کاظم کامران شرفشاهی

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۱۲ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «کامران شرفشاهی فرزند عبدالله در اردیبهشت ماه 1340 شمسی در تهران متولد شد و تحص...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کامران شرفشاهی فرزند عبدالله در اردیبهشت ماه 1340 شمسی در تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا سطح کارشناسی در رشته ارتباطات ادامه داد.

کامران شرفشاهی
زادروز اردیبهشت ماه 1340 ه.ش
تهران
پدر و مادر عبدالله شرفشاهی
ملیت ایرانی
کتاب‌ها «حماسه جاودان»، «آبروی آب»، «سایه سیاه سقوط»، «خمخانه عشق»، «دسترنج» در دو جلد، «رسول مهر»، «ضیافت نور»، «گزیده ادبیات معاصر شماره 15»، «بانوی آینه‌ها»، «نخل‌های سرخ»، «به پیشواز سپیده»، «طنین عطش» و «راز سرافرازی»
مدرک تحصیلی کارشناسی رشته ارتباطات


زندگینامه

ایشان مدیر اجرایی، سردبیر و دبیر سرویس ادب و هنر بعضی روزنامه‌ها و مجلات کشور و دبیری چندین کنگره و جشنواره بین‌المللی، سراسری و استانی را در کارنامه خود دارد. دوره آموزش نمایشنامه‌نویسی را طی کرده و معاون فرهنگی بعضی از فرهنگسراهای شهر تهران بوده است و هم‌اکنون علاوه بر روزنامه‌نگاری رئیس کتابخانه شهید فهمیده و مسئول فعالیت‌های ادبی فرهنگسرای بهمن تهران و مدیر انتشارات تجلی مهر است.

آثار کامران شرفشاهی

آثار کامران شرفشاهی عبارتند از: «حماسه جاودان»، «آبروی آب»، «سایه سیاه سقوط»، «خمخانه عشق»، «دسترنج» در دو جلد، «رسول مهر»، «ضیافت نور»، «گزیده ادبیات معاصر شماره 15»، «بانوی آینه‌ها»، «نخل‌های سرخ»، «به پیشواز سپیده»، «طنین عطش»، «راز سرافرازی» و... [۱] ‏‌‏

اشعار

یا رب نکند یزید باشیم آن مار که می‌گزید باشیم
معلول تمام تیرگی‌ها بر علت خود مزید باشیم
از طایفه‌ای که گوش‌هاشان فریاد نمی‌شنید باشیم
در مهر و وفا چو اهل کوفه نامرئی و ناپدید باشیم
یک ابن زیاد شیک و تازه با ژست «ابوسعید» [۲] ‌باشیم
یک حارث دین فروش دیگر در ظاهر «بایزید»‏‌‏ [۳] باشیم
در ظاهر خودنمایی از آب در باطن خود اسید باشیم
از خولی و شمر بی‌حیاتر بر حرمله‌ها مرید باشیم
ویروس نفاق و خودپرستی یک عارضه جدید باشیم
لرزان به زمان استواری مانند ژله و بید باشیم
فرمانبردار حرص و خودپسندی منت‌کش هر پلید باشیم
مداح شغال و جغد و کرکس در هر چه عزا و عید باشیم
ترسان ز بیان حق به وقتش بر گندم ری عبید باشیم
مانند کسی که دست سقا در ظهر عطش برید باشم
باشیم و رها ز خود نباشیم مرغی که نمی‌پرید باشیم
در حاشیه ابن‌سعد ملعون در واقعه‌ها ولید باشیم
یا نوکر پست زر رستان چون برده زر خرید باشیم
همسفر خیل کاسه‌لیسان بدتر ز خود یزید باشیم
حسرت‌خور فرصت رهایی وقتی که به سر رسید باشیم
یا رب مپسند صبح تا شب آن کس که شتر ندید باشیم
دیدیم اگر شتر بگوییم فارغ ز چک و وعید باشیم


‏‌‏
یا رب نرسان دقیقه‌ای ر ا کز لطف تو نا امید باشیم
ما را برسان به کوثر عشق شاید بشود شهید باشیم [۴]


رباعی

شب آینه بود و آینه دریا بود سرشار ز راز خلقتی والا بود
گویی شب قدر دیگری بود شگفت آن شب، شب انقلاب عاشورا بود


نازم به قیام و قامت والایت هنگامه عشق، چشم چون دریایت
خاموش در آن میانه غوغا کردی نازم به نماز ظهر عاشورایت


در سوگ تو هر محرمی غوغا ا‌یست هر سینه پر از شیون و واویلا ایست
داغ تو ز دل نمی‌رود تا محشر آن روز هم از غم تو عاشورا ایست


تنها شده‌ای فدای تنهایی تو آن دعوت بی‌ریا و دریایی تو
تو عزت ایل روشنایی هستی لبیک به دعوت مسیحایی تو ‏‌[۵]

منابع

طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 726-728.

پی نوشت

  1. گفت‏‌وگوی مؤلف با شاعر.‏
  2. منظور ابوسعید ابی‌الخیر از عرفای نامدار است.‏
  3. منظور بایزید بسطامی از عرفای نامدار است.‏
  4. راز سرفرازی، ص44-46.‏
  5. همان، ص72، 102.‏