ماهیت قیام کربلا
براى حفظ هویّت نهضت عاشورا و اهداف آن،باید«ماهیّت»آن را خوب شناخت.
ماهیّت قیام امام حسین«ع»را از منابع مستند و خدشهناپذیر زیر مىتوان شناخت:
الف:خطبههاى امام و اهل بیت،که در مکّه و بین راه حجاز و عراق و در کربلا و پس از آن در کوفه،شام و مدینه ایراد شده است.
ب:سخنانى که امام،در پاسخ به پرسشها،پیشنهادها و خیرخواهیهاى این و آن،در طول نهضت بیان کرده است.
ج:رجزهایى که امام و اصحاب او،روز عاشورا در مقابل دشمن خواندهاند و همۀ آنها در مآخذ معتبر ثبت شده است.
د:نامههایى که میان امام و مردم کوفه و بصره ردّ و بدل شده است،نامههاى یزید به ابن زیاد،ابن زیاد به یزید و عمر سعد،نامههاى عمر سعد به ابن زیاد،ابن زیاد به حاکم مدینه و... از مجموع این منابع و اسناد مکتوب و موجود،مىتوان اهداف،ماهیّت،دیدگاههاى طرفین را به دست آورد.در عین حال مىتوان گفت نهضت امام حسین«ع»چهار بعد داشت:ویران کردن،ساختن،تجدید و آفریدن و ابداع.امّا توضیح مختصر این ابعاد:
«ویران کردن»:در هم شکستن و ویران کردن هیکل و اسکلتى که به امویان امکان داده بود به اسم«دین»،ستمگرى کنند و به نام خلافت،کاخهاى عیاشى خود را بر استخوانها و جمجمههاى محرومان و آزادیخواهان بنا کنند و آزاد مردان را از صحنه کنار بزنند یا به شهادت برسانند.انقلاب کربلا،بنیان ستم و تحمیق و تزویر را در هم شکست و پایههاى آن را متزلزل ساخت.
«ساختن»:دمیدن روح شهامت و بیدارى در کالبد جامعۀ اسلامى و پروراندن نسلى خداجوى و شهادت طلب و ستیزهگر با سلطۀ ستم،به دلیل حرکتهاى انقلابى پس از عاشورا.
«تجدید»:ارزشهاى اسلامى که با نقشهها و توطئههاى بنى امیّه کهنه و فراموش شده و مفاهیم دینى که به دست آنان تحریف گشته بود،دوباره احیا شد.دیدگاه اصلى دین دربارۀ حکومت و حاکم و بیت المال و حقوق مردم مطرح گشت و بناى عقیده و ایمان،روحى تازه یافت و تحریفها زدوده گشت و روحهاى کوچک،آن عظمت را یافتند که در برابر طاغوت بایستند و امر به معروف و نهى از منکر کنند.
«ابداع»:نمونههاى زنده و بزرگ و قهرمان براى بشریّت ساخته شد که همواره خار سر راه متجاوزان به حقوق محرومان بودند و ایجاد یک خطّ آزادیبخش که با روح تقوا و اخلاص خدایى اشباع شده بود،خطّى که در طول تاریخ،خواب از چشم جباران متکبّر ربوده،و بستر نرمشان را خشن ساخت.این خطّ،در سایۀ ایجاد هویّت جدید انسانى و اسلامى در جامعه پدید آمد و امام حسین«ع»به همۀ انسانها،حتى غیر مسلمانان،درس آزادگى و غیرت داد.
ماهیّت قیام کربلا،امر به معروف و نهى از منکر و احیاء سنت پیامبر«ص»بود.نیز جهاد در راه مبارزه با جهالت و گمراهى و سرگردانى،که در زیارت آن حضرت مىخوانیم:
«و بذل مهجته فیک حتّى استنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضّلالة». [۱] دست یافتن به این هدف،نثار«خون»لازم داشت که در عاشورا انجام یافت.و تفسیر«خون»و رسواگرى ظالم لازم داشت که با برنامۀ اسراى اهل بیت تحقّق یافت.در خون شهداى کربلا و سید الشهدا«ع»،قیامت و رسالت و آزادگى نهفته بود.و این محتوا چه خوب در این اشعار «حسین الأعظمى»بازگو شده است:
شهید العلى ما انت میت و انّما یموت الّذى یبلى و لیس له ذکر و ما دمک المسفوک الاّ قیامة لها کلّ عام یوم عاشورا حشر و ما دمک المسفوک الاّ رسالة مخلّدة لم یخل من ذکرها عصر و ما دمک المسفوک الاّ تحرّر لدنیا طغت فیها الخدیعة و المکر و هدم لبنیان على الظّلم قائم بناه الهوى و الکید و الحقد و الغدر [۲]
و این اهداف و آرمانها در فارسى چنین سروده شده است:
بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است حسین مظهر آزادگى و آزادى است خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است نه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم برو که این مرام حسین است و منطق دین است همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست که درک آن سبب عزّ و جاه و تمکین است ز خاک مردم آزاده بوى خون آید نشان شیعه و آثار پیروى این است [۳]
یکى از زیباترین سرودههایى که ماهیت و حوادث و چهرهها را در قیام عاشورا ترسیم کرده است،از حبیب الله قاآنى شیرازى(م 1208)به صورت سؤال و جواب است:
بارد چه؟خون!که؟دیده،چه سان؟روز و شب!چرا؟ از غم،کدام غم؟غم سلطان کربلا! نامش چه بد؟حسین!ز نسل که؟از على! مامش که بود؟فاطمه!جدّش که؟مصطفى چون شد؟شهید شد!به کجا؟دشت ماریه کى؟عاشر محرّم!پنهان؟نه،بر ملا شب کشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهر شد از گلو بریده سرش؟نى،نى،از قفا! سیراب کشته شد؟نه!کس آبش نداد؟داد! که؟شمر،از چه چشمه!ز سرچشمۀ فنا! مظلوم شد شهید؟بلى!جرم داشت؟نه! کارش چه بُد؟هدایت!یارش که بُد؟خدا این ظلم را که کرد؟یزید!این یزید کیست؟ ز اولاد هِند،از چه کس؟از نطفۀ زنا خود کرد این عمل؟نه،فرستاد نامهاى نزد که؟نزد زادۀ مرجانۀ دغا ابن زیاد،زادۀ مرجانه بُد؟نَعَم از گفتۀ یزید تخلّف نمود؟لا! این نابکار کشت حسین را به دست خویش؟ نه،او روانه کرد سپه سوى کربلا میر سپه که بُد؟عمر سعد!او برید حلق عزیز فاطمه؟نه،شمر بىحیا خنجر برید حنجر او را نکرد شرم؟ کرد،از چه پس برید؟نپذیرفت از او قضا بهر چه؟بهر آنکه شود خلق را شفیع شرط شفاعتش چه بود؟نوحه و بکا کس کشته شد هم از پسرانش؟بلى،دو تن دیگر که؟نُه برادر!دیگر که؟اقربا دیگر پسر نداشت؟چرا داشت،آن که بود؟ سجّاد!چون بُد او؟به غم و رنج،مبتلا ماند او به کربلاى پدر؟نى،به شام رفت با عزّ و احتشام؟نه،با ذلّت و عنا! تنها؟نه با زنان حرم،نامشان چه بود؟ زینب،سکینه،فاطمه،کلثوم بینوا بر تن لباس داشت؟بلى،گَردِ روزگار بر سر عمامه داشت؟بلى،چوب اشقیا بیمار بُد؟بلى!چه دوا داشت؟اشک چشم بعد از دوا غذاش چه بد؟خون دل غذا کس بود همدمش؟بلى اطفال بىپدر دیگر که بود؟تب،که نمىگشت از او جدا از زینت زنان چه به جا مانده بد؟دو چیز طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا! گبر این ستم کند؟نه!یهود و مجوس؟نه هندو؟نه! بتپرست؟نه!فریاد از این جفا «قاآنى»است قایل این شعرها؟بلى خواهد چه؟رحمت.از که؟ز حق!کى؟صف جزا [۴]
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 397-400.