نى، نیزه
نى،گیاهى آبى و داراى ساقۀ میان کاواک و راست.ساقۀ آن میان تهى و به ضخامت انگشتى یا بیش از آن است و رنگ آن غالبا زرد است...و هر لوله مانندى که میان تهى باشد،مزمار،ناى.نیزه سلاحى معروف که چوبى باریک است و استوانهاى شکل،مانند نى که در سر آن پیکانى نصب کردهاند،به عربى رمح گویند.به معناى پرچم و رایت هم آمده است. [۱] در عاشورا،هم به عنوان سلاح جنگ به کار گرفته مىشد،هم سر شهدا را بر نوک نیزهها کردند و به دربار بردند و در شهرها گرداندند.به قول محتشم:
روزى که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه بر آمد ز کوهسار
در کاربرد ادبى،نى به جاى نیزه هم به کار مىرود.به گفتۀ جودى:
اى رفته سرت بر نى،وى مانده تنت تنها ماندى تو و بنهادیم ما سر به بیابانها
نیز نوعى قرینهسازى ادبى میان نى و نینوا به کار مىرود.به گفتۀ فرید:
سِرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 456.
- ↑ لغتنامه،دهخدا.