گریه

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۸ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی ««چشم گریان،چشمۀ فیض خداست».گریستن بر ابا عبد الله الحسین«ع»ثواب بسیار دارد....» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

«چشم گریان،چشمۀ فیض خداست».گریستن بر ابا عبد الله الحسین«ع»ثواب بسیار دارد. [۱] فرشتگان،پیامبران،زمین و آسمان،حیوانات صحرا و دریا هم بر عزاى حسین«ع» گریسته‌اند. [۲] اشک ریختن،نشانۀ پیوند قلبى با اهل بیت و سید الشهداست.اشک،دل را سیراب مى‌کند،عطش روح را بر طرف مى‌سازد و حاصل محبّتى است که نسبت به اهل بیت حاصل مى‌شود.همدلى و هماهنگى روحى با ائمّه،ایجاب مى‌کند که در شادى آنان شاد و در غمشان محزون باشیم.این نشان شیعه است که«یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا...» [۳] قلبى که مهر حسین«ع»را داشته باشد،بى‌شک به یاد مظلومیّت و شهادت او مى‌گرید.اشک،زبان دل و شاهد عشق است.

آنچنان کز برگ گل،عطر و گلاب آید بیرون تا که نامت مى‌برم از دیدۀ آب آید برون رشتۀ الفت بود در بین ما،کز قعر چاه کى بدون رشته،آب بى‌حساب آید برون؟ تا نسوزد دل،نریزد اشک و خون از دیده‌ها آتشى باید که خوناب کباب آید برون مهر تو شیرازۀ«امّ الکتاب»خلقت است مشکل این شیرازه از قلب کتاب آید برون گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشى برگ بى‌حاصل شود گل،چون گلاب آید برون [۴]

گریستن در سوگ شهداى کربلا،تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیۀ فکرى و روحى با این مکتب است و اشک ریختن،نوعى امضا کردن پیمان و قرار داد مودّت با سید الشهداست.ائمّه شیعه،گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزاى حسینى را تأکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق،پذیرفته‌اند.امام صادق«ع»فرموده است:

«نزد هر کس که ما یاد شویم و چشمانش اشک‌آلود شود،حتى اگر به اندازۀ بال مگسى باشد،خداوند گناهانش را مى‌بخشاید،هر چند چون کف دریا فراوان باشد.» [۵] به گفتۀ صائب:

در سلسلۀ اشک بود گوهر مقصود گر هست ز یوسف خبر،این قافله دارد

دستور امامان به گریستن بر امام حسین«ع»بسیار اکید است.امام رضا«ع»به ریّان بن شبیب در حدیث مفصّلى فرمود:«یا بن شبیب!ان کنت باکیا لشىء فابک للحسین بن علىّ بن ابى طالب فانّه ذبح کما یذبح الکبش...». [۶] اگر بر چیزى گریه مى‌کنى،بر حسین بن على گریه کن،که او را همچون گوسفند،سر بریدند.در حدیث دیگرى فرموده است:«محرّم،ماهى است که مردم دورۀ جاهلیت جنگ در آن را ناروا مى‌دانستند،ولى در این ماه،دشمنان، خون ما را بناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت گرفتند و به خیمه‌هاى ما آتش زدند و غارت کردند و در کار ما،براى رسول خدا هیچ حرمتى را رعایت نکردند.روز حسین( عاشورا)پلکهاى ما را مجروح و اشکهایمان را جارى کرد و ما از سرزمین کربلا،گرفتارى و رنج به میراث بردیم.پس باید بر کسى همچون حسین،گریه کنندگان بگریند،که گریه بر او،گناهان بزرگ را هم فرو مى‌ریزد.» [۷]

خود امام حسین«ع»فرموده است:«انا قتیل العبرة،لا یذکرنى مؤمن الاّ بکى»، [۸] من کشتۀ اشکم،هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‌کند مگر آنکه(بخاطر مصیبتهایم)مى‌گرید.امام سجاد«ع»بیست سال بر امام حسین علیه السلام گریست و هرگز طعامى پیش او نمى‌گذاشتند مگر آنکه گریه مى‌کرد. [۹] به فرمودۀ امام صادق«ع»:هر ناله و گریه‌اى ناپسند و مکروه است،مگر نالیدن و گریستن بر حسین علیه السلام:«کلّ الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على الحسین». [۱۰]

هم گریستن،هم گریاندن،هم خود را شبیه گریه کنندگان در آوردن(تباکى)پسندیده است و اجر دارد.این همه فضیلت که براى گریه بر حسین«ع»بیان شده و اینکه اشک چشم،آتش دوزخ را فرو مى‌نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنى از عذاب است،در صورتى است که گناه و فسق و آلودگى انسان در حدّى نباشد که مانع رسیدن این فیض الهى گردد.اشکى که مبیّن پیوند عاطفى و رابطۀ مکتبى و اتصال روحى با راه و فکر و خط ائمّه و سید الشهداست،حتما زمینه‌ساز پرهیز از گناه مى‌گردد. به تعبیر شهید مطهّرى:«گریه بر شهید،شرکت در حماسۀ او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست...امام حسین«ع»بواسطۀ شخصیّت عالى‌قدرش،بواسطۀ شهادت قهرمانانه‌اش،مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است.اگر کسانى که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،یعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینى بهره‌بردارى صحیح کنند،جهانى اصلاح خواهد شد.» [۱۱] پس مهمّ، شناخت فلسفۀ گریه در راستاى احیاى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینى و فرهنگ کربلاست،نه گناه کردن و آلودگى،به امید پاک شدن با چند قطره اشک!معلوم نیست که دل و جان آلوده،آن همسویى را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.

گریه در فرهنگ عاشورا،سلاح همیشه برّانى است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد.«اشک»،زبان دل است و گریه،فریاد عصر مظلومیّت.رسالت اشک نیز پاسدارى از «خون شهید»است.امام خمینى«ره»فرمود:«هر مکتبى،تا پایش سینه زن نباشد،تا پایش گریه کن نباشد،تا پایش توى سر و سینه زن نباشد حفظ نمى‌شود...»، [۱۲] «گریه کردن بر شهید،نگهداشتن،زنده نگهداشتن نهضت است»، [۱۳] «گریه کردن بر عزاى امام حسین،زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنى است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراطور بزرگ ایستاد...،آنها از همین گریه‌ها مى‌ترسند،براى اینکه گریه‌اى است که گریه بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است.» [۱۴]

هر چند نیست درد دل ما نوشتنى از اشک خود،دو سطر به ایما نوشته‌ایم [۱۵]

اشک،سر فصل محبّت و مودّت است و برخاسته از عشقى است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت به حسین بن على«ع»مجذوب مى‌شود.به فرمودۀ رسول خدا«ص»:

«انّ لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا». [۱۶] براى شهادت حسین علیه السلام حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود.

کدام عاشق در این ره در بلا نیست؟ کدامین دل شما را مبتلا نیست؟ اگر در سوگتان شد دیده نمناک اگر از عشقتان دل گشت غمناک گواه عشق ما این دیده و دل رساند«اشک»و«غم»ما را به منزل کنون ماییم و درد داغدارى کنون ماییم و اشک و سوگوارى هنوز اشک عزا پیوسته جارى است رواق چشممان آیینه کارى است غدیر ما محرّم دارد امروز محرّم،بذر غم مى‌کارد امروز [۱۷]

امروز هم،اشک و گریه،رابط ما با حسین است و ما با شورى اشکهایمان،سر سفرۀ محبّت سید الشهدا نشسته‌ایم و نمک‌پروردۀ ابا عبد الله هستیم،از این رو،این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مى‌شود.




جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 381-385.

  1. احادیث ثواب و آثار گریه بر امام حسین«ع»را از جمله در بحار الأنوار،ج 44،ص 279 تا 296 مطالعه کنید.
  2. سفینة البحار،ج 1،ص 97،بحار الأنوار،ج 45،ص 220 به بعد.
  3. میزان الحکمه،ج 5،ص 233.
  4. اى اشکها بریزید،حسان،ص 131.
  5. وسائل الشیعة،ج 10،ص 391.
  6. بحار الانوار،ج 44،ص 286.
  7. همان،ص 283.
  8. همان،ص 279.
  9. همان،ج 46،ص 108.
  10. بحار الأنوار،ج 45،ص 313.
  11. شهید(ضمیمۀ قیام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.
  12. صحیفه نور،ج 8،ص 70.
  13. همان،ج 10،ص 31.
  14. همان-ج 10،ص 31.
  15. صائب تبریزى.
  16. جامع احادیث الشیعة،ج 12،ص 556.
  17. از مثنوى«اهل بیت آفتاب»از مؤلف.