اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات

اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات کتابی است درباره ‌ی قیام و شهادت امام حسین (ع) و اتفاقات بعد از آن ، که توسط آقا بن عابد دربندی شیروانی حائری نوشته شده و تحقیق آن را محمد جمعة بادی و عباس ملا عطیه جمری انجام داده است.

اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات

نویسنده آغا بن عابد دربندی شیروانی حائری
ناشر ذوی القربی
محل نشر قم
تاریخ نشر 1428 ق
چاپ دوم
تعداد صفحات 576 + 26 + 658 + 659
زبان عربی
















درباره‌ی نویسنده

نویسندهٔ کتاب، آقا دربندی شیروانی، معروف به فاضل دربندی، از فقهای شیعه است. وی که خود را از صاحب جواهر و شیخ انصاری اعلم می‌دانست، سریع التأثّر و جدلگرا بود و با خبر ویّتی که در علوم و قدرتی که در جدل داشت، می‌توانست هر سخن نادرست را به اثبات برساند و به هر سخن درست خرده بگیرد. محمّد تنکابنی می‌گوید دربندی از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود و در مجلس درس اشکال و اعتراض و جدل می‌کرد و گاه می‌گفت: «بر فلان مطلب چهل یا پنجاه ایراد دارم. مرحوم شریف العلماء می‎فرمود که تو یک ایراد کن که خوب باشد، همان کافی است.» قصص العلماء، به کوشش محمّدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی (چاپ اول: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383)، ص 13. بارها اتفاق می‌افتاد که مجلس درس به هم می‌خورد و «شریف العلماء می‌گفت: این را از مجلس بیرون کنید. پس بازوی او را می‌گرفتند و از مجلس بیرون می‌کردند. چون به دم در می‌رسید، می‌گفت: ای جماعت! من که رفتم، شما این سخن را قبول نکنید که این سخنش فاسد است» (همان، ص 130). در بندی «در اقامهٔ مصیبت حضرت سیدالشهداء مواظب و متصلب و راسخ بود؛ به نحوی که در بالای منبر از شدت گریه غش می‌کرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن می‌کند و لنگ می‌بست و خاک بر سر می‌ریخت و گل به بدن می‌مالید و به همان هیئت بر منبر می‌رفت» (همان، ص 132).


دربندی، که گفته اند خود را حسین اللّهی می‌خواند، به قولی مؤسس قمه‌زنی، و به احتمالی مقبولتر مروج آن بود. عبدالله مستوفی دربارهٔ او می‌‎نویسد: «تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لامحاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است.» شرح زندگانی من (چاپ پنجم: تهران، انتشارات زوار، 1384)، ج 1، ص 276. همچنین مهدی بامداد درباره‌اش می‌گوید: «او است که تیغ زدن را بر سر ... در ایام عاشورا جائز دانست و خود نیز عمل می‌کرده است و از این تاریخ است که مردم عوام... به تبعیت وی در ایام عاشوراء به این عمل دست زده‌اند.» (شرح حال رجال ایران، ج 4، ص 138).


وی سه کتاب دربارهٔ امام حسین (ع) دارد: سرمایهٔ ایمان و جواهر ایقان، سعادات ناصری و اکسیرالعبادات فی اسرارالنهادات که به اسرارالشهادة معروف است و با همین عنوان نیز چاپ شده. کتاب اول و دوم، ترجمه و تلخیص کتاب سوم است.


تنکابنی ضمن اشاره به اینکه حواشی‌ای بر کتاب اکسیرالعبادات دارد که «اگر جمع شود، مجلدی خواهد بود» (قصص‌العلماء، ص 103)، دربارهٔ دربندی می‌گوید: «اخبار مصیبت را جمع کرده و در ضعاف این اخبار، افکار ابکار و تحقیقات بی‌شمار و تدقیق بسیار و جمع بین متنافیات‌الاخبار فرموده که الی الآن کسی به آن سبک کتاب مصیبت ننوشته؛ مگر اینکه اخبار غیرمعتبره در این کتاب بسیار و ضعاف، بلکه اخباری که مظنون [کذب] آنهاست، بلکه گویا بعضی از آنها قطعیّ‌الکذب باشند [در این کتاب وجود دارد] و این مایهٔ کسر قدر آن کتاب گردید» (همان، ص 132).


آقا بزرگ تهرانی هم دربارهٔ نویسندهٔ فوق و کتابش می‌گوید: «و من شدة خلوصه وصفاء نفسه نقل فى هذا الکتاب أموراً لا توجد فى الکتب المعتبرة...) (الذّریعة، ج 2، ص279).


همچنین مدرّس تبریزی دربارهٔ کتاب مزبور نوشته است: «به حکم انصاف، این کتاب او، بلکه دیگر تألیفاتی که در موضوع مقتل نگارش داده، همانا در اثر آن همه محبت مفرط که داشته است، حاوی غث و سمین بوده» (ریحانة الادب، ج 2، ص 217).


سید محسن امین نیز می‌گوید: «دربندی در کتاب اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات سخن‌های غریبی آورده و مسائلی را مطرح کرده است که اعتماد به آن نشاید.... او در اغلب کتاب‌های نقلی خود، اخباری موهوم آورده است. حتی چیزهایی آورده است که عقل باور ندارد و شاهدی از نقل ندارد.» اعیان الشیعة، تحقیق حسن امین (بیروت، دارالتّعارف)، ج 2، ص 88.


نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان سخنی دربارهٔ چگونگی تألیف کتاب دربندی دارد که دانستنش سودمند است: «به خاطر دارم در ایام مجاورت کربلای معلی و استفاده از علامهٔ عصر خود شیخ عبدالحسین طهرانی - طاب ثراه- که در تبحّر و فضل و اتقان، عدیل نداشت، سید عرب روضه‌خوانی از حله آمد -و پدرش از معاریف این طایفه بود- و اجزاء کهنه‌ای از میراث پدر داشت. خدمت شیخ استاد آورد و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود و آن اجزاء را اول و آخر نبود و در حاشیهٔ آن نوشته بود که این از مؤلفات فلان [است]، و یکی از علمای جبل عامل از تلامذهٔ محقق صاحب معالم را اسم برده بود. چون در تراجم حالش مذکور بود، مراجعه نمود اصلاً در مؤلفاتش اسمی از مقتل نبرده بودند و چون در خود اجزاء مطالعه کردند، معلوم شد که از کثرت اشتمال آن بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه احتمال نمی‌رود که از مؤلفات عالمی باشد.


پس آن سید حامل اجزاء را نهی فرمود از نشر آن و نقل از آن. ولکن بعد از چند روزی به مناسبتی مرحوم فاضل دربندی آقاخوند (کذا) ملّا آقا مطّلع شد و آن را از آن سید گرفت و چون مشغول تألیف کتاب اسرار الشهادة بود، روایات آن اجزاء را متفرقاً در آن کتاب درج کرد و بر عدد اخبار واهیه و مجعولهٔ بی‌شمار آن افزود و برای مخالفین ابواب طعن و سخریه و استهزاء باز نمود و همتش او را به آنجا کشاند که عدد لشکر کوفیان را به ششصد هزار سواره و دو کرور [هر کرور معادل پانصد هزار] پیاده رساند، و برای جماعت روضه خوانان میدانی وسیع مهیا نمود که هر چه کُمیت نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالای منابر با نهایت قوت قلب مستند ذکر کنند که فاضل دربندی چنین فرموده.


فاضل مذکور از علماء مبرزین و افاضل معروفین، و در اخلاص به خامس آل عبا (علیهم آلاف التحیة والثناء) بی‌نظیر بود، ولکن این کتاب در نزد علماء فن و نقادین احادیث و سِیَر بی‌وقع و بی‌اعتبار، و اعتماد بر آن کاشف از خرابی کار ناقل و قلّت بصیرت اوست در امور. با آنکه خود در آن کتاب تصریح به ضعف روایات آن اجزاء و ظهور علامات کذب و وضع در آن کرده، ولکن برای نقل آنها در آن کتاب عذری خواسته که در خرابی با روایات اجزاء شریک است.


از مطالب عجیبه آنکه برای خودم مرحوم مذکور مشافههٔ نقل کرد که من در ایام سابقه شنیدم که فلان عالم گفت یا روایتی نقل کرد که روز عاشورا هفتاد ساعت بود و من در آن وقت این را غریب شمردم و متعجب شدم از نقل آن، ولکن حال که تأمل در وقایع روز عاشورا کردم، خاطر جمع یا یقین کردم که آن نقل راست، و آن همه وقایع نشود مگر در آن مقدار زمان.


این حاصل فرمودهٔ ایشان است. به جهت طول زمان، عین الفاظ ایشان به خاطر نمانده و در آن کتاب نیز از آن تقویت کرده و از این فقره پی به سلیقهٔ ایشان باید برد» (ص 161. همچنین به صفحهٔ 168 - 169 و 184 - 186 رجوع شود).

درباره‌ی کتاب

اکسیرالعبادات مشتمل بر دوازده مقدمه و 44 مجلس و خاتمه است و خاتمهٔ آن نیز شامل سه مجلس. این کتاب، با وجود مفصل بودنش، تاریخ زندگی سیدالشهدا (ع) نیست، بلکه مقتل است و به قیام و شهادت آن حضرت و رخدادهای بعد از آن اختصاص دارد. تألیف آن هجده ماه به درازا کشیده و در ذیقعدهٔ 1272 پایان یافته است (ج 3، ص 633). از آنجا که نویسنده، کتابش را در دورهٔ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نوشته، از او یاد و بدو دعا کرده و با القابی متعدد او را ستوده است (ج 1، ص 47-48).


فاضل دربندی بارها و بارها به ستایش این کتابش پرداخته و از جمله، گفته است: این کتاب مانند دیگر کتاب‌های مقتل نیست که در آن فقط مطالبی گردآوری شده باشد. آن اندازه که من در تألیف آن اندیشه کردم و زحمت کشیدم، کمتر از دیگر کتاب‌هایم نیست. ملا صالح قزوینی می‌گفت: «می‌سزد که این کتاب با آب طلا نوشته شود» (ج 1، ص 4 تا 5).


فاضل دربندی دربارهٔ سبب تألیف اکسیرالعبادات می‌گوید: پدر همسرم، ملا محمّد تقی ایروانی را که مردی صالح و درست گفتار و ثقه و عابد و زاهد بود، در خواب دیدم که به من گفت: «انّک مأمور من قبل الأئمّة المعصومین بتصنیف کتاب فى أسرار الشّهادات) (ج 1، ص 5 ه 5).


سه ویژگی برجستهٔ این کتاب عبارت است از:

1. تحلیلی بودن آن. توضیح اینکه در اکسیرالعبادات، بر خلاف دیگر کتاب‌های مقتل، نه فقط به توصیف وقایع و تدوین اخبار، بلکه به تحلیل آن‌ها و چگونگی جمع اخبار متنافی نیز پرداخته شده است. این ویژگی کتاب از آن روست که نویسنده دستی در حکمت و معقولات و ذهنی خلاق داشته است.

2. مفصل بودن آن. توضیح اینکه اکسیرالعبادات از معدود کتاب‌های مفصل دربارهٔ امام حسین است و تا هنگام تألیف آن هیچ کتابی بدین تفصیل فراهم نشده بود.

3. تحریف‌آمیز بودن آن. نه تنها خرافات و مجعولات و تحریفات و افسانه‌ها در این کتاب فراوان است، بلکه نویسنده آن‌ها را توجیه نیز کرده و دلایلی برای صحتشان تراشیده است.

اکسیرالعبادات تحریف‌آمیزترین کتاب دربارهٔ امام حسین (ع) است.


آنچه موجب فروافتادن نویسنده به ورطهٔ تحریفات شده، از جمله این است که:

1. نقل احادیث ضعیف را در این مقام بی‌اشکال می‌داند (ر.ک: ج 1، ص 500 و ج 2، ص 242 و 499 و 509).

2. نقل از کتاب‌های مجهول‌الحال را جایز می‌داند (ر.ک: ج 1، ص 501 و ج 2، ص 242 - 243).

3. نویسنده به جای استناد به اخبار معتبر، قوهٔ بافندگی خود را به کار انداخته و در مقام استنباط برآمده است. حداقل در دو جا بصراحت می‌گوید که بعضی مطالبی که می‌گوییم از اخبار نیست، بلکه استنباط است (ر.ک: ج 1، ص 70 و ج 2، ص 437).

4. نویسنده عواطف و احساساتش را در تحقیق دخالت داده و عاطفه را جایگزین عقل کرده است (آقا بزرگ تهرانی و مدرّس تبریزی، چنانکه گذشت، به این لغزش وی اشاره کرده‌اند).

5. نویسنده فردی زودباور و ساده لوح بوده است. هر چه را می‌خوانده و می‌شنیده، فی‌الفور می‌پذیرفته و چون دستی در معقول و منقول داشته، می‌کوشیده است آن را مستدل و مستند کند. با وجود آنچه گفتیم، این نکته را هم باید بگوییم که فاضل دربندی به ضرورت پرهیز از اخبار دروغ اشاره می‌کند (ج 1، ص 497)، و می‌گوید: از زشتی‌های این روزگار، رواج دروغ در میان مرثیه‌خوانان است؛ از عرب و عجم؛ ولی در میان عجم رایج‌تر و بیشتر است (ج 1، ص 499).


اکسیرالعبادات حاصل جمع عقاید عالمان و عوام، از دورهٔ صفویه تا قاجاریه، دربارهٔ امام حسین (ع) است. به عبارت دیگر، حاصل آنچه در کتاب‌های مقتل آمده و در منابر و مجالس گفته می‌شده، کتاب اکسیرالعبادات شده است.

نکته های قابل تامل کتاب

بعضی نکته‌های قابل تأمل این کتاب به شرح زیر است:

امام حسین (ع) مسلم را به کوفه فرستاد تا اولاً با مردم اتمام حجت کند و ثانیاً عدّه‌ای به او بپیوندند و به درجهٔ شهادت برسند (ج 1، ص 55). بکاء و زیارت از همهٔ عبادات واجب و مستحب، بدون استثنا، افضل است (ج 1، ص 122 و ج 2، ص 391). غنا در مراثی جایز است و بلکه مستحب (ج 1، ص 149 - 153). خودکشی در عزاداری بی‌اشکال است (ج 1، ص 165 - 167). شماری از اهل بیت امام حسین (ع) مانند حضرت عباس و علی اکبر و قاسم و زینب و ام‌کلثوم، واجد درجهٔ عصمت و علم لدنی بودند، و اصحاب و شهدا هم در شب عاشورا به درجهٔ عصمت رسیدند (ج 1، ص 274 و ج 2، ص 289 و 423 و 520 - 521 و 546-545). از امام حسین (ع) در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد (ج 1، ص 473). قمه‌زنی جایز است و بلکه مستحب (ج 2، صں 209 و ج 3، ص 247- 249). روز عاشورا 72 ساعت بود (ج 2، ص 243 و 286 و ج 3، ص 36-39). زبیده، دختر امام حسین از همسرش شاه زنان و همسر قاسم بن حسن بود و مقبره‌اش در شهر ری است (ج 2، ص 317- 319). مدفن سر قاسم بن حسن در شمیران است و مدفن فرزند او، قاسم بن قاسم، در همانجاست. وی در دزآشوب به شهادت رسید (ج 2، ص 317- 319). حضرت ابوالفضل پس از جدا شدن دو دستش، باز هم جنگید و چنین چیزی، با اینکه خون بسیاری از انسان جاری می‌شود و حتی نمی‌تواند بنشیند، چه رسد به اینکه بایستد، و چه رسد به اینکه بجنگد، ممکن است (ج 2، ص 450-453). گرمای هوا در روز عاشورا هفتاد درجه بیشتر از اندازهٔ معمول بود، اما فقط امام حسین (ع) و ابلیس آن را احساس می‌کردند (ج 2، ص 606-607). زعفر جنّی، پادشاه جنّیان، در کربلا حاضر شد (ج 2، ص 631 - 634 و ج 3، ص 12- 13). بکاء و توحید قرین یکدیگرند. زیرا روایت شده است: من بکی علی الحسین وجبت له الجنة، و نیز روایت شده است: من قال لا اله الاالله وجبت له الجنة (ج 3، ص 75). هدف از آفرینش این جهان، تشکیل مجلس عزا و مصیبت برای سید الشهدا (ع) است (ج 3، ص 93). اسب امام حسین، چهل نفر را کشت و پس از شهادت آن حضرت، سرش را بر زمین کوبید تا مُرد و می‌گفت: الظلیمة الظلیمة من امّة قتلت ابن بنت نبیّها (ج 3، ص 101). شهربانو، پس از شهادت امام حسین (ع) سوار بر اسب آن حضرت شد و آن اسب، او را به شهر ری آورد (ج 3، ص ه 11 - 111). از انگشت ابهام امام در کربلا آب جاری شد و یکایک اصحاب از آن نوشیدند (ج 3 ص 113). پس از اینکه امام حسین (ع) در عاشورا کشته شد، در هنگام مغرب، برخاست و یکایک شهدا را به اسم صدا زد و آنان برخاستند. آنگاه مائده و شراب بهشتی حاضر شد و همگی بخوردند و سپس به حال نخست خود بازگشتند و اهل کوفه این رویداد را بالعیان دیدند (ج 3، ص 113). پانصد نفر از طرف ابن زیاد برای کشتن عبدالله بن عفیف، که نابینا بود، بسیج شدند و او در جنگ با ایشان، 73 نفر را کشت (ج 3، ص 270). هیچکس نمی‌توانست با نظر ریبه به اسیران اهل بیت نگاه کند (ج 3، ص 334-335). در عاشورا، لشکری از شام و حجاز نیز آمده بودند (ج 3، ص 447-449). ورود اهل بیت به کربلا در روز اربعین، معقول نیست و در روایات نیامده است (ج 3، ص 458 - 459). در روستای زرآباد قزوین درخت چناری است که روز عاشورا از آن خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515-514). در دمشق، سنگی به شکل شیر است که روز عاشورا از چشم‌هایش خون جاری می‌شود (ج 3، ص 515).


از دیگر نکته‌های قابل تأمل کتاب، بحث دربارهٔ تعداد کشته‌شدگان به دست امام حسین (ع) و اصحابش است. نویسنده در جایی می‌گوید مرثیه‌خوانان نقل می‌کنند هنگامی که علی اکبر کشته شد، امام حسین عهد کرد که آنقدر از دشمنان را بکشد تا سیل خون جاری شود و به رکاب اسبش برسد. پس آن حضرت چنین کرد و عده‌ای را بدین صورت کشت که با یک دست دو پای کسی را می‌گرفت و با دست دیگر دو پای کس دیگر را و سرشان را به هم می‌زد. دوازده هزار، یا پانزده هزار، بدین صورت کشته شدند. همچنین آن حضرت به عده‌ای گفت «موتوا اعداءالله»، و صد هزار نفر بدین گونه مردند. نویسنده پس از نقل این رویداد می‌گوید چنین چیزی ممکن است، اما در منابع نیامده و بعید است (ج 2، ص 526 - 527).


نویسنده در جایی دیگر می‌گوید در برخی کتاب‌های مقتل آمده است که تعداد لشکر عمر بن سعد به 1600000 نفر، و یا پانصد هزار، و یا چهارصد هزار، بودند و 150000 نفر از آنان کشته شدند (ج 3، ص 39 و 448، با تصحیح یک غلط چاپی در صفحهٔ اخیر). در جایی دیگر، گزارشی از نبرد برخی اصحاب امام حسین به دست می‌دهد که براساس آن معلوم می‌شود هر یک از اصحاب، ده‌ها و صدها و هزاران تن از دشمن را کشتند (ج 2، ص 215-240).


از همه عجیبتر، مطالبی است که نویسنده از ابن عصفور بحرانی نقل می‌کند. در جایی از کتاب، که در این چاپ از کتاب حذف شده است، به نقل از او می‌گوید لشکر ابن زیاد 460000 نفر بودند و امام حسین (ع) 330000 نفر را کشت و هشتاد هزار نفر باقی ماندند. حضرت عباس 25000 نفر را کشت و اهل بیت امام حسین نیز 25000 نفر را کشتند (اسرار الشهادة، تهران، انتشارات اعلمی، ص 345).


در جایی دیگر، به نقل از ابن عصفور، می‌گوید لشکر عمر بن سعد پانصد هزار نفر بودند و امام حسین (ع) چهارصد هزار نفر را کشت (ج 2، ص 527 - 528 و ج 3، ص 35 -36). آنگاه نویسنده می‌افزاید من گمان نمی‌کنم آنچه را از ابن عصفور نقل می‌کنند، صحیح باشد (ج 3، ص 39).


رأی نویسنده این است که امام حسین (ع) پنجاه هزار نفر، بلکه بیشتر از صد هزار نفر را کشت (ج 3، ص 39). و قدر متیقّن و آنچه همگان بر آن اتفاق دارند، این است که امام حسین حداقل 1950 نفر را کشت (ج 3، ص 35). دربارهٔ حضرت ابوالفضل به نقل از عده‌ای می‌گوید که 25000 نفر را کشت (ج 3، ص 36). دربارهٔ حضرت علی اکبر می‌گوید حداقل آن را که بپذیریم، گزارش شهاب الدین عاملی است که نقل می‌کند وی 2080 نفر را کشت (ج2، ص 516-517 و 543 و 552-553).


اکسیرالعبادات با تصحیح همین محققان، پیشتر در منامه، در سه جلد، منتشر شده بود. شمارهٔ صفحات این چاپ با چاپ مورد استناد ما متفاوت است و در هر دو، مطالبی که طعن شدید بر اهل سنت بود، حذف و به جای آن [...] گذاشته شده است.


برای تحقیق بیشتر دربارهٔ فاضل دربندی و ترجمه‌ها و چاپ‌های این کتابش به کتاب ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری (ج 2، ص 985-987)، رجوع شود.


جستارهای وابسته

منابع

کتابشناسی تاریخی امام حسین علیه‌السلام، محمد اسفندیاری، ص 78-85.