محسن فرج‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۰ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «شیخ محسن بن فرج نجفی، جزایری از شعرای قرن دوازدهم هجری است که ادیبی فاضل بود...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شیخ محسن بن فرج نجفی، جزایری از شعرای قرن دوازدهم هجری است که ادیبی فاضل بود و اشعارش در مدح اهل بیت (ع) می‌باشد. او در حدود سال 1152 (ه. ق) در نجف اشرف درگذشت. [۱]


1- و لم یجر الدموع حداء حادو لا ذکری لیالی لا تعود

2- و لکن اسبل العینین خطب‌عظیم لیس یخلقه الجدید

3- تذاد عن الفرات و ویل قوم‌تذودهم العلم من تذود

4- الاویل الفرات و لا استهلت‌علی جنبیه بارقة رعود

5- ألم یعلم لحاه اللّه أن قدقضی عطشا بجانبه الشهید [۲]


1 و 2- اشکم دیگر جاری نمی‌شود و یاد و ذکر شبهایم برنمی‌گردد و گریستن چشم کار بزرگی است که تازه و جدید نمی‌باشد.

3- آنان را از آب فرات راندند. وای بر آن قوم! آیا نمی‌دانند که چه کسانی را از نوشیدن آب فرات محروم ساختند.

4- وای بر فرات که در کنار شهدا بود و بارقه‌ی جوش‌وخروش و جنبش آن نمایان بود.

5- آیا آب فرات نمی‌دانست که کسانی تشنه‌لب در کنارش به شهادت رسیده‌اند؟


1- یا غیرة اللّه و ابن السّادة السّیدما آن للوعد أن یقضی لموعود؟!

2- دین بتشییده بعتم نفوسکم‌و لم یکن بیعها قدما بمعهود

3- انّا الی اللّه نشکو جور عادیةما إن یری جورها عنها بمردود

4- لم یرقبوا ذمّة فینا و لا رقبواإلّا کأن لم نکن أصحاب توحید

5- فکیف یابن رسول اللّه تترکنافی حیرة بین أرجاس مناکید

6- مهما نکن فلنا حقّ الولاء لکم‌و أنت بالحقّ أوفی کلّ موجود [۳]


1- ای غیرت خدا و پسر سیّد و آقا! آیا وقت آن نرسیده که وعده محقّق شود و تو ظهور کنی؟!

2- دینی که برای سرافرازی آن شما جانهای خود را فروختید. امّا با فروختنش به آنچه که می‌خواستید نزدیک نشدید.

3- به درگاه الهی شکوه می‌کنیم و تحقق وعده‌ی موعود را طلب می‌نمائیم.

4- بر ذمه‌ی ما چیزی جز شکوه به درگاه الهی نیست!

5- ای پسر رسول خدا (ص)! ما را چگونه در بین ناپاکان و افراد بی‌خیر و سخت‌گیر رها کردی؟

6- بر ما حقّ ولایت شماست و تو وفادارترین تمام کائنات به وفای به عهد هستی.



منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌1، ص: 454.

پی نوشت

  1. ادب الطف؛ ج 5، ص 222.
  2. همانجا.
  3. همان؛ ص 226.