بنى اسد

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «نام طایفه‌اى که نزدیک کربلا ساکن بودند و فرداى عاشورا،پس از رفتن سپاه عمر سع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نام طایفه‌اى که نزدیک کربلا ساکن بودند و فرداى عاشورا،پس از رفتن سپاه عمر سعد،عدّه‌اى از آنان براى دفن اجساد مطهّر شهداى اهل بیت به کربلا آمدند [۱] و چون اجساد را نمى‌شناختند،متحیّر بودند.در آن هنگام،حضرت سجّاد«ع»آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساند و آنان در دفن شهدا،حضرت را یارى کردند و براى خویش،افتخار آفریدند.در«دایرة المعارف تشیع»آمده است:

«بنى اسد،نام تیره‌اى از قبایل عرب،از فرزندان اسد بن خزیمه بن مدرکه...این قبیله توفیق و افتخار دفن پیکر مطهّر حضرت سید الشهدا و انصار آن حضرت را پس از واقعۀ کربلا در سال 61 ق.داشتند.جمعى از اصحاب،علما،شعرا و زعماى امامیّه از این قبیله برخاسته‌اند.برخى از همسران پیامبر اکرم«ص»نیز از همین قبیله بوده‌اند.این قبیله در سال 19 هجرى از بلاد حجاز به عراق رفته،در کوفه و غاضریّه از نواحى کربلا سکونت کردند.از قبایل سلحشور عرب محسوب مى‌گردند.هنگام بناى کوفه،این قبیله محلّۀ خاصّى را در جنوب مسجد کوفه به خویش اختصاص دادند.در سال 36 هجرى در جنگ جمل،با على«ع»بیعت کردند و در کنار آن حضرت جنگیدند.در قیام عاشورا در سال 61 به سه دسته تقسیم شدند:موافق با حضرت و مخالف و بى‌طرف.حبیب بن مظاهر،انس بن حرث،مسلم بن عوسجه،قیس بن مسهر،موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صیداوى از سران موافق بودند و حرملة بن کاهل اسدى،قاتل طفل شیرخوار،از سران مخالف بود.

گروهى از دستۀ سوم(بى‌طرفها)پس از شهادت حسین،زنانشان بر میدان جنگ گذر کرده و اجساد را دیدند و تحت تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین خود رفته،مردان را جهت دفن اجساد،خبر کردند.ابتدا زنان بیل و کلنگ به دست گرفته به طرف کربلا روان شدند.پس از مدّتى وجدان مردان بنى اسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال زنان راه افتاده به دفن اجساد امام و یارانش پرداختند.این فداکارى سبب شهرت آنان شد و از آن پس شیعیان به نظر احترام و محبّت به قبیلۀ بنى اسد مى‌نگرند». [۲]



جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 77-78.

  1. مروج الذهب،ج 3،ص 63.
  2. دایرة المعارف تشیّع،ج 3،ص 340.