على باباجانى
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
على باباجانى | |
---|---|
پرونده:اندازه تصویر = | |
زادروز | 1352 ه.ش اراک |
دیوان سرودهها | یک مجموعه شعر با عنوان:«یک آسمان فرشته»و یک سفرنامه را با نام«آنجا که دلم جا ماند»در دست چاپ دارد. |
مدرک تحصیلی | دیپلم |
متولد 1352،زادگاهش اراک،و تحصیلاتش در سطح دیپلم است.یک مجموعه شعر با عنوان:«یک آسمان فرشته»و یک سفرنامه را با نام«آنجا که دلم جا ماند»در دست چاپ دارد.
چند سالى است که در زمینۀ«شعر کودک»قلم مىزند و سرودههاى عاشورایى او ساده و صمیمى است.ازوست:
تیر سه شعله!
نگاه نازنینش خواب مىخواست | عطش،آن غنچه را بیتاب مىخواست | |
چرا تیر سه شعله؟آى آتش! | علىِّ اصغر من آب مىخواست! |
نذر حضرت زینب(س)
تو شیونِ ناى نینوایى،زینب! | با صحبت سَرخم آشنایى زینب! | |
بعد از من و این حماسۀ خونین رنگ | گلبانگ بلند کربلایى زینب! | |
زینب،خبر خون خدا را مىبرد | یک آینه از دشت بلا را مىبرد | |
در سینه،غم برادر و در دستش | خاکستر سرخ خیمهها را مىبرد | |
شدم ابرى و پیش شب نشستم | و تشنه در کویر تب نشستم | |
دلم شد کربلاى اشک و آتش | کنار غربت زینب نشستم |
ماه سبز
آبرو دادى زمین را،دستِ آبآورترین! | آسمان را شستى از شب،ماه جارى در زمین! | |
پرکشید آن دست و،لبریز از گل خورشید شد | تا بچیند سایهها را،سایههاى در کمین | |
قصّۀ دنبالهدار مشک تو اى ماه سبز! | ریشهْ ریشه مىشود جارى به نامت در زمین | |
آن تبسّمهاى مسمومى که در تو زخم کاشت | نیزه نیزه مىشود خونْ گریه در فصل یقین | |
باورم کن!دستهاى تشنهام پر مىکشند | سوى دستان شما از این قفس،از آستین |
منابع
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 551-552.