قیس بن مسهر صیداوی
قیس بن مُسَهَّر بن خالد بن جندب بن منقذ بن عمرو بن قیس بن حارث بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزیمه اسدی صیداوی که شاخهای از قبیله اسد (صیدا) است که از اعراب عدنانی شمال شبهجزیره میباشند. این قبیله در شجاعت، شرافت و عشق به مکتب اهلبیت در شهر کوفه زبانزد بود. قیس در کوفه میزیست. قیس با حبیب بن مظاهر اسدی، مسلم بن عوسجه و مسّهر بن خالد که هر سه از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بودند، نسبت و قرابت داشت. پس از آنکه امام حسین (ع) بیعت با یزید را رد کرد و به سوی مکه رهسپار شد، قیس یکی از کسانی بود که نامههای مردم کوفه را برای امام به مکه آورد. او از اعضای دومین فرستادگانی بود که به همراه عبدالرحمان بن عبدالله الکوا الارحبی و عمارة بن عبدالله السلولی به همراه 150 نامه وارد مکه شدند و به خدمت امام حسین (ع) رسیدند و آن حضرت را بر حرکت به سوی کوفه فرا خواندند. امام، قیس را به همراه مسلم بن عقیل به کوفه فرستاد. [۱] اما در کوفه، مسلم وقتی استقبال مردم شهر را دید، طی نامهای امام را به کوفه فرا خواند و او و عابس بن ابی شبیب سفیر مسلم به سوی امام حسین (ع) در مکه بودند. [۲] گزارشهای موجود حکایت از آن دارد که قیس کمی بعد از رسیدن به کوفه به مکه باز گشت و در خدمت امام بود. پس از حرکت امام به سوی عراق و گذشتن از چند منزل کاروان به منزل ”حاجِر “ [۳] از بخشهای منطقه ”بَطن الرُّمه “ رسید. امام حسین (ع) نامهای برای اهل کوفه و چهرههای سرشناس شهر مانند سلیمان بن صُرَد خُزاعی، مُسَیب بن نجبه و رَفاعة بن شَدّاد نوشت و توسط قیس به سوی کوفه ارسال فرمود. پس قیس سه بار سفیری امام حسین (ع) و مسلم بن عقیل را ایفا کرده است و عمدهترین پیک امام حسین (ع) میان مکه و کوفه بوده است. در نامه امام اشاره شده بود که نامه مسلم بن عقیل را دریافت کرده و از بطن الرُّمه برای آنان نامه فرستاده است. متن نامه چنین بود: ” بسم الله الرحمن الرحیم، از حسین بن علی به سوی برادران مؤمن و مسلمانش، درود بر شما! من درباره شمابه درگاه خداوند بیهمتا سپاس میگزارم. نامه مسلم بن عقیل را دریافت داشتم و در آن نامه، مژده اتحاد و یکپارچگی شما را در راه یاری ما و باز پس گرفتن حق ما، خواندم. از پروردگار یکتا میخواهم که احسان خود را بر ما تمام فرماید و شما را به خاطر این کردار نیکویتان پاداش عظیم عطا فرماید. من در روز سه شنبه هشتم ذیحجه از مکه به سوی شما حرکت کردم. اینک به محض اینکه نماینده من نزد شما آمد، کمر همت ببندید وآماده گردید که من ان شاء الله در همین روزها به شما خواهم پیوست. درود و رحمت خداوندی بر شما باد.“ [۴] هنگامی که قیس به قادسیه رسید، حُصَین بن نُمَیر که از سوی ابن زیاد در قادسیه، پُست نظامی نیرومندی مرکب از چهار هزار نفر از لشکریان بر پا ساخته و امکان ورود و خروج به کوفه را مسدود ساخته بود، دستور بازداشت و تفتیش او را صادر نمود. [۵] قیس بیدرنگ نامه را درآورد و پارهپاره کرد. حصین او را نزد عبیدالله فرستاد. بین عبیدالله و قیس سؤال و جوابیصورت گرفت که گویای روح پر صلابت قیس میباشد. - ابن زیاد پرسید: تو کیستی؟ - من از شیعیان امیرالمؤمنین علی (ع) و فرزندش امام حسین (ع) میباشم. - چرا نامه را پاره کردی؟ - برای اینکه تو از محتوای آن مطلع نشوی. - نامه را به چه کسی نوشته و مخاطب نامه که بوده؟ - این نامه را حسین بن علی (ع) برای عدهای از مردم کوفه مرقوم فرموده بود که من اسامی ایشان را نمیدانم. ابنزیاد خشمگینانه او را تهدید کرد که به خدا قسم هرگز از چنگ من رهایی نخواهی یافت مگر اینکه نام آن افراد را بگویی و یا آنکه بر فراز منبر روی و آشکارا بر حسین و پدر و برادرش دشنام دهی. در غیر این صورت تو را خواهم کشت. قیس که این پیشنهاد را فرصت خوبی برای رساندن پیام امام به کوفیان میدید، بیدرنگ پیشنهاد ابن زیاد را پذیرفت. - بر منبر میروم و حسین را تکذیب میکنم. بدینگونه قیس بر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنا به درگاه خداوند و درود بر پیامبر عظیمالشأن اسلام از امام حسین (ع) و پدر بزرگوارش به نیکی یاد نمود و بر عبیدالله و پدرش و همه گردنکشان و خودکامگان اموی نفرین فرستاد و گفت: مردم! حسینبن علی (ع) بهترین خلق خداست و پسر دختر رسول الله (ص) است و من فرستاده اویم. درمنطقه حاجر از او جدا شدم. او را اجابت کنید و به او بپیوندید و ندایش را لبیک گویید. [۶] ابن زیاد که خود را باخته بود، بیدرنگ فرمان داد که قیس را از فراز قصر به پایین پرتاب کنند. [۷] و بدین ترتیب قیس به شهادت رسید. او به هنگام شهادت حدود 35 سال سن داشت. [۸] در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی قَیسِ بنِ مُسهِرٍ الصَّیداوِی“ امام حسین (ع) در منزلگاه ”عُذَیبِ الهِجانات“ و در دیدار با چهار نفر از شیعیانش که از کوفه خود را به امام رساندند، از حال فرستاده خود قیس بن مسهَّر صیداوی پرسید که آنان جریان شهادت او را به عرض امام رساندند. امام از دگرگونی اوضاع کوفه و از قتل فجیع فرستاده خود به قدری منقلب و ناراحت شد که بیاختیار به گریه افتاد و درباره شیعیانش که در راه هدف آن حضرت جان سپردند، دعای خیر فرمود. [۹]
منبع
مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 266-269.
پی نوشت
- ↑ مروج الذهب، ج3، ص248.
- ↑ تاریخ طبری، ج5، ص375؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ج1، ص80؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص15.
- ↑ حاجر: سرزمین و منزلی میان مکه تا عراق که محل تلاقی اهل بصره و کوفه هنگام عزیمت به مکه است. حاجر به معنای نگهدارنده آب است. یعنی جایی که آب در آن میماند. حاجر در بلندیهای نجد و بطنالرّمه واقع شده است. ر.ک : مراصد الاطلاع، ج2، ص1634.
- ↑ ارشاد، ج2، ص418؛ انساب الاشراف، ج3، ص166-167؛ الاخبار الطوال، ص245.
- ↑ ارشاد، ج2، ص418.
- ↑ وقعة الطف، ص160؛ انساب الاشراف، ج3، ص167؛ ارشاد، ج2، ص419.
- ↑ وقعة الطف، ص160؛ انساب الاشراف، ج3، ص167؛ تاریخ طبری، ج5، ص395.
- ↑ برای تفصیل بیشتر ر.ک : الطبقات الکبری، ج5 ،ص463؛ الاخبارالطوال، ص248؛ تاریخ طبری، ج5، ص399،395،389؛ اللهوف، ص135-136؛ ارشاد، ج2، ص220،203؛ رجال طوسی، ص79؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص41؛ البدایه و النهایه، ج8، ص168؛ الفصول المهمه، ص187؛ ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص112-114؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص336؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص103؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص21؛ الثقات، ج2، ص307؛ ناسخ التواریخ، ج2، ص173،138؛ انصار الحسین (ع)، ص137-138؛ تنقیح المقال، ج2، ص132؛ منتهی الآمال، ص373؛ نفس المهموم، ص91،85؛ اقبال الاعمال، ج3، ص345،78.
- ↑ الفتوح، ج5، ص83.