محمود موجی
محمود موجی، فرزند عبدالمحمد در سال 1344 شمسی در بوشهر متولد گردید. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
محمود موجی | |
---|---|
زادروز | 1344 ه.ش بوشهر |
ملیت | ایرانی |
کتابها | «اشک دل» |
مدرک تحصیلی | لیسانس حسابداری |
زندگینامه
دوران تحصیل خود را تا مرحله اخذ مدرک لیسانس حسابداری در بوشهر گذراند. زندگی هنری وی از سال 1355 زمانی که سال پنجم ابتدایی را میگذراند با ورود همزمان به عرصه تئاتر، قصهنویسی و سرودن شعر آغاز گردید. ملاقاتهای وی با استاد شهریار، منوچهر آتشی، مشفق کاشانی و آقای دکتر هاشمی فرد (شاعر معاصر) و مشکلات و محدودیتهای کار تئاتر در زادگاهش باعث گردید که از دهه شصت فقط به سرودن شعر روی آورد.
رشد و پرورش درخانوادهای مذهبی و آشنایی با مداح جنوب کشور مصطفی گراشی و همچنین عشق و ارادت به اهل بیت (ع) باعث گردید که از سال 1373 فقط به سرودن شعر آئینی و عاشورایی بپردازد. او ازسرایندگان نام آشنای نوحههای سینهزنی سنتی بوشهر است. بسیاری ازسرودههایش در کتابی به نام «اشک دل» چاپ شده است. [۱]
اشعار
نمونه زیریکی ازسرودههای ایشان است:
شام عاشورا نوایی جــانفزا دارد حسـین | ذکـر جـانبازی میان خیمههــا دارد حسین | |
در میان جمع یاران در شب آشوب خــون | بر زبانش جــاری اسرار خـــدا دارد حسین | |
کای عزیزان هر که میخواهد جدا گردد ز من | چـون که فـردایی پـر از رنج و بلا دارد حسین | |
این همه شمشیر و خنجر تشنه خون منند | این چنین یک دشت دشمن در قفا دارد حسین | |
دشمن جان منند این کـوفیان بـیحـیا | دردها در دل ز جــــور اشقیا دارد حسـین | |
گریه و افغان یاران شد بپا زین ماجـــرا | پیش چشمش صحنه اوج وفــا دارد حسین | |
سینه سینه غم ز یاران دیده دیده سیل اشک | خیمه خیمه نالهها در کـــربلا دارد حسین | |
بیعت خونین یاران این چنین تکرار شد | به راندن گِــرد خود صد التجا دارد حسین | |
آخرین شامی است امشب در زمین کربلا | کاین چنین تا صبحدم بر لب دعا دارد حسین | |
میکشد امشب میان سینه قاسم را ز مهر | بـر مشامش بوی عـطر مجتبی دارد حسین | |
خوانَد امشب دَم بدَم لالائی غمگین رباب | چون که فردا غنچهای خونین ردا دارد حسین | |
مضطرب از صبح فردا کودکان تشنه لب | دخــتری شوریده امشب در نوا دارد حسین | |
میتراود از رخ عباس و اکبر موج نـــور | گـوئیا تفسیر والشمس والضحی دارد حسین | |
در میان سوز تب میسوزد عابـد تا سحر | شمـع سوزانی به حسرت مبتلا دارد حسین | |
اشکبار امشب ز ماتم دیدگان زینب است | بهر فردایی که غم در کــــربلا دارد حسین | |
تا کند آرام امشب خـــواهر غمدیده را | بر لب خود باز اسرار خـــــدا دارد حسین | |
صبر باید زینبا ای یادگــــار مــادرم | چون که فردا از ستمها ماجــرا دارد حسین | |
زینبم فــردا تحمل بایدت حتی اگــر | از ستم بر سینه شمر بیحیا دارد حسین | |
کن به تنپوش صبر آندم که از جور و جفا | بر تن صد چاک خود از خون قبا دارد حسین | |
میرسد آن ظـهر دردآلود تـاریخ اَلـم | خطبههای آتشین در کــربلا دارد حسین | |
رو به میدان کرد و دشمن را به خاک و خون کشید | گو به دستش ذوالفقار مرتضی دارد حسین | |
گفت در آغوش گیریدم همه شمشیرها | تا بماند دین به مرگ خود رضا دارد حسین | |
خون خود را مایه ابقاء دین حق نمود | چون نشان از جهد ختم الانبیا دارد حسین |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 824-825.
پی نوشت
- ↑ اخذ زندگینامه و اشعار شاعر از طریق پست الکترونیک.