هاشم رضازاده

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

هاشم رضازاده (١٣٥٩ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

هاشم رضازاده
هاشم رضازاده.jpg
زادروز ١٣٥٩ ه.ش
مشهد
پدر و مادر محمد رضازاده
آثار «باران شبی ببارد اگر»
مدرک تحصیلی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی

زندگینامه

هاشم رضازاده فرزند محمد در بهمن ماه ١٣٥٩ شمسی در مشهد مقدس در خانواده‌ای متدین متولد شد و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در شهر خود به پایان رسانید. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. از سال ١٣٧٦ ه. ش سرودن شعر را شروع کرد و همزمان به نوشتن نمایشنامه، فیلمنامه، داستان کوتاه و مطالب پراکنده روی آورد و در تمام این رشته‌ها مقام‌هایی را در سطح استانی و کشوری به دست آورده است.

خود می‌گوید: «موفقیت‌هایم به لطف امام هشتم بوده است.»

رضا زاده در چندین جشنواره از جمله شعر رضوی مشهد و استان، شعر عاشورایی، شعر دفاع مقدس و... برگزیده شده است. همچنین دبیر و داور چندین جشنواره نیز بوده است.[۱]‏‌‏

آثار

از هاشم رضازاده کتابی با عنوان «باران شبی ببارد اگر» به چاپ رسیده است.

اشعار

دستان شب گرفته گریبان کوفه را چشمان کافران مسلمان کوفه را
سردردها به‌روی غزل پا گذاشتند خود را کنار مثنوی‌ام جا گذاشتند
فریادهای خستگی‌ام آه می‌شوند همصحبتی برای دل چاه می‌شوند
بس تند باد حادثه بر کوه عشق زد زخمی به‌روی پیکر مجروح عشق زد
رگبار اشک چشم مرا زخم کرده است آیینه روبروی رخم اخم کرده است
زخمی گلوی خشک افق را خراش داد خون تورا به‌روی تن دشت پاش داد
با تو برادرانه سخن گفت خواهرت وقتی که زیر سم ستورست پیکرت
با تو برادرانه سخن گفت خواهرت وقتی که روی نیزه گذر می‌کند سرت
بر روی موج نیزه سوارند کوهها قالب تهی کنند در این موج نوح‌ها
بر روی موج نیزه سوارست کوکبی افتاده گیسوان قمر دست عقربی
امشب تمام دشت پر از آه آهوان می‌گیرد آخر آه جهانسوز زینبی
باران اشک‌های غم آلوده‌ام ببار بگذر از ازدحام غزل‌های من شبی
این چشم‌های گمشده در بارش غم‌ست یا جام گُر گرفته از خون لبالبی
امشب تمام دشت پر از آه آهوان هر سو رمیده‌اند غزالان بی امان
هر سو فتاده‌است سری از قفا جدا سرها بریده بینی و تن‌ها جدا جدا
بر روی خاک عطر تن آب مانده است بوی گلاب چشمه مهتاب مانده است
این خاک بوی عطر تورا می‌دهد هنوز بوی نماز وتر تو را می‌دهد هنوز
برگشتنی که نیستم اما خدا کند آقا مرا دوباره برادر صدا کند
آقا مرا ببخش که دستی نداشتم تا حق احترام شما را ادا کند
آقای مهربان کمرم تیر می‌کشد این تیر را بگو کمرم را رها کند
هر کس که سر گذاشته بر روی دستتان باید سری به پیشکشت دست و پا کند
جانم فدای حضرت بالا بلندتان ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کند
لب تشنه بودم آمدم و تشنه می‌روم با مادرم بگو که برایم دعا کند
خون افق گرفته گریبان دشت را خورشید می‌رود که خودش را فدا کند
برگشتنی که نیستم اما خدا کند آقا مرا دوباره برادر صدا کند
آقا مرا ببخش که دستی نداشتم تا حق احترام شما را ادا کند
آقای مهربان کمرم تیر می‌کشد این تیر را بگو کمرم را رها کند
هر کس که سر گذاشته بر روی دستتان باید سری به پیشکشت دست و پا کند
جانم فدای حضرت بالا بلندتان ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کند
لب تشنه بودم آمدم و تشنه می‌روم با مادرم بگو که برایم دعا کند
خون افق گرفته گریبان دشت را خورشید می‌رود که خودش را فدا کند


منابع

پی نوشت

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.‏