هاشم رضازاده
هاشم رضازاده، فرزند محمد در بهمن ماه 1359 در مشهد مقدس در خانوادهای متدین متولد شد و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در شهر خود به پایان رسانده است. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
هاشم رضازاده | |
---|---|
زادروز | بهمن ماه 1359 ه.ش مشهد |
پدر و مادر | محمد رضازاده |
ملیت | ایرانی |
کتابها | «باران شبی ببارد اگر» |
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
زندگینامه
هاشم رضازاده از سال 1376 سرودن شعر را شروع کرد و همزمان به نوشتن نمایشنامه، فیلمنامه، داستان کوتاه و مطالب پراکنده روی آورد و در تمام این رشتهها مقامهایی را در سطح استانی و کشوری به دست آورده است. خود گوید: موفقیتهایم به لطف امام هشتم بوده است. قبلاً از ایشان کتابی با عنوان «باران شبی ببارد اگر» به چاپ رسیده است. ایشان در چندین جشنواره از جمله شعر رضوی مشهد و استان، شعر عاشورایی، شعر دفاع مقدس و... برگزیده شده است. همچنین دبیر و داور چندین جشنواره نیز بوده است. وی هم اکنون شغل آزاد دارد.
اشعار
دستان شب گرفته گریبان کوفه را | چشمان کافران مسلمان کوفه را | |
سردردها بهروی غزل پا گذاشتند | خود را کنار مثنویام جا گذاشتند | |
فریادهای خستگیام آه میشوند | همصحبتی برای دل چاه میشوند | |
بس تند باد حادثه بر کوه عشق زد | زخمی بهروی پیکر مجروح عشق زد | |
رگبار اشک چشم مرا زخم کرده است | آیینه روبروی رخم اخم کرده است | |
زخمی گلوی خشک افق را خراش داد | خون تورا بهروی تن دشت پاش داد | |
با تو برادرانه سخن گفت خواهرت | وقتی که زیر سم ستورست پیکرت | |
با تو برادرانه سخن گفت خواهرت | وقتی که روی نیزه گذر میکند سرت | |
بر روی موج نیزه سوارند کوهها | قالب تهی کنند در این موج نوحها | |
بر روی موج نیزه سوارست کوکبی | افتاده گیسوان قمر دست عقربی | |
امشب تمام دشت پر از آه آهوان | میگیرد آخر آه جهانسوز زینبی | |
باران اشکهای غم آلودهام ببار | بگذر از ازدحام غزلهای من شبی | |
این چشمهای گمشده در بارش غمست | یا جام گُر گرفته از خون لبالبی | |
امشب تمام دشت پر از آه آهوان | هر سو رمیدهاند غزالان بی امان | |
هر سو فتادهاست سری از قفا جدا | سرها بریده بینی و تنها جدا جدا | |
بر روی خاک عطر تن آب مانده است | بوی گلاب چشمه مهتاب مانده است | |
این خاک بوی عطر تورا میدهد هنوز | بوی نماز وتر تو را میدهد هنوز |
برگشتنی که نیستم اما خدا کند | آقا مرا دوباره برادر صدا کند | |
آقا مرا ببخش که دستی نداشتم | تا حق احترام شما را ادا کند | |
آقای مهربان کمرم تیر میکشد | این تیر را بگو کمرم را رها کند | |
هر کس که سر گذاشته بر روی دستتان | باید سری به پیشکشت دست و پا کند | |
جانم فدای حضرت بالا بلندتان | ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کند | |
لب تشنه بودم آمدم و تشنه میروم | با مادرم بگو که برایم دعا کند | |
خون افق گرفته گریبان دشت را | خورشید میرود که خودش را فدا کند |
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1187-1188.