حمید کرمی
حمید کرمی از شاعران معاصر ایرانی است. وی در تمام قوالب شعری طبع آزمایی کرده است ولی خود را در سرودن «مثنوی» موفقتر میداند.
حمید کرمی | |
---|---|
زادروز | 1341ه.ش تهران |
نام(های) دیگر |
سپهر |
دربارهی شاعر
حمید کرمی فرزند علی اصغر به سال 1341 ه. ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند و مقدماتی از دروس حوزوی را نیز فرا گرفت. وی فعالیتهای شعری خود را از سال 62 به طور جدی و با حضور در مجمع شاعران حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی آغاز نمود. ایشان مدتی در استخدام قوه قضائیه بوده و با انجمنهای ادبی و مطبوعات و هم چنین رادیو سابقهی همکاری نزدیک داشته است و شعر و مقالات خود را گاهی با نام سپهر حمیدی در مطبوعات به چاپ میرساند.
آثار شاعر
از حمید کرمی تاکنون مجموعه شعرهای «بر شانههای کوهستان»، «سایه روشنهای بیدر» و «گزیده ادبیات معاصر شماره 23» به چاپ رسیده است. دو مجموعه شعر «همسایه زخم» و «تبسّم توحید» را نیز زیر چاپ دارد.
ایشان تألیفات دیگری به نام «تاریخ تصرف در ایران» در سه جلد و «آفات عقل، آفات علم و آفات تکنولوژی» و «ساختار اجتماعی علم» را نیز زیر چاپ دارد.
اشعار
فرو رفت خورشید و شب شد بلند | شبی که دلش ریشه در قیر داشت | |
عطشناک دریای خون بود و بس | شبی که سرش شور شمشیر داشت |
شب آمد چو یلدا پر از تیرگی | سیه اژدها هُرم افعی پرست | |
به چشمش سکوتی گران میخزید | و بر شانهاش مار کبرای مست |
پر از هُرم صحرای تفتیده بود | شب رویش نالهها از عطش | |
نشان خطر داشت در دام شب | تب سرخ آلالهها از عطش |
شبی چون رجزهای نامآوران | پر از موج شط جنون در بغل | |
شبی مثل پهلوی شمشیر سرخ | پر از بوی فریاد خون در بغل |
نفیر بلا کربلا را گرفت | زمین کر شد از نالهی کوسها | |
به گوش فلک اضطرابی فکند | خطر آفرین نای ناقوسها |
نوای غم کودکان سر گرفت | زمین و زمان، جمله در تب نشست | |
نسیم سحر مثل بهت شفق | پریشان به گیسوی زینب نشست | |
خطر سایه افکند بر خیمهها | و در کودکان اضطرابی عمیق | |
و چشمان ناباوران سحر | فرو رفته در کام خوابی عمیق |
خداییترین بوی بیعت نشست | ز هفتاد و دو لاله در باغ دین | |
به خون و عطش جمله پرپر شدند | به امداد فریاد «هل من معین» |
در آن دشت تبدار هنگامه خیز | فقط صحبت از خون و شمشیر بود | |
در آن سو رجزهای نامردمی | در این سو رجز، بانگ تکبیر بود |
به ناگاه داغ زمین تازه شد | به یکبار از اقتراحش فتاد | |
و عرش خدا نیز در غم نشست | حسین از سر ذو الجناحش فتاد [۱] |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1576-1577.
پی نوشت
- ↑ میراث عشق؛ ص 344 و 345.