محمد باقر هروی الاصل قزوینی المسکن از شاعران اواخر سده سیزدهم در ایران است.

جوهری
نام اصلی محمد باقر هروی الاصل قزوینی المسکن
مرگ سال 1240 یا 1252 ه. ق.
اصفهان
جایگاه خاکسپاری آب پخشان از توابع بیدآباد
کتاب‌ها طوفا البکاء

زندگینامه

محمدباقر هروی‌الاصل قزوینی المسکن شاعر معروف به «جوهری» صاحب کتاب مقتل فارسی موسوم به «طوفان البکاء» است. این کتاب در اواخر قرن سیزدهم در ایران به خصوص بین طبقۀ عوام بسیار معروف بود و چندین بار به چاپ رسیده است.

او در هرات به دنیا آمد و همانجا مقدمات علوم را فراگرفت. سپس به قزوین رفت و در آنجا مورد توجه رکن الدوله، حاکم قزوین قرار گرفت و به دربار او راه یافت. شش سال در خدمت او بود و لقب «افصح الشعرا» گرفت.

او به تشویق ملامحمد صالح و آقا صالح خانبان، که هردو از فضلا و اعیان قزوین بودند، کتاب طوفان البکاء را تالیف کرد و این کتاب را در سال 1250 به پایان رساند. سپس به اصفهان رفت و به خدمت حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی درآمد. در اصفهان به سرودن مصیبت‌های اهل بیت مشغول شد. وی در حدود سال 1240 و 1252 ه.ق در اصفهان وفات یافت و در «آب پخشان» از توابع بیدآباد به خاک سپرده شد. [۱]

آثار

علت نام‌گذاری کتاب به طوفان‌البکا به جهت گریۀ طوفان خیز بر اهل بیت علیه‌السلام است. این کتاب مقدمه و دوازده آتشکده دارد که هر آتشکده در احوال یک معصوم است. آتشکدۀ اول در احول حضرت رسول، صلوات‌الله علیه، آتشکدۀ دوم در مصیبت فاطمه، سلام‌الله علیها، آتشکدۀ سوم در مصیبت امام علی (ع) آتشکدۀ چهارم در شرح حال امام مجتبی (ع)، آتشکدۀ پنجم ذکر مصائب امام مظلوم حسین ‌بن علی (ع)، آتشکدۀ ششم ذکر احوال امام سجاد (ع)، آتشکدۀ هفتم در ذکر خروج مختار، آتشکدۀ هشتم در شهادت امام باقر (ع) و امام صادق، (ع) آتشکدۀ نهم احوال امام موسی‌بن جعفر (ع)، آتشکدۀ دهم در ذکر مصیبت امام رضا (ع)،‌ آتشکدۀ یازدهم در ذکر حالات امام‌ محمدتقی (ع) و امام علی نقی (ع) و آتشکدۀ دوازدهم برخی از احوال قائم آل محمّد (عج) است. یکی از ویژگی‌های کتاب، آمیخته‌ بودن نظم و نثر در آن است، نثرکتاب مسجّع و آهنگین است. در شعلۀ سی‌ و هفتم کتاب در ذکر شهادت حضرت علی ‌اکبر (ع) و جداکردن سر امام حسین، (ع) مطالبی با مضمون عرفانی و حکمی وجود دارد.

اشعار

شعر از آتشکده پنجم

یادم آمد باز شور کربلا داستان جنگ روز کربلا
کز خزان کین چو از سرو سهی گلشن آل پیمبر شد تهی
نوجوانان هر یکی با روی ماه تشنه لب خفتند بر خاک سپاه
غیر اعوان رشید آن جناب غیر انصار شهید آن جناب
هشت مرد نامی از آل عقیل در رکاب سرور دین شد قتیل
هم ز آل جعفر طیار نیز شد سه تن مقتول ظلم از تیغ تیز
هفت فرزند رشید از مرتضی

شش جوان ناامید مجتبی

یافتند از ضربت تیغ و سنین لذت قربانی کوی حسین
پاره پاره اکبر یوسف جمال قاسم از سمّ ستوران پایمال
اصغر معصوم مظلوم صغیر زهر در پیکان به جای شهد شیر
چون ز اخوان وفادار حسین ماند عباس علمدار حسین
بیرق همّت به مردی کرد راست از شه لب تشنه اذن رزم خواست
چون مصیبت دیدگان دردمند زاندو یار یکدل افغان شد بلند
هر دو در راه وفا پا بست شد هر دو را در گردن هم دست هم
شاه فرمود ای سپهدار رشید اذن جنگ از من ندار اکنون امید
ترک جان از یار جانی مشکل است بی تو یکدم زندگانی مشکل است
کاروان رفت و جرس در قال و قیل کی زهمراهان به دنبال الرحیل
موسوم قربان شدن تاخیر شد صبر نتوانم شهادت دیر شد
نوبت فیض شهادت با من است بردن گوی سعادت با من است
گر به سر داری هوای وصل حور شاه را باشد علمداری ضرور
ای برادر جان علم کن استوار در پس پشت برادر مردوار
چون علم گردد لوای شاهیم کن به میدان بلا همراهیم
من خلیل این دشت قربانگاه من ای ذبیح من بیا همراه من
دست تیغ از خون دشمن رنگ کن پشت بر پشت برادر جنگ کن
از جلو سردار و از دنبال شاه آری آید از پی سیاره ماه
عازم ظلمت شدند از جانبین مطلع نورین عباس و حسین
کوفی وشامی هجوم آور شدند حمله ور بر سبط پیغمبر شدند
هر یک از یک سمت لشکر چون نهنگ غوطه ور گردیده در دریای جنگ
آن برادر هم چو قهر کردگار این برادر قابض ارواح وار
زان دو شیر اوژن به دشت کربلا محشری کبری عیان شد بر ملا

کتاب شناسی

طوفان البکاءء:در مصائب ائمه اطهار به‌خصوص سیدالشهدا علیهم‌السلام. میرزا محمد ابراهیم مروزی جوهری. تحقیق و تصحیح: عبدالله قربانپور. قم: رایت الهدی، 1392.

منبع

پی نوشت

  1. ریحانة الادب، ج 1، ص 286