مصطفی طائی شمیرانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
مصطفی طائی شمیرانی متخلص به «بسیط« فرزند علی اکبر در سال 1318 شمسی در خانواده ای با فضل و دانش متولد شد. وی برادر کوچکتر مرتضی طائی شمیرانی است.
غزلیات بسیط، شیرین، روان و بدون پیرایه بوده است.
بسیط پس از مسافرت به ترکیه و زیارت مزار مولانا تصمیم گرفت از عشق مجازی به عشق حقیقی روی آورد و مهر و محبت معصومین علیهم السلام را پایه و اساس شعر و سرودههای خود قرار دهد.
خون و شهادت:
ای کشتهای که زنده عدالت به نام توست | قائم قیام خلق ز فیض قیام توست | |
خصمت اگر که بنده زور است و زر ولی | آزادگی است مذهب و عزت مرام توست | |
تو یادگار شیر خدایی به کارزار | زیرا که ذوالفقار علی در نیام توست | |
بر تربت تو گر که برم سجده کفر نیست | چون ماوراء حدّ تصور مقام توست | |
خونی که جاری است به شریان دین حق | خون گلوی اصغر خشکیده کام توست | |
کی آرزوی روضه رضوان کند دگر | هر زائری که ساکن دارالسلام توست | |
جای تفاخر است بر ابنای روزگار | در مکتبی که خون و شهادت پیام توست | |
با نهضت تو دین نبی زنده شد بلی | این یک نمونه از اثر اهتمام توست | |
از یاد روزگار کجا میروی حسین | هر جا که میروم همه جا ذکر نام توست | |
کن پیروی«بسیط« ز راه کسی که او | سبط رسول باشد و سوم امام توست |
شام عاشورا:
در همه عالم شبی چون شام عاشورا نبود | مثل آن شب هم شبی غمبار و جانفرسا نبود | |
چون دل کافر جهان آن شب سیاه و تیره بود | روشنی جز در حریم عترت طاها نبود | |
پاسدار خیمه آن شب حضرت عباس بود | آنکه شیری همچو او در عرصه هیجا نبود | |
بود بر پا خیمه سلطان مظلومان حسین | روز دیگر ز آتش کین خیمهای بر پا نبود | |
بود طفلی تشنه لب آن شب در آغوش رباب | لیک حلقومش نشان ناوک اعدا نبود | |
قاسم آن شب در کنار اکبر و عباس بود | در دلش هم ذرهای گویی غم فردا بود | |
چونکه اکبر داشت عزم رفتن میدان جنگ | خاطری آشفته تر از خاطر لیلا نبود | |
جز حسین بن علی فردی در آن شب تا سحر | از برای وصل جانان مست و بی پروا نبود | |
کربلا هرگز ندارد یاد چون آن شب شبی | گر نبود آن شب دلی پر شور و پر غوغا نبود | |
دور گردون بس زنان نامور دیده«بسیط» | شیر زن اما کسی جز زینب کبری نبود |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 266-267.