نورالعین فی مشهد الحسین رضی الله عنه
ابواسحاق اسفراینی. مصر، بینا، 96.1323 ص، رقعی.
کتاب فوق منسوب است به ابواسحاق اسفرایینی (417 م یا 418 ق)، از عالمان بزرگ شافعی و از پیروان مذهب کلامی اشعری و معاصر صاحب بن عباد. متن کتاب در صفحهٔ 72 به پایان میرسد و پس از آن کتابی با عنوان قرّةالعین فی اخذ ثارالحسین، از عبدالله بن محمّد، چاپ شده است.
برخی با استناد به محتوای این کتاب گفتهاند که از آثار قرن چهارم نیست. محقق طباطبائی در اهل البیت علیهم السّلام فی المکتبة العربیة (ص 655)، مینویسد: «و اظن |انّ] الکتاب منحول منسوب، فاسلوبه لایلائم مصنفات القرن الرابع».
چنین مینماید که این کتاب از آثار قرن ششم، یا بعد از آن باشد؛ از آن رو که در آن آمده است: «روى عن الطائفة الفاطمیة الذین حکموا مصر انّ الرأس وصلت الیهم ودفنوها فی المشهد المشهور» (ص 62). و براساس گزارش همین طایفهٔ فاطمیان، انتقال رأس الحسین به مصر پس از سال 548 بوده است. گو اینکه احتمال میرود این کتاب در قرن هفتم به بعد جعل شده باشد، ما دورترین تاریخ را مبنا قرار دادهایم. نورالعین کتابی است تاریخی و روایی دربارهٔ قیام و شهادت امام حسین -ع- و رخدادهای بعد از آن. روایات کتاب بدون سند و با تعبیر «قال الرّاوی» ذکر شده و محتوای آن به چند فصل یا باب تقسیمبندی نشده است. مطالب کتاب چنان تنظیم شده که به یک داستان عامهپسند شبیه است، و در لابلای آن خبرهای ضعیف و سخیف فراوان یافت میشود؛ تا آنجا که قاضی طباطبائی میگوید: «از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد» و «پر از جعلیات و نقلیات قصه سرایان است» (تحقیق دربارهٔ اول اربعین ...، ص 60 و 640).
صالحی نجف آبادی نیز ضمن ارائهٔ ده نمونه از دروغهای این کتاب، گفته است: «نورالعین کتابی است پر از دروغ که ابواسحاق اسفرایینی ... به عربی بسیار رکیک نوشته و حقایق تاریخی را تحریف کرده» (شهید جاوید، ص 423- 424). آغاز کتاب با وصیت معاویه به یزید در هنگام مرگ آغاز میشود. در این وصیت، که از معاویه بعید است، به یزید سفارش شده است که پاسدار حقوق امام حسین و بنیهاشم باشد و هیچ کاری را بدون مشورت با آن حضرت نکند؛ «لان یا بنی الخلافة لیست لنا و انما هی له و لابیه و جاده من قبله و لاهل بیته من بعده» (ص 5). آنگاه از سرپیچی یزید از وصیت پدرش و ضایع کردن حقوق امام حسین سخن رفته و همین امر، موجب هجرت و قیام آن حضرت دانسته شده است. سپس از وارد شدن امام به مکه و مدینه و فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه و رخدادهای در آنجا سخن رفته است. در ادامه، به وقایع کربلا و جنگ دو سپاه و شهادت امام و یارانش و اسیر شدن اهل بیت پرداخته شده است.
در مطاوی کتاب نکات قابل توجهی یافت میشود. از جمله اینکه چون ابن زیاد مردم کوفه را تهدید کرد، آنان گفتند دعوای میان سلاطین به ما چه ربطی دارد. ما رعیت هر کسی هستیم که ولایت یابد؛ خواه یزید باشد و خواه حسین: «مالنا و الفتنة بین السلاطین؛ نحن رعیة من تولی ان کان الیزید او الحسین» (ص 20). در جای دیگری گفته شده است لشکر مخالف به امام حسین گفت: «نقتلک بغضاً منّا لابیک» (ص 40). همچنین گفته شده است که چون سر امام حسین را بریدند و بر نیزه زدند، لشکر مخالف سه تکبیر گفت: «کبر العسکر ثلاث تکبیرات» (ص 43). تابش نوری مستقیم از سر امام حسین به طرف آسمان (ص 47)، دگرگونیهای در نظام آفرینش پس از شهادت امام (ص 65)، و بازگشت اهل بیت آن حضرت در بیستم صفر به کربلا و ملاقات با جابر بن عبدالله انصاری و عزاداری آنان در کربلا (ص 62)، از دیگر مطالب قابل توجه کتاب است. برای شناخت نسخههای خطی و چاپهای این کتاب و منابع زندگینامهٔ نویسندهٔ آن به اهل البیت علیهم السلام فى المکتبة العربیّة (ص 654-655)، رجوع شود.
منابع
کتابشناسی تاریخی امام حسین علیهالسلام، محمد اسفندیاری، ص 48-49.