غلامرضا امام علیزاده

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

غلامرضا امام علیزاده (امامی)، در مهر ماه 1351 در یکی از روستاهای شهرستان میاندوآب در خانواده‌‏ای کشاورز به دنیا آمد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.

غلامرضا امام علیزاده (امامی)
غلامرضا امام علیزاده.jpg
زادروز مهر ماه 1351 ه.ش
یکی از روستاهای شهرستان میاندوآب
ملیت ایرانی
کتاب‌ها «بیر اوووج ایشیق»، «آهسته بیا قبیله خوابست هنوز»، «من، حئیران، وفاسیز قادین»، «سوسورام ایچیمین دومانلیغیندا»، «این دل است یا آتشفشان»، «معبد»، «وقتی که عشق خاکستر می‌شود» و «خاتون و هذیان‌‏های من»
مدرک تحصیلی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه میاندوآب











زندگینامه

تحصیلات ابتدایی را تا سال سوم در زادگاهش ادامه داده و به‏ علت مهاجرت خانواده به شهرستان بُناب دنباله تحصیلات را تا مقطع دیپلم فرهنگ و ادب در آنجا گذراند و در سال 1380 موفق به اخذ مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه میاندوآب شد و به عنوان مربی ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهرستان عجب شیر به ‏صورت پاره وقت مشغول به‏ کار شد که پس از چهار سال فعالیت در مرکز فوق به شهرداری بناب منتقل و به عنوان مدیر روابط عمومی و مشاور شهردار مشغول به کار شد.

فعالیت ادبی خود را از سال 1368 شروع کرد. وی در شعرکلاسیک و نو در قالب‌‏های غزل، مثنوی، رباعی، چهارپاره، شعر سپید و نیمایی در مضامین عاشقانه، اجتماعی، انتقادی، دینی طبع‌آزمایی کرده و از سال 1375 رسماً شروع به سرودن شعر در قالب‏‌های غزا، قوشما، رباعی و سربست ترکی با زبان سمبلیک نموده است.

وی مدت‌ها ریاست انجمن ادبی بُناب و میاندوآب را بر عهده داشته و به مدت 13 سال داور و دبیر علمی و اجرایی جشنواره سراسری شعر غدیریه و داوری در چند جشنواره دیگر را بر عهده داشته است.

آثار غلامرضا امام علیزاده

آثار غلامرضا امام علیزاده عبارتند از: مجموعه شعر «بیر اوووج ایشیق»، مجموعه رباعی انتظار با نام «آهسته بیا قبیله خوابست هنوز» و مجموعه شعر اوچ سئوگی«من،حئیران،وفاسیز قادین» به چاپ رسیده و مجموعه شعرهای«سوسورام ایچیمین دومانلیغیندا»،« این دل است یا آتشفشان»، ترجمه ترکی «معبد» دکتر علی شریعتی، غزلیات آزاد و عاشقانه «وقتی که عشق خاکستر می شود» و مجموعه شطح نوشته‏های مدرن«خاتون و هذیان‏های من» را آماده چاپ دارد. امامی در چندین جشنواره از جمله شعر جوان آذربایجان و شعر استانی انتظار و... برگزیده شده است. ‏‌‏‏‏‏‏‏[۱]

اشعار

صدای صاعقه

با دست‏‌های خالی بی‌نان چه می‌‏کنی با این همه یتیم پریشان چه می‏‌کنی
با خیمه‌‏های مانده در آغوش شعله‏‌ها در دشت‌‏های تشنه بی‌جان چه می‏‌کنی
دریا هنوز تشنه یک جرعه غیرت است با این لبان تشنه سوزان چه می‌‏کنی
در زوزه مداوم یک سرزمین شغال با قحطی قبیله انسان چه می‏‌کنی
باد مخالف است وزیدن گرفته است بر گیسوان خیل اسیران، چه می‏‌کنی
سرها به نیزه‏‌اند و بدن‌‏ها به روی خاک تنها درین غروب بیابان چه می‌‏کنی
شب می‏‌رسد ز راه و تو در شام بی‌‏کسی بی‌شام و شعله، گوشه زندان چه می‏‌کنی
ناگه عبور می‌‏کنی از مرز اضطراب داری تو با قبیله انسان چه می‏‌کنی
می‏‌لرزد از صدای تو اندام روزگار بانو درین کشاکش و بحران چه می‏‌کنی


رباعی

پرپر شدن تو سرخ و میلاد تو سرخ بر مرکب نیزه بانک فریاد تو سرخ
بر چهره نیلگون و غم‌بار افق چشمان شفق همیشه با یاد تو سرخ


چشمان به خون نشسته خنجر را وقتی که به آب خم نکردی سر را
بر ساحل حنجر تو دیدم ای مرد دادی به لب تیغ سر و پیکر را


بر شانه آسمان سرت را دیدم آن گیسوی سرخ پرپرت را دیدم
در بارش بی‌امان سرنیزه و تیر غرق گل لاله پیکرت را دیدم


سوز عطش تو مانده در گوش فرات بیرق زده غیرت تو بر دوش فرات
آن‌گونه که در اوج عطش ننهادی ای مرد بزرگ سر در آغوش فرات


مثنوی

در هوس مثنویی‌‏ای دیگرم عشق حسین (ع) است و من و دفترم
مثنوی و عشق حسین (ع) آتش است کرب و بلا خوانی ما دلکش است
کرب و بلا خوانی ما سوز داشت ناله به لب‌‏های جرس می‌نگاشت
بانگ جرس خواب مرا پاره کرد دست عطش تاب مرا پاره کرد
گفتم عطش سوخت تمام دلم شد عطش آباد خیام دلم
گفتم عطش کرب و بلا زنده شد در خم دل خون خدا زنده شد
گفتم عطش علقمه شرمنده شد حادثه کرب و بلا زنده شد
گفتم عطش بغض قلم تازه شد داغ کهنسال دلم تازه شد
گفتم عطش سوخت تمام دلم شد عطش آباد خیام دلم
گفتم عطش روح زمین تب گرفت سینه مجروح زمین تب گرفت
شورشی افتاد به قصر فلک غلغله افتاد در انس و ملک
قصه تاریخ وزیدن گرفت مرغ دل شیعه تپیدن گرفت
پر شد از آوای جرس کربلا آمد از آن‏ سوی فلک این ندا:
حال سواران عطش می‏‌رسند قافله‌داران عطش می‏‌رسند
قافله‌سالار گل فاطمه (س)‌ست کرب و بلا باز پر از همهمه‌ست
آل علی (ع) صف به صف استاده‌‏اند بهر شهادت همه آماده‌‏اند
می‌‏شود آوای جنون را شنید زوزه گرگان زبون را شنید
دشت پر از گله گرگان شده‌‏ست کنگره عاطفه ویران شده‌ست
باد خزان می‌‏وزد از کوچه‏‌ها سمت درختان دیار بلا
شعله فتادست به نیزار عشق آل علی (ع) سر زده از دار عشق
شانه صحرای بلا زخمی است سینه زهرا (س) به خدا زخمی است
گلشن احساس علی (ع) سوخته‌ست بازوی عباس علی (ع) سوخته‌ست...
در تب بیداد و بلا یا حسین (ع) قحطی مردان خدا یا حسین (ع)
کیست که از قله نی سر زند یک تنه بر جمله لشکر زند؟
کیست بداند عطش و آب چیست تشنگی کودک بی‌تاب چیست؟
کیست که آشفته کند سنگ را پاره کند پرده نیرنگ را؟
کیست که از خط عطش بگذرد تشنه لب از شط عطش بگذرد؟
کیست درین غمکده غم‌ زده خیمه اندوه بر عالم زده؟
کیست درین کوفه بی‌آبرو می‌کند از مردی خود گفتگو؟
کیست درین بادیه تب زده چادر غم بر دل زینب (س) زده؟
کیست درین دشت بلا سوخته سینه‌‏اش از عشق خدا سوخته؟
کیست به جز زاده زهرا (س)، حسین (ع) جز تو بگو کیست؟ بگو یاحسین!؟

منابع

طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1003-1006.

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر‏.