
|
| {{ب| شنید آنکه چو زین جا برفت خانه نرفت | برفت مسجد و افکند خویش در محراب }} | | {{ب| شنید آنکه چو زین جا برفت خانه نرفت | برفت مسجد و افکند خویش در محراب }} |
|
| |
|
| {{ب| میان گریه با صد هزار سوز بکرد | دعا و آمین گفتند جمعى از احباب }} | | {{ب| میان گریه با صد هزار سوز بکرد | دعا و آمین گفتند جمعى از احباب }} |
|
| |
|
| |
|
| {{ب| پى شفاى من آن ماه من توسل جست | به سید الشهدا آن شفیع روز حساب }} | | {{ب| پى شفاى من آن ماه من توسل جست | به سید الشهدا آن شفیع روز حساب }} |
|
| |
|
| {{ب| چه گفت؟گفت:خدایا به حق این مظلوم | که دوستدار مرا وارهان ازین غرقاب }} | | {{ب| چه گفت؟ گفت: خدایا به حق این مظلوم | که دوستدار مرا وارهان ازین غرقاب }} |
|
| |
|
| {{ب| حسین آنکه عنایات بىحدود و حصرش | به کارخانه آمرزش آمده دولاب }} | | {{ب| حسین آنکه عنایات بىحدود و حصرش | به کارخانه آمرزش آمده دولاب }} |
خط ۸۷: |
خط ۸۶: |
| {{ب| فرود آمد و با شوق کرد اجابت زود | هر آن چه در حق او کرده بود حق ایجاب }} | | {{ب| فرود آمد و با شوق کرد اجابت زود | هر آن چه در حق او کرده بود حق ایجاب }} |
|
| |
|
| {{ب| عیان چو دید که این عالمست تنگ بر او | از آن به سوى شهادت به شوق کرد شتاب }} | | {{ب| عیان چو دید که این عالم است تنگ بر او | از آن به سوى شهادت به شوق کرد شتاب }} |
|
| |
|
| {{ب| بسوختند همه خیمهها،و دخت و زنان | به حال زار بماندند بىحفاظ و نقاب }} | | {{ب| بسوختند همه خیمهها، و دخت و زنان | به حال زار بماندند بى حفاظ و نقاب }} |
|
| |
|
| {{ب| چه قُبّهها که شد افراشته به آمرزش | اگرچه سوخته شد خیمه و گسسته طناب }} | | {{ب| چه قُبّهها که شد افراشته به آمرزش | اگرچه سوخته شد خیمه و گسسته طناب }} |
خط ۹۷: |
خط ۹۶: |
| {{ب| نرفت جز دو سه روزى که چشم من شد به | عجب مکن که نه اینجاست جاى استعجاب }} | | {{ب| نرفت جز دو سه روزى که چشم من شد به | عجب مکن که نه اینجاست جاى استعجاب }} |
|
| |
|
| {{ب| از آنکه قدرت حق است و هرچه در امکان | رهین قدرت و نبود ز قدرت این اعجاب <ref>تذکره مدینة الادب،ج 1،ص 605 و 606.</ref> }} | | {{ب| از آنکه قدرت حق است و هرچه در امکان | رهین قدرت و نبود ز قدرت این اعجاب <ref>تذکره مدینةالادب، ج ۱، ص ۶۰۵ و ۶۰۶.</ref> }} |
| | |
|
| |
|
| {{ب| چو دیدگان من نگرفتند اعتبار | در خونِشان کشیده از آن دست روزگار }} | | {{ب| چو دیدگان من نگرفتند اعتبار | در خونِشان کشیده از آن دست روزگار }} |
|
| |
|
| {{ب| چشم از براى عبرت و کسب سعادت است | این دو گرت نباشد از دیده خون ببار }} | | {{ب| چشم از براى عبرت و کسب سعادت است | این دو گرت نباشد از دیده خون ببار }} |
خط ۱۱۶: |
خط ۱۱۴: |
| {{ب| چون روى دوست دید عیان بىدرنگ و خوف | مشغول شد به رزم و فرو شد به گیرودار }} | | {{ب| چون روى دوست دید عیان بىدرنگ و خوف | مشغول شد به رزم و فرو شد به گیرودار }} |
|
| |
|
| {{ب| با قدرتى که داشت همه عجز بود و بس | یعنى که:عجز نیکو در عین اقتدار }} | | {{ب| با قدرتى که داشت همه عجز بود و بس | یعنى که: عجز نیکو در عین اقتدار }} |
|
| |
|
| {{ب| گویند:جفت غم شد و فرد از تبار و قوم | دل گوید:این سخن را باور همى مدار }} | | {{ب| گویند: جفت غم شد و فرد از تبار و قوم | دل گوید: این سخن را باور همى مدار }} |
|
| |
|
| {{ب| او صرف عشق گشت و ندارد امیر عشق | غیر از بلا و رنج دگر طایفه تبار }} | | {{ب| او صرف عشق گشت و ندارد امیر عشق | غیر از بلا و رنج دگر طایفه تبار }} |
خط ۱۲۴: |
خط ۱۲۲: |
| {{ب| زان نالهها ز زخم و عطش از چه رو نشد | این کارگاه گیتى گسسته پود و تار }} | | {{ب| زان نالهها ز زخم و عطش از چه رو نشد | این کارگاه گیتى گسسته پود و تار }} |
|
| |
|
| {{ب| گویى به چشم بنگرم آن زخمهاى تن | گویى به گوش بشنوم آن نالههاى زار }} | | {{ب| گویى به چشم بنگرم آن زخمهاى تن | گویى به گوش بشنوم آن نالههاى زار }} |
|
| |
|
| {{ب| مىخواست حق که صبر مجسم کند پدید | کرد آن خجسته ذات همایونش آشکار }} | | {{ب| مىخواست حق که صبر مجسم کند پدید | کرد آن خجسته ذات همایونش آشکار }} |
خط ۱۳۸: |
خط ۱۳۶: |
| {{ب| اى عاشق خداى سزاوار جاه توست | اى بیش ز آفرینش و کم ز آفریدگار }} | | {{ب| اى عاشق خداى سزاوار جاه توست | اى بیش ز آفرینش و کم ز آفریدگار }} |
|
| |
|
| {{ب| از تو شفا همى طلبم با حنین <ref>ناله و زارى.</ref> و آه | کاکنون نیم به جز تو من از کس امیدوار <ref>همان،ص 608 و 609.</ref> }} | | {{ب| از تو شفا همى طلبم با حنین <ref>ناله و زارى.</ref> و آه | کاکنون نیَم به جز تو من از کس امیدوار <ref>همان، ص 608 و ۶۰۹.</ref> }} |
|
| |
|
| {{پایان شعر}} | | {{پایان شعر}} |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| {| class="" style="margin: 0 auto; "
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> بر من آمد آن ماه وى به حال خراب </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> ز دیده داشت روان اشک چون مُطَرَّز سحاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> مگر تو گفتى چشمش رهى به دریا داشت </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> که نیست ممکن آید ز دیده این همه آب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> برفت از برم آن آفتاب و از گریه </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> تن چو نقره خامش به لرزه چون سیماب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> به حال زار همى رفت و خلقى از دنبال </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> همه به حسرت کاین حال را کجاست مآب ؟ <ref>مرجع و بازگشت.</ref> </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> شنید آنکه چو زین جا برفت خانه نرفت </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> برفت مسجد و افکند خویش در محراب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> میان گریه با صد هزار سوز بکرد </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> دعا و آمین گفتند جمعى از احباب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> پى شفاى من آن ماه من توسل جست </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> به سید الشهدا آن شفیع روز حساب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چه گفت؟گفت:خدایا به حق این مظلوم </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> که دوستدار مرا وارهان ازین غرقاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> حسین آنکه عنایات بىحدود و حصرش </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> به کارخانه آمرزش آمده دولاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> شهى که ماند در آن دشت فرد تا گفتند </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> گه سوار شدن زینباش گرفت رکاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> سواره یک تنه زد خود به لشکرى انبوه </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> که دید ساز شفاعت به نغمه زین مضراب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> ز کشته پشته همى کرد اندر آن صحرا </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> ز زخم تشنگىاش تا نماند طاقت و تاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> فرود آمد و با شوق کرد اجابت زود </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> هر آن چه در حق او کرده بود حق ایجاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> عیان چو دید که این عالمست تنگ بر او </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> از آن به سوى شهادت به شوق کرد شتاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> بسوختند همه خیمهها،و دخت و زنان </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> به حال زار بماندند بىحفاظ و نقاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چه قُبّهها که شد افراشته به آمرزش </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> اگرچه سوخته شد خیمه و گسسته طناب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چو فارغ آمد زین کار رفت خانه و نیز </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> بدان امام توسل بجست با آداب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> نرفت جز دو سه روزى که چشم من شد به </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> عجب مکن که نه اینجاست جاى استعجاب </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> از آنکه قدرت حق است و هرچه در امکان </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> رهین قدرت و نبود ز قدرت این اعجاب <ref>تذکره مدینة الادب،ج 1،ص 605 و 606.</ref> </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چو دیدگان من نگرفتند اعتبار </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> در خونِشان کشیده از آن دست روزگار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چشم از براى عبرت و کسب سعادت است </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> این دو گرت نباشد از دیده خون ببار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چشم آفرین مگر کند و اولیاى او </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> دفع گزند دشمن ازین خسته نزار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> من خسته و نزارم لیکن به گرد خویش </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> بینم به چشم غیب یکى آهنین حصار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> آن آهنین حصار چه گریه است بر حسین </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> آن گوهرى که گشت به دوش نبى سوار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چونین سوار با شرف و عز و سرورى </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> آخر پیاده ماند در آن دشت کارزار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> تنها و فرد ماند به غیر از خدا ندید </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> هرچ او نگاه سوى یمین کرد یا یسار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> چون روى دوست دید عیان بىدرنگ و خوف </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> مشغول شد به رزم و فرو شد به گیرودار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> با قدرتى که داشت همه عجز بود و بس </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> یعنى که:عجز نیکو در عین اقتدار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> گویند:جفت غم شد و فرد از تبار و قوم </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> دل گوید:این سخن را باور همى مدار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> او صرف عشق گشت و ندارد امیر عشق </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> غیر از بلا و رنج دگر طایفه تبار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> زان نالهها ز زخم و عطش از چه رو نشد </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> این کارگاه گیتى گسسته پود و تار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> گویى به چشم بنگرم آن زخمهاى تن </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> گویى به گوش بشنوم آن نالههاى زار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> مىخواست حق که صبر مجسم کند پدید </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> کرد آن خجسته ذات همایونش آشکار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> بر جورها نکردى اگر صبر پس نبود </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> والا وجود او را از صبر پود و تار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> بودند منتظر همه قدسیان به شوق </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> تا زین دیار رختکشى سوى آن دیار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> از رفتن تو شاها زین تیره تنگ جاى </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> با شوق نز <ref>مخفف نه از.</ref> کراهت از روى اختیار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> از جنت مثالى تا بارگاه قدس </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> یکبارگى برستند از رنج انتظار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> اى عاشق خداى سزاوار جاه توست </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> اى بیش ز آفرینش و کم ز آفریدگار </span>
| |
| |-
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> از تو شفا همى طلبم با حنین <ref>ناله و زارى.</ref> و آه </span>
| |
| | style="width:2em;" |
| |
| | class="b" |<span class="beyt"> کاکنون نیم به جز تو من از کس امیدوار <ref>همان،ص 608 و 609.</ref> </span>
| |
| |}
| |
|
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |
|
| |
|
| * [[کاروان شعر عاشورا|محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 421-424.]] | | *[[کاروان شعر عاشورا|محمدعلی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج۱، ص ۴۲۱-۴۲۴.]] |
|
| |
|
| ==پینوشت== | | ==پینوشت== |
|
| |
| [[رده:افراد]]
| |
| [[رده:در سدههای نخستین]]
| |
| [[رده:مؤلفین]]
| |
| [[رده:شاعران]] | | [[رده:شاعران]] |
| <references /> | | <references /> |
| | [[رده:شاعران فارسی زبان]] |
| | [[رده:شاعران ایرانی]] |
| | [[رده:شاعران قرن سیزدهم]] |