اسرار شهادت آل الله صلوات الله علیهم

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

میرزا محمّد باقر شریف طباطبائی. چاپ دوم: مشهد، بینا، 1403 ق. 188 ص، وزیری.


از معدود کتاب‌های تحلیلی دربارهٔ قیام امام حسین -ع- است و از آنجا که متقدمان و متأخران چندان عهده‌دار تحلیل قیام آن حضرت نبودند، اهمیت این جنبه از کتاب، مضاعف می‌شود. زبان کتاب، فارسی و تاریخ پایان تألیف آن جمادی الاول 1303 است. نویسنده در پایان کتاب، عنوان آن را اسرار شهادة آل الله الاطیاب نوشته، اما در چاپ حاضر این عنوان اندکی تغییر یافته است.


مطالب کتاب در یک مقدمه و پانزده روضه گنجانده شده و محتوای هر یک از روضه‌‌‌ها، براساس آنچه در فهرست مطالب آمده، به شرح ذیل است: در روضهٔ اول آیهٔ «انّ الله اشتری من المؤمنین...» بر شهادت امام حسین تطبیق شده است. روضهٔ دوم دربارهٔ مصائب آن حضرت است و روضهٔ سوم و چهارم در این باره که هیچ ناقصی نمی‌تواند به درجهٔ کمال برسد مگر اینکه کاملی او را تکمیل کند و از فضل خود او را به کمال برساند. در روضهٔ پنجم گفته شده است گناهکاران از ناقصان محتاج‌ترند تا کسی گناهان آنان را رفع کند. در روضهٔ ششم به ضرورت عمل پرداخته و گفته شده است شافعان باید عملی انجام دهند تا به مقام شفاعت برسند. در روضهٔ هفتم آمده است که شرع و عرف و تکوین و تشریع کفاره و فدارا تأیید می‌کند، و در روضهٔ هشتم از ضرورت سبب و موجب برای کفاره سخن رفته است. روضهٔ نهم در این باره است که مصائب وارد شده بر امام حسین مکافات اعمال او و اجدادش نبود. روضهٔ دهم دربارهٔ سبب شهادت آن حضرت است و روضهٔ یازدهم دربارهٔ آیات و روایاتی که دلالت دارد گناهان مقتول مظلوم به گردن قاتل ظالم اوست. در روضهٔ دوازدهم از آیات و روایاتی سخن رفته که دلالت دارد هر کسی شهادت در رکاب معصوم را اراده کند، مانند کسی است که به ثواب شهادت رسیده است. در روضهٔ سیزدهم گفته شده است شهادت امام حسین مکافات گناه همهٔ گناهکاران، بجز کافران و مشرکان و منافقان، است. در روضهٔ چهاردهم به این نکته پرداخته شده است که شهادت امام حسین سبب اکتساب عمل خالص برای مؤمنان می‌شود و سرانجام در روضهٔ پانزدهم گفته شده است شهادت آن حضرت سبب شد که دوستان او به صفت ایثار آراسته شوند و بدین وسیله از هلاکت اخروی نجات یابند.


نویسنده در این کتاب دیدگاه مردم عصر خود و پاره‌ای از عالمان گذشته را دربارهٔ علت قیام و شهادت امام حسین، به صورت مبسوط، تبیین کرده است. وجود این کتاب، بدین لحاظ، بسیار سودمند است. با وجود این، تحلیل نویسنده از قیام و شهادت امام حسین مورد تردید یا مخدوش است. مهمترین سخن نویسنده این است که شهادت امام حسین کفارهٔ گناه گناهکاران مسلمان است و آن حضرت بدین سبب تن به شهادت داد تا مسلمانان را از گناه تطهیر کند. این تحلیل در صفحات متعددی از کتاب آمده است؛ از جمله: «یکی از اسباب شهادت آن بزرگوار -صلوات الله علیه- گناه گناهکاران از مؤمنین بوده که او جان و مال خود را به جهت کفارهٔ گناه گناهکاران به خدا فروخته و به عوض آن جان و مال، بهشت را خریده از برای نجات گناهکاران و شفاعت ایشان» (ص 73). فراتر از این، نویسنده می‌گوید: «اگر کسی ایمان به کفاره بودن شهادت او -علیه‌السلام- نداشته باشد، در حقیقت مشرک است و "انّ الله لایغفر ان یشرک به" را مصداق است» (ص 147).


نویسنده در جایی دیگر توضیح می‌دهد که: «امام -علیه‌السلام- مستجاب الدّعوه است. پس اگر حضرت سیدالشهداء -علیه‌السلام- می‌خواست که نفرین کند که دشمنان او مانند قوم عاد و ثمود، هلاک شوند، پیش از آنکه بر او دست یابند، نفرین می‌کرد و خداوند عالم -جل شأنه- همه را هلاک می‌کرد؛ ولکن چون می‌خواست که کشته شود از برای اینکه مؤمنین اولین و آخرین بر او جزع کنند و گریه و زاری نمایند و تمنای این کنند که کاش با او بودند و به فوز عظیم شهادت فایز بودند تا به این واسطه گناهان ایشان آمرزیده شود و گریه و اندوه ایشان کفارهٔ گناه ایشان باشد، و این گریه و اندوه بدون شهادت چنین بزرگواری صورت وقوع نمی‌یافت، [چنان نفرینی نکرد]. پس در واقع شهادت آن بزرگوار کفارهٔ گناه جمیع گناهکاران است» (ص 133-134). همچنین نویسنده در جای دیگر یک بیت شعر عجیب آورده و بر آن صحّه گذاشته است: «چه بسیار خوب گفته است شاعر و در السنه و افواه خاص و عام مشهور شده که: از بهر امّتان تبه روزگار بود / ورنه حسین را به شهادت چه کار بود» (ص 107).


نویسنده توضیح می‌دهد که مقصود از گناهکاران، که شهادت امام حسین کفارهٔ گناهان آنان است، مؤمنانند، نه کافران: «گناهکاران اولین و آخرین، کفار و مشرکین و منافقین نیستند و همگی مؤمنند به خدا و رسول، ولکن گناهکارند» (ص 134).


البته نویسنده تذکر می‌دهد که شهادت امام حسین، علل متعددی داشته و یکی از آن، کفارهٔ گناه گناهکاران است: «یکی از حکمت‌های شهادت او -علیه‌السلام- این بود که کفارهٔ گناه گناهکاران شود، نه جمیع حکمت‌های شهادت او -علیه‌السلام- همین بود و بسی؛ بلکه اگر شهادت را به طوری که اتفاق افتاد به عمل نمی‌آورد، اسمی و رسمی از اسلام و ایمان در روی زمین در میان خلق باقی نمی‌ماند و امر واقعی الهی به مردم نمی‌رسید» (ص 148).


همچنین نویسنده بر آن است که: «حضرت سیدالشهداء -علیه‌السلام- مأمور به این امر شد که احیای دین و آیین پیغمبر -صلی الله علیه و آله- را بکند، نه به طور قهر و غلبه، بلکه به طور مقهوریت و مظلومیت و مغلوبیت» (ص 104). وی در ادامه می‌افزاید: «حضرت سیدالشهداء -علیه‌السلام- به جهت ملک دنیا جنگ نکرد و به جهت سلطنت ظاهری نبود امتناع او از امر یزید پلید لعین اهل آسمان و زمین و اگر از برای سلطنت ظاهری بود، از برای او به سهل و آسانی ممکن بود که غالب شود بر یزید پلید» (ص 106).


تحلیل نویسنده از شهادت امام حسین، مانند تحلیل مسیحیان از مصلوب شدن حضرت عیسی است. وی بدین نکته متفطن است، اما می‌گوید: «در مذبوح نبودن او [حضرت عیسی]، شکی نیست و محل اتفاق نصاری و مسلمین است که او مذبوح نبود؛ اما مذبوح ... حضرت سیدالشهداء -علیه آلاف التحیه والثناء- بود... و او است کفارهٔ گناه جمیع گناهکاران و نقصان ناقصان» (ص 127).




منابع

کتابشناسی تاریخی امام حسین علیه‌السلام، محمد اسفندیاری، ص 92-94.

پی نوشت