تعزیه قاسم بن حسن
نسخه تعزیه قاسم بن حسن از تعزیههای قدیمی ایرانی است.
شبیهخوانان
شمر - عمر سعد - امام حسین - قاسم - شاهزاده عبدالله - مادر قاسم - زینب - عروس (فاطمه) - املیلا.
ابزار و وسایل
طبل - شمشیر - یک سینی - مقداری حنا - نقل - پارچه - گلابپاش پر از گلاب - اسب که پارچه مشکی بر زین آن افکندهاند - کتل - سپر - حجله قاسم - پارچه سفید برای کفن - چند اسب.
شرح صحنه تعزیه
در گوشهای از میدان اشقیا (شمر - عمرسعد) با لباس اشقیا که معمولا شمر و عمرسعد چکمهپوشند با خود و زره، در گوشهای دیگر از میدان انبیا (قاسم - شاهزاده عبدالله - مادر قاسم- زینب - عروس(فاطمه) - امام حسین - املیلا و زنان (با لباس مخصوص حرم) روی تخت و صندلی مفروش نشستهاند.
شرح مجلس
در این تعزیه قاسم فرزند امام حسن در آخرین لحظات عمر به خاطر وضعیت پدر، بر کنار سفره عقد مینشیند و سپس به میدان جنگ میرود و شهید میشود.
بخشی از تعزیه
(طبال مینوازد، دست شمر به علامت سکوت بالا میرود و طبل از نوا فرو میافتد.)
شمر: (با صدای غرا و خشن میخواند:)
هل من مبارز ای گهر و معدن سخا | هل من مبارز ای شه بیخویش و اقربا |
هل من مبارز ای که ز روی و ز موی تو | پیدا سواد سوره واللیل و الضحی |
هل من مبارز ای که به درد غریبیات | گریان تمام عالم و آدم ز ما سوی |
هل من مبارز ای که به شمشیر اهل کین | باید به خون خویش زنی حال دست و پا |
(طبال چند دقیقه طبل جنگ میزند و با اشاره عمر سعد خاموش میشود.)
عمرسعد: (خشن و غرا)
هل من مبارز ای خلف شیر کردگار | هل من مبارز ای شه بیخویش و اقربا |
هل من مبارز ای که ز روی و ز موی تو | ارکان ممکنات وجودست پایدار |
هل من مبارز ای که در این دشت پرفغان | امروز نوبت تو بود شیر کردگار |
(طبال چند دقیقهایطبل میزند و بعد خاموش میشود و در مجلس امام گفتگویی آغاز میشود این گفتگو گاهی نشسته، گاهی ایستاده و گاه در حال قدم زدن صورت میگیرد.)
امام حسین: (با لحنی سوزناک)
ای جد نامدار ز امت هزار باد | هرگز کسی به ملک غریبی چون من مباد |
یکجا به گوش من میرسد آواز العطش | یک سو حرم در آه که اصغر نموده غش |
من راضیم به کشته شدن در ره خدا | جانم به لب برآمده از دست اشقیا |
قاسم: (با لحن و صدای حزن آلود)
ای که جناب یتیم حسن فدات شود | الهی آن که به قربان خاک پات شود |
گره شده به دلم ظلمهای این اعدا | ز حد گذشت ستم، هر زمان ز روی جفا |
عمو ز من بشنو، دست من بدامانت | بده اجازه که جان را کنم به قربانت |